واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > اکبرلو، منوچهر - 1- لازمه زندگى کردن در جهان دارا بودن اطلاعاتى از پیرامون خود است. هرچه این اطلاعات بیشتر و صحیحتر باشد به کار گیرنده آن نتایجى سودمندتر به دست مىآورد. این سودمندى در بهتر زندگى کردن او را یارى مىکند. بخشی از این اطلاعات از راه تربیت انتقال پیدا مىکنند. تربیت به دو صورت مستقیم و غیرمستقیم صورت مىگیرد که ما امروزه آن را در جوانب مختلف زندگى خود مىبینیم. 2- موفقیت امر تربیت به مجموعه ای از شاخصها دارد:الف - راه درست برقرار کردن ارتباطب - درستى و گستردگی منبع اطلاعاتج - قدرت کشش و دریافت طرف مقابل آموزش مىتواند داراى جوانب زیادى باشد. از هر نوع اطلاعاتى که به طرف مقابل داده مىشود آموزش صورت مىگیرد .چه اطلاعات سودمند باشد یا زیان بار. اما تربیت فقط در صورت سودمند بودن اطلاعات و به کارگیرى مناسب آن از طرف گیرنده صورت مىپذیرد.تربیت یک کودک از درست راه رفتن او، چگونگی برخوردش با دیگران، نوع اندیشهاى که دارد و در آینده خواهد داشت و روشى را که براى زندگى انتخاب مىکند در بر مىگیرد. قویترین عامل در تربیت کودک، تربیت غیرمستقیم است. تربیت غیرمستقیم از لحظه تولد صورت مىگیرد. نوع رفتار و کردار والدین، مربیان و افراد مورد علاقه کودک خود از این نوع است. 3- تربیت هر انسان از طریق حواس هاى مرتبط سازنده او با جهان خارج صورت مىگیرد .بیشترین خط مرتبط سازنده او با دنیاى خارج، دیدن (تربیت بصری) و شنیدن (تربیت شنیدنی) است.انسان از بدو تولد مىبوید، مىشنود، مىبیند، لمس مىکند، مىچشد، ضبط مىکند و جلوتر می آید و تجزیه و تحلیل مىکند.یکى از موفقترین راههاى تربیت غیرمستقیم، هنر است که به علت زیبایى و انتزاعى بودنش مىتواند هر امر تربیتی را در پوششى حریرى در اوج اثرگذارى بر ذهن مخاطب بنشاند.نمایش به خاطر دارا بودن تحرک، فضاى خاص و دیگر ویژگىها، مورد توجه کودک است. نمایش مانند دیگر هنرها مىتواند براى کودک پدیدآورنده حس اندیشه، جستجوگری، مطالعه، رفتار مناسب، اخلاق نیکو، دیدن درست پیرامون خود، حس نوع دوستى و در نهایت کمک به او در ایجاد ارتباط صحیح با دنیاى اطراف و درک متقابل از همدیگر باشد. 4- نمایش را نباید در چند پند خشک و شعارى خلاصه کرد. باید به آن گستردگی بخشید و جوانب مختلف زندگى را در آن جریان داد و به کودک شناساند. حتى ارایه آموزشهاى علمى هم در یک نمایش نباید به صورت مستقیم باشد. اگر مطالب علمى و اخلاقى مورد نظر آموزش دهنده را در لابه لاى داستان نمایش در حرکات، دیالوگ و با پاداش و کیفر نشان دهیم براى او قابل قبولتر است. کودک نباید احساس کند که بر سر کلاس درسِ رسمیِ دیگرى آمده است. 5- تربیت بصرى کودک از لحظه دیدن اولین حرکت شروع مىشود. از حرکت دست مادر که او را نوازش مىکند و رفت و آمد پیرامون او و رفتار و حرکاتى که اطرافیان نسبت به هم دارند. این جنبشها در واقع یک نوع حرکت ریتمدار منظم است که تقریبا هر روز تکرار مىشود و یک نوع نمایش واقعى است که کودک از آن موارد اولیه زندگى را مىبیند و مىآموزد.کودک در مراحل بعد افزون بر تماشاگر بودن، خود نیز در این نمایش نقشى به عهده مىگیرد . البته این نمایشها همیشه خوشایند او نیست و او براى خود دنیاى خاصى مىسازد. او در این دوران داراى قابلیت دریافت بالایى است. کودک از تمام اطلاعات و حرکات رفتارى و شنیدارى در ذهن براى خود دنیایى بنا مىکند. نمایش اما خود نیز مقولهاى است نزدیک به ذهن و خیال که در مکان، زمان و داستانى محدود اجرا مىشود و به کمک ابزار و وسایل خاص سعى در واقعى جلوه دادن آن مىشود. کودک توان تفکیک توانمندی ندارد و مرز نمىشناسد؛ هرچند داراى هوش و استعداد زیادى است.