واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > تفرشی، مجید - سیاست > چهره ها - مجید تفرشی جست و جو و زیر و رو کردن منابع خطی یا چاپی آرشیوی و کتابخانهای، برای یافتن آن چه که میخواهید و به دنبالش هستید، برای همه پژوهشگران تاریخ امری طبیعی و ضروری است، ولی در این جستجوها همواره آن چه را که میخواهید نمییابید، برعکس گاهی در حین این جستجوها منابع باارزشی را مییابید که انتظارش را نداشتهاید. نوع کوششها و پژوهشهای من و دسترسی به آرشیوها و اسناد مختلف داخلی و خارجی در طول 26 سال اخیر طوری بوده که پس از این دوره نسبتا طولانی، کمتر از دیدن منابع و مدارک جدید یکه میخورم و شگفت زده میشوم. این به هیچ وجه به معنای دست کم گرفتن و کم اهمیت جلوه دادن منابع مطالعاتی نیست، بلکه میخواهم بگویم که معمولا می دانم دنبال چه چیزی هستم و منابع یافت شده نیز بیش و کم در محدوده همان توقع و پیش بینی اولیه قرار دارد. با این همه گاه مواردی پیش میآید که شما به طور غیر قابل پیش بینی منابع باارزش و مهمی پیدا میکنید که انتظارش را نداشته و حتی به دنبالش هم نبودهاید. این مساله، طی یک ماه اخیر دو بار در دو مورد مختلف برای من رخ داده است. دوست و نویسندهای نازنین مدتهای طولانی است که از من تصاویری از حضور رجال ایرانی در مراسمی تاریخی در بریتانیا در اوایل قرن بیستم را خواسته است. من مدتها در پی یافتن این تصاویر بودم، تا آن که با راهنمایی یکی از کارشناسان آرشیو ملی بریتانیا، توجهم به یکی از مجموعهها و فایلهای نسبتا کمتر شناخته شده و طبعا کمتر مورد توجه قرار گرفته شده آن مرکز جلب شد. زمانی که بررسی این مجموعه را آغاز کردم، با خودم گفتم که محض احتیاط بهتر است به جای صرفا بررسی محدوده زمانی و موضوعی مورد نظر، ببینم که اساسا درباره ایران و ایرانیان چه منابع تصویری در این مجموعه و پروندههای خاص که به من معرفی شده وجود دارد. وقتی که این مجموعه را روی بانک اطلاعاتی رایانهای آرشیو جستجو کردم، در کمال حیرت با تعداد خیلی زیادی از منابع حاوی عبارت ایران و یا ایرانیان مواجه شدم. در آرشیو ملی بریتانیا، به دلایل مختلفی که از حوصله این بحث خارج است، مشاهده برخی از پروندههای حاوی تصاویر تاریخی در اتاق دربسته و قفل شده و تحت مراقبتهای امنیتی به مراتب بیشتر از قرائتخانه عمومی آن انجام میشود. با این همه، کار بررسی اصل پرونده ها را که شروع کردم، راستش در همان ابتدا، به دلیلی نزدیک بود که هم از جستجو برای تصاویر مورد نظر دوستم منصرف شوم و هم عطای تصاویر نادیده ایران و ایرانیان را به لقایش ببخشم. علت این بود که بیش از نود درصد از فایلهایی که بررسی کردم، در واقع مربوط به تصاویر عکاسان هنرمند قدیمی بریتانیایی از گربههای معروف نژاد ایرانی بود که در زبان انگلیسی به آن Persian cat می گویند. تعداد این تصاویر آن قدر زیاد بود که به نظرم آمد اساسا این جستجو مطلقا برای من ثمری نخواهد داشت. ولی باز سماجت کرده و گفتم حالا که این پرونده ها (شامل حدود بیست جعبه بزرگ، هر کدام حاوی حدودا صد قطعه تصویر) آماده و در کنار من است، بگذارید شمارههای مورد نظر را تا آخر ببینم بلکه چیزی از آن حاصل شود. هر چه که جلوتر که رفتم، چیز مشخصی درباره خواسته دوستم نیافتم. یعنی در واقع تصاویر متعددی درباره آن رویداد تاریخی مور نظر بود، ولی در آن تصاویر به جا مانده، هیچ نشانی از رجال ایرانی دعوت شده دیده نمیشد. ناامید از یافتن تصاویر مورد علاقه دوستم و خسته از مشاهده گونههای مختلف و انبوه گربههای ایرانی متعلق به اواخر سده نوزده و اوایل سده بیست میلادی، ناگهان با یافتن هفده قطعه عکس متعلق به تابستان 1889 میلادی/ 1268 شمسی/ 1306 قمری یافتم که ناگهان خستگی را از تنم برد و حیرت زدهام کرد. این تصاویر که البته به طور متفرق و تقریبا جدا جدا هم طبقه بندی شده بودند متعلق به سفر سوم و واپسین ناصرالدین شاه قاجار و همراهانش به اروپا و مشخصا به بریتانیا بود. تصاویری که عکاسان رسمی دربار ملکه ویکتوریا از شاه ایران و حواشی سفر وی برداشته بودند. چند قطعه از این تصاویر که تصاویر پرتره رسمی از ناصرالدین شاه هستند، قبلا در منابع مختلف داخلی و خارجی به چاپ رسیدهاند، ولی گمان میکنم که بقیه این تصاویر تاکنون در جایی منتشر نشده و احتمالا توسط پژوهشگران مطالعات ایرانی دیده هم نشدهاند. تصاویری از میهمانیهای رسمی به افتخار ناصرالدین شاه، علی اصغر خان اتابک، میرزا ملکم خان ناظمالدوله، دیگر همراهان ایرانی، رجال و میزبانان بریتانیایی و بازدیدهای شاه و همراهانش از مراکز نظامی و دولتی. با وجود نقاشیهای مختلف و تصاویر پرترهای از سفر سوم ناصرالدین شاه به اروپا، کمتر موردی از دیگر تصاویر این سفر منتشر شده است. ناصرالدین شاه خود در خاطراتش در این باره می نویسد: " روز شنبه هفتم ذیقعده [1306]... بعد گیر عکاسها افتادیم، عکاس انگلیسى اول عکس انداخت، بعد یک عکاس پلنى [لهستانى] بود، او آمد توى اطاق ما را به زور قَسَم بیرون برد، بسیار آدم فضول پرحرفى بود، سر ما را این طرف و آن طرف مىکرد، هى مىگفت حالا خوب شد، حالا خوب، هى حرف مىزد. ما را به تنگ آورده بود، تا عکسانداخت فارغ شدم." به هر حال امیدوارم به زودی بتوانم با انتشار مقالهای این تصاویر نادیده و منحصر به فرد را معرفی و منتشر کنم. مورد دوم نیز به دنبال خواسته یک دوست دیگر رخ داد. دوست جوان فرهیخته و پژوهشگری از من سراغ چندین سند و نامه مهم تاریخی متعلق به پروفسور ادوارد گرانویل براون مستشرق و ایران شناس نامدار بریتانیایی را گرفت که در مجموعه شخصی او در مرکز آرشیو نسخههای خطی دانشگاه کیمبریج نگهداری می شوند. مجموعه براون که شامل کتابها، نسخ خطی، نامهها، سفرنامه ها، یادبودها، اصل شماری از آثار منتشر شده وی، تصاویر منحصر به فرد، بیانیهها و شب نامههای سیاسی و اجتماعی، یادداشتهای پژوهشی، مجموعهای متنوع از مکاتبات او با چهره های گمنام یا سرشناس ایرانی و غیرایرانی و اسناد خانوادگی براون است که توسط خود او به دقت حفظ و بعضا طبقه بندی شده، یکی از مجموعه منابع بسیار مهم و در عین حال کمتر مورد توجه واقع شده مطالعات ایرانی محسوب می شود. این مجموعه نخست توسط رینولد نیکلسون، جانشین سزاوار براون در کرسی مطالعات ایرانی دانشگاه کیمبریج فهرست شده است. به گفته برخی از پژوهشگران مطلع از مجموعه براون، متاسفانه در دهههای 1970 و 1980 میلادی، تعدادی خاص از نامهها و اسناد متعلق به ادوارد براون توسط پیروان و شیفتگان برخی از فرقهها مخدوش یا سرقت شده است. به هر حال، در زمان ریاست خانم جیل باترورث در بخش عربی و فارسی کتابخانه آن دانشگاه، مجموعه اسناد براون مجددا فهرست نویسی شده و در حدود بیست جعبه بزرگ سازمان یافته شده است. اکنون نیز مدیریت این بخش از کتابخانه و طبعا مسئولیت نگهداری و طبقه بندی مجموعه براون برعهده یک خانم کتابدار فرهیخته ایرانی- آلمانی به نام یاسمین فقیهی است. من حدود هفده سال قبل، در سالهای نخست ورودم به بریتانیا و آغاز نگارش پایان نامهام، تفحصی شتاب زده و صرفا از سر کنجکاوی در مجموعه اسناد براون کرده بودم. با این همه پس از این همه مدت و به دلیل خواسته دوستم، مجال بازبینی این مجموعه برای من دریایی از منابع مهم و قابل انتشار را برای من آشکار کرد. خوشبختانه این بار، به خلاف مورد قبلی در آرشیو ملی بریتانیا، منابع مهمی در موضوع مطالعات و علایق دوستم پیدا کردم. با این همه، در این مجموعه، دریایی از منابع و اسناد مهم نیز برای استفاده از مطالعات خودم یافتم. برخی از این منابع از قبیل نامههایی از تبریز دوران مشروطیت و استبداد صغیر و یا مکاتبات براون با علامه محمد قزوینی یا سید حسن تقیزاده به شکل کتاب یا مقاله توسط پژوهشگرانی چون شادروان استاد ایرج افشار و دکتر حسن جوادی منتشر شده اند. ولی حجم انبوهی از این اسناد و مکاتبات همچنان منتشر نشده باقی ماندهاند. تاکنون سه روز کامل، با سفر به شهر کیمبریج و حضور کتابخانه دانشگاه کیمبریج، از صبح تا غروب صرفا به تورق و مرور این مجموعه پرداختهام و فکر می کنم دست کم به همین مقدار زمان کار انجام نشده نیز در پیش رو خواهم داشت. از آنجایی که دوست عزیز و دانشمندم، جناب آقای دکتر جان گرنی، سالهای طولانی است که با دقت و ظرافتی غیر قابل رقابت، محور پژوهشهای خود را به زندگی، زمانه و کارنامه ادوارد براون اختصاص داده، من انگیزه و برنامهای برای کاری حجیم و گسترده درباره براون ندارم. با این همه فکر می کنم گزیدهای از این اسناد به راحتی بتوانند مواد پژوهشی حدود بیست مقاله کوتاه و بلند پژوهشی در باب تاریخ ایران در دوره قاجار را فراهم کنند. ذکر این دو نمونه ماجرای جالب و جذاب پژوهشی، که طی یک ماه اخیر برای من رخ داده، صرفا به جهت ارایه گزارش یافتههای پژوهشی اخیرم نبود. من باور دارم که با وجود انبوه پژوهشهای منتشر شده و یا در دست انجام در باب مطالعات تاریخ دو قرن اخیر ایران، هنوز منابع ناشناخته بسیاری در مجموعههای متنوع مشهور یا گمنام در سراسر جهان وجود دارند که محققان ایران شناس داخلی و خارجی باید به یافتن و انتشار آنها همت کرده تا هم خود و هم دیگران بر اساس و با استفاده از آنها بتوانند به غنای مطالعات و پژوهشهای خود بیفزایند. پژوهشگر تاریخ معاصر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 714]