تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 25 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):لباس پاكيزه غم و اندوه را برطرف مى كند و باعث پاكيزگى نماز است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815896098




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سال های پیش از انقلاب


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > داوری‌اردکانی، رضا  -  من و آیت الله خاتمی در سال 1342 سال 1342 که علماء بلاد از جمله حضرت آیت الله خاتمی برای اعتراض به توقیف حضرت امام خمینی (ره) به تهران آمده بودند، من در اداره مطالعات و برنامه های وزارت آموزش و پرورش کار میکردم. ایشان در آنجا غیر از من ارادتمندان دیگری هم داشتند اما مرا سرافراز کردند و نیم ساعتی آمدند و نشستند و با لهجه اردکانی با هم سخن گفتیم و البته من بیشتر گوش بودم و ایشان سخن می¬گفتند. در اطاقی که نشسته بودیم، یک همکار مشهور اما ساکت یا کم-حرف هم حضور داشت و او اسمعیل شاهرودی شاعر بود. شاهرودی مارکسیست بود اما از آنهایی بود که ذوق عدالت¬دوستی و همنوایی با محرومان و ستمدیدگان او را به مارکسیسم و احزاب چپ نزدیک کرده بود. در زندان شکنجهاش کرده بودند و هر دو گوشش سنگین شده بود و ما که حرف میزدیم، او به زحمت میشنید و اگر گوش نمیداد، هیچ نمیشنید. آقای خاتمی و من ملتفت او نبودیم و حرف خودمان را میزدیم. وقتی آقای خاتمی آمدند و مخصوصاً هنگام رفتنشان آقای شاهرودی دید که من چه احترامی برای ایشان قائلم و چون تا خیابان بدرقهشان کردم، به درجه احترام من بیشتر پی برد. وقتی برگشتم پرسید ایشان کی بودند؟ آخوند بودند؟ گفتم مگر ندیدی که لباس روحانیت داشتند؟ گفت: آخوند که این حرفها نمیزند. گفتم مگر آخوند چه میگوید و چه باید بگوید و ایشان چه گفتند که گفته آخوندی نبود؟ گفت ایشان از سیاست و تاریخ و فرهنگ میگفتند. مدتی با شاهرودی نجیب و صمیمی و بسیار با ذوق و در عین حال ساده در باب آخوند و علم دین و معارف اسلامی و مقامات معنوی بحث کردیم. جمله آخر این بحث که از زبان شاهرودی بیرون آمد این بود که فکر نمیکردم آخوندی به این خوبی و دانایی در دنیا وجود داشته باشد. گفتم الحمدالله که امروز دیدی! شاهرودی تا وقتی که با هم همکار بودیم، سراغ آیت . . . را می-گرفت. درست است که او اطلاعاتی درباره روحانیت نداشت و چیزی را که نمیشناخت، نفی میکرد اما از حیث ایجاب در گفته آن روز خود بیحق نبود. آقای خاتمی سیاست و اوضاع سیاسی جهان را خیلی خوب میشناخت و با انصاف و واقعبینی در مورد آراء و اقوال و سیاستها حکم میکرد. وقتی عبدالناصر در مصر روی کار آمد، ایشان ملاک حکمش درباره او صرف رابطهاش با اخوانالمسلمین نبود. در مورد دکتر مصدق و نهضت ملی شدن نفت هم با نظر جامع حکم میکرد. حسنالبکر که در عراق روی کار آمد و رادیو بغداد به شاه و حکومت ایران بد میگفت، طبیعی بود که مردم از گفتارهای آن رادیو خوششان بیاید و به کودتای بکر کم و بیش نظر مساعد و موافق پیدا کنند اما آقا می-گفت حسنالبکر با شاه تفاوت ندارد. امروز که همه جهان صدام را شناخته است، این سخن عادی میآید اما آن روز برای کمتر کسی قابل درک و هضم بود. آقای خاتمی از جریانهای فکری جهان اسلام آگاه بود و به خوبی میدانست که در حوزههای دینی چه میگذرد. من بسیاری کسان و جریانها از انقلابی و مرتبط با امام زمان و قائل به عینیت اسلام و مارکسیسم و . . . را که بعدها در انقلاب داعیههای خود را اظهار کردند و کم و بیش شناخته شدند، از زبان ایشان میشناختم و در زمانی که اینها کمتر شناخته بودند، آن بزرگوار چه خوب میشناختشان. اشخاص و مردمان از بزرگ و کوچک بتدریج تا وقتی نمردهاند، مقاصد درونی و باطنیشان بر آفتاب نمیافتد و به این جهت دیگران کمتر آنها را میشناسند. آقای خاتمی میتوانست فرجام کار و سرانجام اشخاص و گروهها را پیشبینی کند. شهادت میدهم که آن بزرگ درباره بسیاری اشخاص و گروهها سالها قبل از آنکه طبیعت حقیقی خود را بروز دهند، چنان حکم کرد که تاریخ بر آن حکم صحّه گذاشت و . . . . خاتمی خوشمحضر و حاضرجواب و مهمتر از همه در عین تعلق شدید دینی، بیتعصّب و متحمل و بردبار بود. در خانه آقای خاتمی به روی همه باز بود و در مجلسشان اشخاص با اندیشهها و سخنها و عقاید مختلف می-نشستند و هرچه میخواستند، میگفتند و آقا اگر حوصله داشت و لازم میدانست، با صراحت اما نه با تلخی نظرشان را تأیید یا ردّ و تعدیل میکرد و اگر نکته درستی در آنها مییافت، میپذیرفت. آقای خاتمی فکر میکرد که حوزههای علمیه باید متحول شود. در اردکان کتابخانهای تأسیس کرد که در آن علاوه بر کتابهای دینی و اخلاقی، انواع کتابهای سیاسی و فرهنگی و ادبی و تاریخی از صاحبان آراء مختلف و متضاد گرد آورده بود. از من پرسیدند نام کتابخانه چه باشد؟ گفتم کتابخانه آیت ا... خاتمی. گفتند: نه، کتابخانه فاضل اردکانی باشد بهتر است. گفتم مردم فاضل اردکانی را نمیشناسند. گفتند بد است که مردم فاضل اردکانی را نشناسند و برای اینکه بشناسند خوبست کتابخانه به اسم ایشان باشد. من هرگز از آقای خاتمی نشنیدم که از تحصیلات و مطالعات علمی و عرفانی خود بگویند و هرگز در گفتار خود مستقیماً به عرفان و مطالب عرفان نظری نپرداختند اما گاهی که به مناسبت دعاها را تفسیر میکردند، تفسیرشان نشان انس با عرفان و معرفت داشت و حاصل این انس به زبان بیتکلّف و فصیح بیان میشد. حیف که مطالب و گفتارهای ایشان بخصوص در دوران قبل از انقلاب کمتر ضبط شده است. خود ایشان هم معمولاً نمینوشتند. نمیدانم آیا با اهل علم مکاتبه داشتند یا نداشتند. من در سال 1352 که در پاریس بودم، به مناسبت نامهای برای ایشان نوشتم و ایشان جواب کوتاهی دادند. این نامه نمودار ذوق و نمونه نثر زیبای فارسی است و البته در آن یک بیت مشهور عربی هم درج شده است. در خاطرات معمولاً چیزهایی مینویسند که واقع شده است. آیا نمیتوان و نباید از چیزهایی که انتظار وقوع آنها بوده و واقع نشده است، گفت؟ سخن ظاهراً عجیبی است اما آزمایش میکنیم. همه مردم در زندگی خود کارهای خوب و بد میکنند و دیگران درباره آنها نظرهای مساعد و نامساعد دارند. معمولاً اندکند کسانی که مردم همه کارهایشان را یکسره خوب یا بد بدانند. من در مدتی قریب به شصت سال میتوانستم بشنوم که مردم اردکان و یزد و همه کسانی که آقای خاتمی را میشناختند یا با ایشان سر و کاری داشتند، در مورد ایشان چه میگویند و بیاد نمیآورم که هرگز کسی از آن عیبها که به همهکس نسبت میدهند، به ایشان نسبت داده باشد. آیا این فضیلت بزرگی نیست که کسی هشتاد سال عمر کند و لااقل در پنجاه سال از عمر خود مرجع دینی و متکفل رفع مشکلات و حل اختلافات مردمان باشد و اطراف دعاوی همه راضی به حکم او و تسلیم آن باشند. آیا چنین کسی از نوادر نیست؟ شاید بگویند که مقام روحانی ایشان مانع میشده است که عیبجویان عیبی در کار و بارشان ببینند. اوّلاً روحانی بودن مانع جستن و دیدن عیب و عیبجویی نمیشود و درباره اشخاص روحانی هم بسیار حرفها زدهاند و میزنند که بعضی از آنها بدگویی است. وانگهی اگر ملاحظهکاری در مورد بعضی اشخاص و اصناف مردم وجهی داشته باشد، ملاحظهکاری در حضور است. در غیبت اشخاص ملاحظه کاری چه مورد دارد اما میخواهم بگویم که در حضور آقای خاتمی هم اشخاصی احساس آرامش میکردند و شوخیهایی با روحانیت میکردند که معمولاً در حضور اشخاص و شخصیتهای روحانی دیگر به زبان نمیآوردند اما آقای خاتمی که ظریف و حاضرجواب بود، از شوخیهایی که گاهی هم لبه تیزش متوجه طلاب و روحانیت بود، پریشان و مکدّر نمی-شد و غالباً پاسخهای مناسب و به جا میداد یا میگفت چندان بد هم نگفتهاند. من مواردی را به یاد دارم که ذکر آنها در اینجا مناسب نیست..




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 615]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن