واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: به گزارش روز سه شنبه خبرنگار فرهنگي ايرنا، سينماي ايران نيز در سه دهه اخير بسيار به اين موضوع پرداخته و فرم هاي روايتي گوناگوني را براي آن برگزيده است.اما اكثر قريب به اتفاق آنها حادثه پردازي را مدنظر قرار داده و قادر به شكافتن پوسته بيروني اين معضل نبوده اند. داودنژاد براي روايت داستان ساده خود از روش غيرخطي بهره گرفته و شكست هاي زماني چندباره را به شكل ظريفي به كار گرفته به گونه اي كه تماشاگر ايراني آن را پس نزند. وي در شروع فيلم داستان رضا و مادربزرگ ثروتمندش را در پلان -سكانسي- فوق العاده همراه با بگومگوهاي به شدت واقعي اش به تصوير كشيده و به شكل ظريفي آن را به داستان دوم(مريم و مادربزرگش)وصل كرده است. بخش هاي مربوط به مواد خريدن مريم همراه با مادر بزرگ طنز تلخ و سياهي را در خود دارد كه لبخندي تلخ را بر لبان تماشاگرانش نشانده و عمق روحش را تحت تاثير قرار مي دهد. در اينجا كارگردان، به سياه نمايي روي نياورده و حقايقي را با اندكي اغراق به مخاطبينش نشان مي دهد. به همين خاطر است كه تماشاگر فيلم را دوست داشته و با شخصيت يگانه و بسيار دوست داشتني مادربزرگ(اشرف سادات)همدل و همراه مي شود.اشرف سادات به عنوان نماد خير و نيكي در برابر غول اعتياد قرار گرفته و با عشقي مادرانه در نهايت مريم تنها و سرگردان را نجات مي دهد.در اين ميان سكانس تعيين كننده و كليدي مواد خريدن مريم در پاركي بر فراز شهر بسيار تاثيرگذار از آب درآمده و بر بزرگي روح مادربزرگ در كنار آدم هاي سرگردان و غريب محله به نمايش مي گذارد.البته نبايد از شخصيت حاشيه اي اما كاملا تاثيرگذار جوان حامي مريم و مادربزرگش به سادگي گذشت چرا كه وجهي ديگر از جوانان مورد اشاره را آشكار مي سازد. در نقطه مقابل بخش هاي مربوط به رضا و مادربزرگ آنچنان كه بايد از كار درنيامده كه شخصيت پادرهوا و مبهم رضا نقش مهمي در اين امر داشته است.نوع آشنايي رضا با مريم در جنگل و نجات او از دست رستوران دار آشناي خود كه به اقامت تنهاي مريم در ويلايشان ختم مي شود، همه و همه تصوير غير مطلوبي را از او ارائه كرده كه با تصوير ابتدايي اش كاملا مغايرت دارد.اين امر در كنار برخي داستانك هاي فرعي كه به زياده گويي منجر شده،باورپذيري كار را اندكي دشوار كرده و روند داستان را از يكدستي انداخته است.با اين حال پايان خوش فيلم كه با رسيدن مريم به مادربزرگش همراه است، سطحي نبوده و تماشاگرانش را با آرامش بيشتري روانه درب هاي خروجي مي كند. نقطه قوت مرهم علاوه بر كارگرداني و فيلمنامه نسبتا خوب و قابل دفاعش، بازي هاي فوق العاده كبري حسن زاده و احترام سادات حبيبيان در نقش هاي اشرف سادات و احترام است كه به شكل حيرت آوري سرشار از روح و طراوت بوده و خامي نابازيگران سينماي ايران را همراه ندارد. به عنوان مثال به بخش آغازين فيلم و بازي روان حبيبيان توجه كنيد كه كاملا حضور دوربين را فراموش كرده و بگومگويي دوست داشتني و شيرين را خلق كرده است.همينطور بخش خريد مواد در پارك كه كبري حسن زاده درخشش خيره كننده اي را بروز داده و همانند بازيگري كاملا حرفه اي عمل كرده است. طناز طباطبايي در كنار رضا داودنژاد به عنوان تنها بازيگران حرفه اي فيلم،كار سختي را در پيش داشته اند چرا كه مي بايست بازي خود را با آن دو هماهنگ كرده و نابازيگر جلوه كنند.اين قضيه در رابطه با طباطبايي وضعيت حادتري داشته كه وي در انجام اين كار موفق بوده و كاملا در نقش خود حل شده است.اين باورپذيري كه در بازي او موج مي زند، تنها در صورت اندكي لغزش مي توانست به يك بازي تصنعي و اغراق آميز ختم شود كه البته اين اتفاق رخ نداده است.بخش هاي مربوط به حضور او در ويلا كه با سرگشتگي و پريشاني اش همراه است،از نقاط اوج بازي اوست. عليرضا داودنژاد پس از ساخت چند فيلم كاملا ناموفق و ضعيف در ساليان اخير با مرهم بار ديگر به سينماي دلخواهش كه تلفيقي از هنر و تجربه است بازگشته و خاطره شيرين مصائب شيرين را براي مخاطبان قديمي آثارش تكرار كرده است. از: محمد جليلوند فراهنگ**1983**1588
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 270]