واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: عاملان قتل کودک ۵ ساله یی که قربانی خیانت سیاه مادرش شده بود، دستگیر شدند. تیرماه سال جاری مردی به ماموران پلیس استان زنجان مراجعه کرد و طی شکایتی گفت؛ پسرم نیما که ۵ سال دارد به طرز مشکوکی ناپدید شده و به رغم اینکه همه جا را گشته ام نتوانستم تاکنون او را پیدا کنم، به همین خاطر تصمیم گرفتم به پلیس خبر دهم. با اعلام شکایت این مرد ماموران تحقیقات خود را آغاز کردند اما اثری از این پسر بچه به دست نیامد. ● کشف جسد سه روز پس از شکایت پدر نیما، ماموران گشت انتظامی خبر دادند، جسد یک پسربچه که در یک چاه در روستایی در اطراف زنجان انداخته شده پیدا شده است به همین خاطر ماموران از پدر نیما خواستند برای شناسایی جسد به پزشکی قانونی برود. مرد جوان هنگامی که با ترس و اضطراب به پزشکی قانونی رسید بزرگ ترین آرزویش این بود که وقتی کشوی فلزی سردخانه را بیرون می کشند، چهره نیما را نبیند، اما این آرزو هرگز عملی نشد و به محض بیرون کشیدن کشو او فرزندش را شناخت. با شناسایی هویت جسد از آنجا که با توجه به آثار کبودی روی گردن احتمال داشت وی خفه شده باشد پرونده به اداره قتل پلیس آگاهی فرستاده شد و برای به دست آمدن سرنخ، مادر نیما تحت بازجویی قرار گرفت. نیلوفر - مادر مقتول - گفت؛ من نمی دانم چه کسی پسرم را به قتل رسانده، او روز حادثه برای بازی از خانه بیرون رفت و دیگر برنگشت. من هم در منزل بودم و از اتفاقات بیرون خبر ندارم. نحوه سخن گفتن این زن و ضد و نقیض گویی هایش باعث شد پلیس به صورت نامحسوس او را تحت کنترل قرار دهد. ماموران در این مرحله متوجه شدند نیلوفر با مردی به نام حسین ارتباط پنهانی دارد و آنها در نبود شوهر نیلوفر مرتب با هم تماس می گیرند. بنابراین زن جوان تحت بازجویی قرار گرفت و سرانجام لب به اعتراف گشود. این زن گفت؛ مدتی قبل از آنجایی که با شوهرم اختلاف داشتم با حسین ارتباط برقرار کردم. او همسایه ما بود و می دانستم با همسرش اختلاف دارد. کم کم رابطه من با حسین بیشتر شد، هر دو ما برای جدایی از همسران مان مشکل داشتیم. شوهر من به خاطر وجود نیما حاضر نبود مرا طلاق دهد، البته سرنوشت نیما دغدغه من هم بود، شوهرم مرد بد رفتاری بود و نمی توانستم تحملش کنم، تا اینکه بالاخره موضوع را به برادرم هادی گفتم. هادی که حسین را به خوبی می شناخت به من گفت مشکلم را حل خواهد کرد. چند روز بعد پسرم گم شد. این زن افزود؛ من نمی دانستم چه بلایی سر پسرم آمده تا اینکه مدتی بعد حسین به من گفت او را به قتل رسانده است. می دانستم اگر چیزی در این مورد بگویم خودم بازداشت می شوم. به همین خاطر سکوت کردم. پس از اعترافات این زن پلیس حسین را در حالی که قصد خروج از زنجان را داشت دستگیر کرد. این مرد بلافاصله به جرم خود اعتراف کرد و گفت؛ نیما را من به قتل رساندم اما نقشه قتل را دایی اش هادی کشیده بود. مدتی قبل من و نیلوفر با هم رابطه نزدیکی پیدا کردیم. هر دو ما به خاطر مشکلاتی که با همسران مان داشتیم، می خواستیم جدا شویم. البته من مشکل خاصی نداشتم اما نیلوفر به خاطر پسرش حاضر نبود از شوهرش طلاق بگیرد تا اینکه هادی برادر نیلوفر در جریان ماجرا قرار گرفت و نقشه قتل نیما را کشید و قرار شد پس از قتل طلاق خواهرش را بگیرد تا ما با هم ازدواج کنیم. مرد جنایتکار افزود؛ روز حادثه من وارد حیاط خانه نیلوفر شدم. نیما داشت بازی می کرد و هنوز به خیابان نرفته بود. او را گرفتم و گلویش را آنقدر فشار دادم تا جان باخت. بعد جسد را داخل گونی انداختیم و هادی جنازه را در یک چاه انداخت. پلیس که با اعترافات حسین به جزئیات ماجرا پی برده بود، این بار بازداشت هادی را در دستور کار خود قرار داد و او را که در شهرستانی اطراف زنجان مخفی شده بود دستگیر کرد. تحقیقات از این دو متهم همچنان ادامه دارد و نیلوفر نیز به اتهام رابطه نامشروع در بازداشت به سر می برد. روزنامه اعتماد
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 178]