بنابراین نمایشى را هم که مىبیند آن را پارهای از زندگى واقعى مىپندارد. کودک اگر نمایشى را بپسندد خود را به جاى قهرمان آن مىپندارد (همان طور که در زندگى واقعى خود را به جاى کسانى مىگذارد که دوست دارد)؛ رفتارش را تقلید مىکند و از او الگو مىسازد و با آن زندگى مىکند. او در زمان دیدن نمایش، خود را فقط مخاطب و ناظر فرض نمىکند. این شبهه واقعى بودن یک نمایش حتى براى بزرگسالان هم اتفاق مىافتد. 6- نمایشى که کودکان را در بازىهاى خود درگیر مىکند و در زمان اجرا بازیگران آن با کودکان صحبت مىکنند و از آنان نظر مىخواهند بسیار موفقتر است.چون کودک خود را مسئول عواقب نمایش مىداند و توجه بیشترى به آن مىکند. کودک دوستدار آن است که به او مسئولیتى بدهیم.اگر کودک را از کارى باز مىداریم یک امکان فعالیت غریزى را از او سلب مىکنیم .حال به هر دلیلى که باشد. در چنین مواقعى باید به فراخور حال او و شرایط موجود، یک امکان جدید در زمینهاى مناسب به او داد. چه، کودک نیازمند به فعالیت و بروز دادن رفتار و حرکات خود است و سرخوردگى او در این مورد نتیجهاى ندارد جز ناهنجارىهاى رفتارى و فکری. 7- رویا و تخیل، خوشایند هر انسانى است. هر انسان از زمان تولد براى خود دنیاى خیالى مىسازد. این دنیاى خیالى هرچه بر گستردگی اطلاعات کودک افزوده مىشود بزرگتر مىشود. کودک اطلاعات و تجربیات دریافتى را مطابق میل خود در دنیاى ذهنى بازسازى مىکند و خود را حاکم آن مىداند. البته میلى که کودک در ساختن دنیاى خود به کار مىبندد به میزان زیادی به نوع آموزش اولیه، رفتار والدین و دیگران با کودک بستگى دارد.او یک دنیاى ذهنى مىسازد و آینده خود را (خواسته یا ناخواسته) براساس آن بنا مىکند. در کارهاى نمایشى کودکان ،کارى که ذهنى باشد بیشتر مورد توجه کودک قرار مىگیرد. یکى از عوامل خلاقیت، رویا و تخیل است. رویا ذهن را وسعت مىبخشد و آن را ورزیده مىکند. در رویا دنیایى بنا مىشود که لازمه آن شناخت دقیق، تجسم بالا و یک برنامهریزى نسبتا حساب شده و به کارگیرى مناسب آن است. تجسمى که در آن قدرت فهم و بررسى مسایل، آسان مىشود. چه این که در تجسم یک شى باید آن را در ذهن بازآفرینى کرد و این امر امکان پیدا نمىکند مگر با شناخت و فهم کامل از شئِ مورد نظر. 8- کودک در خیال خود بدون محدودیت مىآفریند و هرچه پیش مىرود با اطلاعاتى که از اطراف مىگیرد این آفرینش را تکمیل مىکند. پس مىتوان با دادن اطلاعات صحیح این دنیاهاى نوبنیان را هدایت کرد تا با اتحاد این دنیاهاى نو براى خود و دیگران فرداى روشن بیافریند. هرچه قدرت تجسم بالاتر باشد دنیاى ذهنى قابلیت کنترل بیشترى دارد و گوشههاى مبهم در آن به حداقل مىرسد. در دنیاى رویا مىشود مسایل را پس و پیش کشید تا به حد مطلوب خود برسد و این مواردى است که به کودکان امکان فکر کردن و بررسى مسایل را به طور مناسب مىدهد.سخنى که از دهان یک عروسک مورد علاقه کودک گفته مىشود اثرش به مراتب بیشتر از نصیحتهاى خشک - و گاه تهدیدآمیز!- معلم سر کلاس است. کودک، خود را در قالب قهرمان داستان مىبیند. مىخواهد چون او باشد: شجاع، با گذشت، قوى و مهربان و همه دوستش داشته باشند. براى مثل او شدن باید اعمال و رفتار قهرمان را انجام داد و کودک ناخواسته یا خواسته چون قهرمان حرف مىزند و رفتار مىکند. او را وارد دنیاى ذهنى خود مىکند و الگوى خود مىسازد .( بزرگسالانى نیز که دنیاى خیالى خود را رها نکردهاند تن به این نوع الگوبردارى مىدهند.) 9- احساس در افراد متفاوت است. اما چیزى که مسلم است وجود مقدارى از آن در تمام نوع بشر است. برانگیختن این احساس توسط عوامل مختلف در جهان مثبت یا منفى در انسان تولید نوعى نیروى بالقوه مىکند.قدرت این نیرو به مقدار حساسیت احساس افراد بستگى دارد. کودک به خاطر دارا بودن دنیاى خاص و ذهنى و احساس پاکى که هنوز آلوده نشده به زیبایى و شادى تمایل دارد و از همه مهمتر داراى حسی بسیار قوى است.به گونهای که با کوچکترین کنشى واکنش نشان مىدهد. عوامل شادى بخش مىتواند یک نیروى بالقوه شاد و زیبا به وجود آورد که طبعا کودک آن را تبدیل به یک نیروى بالفعل شاد و زیبایىبخش خواهد کرد. شادى در کودک خلاقیت، قدرت آفرینش، ایجاد امنیت و ثبات فکرى و میل به زندگى تولید مىکند. او در شادى یاد مىگیرد همه را دوست بدارد و با دیگران مهربان باشد. او در ساختن دنیاى آینده خود نیاز به انرژى و پشتوانه دارد که مىتوان مقدارى از آن را با شادى و زیبایى در او تولید کرد. برانگیختن احساس شادى در کودک، او را یارى مىکند که در فضایى زیبا و به یاد ماندنى، نصایح را به خاطر بسپارد. در مقابل، حالت هایی چون غم و ترس، اضطراب و فشار عصبى ایجاد مىکند و کودکان از نظر روحى وادار به واکنش مىشوند. در این مواقع یادگیرى به حداقل مىرسد زیرا مغز شدیدا درگیر رفع حالت پیش آمده است. این اثرات زیان بار، بسته به میزان شدت آن تا مدت ها در ذهن کودک باقى مىماند. 10- راه یافتن به دنیاى کودک نیازمند امکانات خاصى است. این امکانات را به خوبى مىتوان در یک نمایش به وجود آورد و آن را گسترش داد. براى این منظور باید کارى ارایه داد فراخور حال مخاطبین خود. هر اثر هنرى باید جوابگوى نیازهاى چند وجهى مخاطب خود باشد.نمایش ویژه کودکان باید داراى داستانى ساده با مضمون مناسب کودک تا حد امکان فانتزى با ریتم تند و شاد باشد. یکى از ویژگىهاى مهم این نوع نمایش درگیر کردن کودک در نمایش با یک پرسش و پاسخ یا از راههای دیگر است. استفاده از رنگهاى شاد ، مدت زمان کوتاه نمایش ،دیالوگهاى ساده و ... به قابل فهم شدن براى کودکان کمک مىکند. هدف فقط وارد شدن به دنیاى کودک نیست بلکه باور او از مسایل مطرح شده و نگه داشتن آن در ذهن او به گونهاى ملموس هم باید مورد توجه باشد. 11- انتخاب موضوع داستان نمایش علاوه بر شرایط نمایشى به ویژگىهاى زمانى نوع فرهنگ، آداب و علاقه کودکان هر منطقه به مسایل خاص بستگى دارد. حتى ساخت فضاى نمایشى باید بانوع معمارى ذهنى کودک منطبق باشد و در او تنش ایجاد نکند.در آثاری که مربوط به اوست باید از فضاهاى وهمانگیز و دلهرهآور که مخصوص ذهن بزرگسالان است دورى شود. براى او باید تصویرى زیبا خلق کرد همراه با شادى و شعف. کودک در تصویرسازی، ذهنى بسیار قوى دارد باید در کودک حس زیبایىشناسى را تقویت کرد و زیبایى را به طور جدى به او شناساند. بالا بردن شعور تصویرى در کودک یکى از وظایف نمایش است. این عمل به کودک کمک مىکند که ظریف تر به اطراف بنگرد و دنیا را با دید باز مورد بررسى قرار دهد و از کنار مسایل تصویرى به راحتى نگذرد. باید کودک را با اینگونه مسایل مناسب آموزش داد و در او ایجاد خلاقیت کرد.در مواقعى ارایه ندادن تمام اطلاعات و اکتفا به نشانهها براى رسیدن به اصل مطلب کافى است. در هر اثر هنرى باید جایى براى تفکر کودک در نظر گرفته شود. 12- امروزه همه آرزو مىکنند که در جامعهاى سالم و کوشا زندگى کنند. جامعهاى به دور از هر نوع زشتى و فریب، سرشار از نیکىها و مهر.اما کمتر از خود مىپرسیم که این جامعه و زندگى ایدهآل چگونه به وجود مىآید؟ در این زمینه ، هنر نمایش یاریگر بزرگی است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 602]