تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):از نشانه های عالم ، نقد سخن و اندیشه خود و آگاهی از نظرات مختلف است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834959108




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حسين شيخ‌الاسلام:ايران در عالي ترين سطح براي بشار اسد پيام فرستاد كه كشتار نبايد بشود/ اين كه مي‌گويند با معارضين سوري در تماس نيستيم حرف بيخودي است


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاين: حسين شيخ‌الاسلام:ايران در عالي ترين سطح براي بشار اسد پيام فرستاد كه كشتار نبايد بشود/ اين كه مي‌گويند با معارضين سوري در تماس نيستيم حرف بيخودي است
ديپلماسي - سفير پيشين ايران در سوريه معتقد است كه بايد تعامل با معارضين دولت سوريه علني باشد.


سيد صادق روحاني: از آغاز نهضت‌هاي منطقه‌اي داستان سوريه و اتفاقات آن در ايران داراي حساسيت‌هاي ويژه‌اي بوده است. دولت سوريه از همپيمانان ديرينه ايران است و در برهه‌هاي مختلف پس از انقلاب و به خصوص در زمان جنگ تحميلي در بسياري از موارد به ياري ايران آمده است. با شروع شدن اعتراضات در اين كشور موضع ايران حمايت از دولت بشار اسد بود. اين حمايت در داخل كشور با دو واكنش روبرو شد. برخي از صاحب نظران اتفاقات سوريه را جداي از مسئله خيزش‌هاي منطقه‌اي و بيداري اسلامي و يك اقدام از خارج طراحي شده مي‌دانند در حالي كه در طرف مقابل برخي هم معتقدند كه نبايد جريان سوريه را جداي از خيزش‌هاي اخير منطقه دانست و حمايت يك طرفه از بشار اسد سياست درستي نبوده است. محمدعلي سبحاني سفير سابق ايران در بيروت از هواداران نگرش دوم است. وي كه چندي پيش مهمان كافه خبرآنلاين بود معتقد بود كه اگر از بشار حمايت يك جانبه نكرده بوديم امروز بازيگر موثرتري بوديم.

در سوي ديگر يكي از چهر‌هاي شاخصي كه از تحليل نخست در موضوع سوريه دفاع مي‌كند حسين شيخ الاسلام سفير سابق ايران در دمشق و قائم مقام پيشين وزير امور خارجه است. وي در گفت و گو تفصيلي خود با خبرآنلاين معتقد است كه نبايد موضوع سوريه را فارغ از مسئله مقاومت در منطقه ديد. وي همچنين در اين مصاحبه عنوان كرد كه پس از آغاز درگيري‌ها در سوريه از سوي عالي‌ترين سطوح نظام پيامي به بشار اسد ارسال شده و در آن عنوان شده كه بايد جلو خونريزي‌ها در سوريه گرفته شود. او همچنين از تماس ايران با بخشي از معارضين خبرداد و گفت بايد اين تماس‌ها علني باشد. مشروح اين گفت و گو در ادامه مي‌آيد:

***

چرا در تحليل‌هاي رسمي در ايران ماجراي اتفاقات سوريه را از جريان انقلاب‌هاي منطقه جدا مي‌كنيم؟
اين منطقه‌اي كه ما در آن هستيم مهمترين منطقه دنياست كه ما به اشتباه و با يك اصطلاح استعماري به آن مي گوييم خاورميانه ولي از آنجايي كه من اين اصطلاح را دوست ندارم از لفظ منطقه استفاده مي‌كنم. اين اصطلاح، مركز سنجش و معيار دنيا را لندن قديم گرفته است. انگليسي‌ها اين لفظ را اختراع كردند به اين معني كه خود را مركز دنيا تصور كردند، بخشي از دنيا را خاور دور، بخش ديگر خاور نزديك و بخش ميان اين ها را خاور ميانه عنوان كردند. اين منطقه به دلايل مختلفي منطقه مهمي است. يكي از اين دلايل به خاطر جغرافياي اين منطقه است كه مركز اتصال سه قاره دنياست. اين منطقه از فرهنگ سه قاره تاثير پذيرفته است و بر فرهنگ سه قاره تاثير گذاشته است. شايد هم به همين دليل بوده است كه اكثر پيامبران آسماني در اين منطقه ظهور كرده‌اند. از بعد از پيدايش نفت دراين منطقه اهميت اين منطقه دو چندان شد. در جمهوري اسلامي ايران شما تابع يك قانون اساسي هستيد . قانون اساسي ما داراي يك سياست خارجي مكتب محور است. در اين سياست خارجي منافع ملي محور است اما مدافع همه مستضعان عالم نيز مي باشد.

در اينكه در وهله اول بايد خود دارالاسلام باقي بماند كه شكي نيست. دفاع از جمهوري اسلامي اوجب واجبات است. مسئله ما دفاع از جمهوري اسلامي كه نيست مسئله ما بعد از اين دفاع است. در سال 1857 ميلادي اولين چاه نفت در امريكا به توليد تجاري رسيد، مدتي طول كشيد تا مشخص شد كه اين نفت مي تواند چه نقشي در دنيا بازي كند و مطالعات زمين شناسي نشان داد كه بخش عظيمي از ذخاير نفت در منطقه ماست و به همين دليل آبراه‌هايي كه اين نفت را به مركز صنعت دنيا(اروپا) منتقل مي‌كند يعني تنگه باب المندب، تنگه هرمز، كانال سوئز جز مناطق مهم و راهبردي دنيا شد. اين موضوع را استكبار خوب فهميد.

غرب براي آينده قدرت خود تصميم گرفت كه اين منطقه را در اختيار داشته باشد چرا كه فهميد اداره جريان نفت يعني اداره دنيا. صهيونيست‌ها هم كه اين موضوع را فهميدند سعي كردند هماني باشند كه غربي‌ها مي‌خواهند. در سال 1897 يعني 40 سال پس از كشف نفت، در كنفرانس بازل خودشان را از نيل تا فرات تعريف كردند. يعني ميادين نفت و آبراه‌هاي مهم بين اين دو خط آبي قرار مي گيرند. راهبرد دراز مدت استكبار براي سلطه بر منطقه صهيونيستها بودند. استعمار مي‌دانست كه مردم اين منطقه مسلمان و داراي تاريخ، تمدن و فرهنگ هستند و جنسشان از جنس استكبار نيست. بنابر اين تصميم گرفتند صهيونيست‌ها را كه از جنس استكبار بودند حمايت بكنند. يعني راهبرد اصلي غرب براي اداره جريان نفت صهيونيست‌ها بودند .

از همان اول تشكيل رژيم صهيونيستي استكبار فهميده بود كه نمي‌تواند اين راهبرد خود را سريعا اجرايي كند لذا آن‌ها به برخي از شاهان و ديكتاتور‌هاي منطقه نيز تكيه كردند كه مهمترين آن‌ها شاه ايران و شاه عربستان بود. اولي بر تنگه استراتژيك هرمز و سواحل خليج فارس و درياي عمان حكومت مي‌كرد و دومين ذخاير نفتي دنيا را نيز در اختيار داشت و دومي هم بزرگترين ذخاير نفتي دنيا را در اختيار داشت. پس از جنگ جهاني دوم روزولت رييس جمهور وقت آمريكا با ملك عبدالعزيز پادشاه وقت عربستان سعودي روي ناو امريكايي در درياي سرخ ديدار مي‌كند و در آنجا از او يك تعهدي مي‌گيرد كه سياست نفتي عربستان بايد با مشورت و طبق نظر آمريكا تعيين بشود و در عوض آمريكا نيز از اين خانواده فاسد به هر قيمتي پشتيباني خواهد كرد. شاه ايران را هم بعد از آنكه نفت ملي شد و از ايران فرار كرد با كودتا 28 مرداد مجدداً بر سركار آورد تا نوكر ديگر آن‌ها باشد. در سال 57، ايران 6 ميليون بشكه نفت توليد مي‌كرديم كه پنج و نيم ميليون آن را صادر مي‌كرديم در حاليكه مصرف داخلي 50 هزار بشكه و صدور 500 هزار بشكه نيز براي نيازمنديهاي ارزي ايران كافي بود. پنج ميليون ديگر به خاطر نيازهاي ايران نبود بلكه به خاطر سياست‌هاي استكبار بود.

شما مي‌خواهيد مساله سوريه را به صورت تاريخي و در بستر يك فرايند جداي از بيداري اسلامي تعريف كنيد؟
مسئله سوريه بي ارتباط به بيداري اسلامي نيست. بي ارتباط با وجود رژيم صهيونيستي و فلسطين نيست اما براي درك آن بايد مسايل آن را به صورت تاريخي در نظر گرفت. در همان اوايلي كه صهيونيست ها كوچ خود به فلسطين را شروع كردند يك درگيري عربي - صهيونيستي شكل گرفت. بعد از تشكيل اسراييل هم درگيري اعراب و اسراييل جدي تر شد. تلاش استكبار همواره بر اين بود كه به مردم منطقه بقبولاند كه اين مولود نامشروع جزئي از منطقه است و هميشه تلاش مي‌كرده كه اين تضاد اسراييلي- عربي را به چيز ديگري تبديل كند. وقتي انقلاب در ايران پيروز شد يك پايگاه بزرگ در منطقه (شاه) سقوط كرد. انقلاب در ايران به اسم اسلام پيروز شد. استكبار به كمك صدام و پادشاهان عرب بعد از يأس در سقوط انقلاب توسط جنگ سعي كردند كه اين تضاد را به تضاد ايراني-عربي تغيير بدهند. اين‌ يكي از اهداف جنگ تحميلي بود. استكبار در اين طرح شكست خورد و يكي از علل اين شكست‌ اين بود كه حافظ اسد رئيس جمهور وقت سوريه اين مسئله را نپذيرفت و گفت ما با اسراييل دشمنيم و جنگ با ايران، جنگ من نيست و نگذاشت جنگ تحميلي صدام، آمريكا، اسراييل و شاهان عرب عليه ايران به جنگ عرب و فارس بدل شود. او حتي توانست الجزاير، ليبي، يمن و سازمان آزاديبخش فلسطين را با خود همراه كند. با اين توصيف توطئه جنگ عربي-فارسي شكست خورد .

پس يعني ريشه مسائل در ايجاد اسرائيل درگيري جبهه حق و باطل است.
بله؛ منطقه از ابتدا به دو جبهه تقسيم مي‌شود. يك جبهه صهيونيست‌ها، آمريكا و شاهان عرب هستند و يك جبهه ديگر مسلمانان، انقلابيون، ملت‌هاي آزاده، فلسطينيان و مبارزين هستند. اين دو جبهه همواره در حال درگيري هستند. وقتي انقلاب به پيروزي رسيد اين به نفع جبهه اسلام بود و آن‌ها قرارداد كمپ ديويد را تحميل كردند و جنگ عليه ما را به راه انداختند كه پاتك بزنند. قبل از انقلاب ايران آقاي كيسينجر تزي داشت و آن اين بود كه در جنگ عرب‌ها عليه اسرائيل حتما بايد مصر جزئي از آن‌ها باشد چراكه مصر بيش از 50 درصد توانايي‌هاي عرب است. از نظر تاريخ، فرهنگ، تمدن، لشگر و نظامي گري مصر داراي بيش از 50 درصد توانايي‌هاي اعراب است. از سوي ديگر مي‌گفتند كه اگر قرار است كه اعراب با اسراييل صلح كنند بايد سوريه در اين صلح حضور داشته باشد. براي اينكه جنگ صورت نگيرد بايد مصر را از جرگه مقاومت خارج كنيم و براي اين موضوع سرمايه گذاري زيادي روي سادات انجام دادند، تا سادات ناصر را مسموم كرد و در جاي ناصر نشست و خيانت بزرگ كمپ ديويد را مرتكب شد. مذاكرات سازش پيش و امضاء سازش كمي بعد از پيروزي انقلاب در ايران بود و صحنه بازي را كاملا به نفع اسراييل شكل داده بود .

انقلاب ايران كه شكل گرفت صحنه تغيير كرد. آنها مجبور شدند خلاء نيروي نظامي شاه را در تامين جريان نفت از خليج فارس با تشكيل فرماندهي جديد تحت عنوان فرماندهي مركزي جايگزين نمايند. آن‌ها جنگ را تحميل كردند تا صحنه باز به نفع آن‌ها برگردد. بر اثر پيروزي انقلاب، اشغال لانه جاسوسي، كمك خداوند در حمله طبس و جلوگيري از پيروزي سريع آنها در جنگ تحميلي ما در منطقه پيشرفت كرديم، آن‌ها يك توطئه ديگري را در منطقه پياده كردند و آن خيانت فهد بود. فهد طرحي را ارايه كرد و طي آن امنيت براي همه كشورهاي منطقه را درخواست نمود. يعني براي اولين بار از سوي يكي از كشورهاي منطقه كه ادعاي رهبري اعراب را داشت، امنيت اسراييل به رسميت شناخته شد. حضرت امام هم به شدت با اين طرح مخالفت كردند. در راستاي طرح فهد كشورهاي عربي در مراكش جمع شدند كه اين اقدامي مهم براي به رسميت شناختن اسراييل بود اما حافظ اسد به اين اجلاس نرفت تا اين طرح ناكام بماند چرا كه آن‌ها مي‌خواستند اعلام كنند كه همه كشورهاي عربي موجوديت اسراييل را به رسميت شناخته‌اند. عربستان به كمك سلفي‌هاي همسو با خود در سوريه جريان حماء را راه انداخت. حماء مركز متعصبين وهابي سوري است. وقتي درگيري‌هاي مسلحانه عليه حافظ اسد در سوريه راه افتاد، اسد حماء را به شدت كوبيد ولي فهميد كه مشكل داخلي پيدا خواهد كرد. خرمشهر فتح شد و ما به مرزها رسيديم در مقابل اسراييل در داخل لبنان تا بيروت پيشروي كرد. آمريكايي‌ها و اروپايي‌ها هم تحت عنوان نيروهاي حافظ صلح، نيروي نظامي به بيروت اعزام كردند معني آن اين بود كه آنها از پيشروي اسراييل نه فقط سياسي بلكه حمايت نظامي هم مي‌كنند. در لبنان هم بشيرجميل هم‌پيمان اسرائيل سركار است و نيروهاي قوات اللبنانيه و سمير جعجع گوش به فرمان اسرائيل بودند. كشتار صبرا و شتيلا در اين موقع روي مي‌دهد و در اين موقع است كه كاردار ايران و همراهانش يعني سردار شهيد احمد متوسليان ربوده مي‌شوند و فلسطينيان را از لبنان به تونس و دمشق اخراج مي كنند. اين برهه‌اي است كه يك بار ديگر جبهه مقاومت و اسلام تضعيف مي‌شود. متاسفانه اسد مجبور مي شود كه در دور بعدي مذاكرات در فاس مراكش شركت كند و طرح فاس را بپذيرد. حماس و جهاد تشكيل مي‌شود و در اين موقع حزب الله تشكيل مي‌شود و حماسه مي آفريند با عمليات نظامي عليه آمريكايي‌ها 241 نفر از آنان و50 فرانسوي را به جهنم مي‌فرستد. فرمايش حضرت امام كه راه قدس از كربلا مي گذرد و تسخير قدرتمندانه فاو عجيب استكبار را به وحشت انداخت. آنها با زدن شهرها و استفاده گسترده از سلاح شيميايي و در نهايت زدن هواپيماي مسافربري، مقابله كردند. كشتار وحشيانه ميهمانان بيت الله الحرام و در نتيجه آن شروع انتفاضه اول، تشكيل جهاد اسلامي و حماس، از هم پاشي شوروي، حمله صدام به كويت و به بهانه آن حضور قوي نظامي آمريكايي غربي در منطقه، ضعف شديد جبهه وي، كنفرانس مادريد و خيانت اسلو از ديگر وقايع مهمي است كه در اين برهه در جنگ حق عليه باطل مي شود از آنها ياد كرد. حزب الله با اسراييل مي‌جنگند و تا اينكه سال 2000 اسراييل را مجبور به عقب نشيني از لبنان مي‌كند. در اين نبرد حافظ اسد براي رشد حزب الله با ما همكاري جدي مي كند. او و سوريه در اين پيروزي نقش موثري دارند. پس از شكست راهبردي اسراييل و عقب نشيني از لبنان آمريكايي‌ها كم مي‌آورند و يازده سپتامبر را صحنه سازي مي‌كنند. آن‌ها آن فاجعه را طراحي مي‌كنند تا بتوانند همه نيروهاي غربي و مسيحي را عليه اسلام بسيج كنند. ما توانستيم آن تضاد عربي- اسراييلي را كه آن‌ها مي‌خواستند به تضاد عربي-ايراني تبديل بكنند به تضاد اسلامي-اسراييلي بدل كنيم. آن‌ها با صحنه سازي يازده سپتامبر تلاش كردند اين تضاد را تبديل كنند به تضاد كل غرب با كل اسلام. پس از آن‌ هم نيروهايشان را به منطقه آورند و عراق و افغانستان را اشغال كردند.

در سال 2005 فشار مقاومت، صهيونيست‌ها را مجبور به عقب نشيني از غزه مي نمايد. افتخارات 33 روزه لبنان و 22 روزه در غزه در سال 2006 و 2008 رغم مي خورد. مقاومت و بويژه مقاومت ما در مسئله هسته اي ادامه دارد تا مسئله بيداري اسلامي پيش آمد. در اثر بيداري اسلامي و به خصوص سقوط حسني مبارك در مصر كفه ترازو به نفع جبهه اسلام تغيير مي كند. غربي‌ها از يك نقطه ضعف سوريه استفاده كردند. از آنجايي كه سوريه با اسراييل در حال جنگ بود از ابتداي جنگ در كشور يك حالت فوق العاده‌اي اعلام شده بود و چون سوريه هيچگاه به حالت صلح و سازش با اسراييل در نيامده بود هيچگاه اين حالت فوق العاده لغو نشد. در اين حالت فوق العاده بخش زيادي از حقوق مدني مردم سوريه از بين رفته بود.

بشار اسد كه جانشين پدر گرديد از همان اول متوجه اين نقطه ضعف شد و سعي كرد تا حدودي اوضاع را تغيير بدهد. به عنوان مثال تا قبل از بشار اسد روزنامه غير دولتي وجود نداشت. اولين كاري كه بشار كرد آزادي در اين بخش بود. وي همچنين به گروه‌هاي سياسي غير دولتي هم تا حدودي آزادي داد و از همين جا بود كه اين گروهي كه به گروه تنسيق معروف شده است به وجود آمد. گروه تنسيق چهل نفر از روشنفكران و نخبگان سوري بودند كه مطالبه حقوق مدني ملت را كردند. بشار هم از جنس حزب بعث سوريه نبود. اصلا قرار نبود بشار رييس جمهور بشود.

گويا قرار بود برادرش رييس جمهور شود.
بله. قرار بود باسل اسد رييس جمهور شود اما او قبل از حافظ به رحمت خدا رفت. برخي هم مي‌گويند كه باسل را ترور كرده‌اند. برخي مي‌گويند انتقام حماء بوده است، برخي مي‌گويند تصادف بوده و او تند رانندگي مي‌كرده است. ولي به هر منوال او تمام مدارج را در حزب بعث ارتش و سازمان امنيت گذرانده بود تا جانشين پدر بشود. بشار هم كه اصلا قرار نبود رييس جمهور بشود در لندن مشغول تحصيل چشم پزشكي بود. وقتي باسل درگذشت بشار را از انگلستان مي‌آورند تا وي را جانشين حافظ اسد بكنند. بنابر اين جنس بشار متفاوت از جنس حزب بعث است. اواخر عمر حافظ اسد، بيل كلينتون رييس جمهور آمريكا تلاش بسياري مي‌كند براي اينكه سوريه را وارد روند سازش نمايد. حزب بعث سوريه هم تقريبا پذيرفت. ما مي‌بينيم كه فاروق الشرع به واشنگتن مي‌رود و با آقاي باراك و خانم آلبرايت و آقاي كلينتون دور يك ميز مي‌نشينند. مي‌دانيد كه مهمترين موضوع مورد معارضه سوريه و اسراييل بلندي‌هاي اشغالي جولان است. اهميت اين منطقه به خاطر يك درياچه است به نام طبريا. درياچه طبريا مقداري زيادي از آب شرب سرزمين‌هاي اشغالي را تامين مي‌كند. اسراييل بدون درياچه طبريا سخت مي‌تواند به زندگي خود ادامه دهد. در آن زمان من سفير ايران در دمشق بودم، ديداري داشتم با فاروق الشرع و به او گفتم با اين توافق آيا شما به آب اين درياچه مي‌رسيد يا نمي‌رسيد؟ گفت كه قايق سواري مي كنيم و هم مي‌رسيم و هم نمي‌رسيم. گفتم يعني چه؟ گفت كه مي‌رسيم به 9 متري آب، مي‌توانيم در آن شنا و تفريح كنيم و مي‌توانيم از آن ماهي بگيريم. باز من پرسيدم كه آيا در سرنوشت حقوقي آن دخيل هستيد يا نه؟ گفت نه! اين موضوع همينجوري معلق بود و كلينتون مي‌خواست كه كار را تمام بكند. در آن زمان يك ملاقات تاريخي انجام مي‌گيرد. تا آن وقت آقاي حافظ اسد سه بار با روساي جمهوري آمريكا ديدار كرده بود. دوبار در سوريه و يك بار در ژنو. اين بار نيز توافق صورت نمي پذيرد. در ملاقاتي كه حافظ اسد با كلينتون در ژنو انجام مي‌دهد كلينتون پيشنهاد مي‌دهد كه در صورتي كه شما از درياچه طبريا بگذريد من آبي به شما مي‌دهم كه در كل سوريه بتوانيد از آن استفاده بكنيد. منظور او اين بود كه با نظامياني كه در آن موقع در تركيه حاكم بودند توافق مي‌كند و حق آبه‌اي سوريه در فرات را اضافه مي‌كند و معادل آب طبريا به حق آبه سوريه در فرات مي افزايد. كه اين آب در طول سوريه در حركت است. شما هرچه خواستيد مي توانيد بهره برداري كنيد حال آنكه آب طبريا در جولان محصور است. حافظ اسد به كلينتون مي‌گويد كه من در سال 1967 در منطقه جولان افسر بودم و در درياچه شنا كرده‌ام، قايق سواري كرده ام، از آب آن خورده ام. جناب رئيس جمهور ما درسال 1967 كنار درياچه بوده ايم. كلينتون به او مي‌گويد كه من اين را مي‌دانم اما اسراييل بدون اين درياچه نمي‌تواند به حيات خود ادامه دهد، شما گذشت كنيد در عوض ما اقتصاد سوريه را مي‌سازيم و شما را ثروتمند مي‌كنيم به شرطي كه شما از اين درياچه بگذريد. اسد به او مي‌گويد خاك يك كشور براي خريد و فروش نيست. وقتي كلينتون بيشتر اصرار مي‌كند اسد به او مي‌گويد آقاي رييس جمهور من پير و خرفت شده ام از الآن كر هم شده ام.

وقتي آقاي اسد فوت مي‌كند، ما مي‌خواستم ببينم اين بشار هم آيا از جنس پدرش هست يا نه. وقتي بشار به پارلمان سوريه مي‌رود تا براي رياست جمهوري قسم بخورد من هم به عنوان سفير جمهوري اسلامي ايران در جمع سفرا به آن مراسم دعوت شده بودم. نطق بشار از قبل آماده شده و به دو زبان عربي و انگليسي توزيع شده بود اما بشار وقتي به قسمت مربوط به موضوع صلح درياچه طبريا رسيد بخشي از نطق را از خودش في البداهه اضافه كرد و همه پارلمان بلند شدند براي او دست زدند. بشار گفت: «كه مي گويند صلح مهم است و ما هم مي گوييم صلح است. ما هم صلح مي‌خواهيم اما اگر قرار است صلح بشود چرا ما 9 متر از اين طرف درياچه عقب بنشينيم، آن‌ها از آن طرف 9 متر عقب بنشينند.» اين به ما نشان داد كه او هم مانند پدرش جلو اسراييل مي‌ايستد و ما هم به اين باور رسيديم كه روي او براي حمايت از مقاومت سرمايه‌گذاري كنيم.

جنگ 2006 ( جنگ 33 روزه) مهمترين شكستي است كه اسراييل خورد. بعد از آن ديگر سلاح متعارف اسرائيل تهديد جدي حساب نمي شد. آن ها خواستند اين شكست را در جنگ 2008‌ (22 روزه غزه) جبران كنند ولي نشد. پس از اين پيروزي اخوان المسلمين سوريه كه از جريان حماء و از اوايل دهه هشتاد با اسد مشكل داشتند بعلت افتخار آفريني‌هاي فلسطينيان و مقاومت كه با پشتيباني ايران و بشار اسد در مقابله با اسراييل كسب كرده بودند بيانيه‌اي دادند كه تا الآن با بشار مشكل داشتيم اما به خاطر اين افتخارات اخير ما مشكلاتمان را با او منجمد مي‌كنيم.

البته الآن هم خيلي از معارضين سوريه همين اخوان المسلمين هستند.
پس از اين‌ جنگها معادله به نفع جريان اسلامي تغيير كرد. بويژه با بيداري اسلامي و سقوط مبارك جبهه استكباري صهيونيستي و شاهان عرب سقوط خود را حتمي مي‌دانستند. آن‌ها تصميم گرفتند از آن نقطه ضعفي هم كه پيش از اين به آن اشاره شد يعني وضعيت فوق العاده‌اي كه سال‌ها در سوريه برقرار بود استفاده كنند. عده‌اي در سوريه معتقد بودند كه بايد اين حالت فوق العاده ملغي شود، عده‌اي هم همراه آقاي اسد بودند و عده‌اي هم در وسط بودند و كاري به اين امور نداشتند. يعني در ابتداي اين حوادث اخير جامعه سوريه به سه قسمت تقسيم مي‌شوند. مخالفين دولت، همراهان دولت و افرادي كه موضعي در اين باره نداشتند. گاهي مخالفين تظاهرات مي‌كردند و گاهي موافقين تظاهرات مي‌كردند و آدم به خيابان‌ها مي‌آوردند. استكبار و اسراييل و شاهان عرب از بيرون توطئه مي‌كردند و منتظر بودند بشار در ماه رمضان گذشته سقوط كند ولي سقوط نكرد. بنابراين تصميم گرفتند كه مخالفان بشار را مسلح كنند ولي اين يك تصميم اشتباه بود چراكه بشار در زمينه نظامي امنيتي نقطه ضعف نداشت بلكه نقطه ضعف او مقابله با عصيان مدني بود. ساختار حكومت سوريه يك ساختار نظامي و امنيتي است. اشكالي كه آقاي اسد داشت اين بود كه نتوانسته بود در اين مدت كار مدني حسابي انجام بدهد و نتوانسته بود با معارضين صحبت بكند و آنها را مشاركت داده و نظرشان را جلب نمايد. استكبار بازي را در زميني برد كه حكومت سوريه در آن قوي بود و نتوانستند موفقيت چنداني كسب كنند. پس از اين حكومت‌هاي منطقه اي و فرامنطقه بر اساس اهداف و خواست‌هاي خود به طور جدي وارد ماجرا شدند. آمريكايي‌ها كه مي‌خواستند آرايش منطقه را به نفع خودشان تغيير بدهند يك موضع احمقانه گرفتند و آنچيزي كه حق مردم سوريه است يعني تعيين تكليف براي دولت و رييس يك حكومت كه حق مردم هر كشوري است و مصرح منشور سازمان ملل است را زيرپا گذاشتند و گفتند كه حكومت سوريه بايد تغيير بكند. عربستان كه مي دانست كه بيداري اسلامي بزودي دامان او را خواهد گرفت تلاش داشت تا درگيري در سوريه را درگيري سني و شيعه جلوه دهد و بگويد كه من رييس سني‌ها هستم و بايد جلوي اسد را بگيرم. در بحرين هم ماجرا همين است. عربستان بحرين را هم شيعه و سني كرد. آن‌ها فكر مي‌كردند اگر در داخل سوريه جنگ داخلي راه بياندازند و علوي‌ها را بعنوان سمبل شيعه معرفي كنند، اهل سنت كه اكثريت مردم سوريه را تشكيل مي‌دهند را در مقابل علوي‌ها قرار بدهند مي‌توانند جنگ سني و شيعه راه بياندازند و خودشان را از خطر موج بيداري اسلامي و سقوط حتمي برهانند. در اين ماجرا قطر هم نوك پيكان استكبار بود كه مي‌خواستند حكومت مقاومت در سوريه را تبديل به حكومت ضد مقاومت كنند.

و موضع تركيه چطور قابل تحليل است؟
تركيه در ذهنيت خود بازسازي امپراتوري عثماني را مي‌پروراند (به لحاظ سياسي نه جغرافيايي) و فكر مي‌كرد كه اخوان سوريه با او در اين راه هماهنگ خواهند بود. همه آن‌ها از مردم سوريه به عنوان قرباني براي اهداف خودشان استفاده كردند. معارضه تبديل شد به يك عده آدم حقوق‌بگير خارجي، برانداز و مزدور كه نامش را گذاشته بودند ارتش آزاد كه نه ارتش است و نه آزاد. ارتش نيست چون كار تروريستي مي كند. آزاد نيست چون از خارجي پول مي گيرد و اهداف آنها را دنبال مي كند. هر كدام از اين كشورها به بخشي از معارضه پول دادند. تركيه پادگاني را براي آموزش نيروهاي ضد دولت سوريه اختصاص داد و خود دولت تركيه بر انتقال مواد منفجره و اسلحه به داخل سوريه نظارت كرد. همين اشتباه را اردن و حريري چهاردهم مارس نيروهايي كه از حزب الله شكست خورده بودند در لبنان كردند و تا زماني كه نيرو‌هاي آمريكايي در عراق بودند از آنجا هم اسلحه به سوريه وارد مي‌كردند. حالا اگرچه دولت عراق تلاش مي كند عليرغم بي انصافي كه قبلاً حكومت سوريه نسبت به آقاي مالكي كرد مرز را كنترل كند ولي معارضين آقاي مالكي و طرفداران طارق الهاشمي با تروريستها براي اعزام به سوريه همكاري مي كند. همه سازمان‌ها امنيتي كشورهاي مخالف بشار، سيا، موساد، ام آي 6، ميت تركيه، سازمان اطلاعات عربستان و قطر هم در سوريه فعال هستند. آن‌ها تروريست استخدام مي‌كردند كه در سوريه عمليات انجام بدهد. اما نتيجه عكس شد. مردم سوريه و علي الخصوص آن قشر خاكستري درك كردند كه اين‌ها نوكري خارجي‌ها را مي‌كنند و از بيرون سوريه پول مي‌گيرند و عمليات تروريستي انجام مي‌دهند. مردم ديدند كه اين‌ها مي‌آيند قتل عام انجام مي‌دهند مانند اتفاقي كه در حوله روي داد و مردم بي گناه را سر بريدند. در حوله فردي كه طرفدار بشار اسد بود در انتخابات مجلس راي آورد و وارد مجلس شد و معارضين هم همه عائله و طايفه‌ او را كشتند و سر بريدند به طوري كه سي نفر از آنان بچه و كودك بودند.

معارضين هم معتقدند كه جريان الحوله را خود بشار ساخته است.
اين تبليغات آن‌هاست. تمام كساني كه در حوله كشته شده‌اند از طائفه نماينده مجلس سوريه و طرفدار بشار بودند. همه ماشين تبليغات غرب و رژيم‌هاي پادشاهي منطقه سعي كردند كه از سوريه يك حالت در حال سقوط نشان بدهند. يك سوريه مجازي در ذهن همه ساختند كه با سوريه واقعي تفاوت جدي داشت. منظور من اين نيست كه در سوريه تشنج و درگيري نيست اما آنچه كه نشان مي‌دهند با آنچه كه واقعا هست خيلي متفاوت است. خود من اخيراً در دمشق بودم و تلويزيون‌ها را نگاه مي‌كردم فكر مي‌كردم اوضاع دمشق به هم ريخته است.

از ابتداي درگيري، در عالي ترين سطح براي جناب بشار اسد پيام فرستاديم كه كشتار نبايد بشود و اصلاحات بايد شروع شود و تاكيد كرديم كه ما شما را مسئول اين اصلاحات مي دانيم.

آقاي بشار اسد دست به اصلاحات جدي در سوريه زد. قانون احزاب و قانون انتخابات را عوض كرد. انتخابات شوراهاي شهر ها را برگزار كرد و مهمتر از همه قانون اساسي را عوض كرد. قانون اساسي مي‌گفت كه همه قدرت بايد در اختيار حزب بعث قرار گيرد. بشار اين قانون را عوض كرد و اجازه حضور احزاب ديگر را داد و تا كنون 9 حزب هم اعلام موجوديت كرده‌اند. در قانون سابق كه تنها حزب بعث مي‌توانست نامزد رياست جمهوري معرفي كند و مردم تنها مي‌توانستند بگويند آري يا نه، اين را تغيير داد و حالا همه مي‌توانند نامزد بشوند و همه احزاب مي‌توانند نامزد رياست جمهوري معرفي بكنند و مردم هم از بين نامزدها انتخاب خواهند كرد. اينكه تعداد دوره‌هايي كه يك نفر مي‌تواند رييس جمهور انتخاب بشود كه تا پيش از آن نامحدود بود را تغيير دادند و به دو دوره محدود شد. اين قانون اساسي را به رفراندوم گذاشتند و 60 درصد مردم هم به آن راي دادند و مشخص شد كه اين 60 درصد حتي اگر موافق آقاي بشار هم نباشند ولي با اين اصلاحات موافق و با آن عمليات تروريستي مخالف هستند. بعد از اين هم انتخابات مجلس را برگزار كرد و 50 درصد مردم هم در آن شركت كردند. اما متاسفانه معارضه در ايجاد اين اصلاحات همراهي نكرد و همه امتيازات نصيب دولت شد.

اما همين چند روز پيش بود خبر آمد عده‌اي از ارتش سوريه از دولت جدا شده‌اند؟
من نمي‌گويم كه آنجا هيچگونه تشنجي نيست.من گفتم كه يك عده‌اي معارض آقاي بشار هستند. اين‌ها مشكلشان اين بود كه مبارزات مدني را تبديل به مبارزه نظامي كردند. خوب از مردم سوريه هم كساني بودند كه فقير بودند و وقتي عربستان پول نفت ملت خود را در سوريه هزينه كرد اين‌ها هم به معارضين پيوستند. ولي تا به امروز ارتش، ساختار حكومت، ساختار سياست خارجي عليرغم همه توطئه ها و تطميع ها منسجم باقي مانده است.

سياست خارجي ايران در اين باره چگونه بود؟
ايران از روز اول گفت كه من اين منطق را قبول ندارم كه خارجي‌ها براي يك ملت تصميم بگيرند. اين قانون اساسي ماست كه مي گويد ما حق دخالت در امور ساير ملت ها را نداريم. نه تنها ما كه هيچ كشوري حق دخالت در امور داخلي ملت‌هاي ديگر را ندارد و از اول با آن توطئه اي كه براي سوريه طراحي شده بود مخالفت كرديم و بر سر اين هم محكم ايستاديم. ما مي‌دانستيم كه در سوريه مسئله دموكراسي نيست. عربستان و قطر كه سمبل دموكراسي و حقوق بشر نيستند.

ساختار حكومت سوريه هم تفاوت چنداني با قطر و عربستان نداشت. آنجا هم ديكتاتوري بود.
به هرحال در سوريه يك انتخاباتي برگزار مي‌شد، مجلسي داشت. قوانيني وجود داشت. در ظاهر همه چيزيك نفر نبود حال آنكه در اين كشورها رسماً و علناً همه چيز شاه است. در بعضي كه رسماً نژادپرستي است اعضاي خانواده حاكم از قبل از تولد داراي حق و حقوق ويژه هستند ولي در سوريه يك ظاهري مراعات مي شود.

صوري نبود؟
بله. حزب بعث حاكميت كامل داشت ولي انتخابات داشت و مردم راي مي‌دادند. اگر همين اندازه آزادي‌ها مدني و اصلاحاتي كه آقاي بشار صورت داده است، اين حكومت‌ها در كشورهاي خودشان انجام بدهند چه اتفاقي خواهد افتاد؟ يعني به عنوان مثال اگر در عربستان فردي غير از خانواده آل سعود نامزد بشود و انتخابات واقعي برگزار شود چه كسي راي خواهد آورد؟

خوب اگر اين موج انقلاب‌هاي منطقه‌اي راه نمي‌افتاد و در سوريه هم معارضيني پيدا نمي‌شدند كه عليه بشار اسد شعار دهند، اين اصلاحات در سوريه هم به وقوع نمي‌پيوست. بعضي از جناحهاي سياسي به روابط گذشته ما و سوريه انتقاد دارند.
اين را من هم قبول دارم. اين ضعف حكومت سوريه بود كه حالت فوق العاده را به مدت زماني طولاني ادامه داد.
درست است كه سوريه با اسراييل قرارداد صلح و سازش امضا نكرد و ما هم از اين تقدير مي‌كنيم اما اين نمي‌توانست بهانه‌اي باشد كه وضعيت فوق العاده را لغو نكند. در مورد انتقاد بعضي از جناحهاي سياسي بايد بگويم كه هيچكدام از دولت‌هاي ايران چه دولت اصلاحات و چه دولت سازندگي و چه دولت فعلي، همه ما اين نقطه ضعف دولت سوريه را مي‌دانستيم. اين نقطه ضعف در همه حكومت‌هاي منطقه به جز ايران و تركيه و اخيرا عراق وجود داشت اما ما با همه كشورها رابطه داشتيم. اگرچه اين موضوع كه يك حكومت تا چه ميزان نماينده مردم خود هست براي ما مهم است ولي ما در مسايل منطقه با همه كشورها همكاري مي‌كرديم. مسائل داخل هر كشور را مربوط به ملت آن كشور مي‌دانستيم. اين موضوع هم ارتباطي با دولت اصلاحات يا دولت فعلي ندارد. بنده در زمان اصلاحات سفير بودم و استوارنامه‌ام را به آقاي اسد دادم. ملاك‌هاي اصلي ما امنيت ملي و حمايت از مقاومت و ضديت با استكبار و اسرائيل بود. در ايران حرف ما اين بود كه اگر آمريكايي‌ها و غربي‌ها بخواهند دخالت بكنند نمي‌شود. همانطوريكه گفتم ما در عاليترين سطح براي شخص آقاي بشار اسد پيام فرستاديم كه كشتار، خونريزي و خشونت نبايد صورت بگيرد و اصلاحات بايد انجام پذيرد.

يعني شما مي‌گوييد كه ما پذيرفتيم كه بخشي از خشونت و كشتار توسط دولت سوريه انجام مي‌پذيرد؟
ببينيد اين مسئله سوريه يك مسئله داخلي نيست بلكه از خارج هدايت مي‌شود. درست است كه مسئله سوريه زمينه داخلي دارد اما يك مسئله داخلي نيست و تنها از داخل شروع نشده است. ما ارتباط تنگاتنگي با اين‌ها داشتيم كه جلو خونريزي گرفته شود. ما به دولت سوريه براي اين موضوع فشار مي‌آورديم. ما منافع خودمان را در عدم خونريزي در سوريه مي‌ديديم و ثبات سوريه را در انجام اصلاحات مي‌دانستيم. اين همان فرمايشي است كه مقام معظم رهبري در ملاقات با اردوغان فرمودند.

ما محكم ايستاديم و خواهان اصلاحات در داخل سوريه شديم و وقتي هم دولت سوريه اين اصلاحات را آغاز كرد چين و روسيه يك " وتو دوگانه" موثر را در شوراي امنيت انجام دادند. در تاريخ شوراي امنيت "وتو دوگانه" بسيار كم است. براي لغو يك مصوبه يك وتو كافي است اما وقتي "وتو دوگانه" مي‌شود نشان مي‌دهد كه دو كشور محكم بر سر يك موضوع ايستاده اند و حاضرند كه هزينه‌هاي سياسي اين وتو را تقسيم كنند. اين نشان داد كه سوريه نمي‌تواند سرنوشتي مانند ليبي پيدا كند. ايران هم سياست خود را پيگيري كرد و در سفري كه آقاي لاريجاني به تركيه داشت با ترك‌ها مذاكره كردند و گفتند كه نه ما، نه شما، نه معارضين و نه حكومت سوريه اوضاع كنوني را مطلوب نمي‌داند و مي‌خواهد به نقطه مطلوب كه در آن انتخابات آزاد در سوريه برگزار شود برسد. ايشان همچنين به ترك‌ها گفتند كه معارضين در خاك شما هستند و همراهي آنان با شماست. از اين طرف ما هم با آقاي بشار رابطه خوبي داريم. بايد بررسي كنيم كه با چه نقشه راهي از اين نقطه نامطلوب به آن نقطه مطلوب يعني اجرايي شدن اراده مردم بايد حركت كرد و با چه قدم‌هايي اين مسير را بايد پيمود. به حكومت تركيه گفتيم كه آن قدم‌هايي كه معارضين بايد بردارند را حكومت تركيه تضمين كند و آن قدم‌هايي كه دولت سوريه بايد بردارد را ما تضمين مي‌كنيم؛ متاسفانه نپذيرفتند. در سفري كه جناب اردوغان به تهران داشت در مذاكراتي كه بين ما و آنها صورت پذيرفت در نهايت طرف ترك اين موضوع را قبول كرد ولي وقتي از تهران رفتند توافقات را ناديده گرفتند. ما نمي‌دانيم كه آيا آمريكايي‌ها و عرب‌ها ترك‌ها را از سقوط بشار مطمئن كردند يا خير. چقدر پول عرب‌ها نقش بازي مي كند؟ به هرحال اين طرح به انجام نرسيد. آمريكايي‌ها و عرب‌ها هدف حيثيتي‌شان بركناري و سقوط آقاي اسد است. ما هم اين كه حكومت ديگري براي مردم سوريه تصميم بگيرند را قبول نداريم و كار نظامي هم به نتيجه نرسيد. آقاي بشار هم با آن هيات نظارتي كه از اتحاديه عرب آمده بود همكاري كرد و آن هيات نظارت گزارش خود را به اتحاديه عرب برد و نتيجه گيري كرد كه خشونت از دوطرف است. اين گزارش باب طبع شاهان عرب نبود و گزارش هيئت خود را رد كردند.

وقتي آمريكايي‌ها و غربي‌ها فهميدند كه كار نظامي به نتيجه نمي رسد، بنابر اين طرح عنان را مطرح كردند تا مجدداً كار مدني اصل شود. اما از آنجايي كه شاهان عرب‌ مغرور شده بودند. كار ديگري غير از عمليات نظامي را نپذيرفتند. آن‌ها طرح عنان را نپذيرفتند. اشتباهي كه وزير خارجه سعودي كرد بزرگترين كمك را به دولت سوريه كرد چرا كه در كنفرانس تونس كه در حمايت از معارضين برگزار كردند، او صراحتا اصرار كرد كه در بيانيه پاياني بايد براي معارضين و پول و اسلحه فرستاده شود و وقتي كه اعضاء در كنفرانس اين موضوع را نپذيرفتند او قهر كرد و از كنفرانس خارج شد. طرح عنان كه يك طرح امنيتي بود و نه يك طرح سياسي وقتي مطرح شد دولت سوريه آن را مانند ناظرين اتحاديه عرب پذيرفت. پس از اين چند دوره كنفرانس (به اصطلاح) دوستان سوريه را برگزار كردند كه تنها نتيجه‌اش اين بود كه تعداد آرايي كه در ابتدا عليه سوريه در مجمع عمومي 137 راي بود كم و كمتر شد. اين قضيه ادامه داشت تا به كنفرانس ژنو رسيد. غربي‌ها كه به اين نتيجه رسيده بودند كه از راه نظامي نمي‌توانند به نتيجه برسند مي‌خواستند كاري را كه از راه نظامي نتوانسته بودند به نتيجه برسانند از طريق ديپلماتيك به نتيجه برسانند. با اين نيت به ژنو آمدند تا با تطميع سياسي چين و روسيه موافقت آنها را با تغيير بشار بگيرند. روس‌ها و چيني‌ها هم نمي خواستند همچين امتياز بزرگي به غربي ها بدهند و با وجود اينكه آقاي عنان در بندهاي پيشنويس بطور غيرمحسوسي آورده بود كه آقاي اسد در دولت آينده سوريه نبايد نقشي داشته باشد با آن مخالفت كردند، اصرار كردند و گفتند كه هم در روند سياسي، دولت بايد حضور و نقش داشته باشد و هم معارضين. در پي آن اجلاس قاهره برگزار شد كه معارضين طرفدار كار مسلحانه مثل ارتش آزاد در آن شركت نكردند و در قاهره نيز بين معارضه موجود، درگيري و اختلاف شد ولي درنهايت به راه حل سياسي تاكيد گرديد. پس از آن كنفرانس پاريس را ترتيب دادند و در آن آمريكا با وجود تمام تلاشي كه كرده بود تنها توانست 50% از 137 كشور اوليه را جمع كند و اين در حالي بود كه كشورهاي مهمي مانند چين، روسيه، ايران و بيش از 100كشور ديگر در اين كنفرانس شركت نكردند و اين كشورها روي هم در حدود 60 درصد منابع جهاني را از نظر نيروي انساني، اقتصاد، نيروي نظامي و ... را در اختيار دارند. غربي‌ها در اين ماجرا هر روز ضعيف و ضعيف‌تر مي‌شوند. در حالي كه آقاي عنان، روسيه و چين معتقدند كه ايران بايد در هر كنفرانسي درباره سوريه حضور داشته باشد آمريكايي‌ها قبول نمي‌كنند و اين لجاجت به ضرر خود آن‌هاست. زيرا ما در هر كنفرانسي كه حضور نداشته باشيم به نتايج آن نيز متعهد نيستيم و فقط آن قسمت كه مطابق سياستهايمان است اجرا مي شود.

طرح كوفي عنان تاكنون به نتيجه نرسيده است، يعني آتش بسي برقرار نشده و كشتار و خونريزي ادامه دارد. از سوي ديگر روسيه سعي مي‌كند با بخشي از معارضيني كه به كار نظامي تاكيد ندارند و احتمالاً حاضرند با حكومت سوريه كنار بيايند مذاكره ‌كنند. ما نيز در حال مذاكره با معارضين و دولت سوريه هستيم. به همين خاطر است كه عنان تاكيد دارد كه ايران در مذاكرات حضور داشته باشد و حالا عنان تلاش دارد طرح خود و نقش ناظرين را بيشتر سياسي نمايد تا امنيتي.

شما دليل حمايت ايران از حكومت اسد را مقاومت او دربرابر اسراييل عنوان كرديد . برخي معتقدند كه حكومت معارضين و به خصوص اخوان المسلمين سوريه هم با اسراييل مشكل دارند و آن‌ها هم مقاومت را تقويت مي‌كنند.
تركيه معارضين را جمع كرد و تلاش نمود به آنها سر و سامان بدهد. پس از آن معارضين به دو بخش تقسيم شدند يكي ارتش آزاد و يكي شوراي ملي كه يكي بازوي نظامي بود و ديگري بازوي سياسي. رييس شوراي ملي فردي بود به نام "برهان غليون". از آنجايي كه "غليون " نوكر غربي‌ها به‌وي‍ژه فرانسه بود مصاحبه‌اي كرد و گفت در صورتي كه قدرت را در سوريه به دست بگيريم با اسراييل رابطه برقرار كرده و رابطه مان با ايران را قطع مي‌كنيم. مگر مي‌شود كسي از اسراييل و فرانسه و آمريكا پول و اسلحه بگيرد و آخر ضد اسراييلي باشد؟ شرط غربي ها در كمك‌هاي خود به اين گروه‌ها قبول وجود و همكاري با اسرائيل است‌. حالا هم كه به خاطر درگيري هاي داخلي و ديگر مشكلات بين معارضه غليون را عوض كرده اند و "سيدا" را جاي او نشاندند. سخنگوي رسمي شوراي به اصطلاح ملي صريحاً اسرائيل را قبول و آنرا به‌ عنوان يك واقعيت تاكيد مي كند و اعلام مي كند كه ما نمي توانيم جوري موضع بگيريم كه با غربي‌ها مشكل پيدا كنيم. يعني خط همان است كه غربي‌ها دستور مي دهند.

شوراي ملي بخشي از معارضين است. بخش ديگرش اخوان المسلمين هستند.
همانطور كه گفتم اخوان المسلمين در سال 1982 بر عليه دولت سوريه اقدام كردند و سركوب شدند و عمليات و تحريكات مسلحانه آنها پس از طرح فهد كه براي اولين بار به امنيت اسرائيل توسط اعراب اعتراف مي كرد و اسد مخالف آن بود صورت پذيرفت و باعث تضعيف داخلي اسد شد و او فهميد طرح سعودي را بايد بپذيرد و از سال 82 به بعد اخوان غير قانوني اعلام شدند و فرصت رشد نداشت و وضعيتشان با اخوان المسلمين مصر متفاوت است. اخوان در مصر، فرصت رشد داشت. بسياري از فعاليت‌هاي اجتماعي و خيريه در مصر به دست آن‌هاست و آن‌ها توانستند در قبال اين كار‌ها تشكيلات بسيار قوي و منسجمي در مصر به وجود بياورند. ولي در سوريه اينگونه نبود و آن‌ها هميشه كنار بودند و حق نداشتند در داخل سوريه فعاليت رسمي داشته باشند. يك درصدي از معارضين سلفي و سني و اخوان المسلمين هستند. اين‌ها متاسفانه نتوانستند نقش چشمگيري در معارضه ايفا كنند. اگر اين‌ها قوي بودند كه مي بايست رياست معارضين را اين‌ها به عهده مي گرفتند. چرا بايد "غليون" غربزده فرانسوي با اين مواضع اسراييلي آمريكايي رييس معارضه بشود. يك ضعف معارضه هم جدايي كردها از آنان بود. الآن هم كه متوجه شدند" غليون" هم اشتباه كرده و بايد كنار گذاشته شود يك كرد را بعنوان رئيس شوراي ملي سر معارضه گذاشتند. از آن‌جايي كه هر بخش معارضه از يك كشور پول مي‌گيرد نمي‌توانند با هم كنار بيايند. چون بناچار دنباله سياست‌هايآن كشورها هستند و كشورهاي حامي هركدام هدف خاصي دارند. گاهي اختلافات بين اين‌ها خيلي شديد مي‌شود. ما هم با تمام معارضيني كه با اسراييل مشكل دارند در تماس هستيم و با آن‌ها ارتباط داريم تا بتوانيم آن‌ها را از اين راه جدا كنيم و بگوييم اين روشي كه آمريكا و غرب آن را پيگيري مي‌كند منجر به جنگ داخلي خواهد شد. ما به آن‌ها مي‌خواهيم بگوييم كه اگر شماها براي سوريه تلاش مي‌كنيد و مستقل هستيد بايد به گونه اي حركت كنيد كه با گفت و گو با حكومت به راه حل برسيد و دست بيگانگان را از منطقه كوتاه كنيد. اين هم كه مي‌گويند ما با معارضين در تماس نيستيم حرف بيخودي است.

ما بايد با معارضين در تماس باشيم و بايد اين كار را هم علني انجام بدهيم چرا كه ما در حال ايستادگي و مبارزه با كل غرب و استكبار هستيم و تا كنون موفق هم بوده‌ايم. من نمي‌گويم كه ما هزينه پرداخت نكرده‌ايم. ما حتما هزينه پرداخت كرده‌ايم و هزينه سنگيني هم بوده است. يكي از هزينه‌هايي كه ما پرداخت كرده‌ايم اين است كه اكنون قضيه اسراييل و مقاومت فراموش شده است و اين هدف اسرائيل است و همه چيز متمركز شده بر روي مساله سوريه. رابطه ما با اخوان دچار مشكل شده است. الآن ما با اخوان المسلمين مصر مشكل داريم چرا كه آنها مخالف جدي بشار و مدافع اخوان سوريه هستند. ما نمي‌توانستيم بر سر اين‌ موضوع با اخوان مصر به توافق برسيم. من شب عيد قربان در تونس به منزل آقاي راشد الغنوشي رفتم. آقاي غنوشي قائم مقام مرشد اخوان المسلمين بين الملل است.من رفته بودم آنجا كه تبريك انتخابات و موفقيت‌هايشان در تونس را بگويم. او خودش بحث سوريه را پيش كشيد. وقتي من از مواضع ايران و دلايل آن دفاع كردم او حرفي براي گفتن نداشت. من همان حرفي را كه به ترك‌ها زده بوديم را به او هم گفتم. به او گفتم شما اخوان هستيد و با اخوان سوريه در ارتباط هستيد بيايد و آن قدم ها و نقشه راه را ما و شما ترسيم كنيم و به اخوان سوريه هم منتقل كنيد. به آقاي غنوشي گفتم يك زماني شما در لندن نشسته‌ايد و مقاله‌اي در يك روزنامه مي‌نويسيد يك وظيفه‌اي داريد و يك موقعي هم شما رييس يك حزب هستيد و وظيفه ديگري داريد و الآن شما رييس يك حكومت هستيد وظيفه ديگري داريد، من به شما مي‌گويم كه ما مي‌خواهيم جلوي خونريزي را بگيريم، ما مي‌خواهيم تماميت ارضي سوريه حفظ بشود. ما ميخواهيم دخالت خارجي ها را محدود كنيم. من همين حرف‌ها را براي آقاي "مهدي عاكف" مرشد قبلي اخوان المسلمين در سطح محدود تري نيز مطرح نمودم ولي اين‌ها نتيجه نداد.

آيا اين احتمال وجود دارد كه ناتو مستقلا وارد عمل بشود؟
ناتو نيرو زميني كه هيچگاه پياده نمي‌كند و اگر بخواهد وارد ماجرا بشود با هواپيما و نيروي هوايي وارد مي‌شود. در قضيه هواپيماي جنگي تركيه شاهد بوديم كه نيروهاي دفاع هوايي سوريه توانايي مقابله دارند. جنگ به هيچ وجه نمي‌تواند اهداف غرب و آمريكا را برآورده كند. تنها چيزي كه مي‌تواند اهداف آنان را تا حدودي برآورده كند جنگ داخلي است و نتيجه آن هم براي هيچكس مشخص نيست. شما مي‌دانيد كه امتداد علوي‌هاي سوريه يك اقليت 20 ميليوني و اكراد يك اقليت 18 ميليوني در تركيه است و اين جنگ داخلي به ضرر تركيه خواهد شد. آيا كسي مي‌تواند بگويد اين زرادخانه عظيم موشكي كه حكومت اسد صاحب آن است و آن را براي مقابله با اسراييل تدارك ديده است اگر قرار باشد كه سر خودش زير آب برود با آن چه خواهد كرد؟ كار تركيه به هيچ وجه عقلاني و در راستاي منافع ملي او نيست. عربستان و قطر ساير حكومت‌هاي غربي كه در پي جنگ داخلي هستند از سوريه دور هستند ولي تركيه هم مرز با سوريه است و تبعات جنگ داخلي سوريه دامن او را هم خواهد گرفت.

با اين اتفاقاتي كه در سوريه افتاده است بعيد به نظر مي‌رسد كه وضعيت سوريه به وضعيت پيش از اين اتفاقات بازگردد. برخي معتقدند كه بايد به فكر تاثيرگذاري خود در سوريه در وضعيت بدون اسد باشيم.
قطعا سوريه به اوضاع گذشته‌اش باز نخواهد گشت. البته به نظر من سوريه نقطه قبلي يعني حكومت ديكتاتوري حزب بعث ولي الان اصلاحات سياسي اساسي انجام داده است. سوريه ديگر سوريه قبل نخواهد بود و اين كاملا صحيح است ولي آيا سوريه آينده سوريه آمريكا و اسراييل خواهد بود، سوريه‌ پادشاهان عرب خواهد بود؟ من قول مي‌دهم كه اينطور نشود. سوريه سوريه قطر و عربستان نخواهد شد اما سوريه ديكتاتوري حزب بعث هم نخواهد ماند. اميد دارم حكومتي مردم سالار ضد اسرائيل را شاهد باشيم.

نتيجه فعاليتهاي اخير عنان را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
آقاي عنان كار بسيار مشكلي را در پيش دارد. جمع بين نظرات آمريكا و غرب و روسيه و چين بسيار سخت است. بعضي از كشور هاي دخيل هم كه درصدد شكست طرح عنان مي باشند. از اول فعاليت او اعلام نمودند كه اين طرح بيش از 3% احتمال موفقيت ندارد و درخواست دخالت نظامي خارج از شوراي امنيت را درخواست مي كنند. بعضي ديگر از كشورها جداً درصدد ايجاد جنگ





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاين]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 155]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن