تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):چیزى را بر زبان نیاورید که از ارزش شما بکاهد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833669032




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

وقتی چوپان دروغگو گله دار می‌شود، شنگول و منگول با آیفون تصویری و لیلی و مجنون با هم فرار می‌کنند


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > پورمحبی، فرزین  - سه نقیضه از داستان های کهن چوپان دروغگو  - چوپان دروغگو در یک روز از روزهای بعد ازظهر تابستان هوس دروغ گفتن به سرش زد. - چوپان در حالی که دو دستش را مثل پرانتز دور دهانش گرفته بود، اهالی دهش را صدا زدو به آنها گفت که گرگ به گله اش زده است. - اهالی ده بلافاصله با چوب و چماق، خودشان را به چوپان رساندند. - اما چوپان دروغگو به ریش همه آنها خندید. - اهالی ده هم ، به سر کار و زندگیشان برگشتند! - چوپان دروغگو روز بعد، دوباره اهالی دهش را با همین بهانه صدا زد و آنها هم مجدداً با چوب و چماق آمدند، اما باز هم بجای گرگ، دهان تا بناگوش بازشده چوپان را دیدند که هرهر به آنها می خندید. باز آنها چیزی به رویشان نیاوردند و برگشتند.!! - روزهای بعد هم این قضیه تکرار شد و هر بار هم اهالی خوب و مطیع ده، فورا ًو سراسیمه خود را به چوپان می رساندند، اما باز چیزی غیر از خنده های چوپان نصیبشان نمی شد... ماهها و حتی سالها این قضیه و حواشی مربوط به آن همچنان تکرار شد....چوپان فریاد میزد و اهالی ده هم مرتبا می آمدند!!. - و اینک.... چوپان دروغگو صاحب مال و منال فراوانی شده است، چون تعداد گوسفندهایش به اندازه اهالی دهکده اش افزایش یافته است!!      شنگول و منگول  - گرگ درب خانه شنگول و منگول و حبه انگور را به صدا در می آورد اما آنها درب خانه را باز نمی کنند. او دستان سفید کرده اش را نشانشان می دهد، اما آنها باز درب خانه را باز نمی کنند. - گرگ به حیله های پیشرفته تر و امروزی تری متوسل می شود، مانند تقلید صدای مادر توسط نرم افزارهای پیشرفته دیجیتالی و... خیلی از حیله های دیگر را هم به کار می بندد ولی آنها باز درب خانه را باز نمی کنند. - گرگ به خانه برمی گردد و از گرسنگی می میرد، البته قبل از مرگ جمله ای را به زبان می آورد و آن جمله این بود:     تا زمانی که در دنیا احمق وجود دارد باید همه آنها را خورد، اما مشکل اینجاست که وقتی تمام احمقها خورده شده و نسلشان منقرض شد،  زیرکها هم، با فاصله کمی از آنها (هرقدر هم زبر و زرنگ باشند) از گرسنگی خواهند مرد! - البته گرگ باید می فهمید برای رسیدن به مقصود، راه حلهای ساده تر و حتی بدون نیاز به گفتن دروغ و یا سوار کردن حقه وجود دارد... مثل چسباندن یک آدامس بر روی ویزور آیفون تصویری خانه شنگول و منگول و حبه انگور!!       لیلی و مجنون - لیلی عاشق مجنون می شود و مجنون هم عشق لیلی در دلش رسوخ می کند... اما خانواده آنها با یکدیگر دشمنان دیرینه هستند و سایه هم را با سنگ می زنند...لیلی و مجنون هم در این وسط بلاتکلیف می مانند و نمی دانند آخر ماجرای دعوای خانواده آنها به کجا می انجامد. - الیته لیلی و مجنون آنقدر بزرگ شده اند که تو روی پدر و مادرشان بایستند وبه آنها بگویند که: الاّ بلّا، ما یکدیگر را می خواهیم و دعوای شما دو خانواده هم به ما مربوط نیست.... اما آنها فرزندان مطیعی هستند و اهل جار و جنجال و بزن بکوب نیستند. آنها فقط یکدیگر را، آنهم تنها در یک محیط آرام می خواهند و بس.... پس واردشدن به برخی حاشیه ها را اضافه و دردسرساز می دانند. - اما هرچه می گذرد دو خانواده کوتاه نمی آیند که هیچ، تازه بعد از باخبرشدن از جریان عشق و عاشقی فرزندهایشان، برای آنکه جلوی هم کم نیاورده ویا مجبور به منت کشی از هم نشوند ، خط و نشان بیشتری را برای یکدیگر می کشند، حتی بعضی از شبها تعدادی از بزن بهادرهای دو خانواده می روند سراغ چیزهای با ارزش طرف مقابل و آن چیزها را، یا می شکنند و یا صدمات غیرقابل جبرانی بهشان وارد می آورند!. - اگر تا دیروز دو خانواده فقط به هم سلام نمی دادند، الان به یکدیگر، فحش و نفرین هم، حواله می دهند. تازه دو خانواده ، برای آنکه نشان دهند که چقدر از جریان عشقی فرزندانشان ناراحت هستند چند روزی، آنها را در خانه حبس کرده و یا دچار تحریم غذایی شان می نمایند!. - لیلی و مجنون که می ببینند این قصه سر دراز دارد ، بالاخره تصمیم می گیرند با هم به سرزمین دیگری فرار کنند و در آنجا با بچه هایشان زندگی خوشی را سپری نمایند. هرچند دلشان را در سرزمینشان جا گذاشته و همواره برای خانواده شان دلتنگ می شوند، اما بعدها حادثه فرار آنها به اسم " فرار دلها" نامگذاری شد و سالگرد فرارشان را هم با برگزاری جشنواره ای با عنوان "نفرین بر عشق" منفور داشتند!!




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 424]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن