واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: بسياري از مردم ؛ خوشبختي را مي جويند ؛ مثل اينكه كسيكلاه روي سرش باشد و آن را بجويد -------------------------------------- کساني که در عشق عاقلند،بيشتر عاشقند و کمتر حرف ميزنند ----------------------------------------- تجربه هميشه به نفع انسان نيست چون هيچ حادثه اي دو بار به يک شکل رخ نمي دهد. ------------------------------------------- هرکسي چيزي را مي بيند که آن را در قلب خود حمل مي کند. ------------------------ روي خوش ويزاي ورود به كشوردلهاست -------------------- هر رفتاري از ديگران كه موجب آزار ما مي شود موجب شناخت بيشتر خودمان خواهد شد. ---------------------- قبل از ورود ،فكر خروج را بكن. ------------------------ دستم بوي گل مي داد. مرا به جرم چيدن گل محكوم كردند.اما هيچ كس فكر نكرد كه شايد من يك گل كاشته باشم ---------------------- روزها و ساعتها و دقيقها و ثانيها و عمر ما ميگذرد و ما هنوز حيرانيم که ديروز چه شد و فردا چه خواهد شد --------------------- در قلب خود بنويسيد كه امروز بهترين روز سال است ------------------------- گاهي برخي از بركات خداوند با شكستن تمامي شيشه ها وارد مي گردند ----------------- بهترين مترجم کسي است که سکوت ديگران را ترجمه کند ----------------------- تو را هيچگاه نمي توانم از زندگي ام پاک کنم چون تو پاک هستي مي توانم تو را خط خطي کنم که آن وقت در زندان خط هايم براي هميشه ماندگار ميشوي و وقتي که نيستي بي رنگي روزهايم را با مداد رنگي هاي يادت رنگ مي زنم ---------------------------- دوست داشتن هميشه گـــفتن نيست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه ... غـــــريبه ! اين درد مشترک من و توست که گاهي نمي توانيم در چشمهاي يکديگــر نگــــاه کنيم. ------------------------ مي گي عاشق باروني، ولي وقتي بارون مياد چتر به دست مي گيري !! مي گي عاشق برفي ، اما از يه گوله برف مي ترسي !! مي گي عاشق پرنده هايي ، ولي اونا رو ميندازي تو قفس !! مي گي عاشق گلهايي ، ولي اونارو از شاخه مي چيني !! انتظار داري نترسم وقتي مي گي عاشق مني!!!! ----------------------------- زندگي آب راهي است به نام وفا... ميريزد به جويي به نام صفا... ميرود به رودي به نام عشق... ميرسد به دريايي به نام وداع -------------------------- خداوند اشك را آفريد تا سرزمين عشق آتش نگيرد.... -------------------- نا له پنداشت که در سينه ي ما جا تنگ است / رفت و برگشت سراسيمه که دنيا تنگ است -------------------------- بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند قاب عکس توست اما شيشه ي عمرمن است بوسه بر مويت زنم ترسم که تارش بشکند تارموي توست اما ريشه ي عمر من است ---------------------------------- آنگاه که.......... ضربه هاي تيشه زندگي را بر ريشه آرزوهايت حس ميکني؛ به خاطر بياور که ............... زيبايي شهاب ها از شکستن قلب ستارگان است!!!! -------------------------- سفر برايم هيچ چيزبه جز دلتنگي ندارد. اما زندگي به من آموخت......... براي بهتر ديدن عظمت و شکوه هر چيز، بايد قدري از آن دور شد!!!!!!!!!! ---------------------- مهم نبود سوختنم، دور از تو پرپر زدنم، به افتخار عشق تو ميگي که بازنده منم. --------------------- اي مرا با شعور شعر آميخته اين همه آتش به شعرم ريخته چون تب عشقم چنين افروختي لا جرم شعرم به آتش سوختي ---------------------------- اگر عاشق لحنم شوي تا عاشق كلامت شوم، باش تا باشم مي خواهمت، خواهم خواست، مي دانم نمي داني كه دوستت دارم -------------------------- زمان خيلي كند است براي كساني كه انتظار ميكشند. خيلي سريع براي كساني كه ميترسند. خيلي طولاني براي كساني كه اندوهگيناند. خيلي كوتاه براي كساني كه شاداند. ولي براي كساني كه عاشقاند زمان جاودانگي دارد اين چه عشقي ست که در دل دارم من از اين عشق چه حاصل دارم مي گريزي زمن و در طلبت باز، کوشش باطل دارم باز لبهاي عطش کرده من عشق سوزان تو را مي جويد مي طپد قلبم و با هر طپشي قصه ي عشق تو را مي گويد ---------------------------- شناختنت بي گناهترين گناهم بود، يافتنت بهانه دلم و خواستنت نيازم و با تو بودن آرزويم و تو را گم کردن، پيدايش سراب بود. تو مانند پرستو آمدي و به دورترين ديار غربت رفتي. بي تو ثانيه ها تکراري شده اند و آيينه چيزي جز سراب را نشان نمي دهد و شقايق غريبي مي کند و جاده در انتظار مسافر است و هنوز دلم بدون تو بهانه مي گيرد و من آرزوهايم را عاشقانه زمزمه مي کنم و منتظرت هستم ------------------------------ يادم اومد از اون نگات که مثل رويا بود ورفت مثل يه خواب مثل غزل پر از معما بود و رفت ميون اون نگاه تو يه غربتي نشست و رفت دل منم با غربتش پرپر شد و شکست و رفت ----------------------------- سحر مي آيد و چشمهاي من به افق خيره است. هوا دلنشين است ومن نگران كه مبادا امروز مثل فردا سپري شود. هر روز من مثل ديروز است . چشمهاي من نگران به در است .هر روز اينطور است . عادت كرده ام به اين روزها . هر روز مثل هر روز است. فقط براي من اين روزها مي آيد و مي رود ................... کاش در دهکده عشق فراواني بود توي بازار محبت کمي ارزاني بود کاش اگر گاه کمي لطف به هم ميکرديم مختصر بود ولي ساده و پنهاني بود ------------------------- پايان شد حديث دل ز بس گفتيم و نشنيدي سر امد رشته ي الفت ز بس بستيم و بگسستي دلم امشب براي خنده هايت تنگ تنگ است فقط در دستهاي گرم تو مردن قشنگ است امشب افسا نه هايم تماشائيست --------------------- لحظه هاي کاغذي خسته ام از آرزوها، آرزوهاي شعاري شوق پرواز مجازي، بالهاي استعاري لحظه هاي کاغذي را، روز و شب تکرار کردن خاطرات بايگاني، زندگي هاي اداري آفتاب زرد و غمگين، پله هاي رو به پايين سقفهاي سرد و سنگين، آسمانهاي اجاري با نگاهي سرشکسته، چشمهاي پينه بسته خسته از درهاي بسته، خسته از چشم انتظاري صندلي هاي خميده، ميزهاي صف کشيده خنده هاي لب پريده، گريه هاي اختياري عصر جدول هاي خالي، پارکهاي اين حوالي پرسه هاي بي خيالي، نيمکت هاي خماري ---------------------- عاقل نباش تا که غم ديگران خوري ديوانه باش تا که غمت ديگران خورند زيبا ترين گل با اولين باد پاييزي پرپر شد با وفاترين دوست به مرور زمان بي وفا شد اين پرپر شدن از گل نيست از طبيعت است اين بي وفايي از دوست نيست از روزگار است -------------------- گرچه نمي شود به تو رسيد ياحتي براي لحظه اي مالك قلب تو شد . اما براي دوست داشتن تو وسعت تمام دنيا را در اختيار دارم و مي توانم تو را آن قدر دوست بدارم كه همه باور كنند حق من در زندگي تو بودي كه به ناحق از من ربوند ---------------------- زندگي راز بزرگي ست كه در ما جاري است. زندگي فاصله آمدن و رفتن ماست. زندگي وزن نگاهي ست كه در خاطره ها مي ماند. شايد اين حسرت بيهوده كه در دل داري شعله گرمي اميد تو را خواهد كشت. زندگي درک همين اکنون است. زندگي شوق رسيدن به همان فردائيست كه نخواهد آمد -------------------- دستهايم برايت شعر مي نويسد اما تو هرگز نخواهي خواند آتش عشق در چشمانم غوطه ور مي زند ولي تو هرگز نخواهي ديد نه تو هرگز مرا نخواهي فهميد و من با اين همه اندوه از کنارت خواهم گذشت و باز تو درک نخواهي کرد ------------------------ کاش مي شد عشق را تصوير کرد کاش مي شد عمر را تکثير کرد روي اين گهواره نامهربان کاش مي شد زندگي ترسيم کرد -------------------- صداي خيس بارون رو مي شنوي؟ آسمون دلش گرفته...آسمون داره اشک ميريزه....... دل خيس آسمون داره داد ميزنه . کجايي پس؟ انگار آسمون هم انتظار مي کشه.. آسمون داره گريه مي کنه.. درست مثل من.. من از شادي اشک مي ريزم اون از غصه... آخه من تو رو دارم و اون نداره ---------------------------- خوشا سوز عشق و خوشا درد عشق خوشا سينه ي پر درد عشق خوشا عاشقان و شب تارشان خوشا ناله هاي دل آزارشان ------------------------- در عشق مثل خورشيد باش… در مهرباني مثل باران … و در صداقت مثل چشمه … --------------------- تکه هاي قلبم را با تو قسمت مي کنم. شايد هيچ اثري براين سرماي زمستاني نداشته باشد؛اما....... براي لحظه اي مي توني ،گرماي عشق واقعي را در دستانت حس کني!!!!!!!!!!!!!!!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 369]