واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > پورمحبی، فرزین - توضیح ضروری:این متن بر اساس ناآرامیهای جهانی و تعاملات مردم آنها با سردمدارانشان نگاشته شده، پس واضح است که هیچ ارزش و یا منظور دیگری ندارد! قانون اول: تا زمانی که می توان در تاریکی دید بهتر است در تاریکی ماند! سینما جای تاریکی است که در آن فیلم پخش می کنند.... کسی هم از این وضع ناراضی نیست. اصولاً ظلمت حاکم برسالن سینما از معدود ظلماتی است که هر کس و ناکسی طرفدارش است! دلیلش هم تا حدودی منطقی است، گویا اینطوری حواس آدم برای دیدن فیلم جمع تر می شود. در مورد مشکل دید در سالن سینما هم باید گفت: بالاخره هر چشمی بعد از مدتی به تاریکی عادت می کند ، پس لزومی ندارد که مدام به خاموشی چراغ های سینما اعتراض کرده و یا دور و بر تماشاچیان را به طرز مسخره ای نورانی نمود!! سیاستمداران هم از این قانون حاکم در سالن های سینما برای اداره امور کشورشان بشدت استقبال می کنند. باید دانست که زندگی هر سیاستمداری به دو بخش تقسیم می گردد:1- قبل از رسیدن به تاج و تخت... که در آن سعی می کند طی مبارزاتی، جهل و ظلمات حاکم بر مردم کشورش را ریشه کن نماید.2- بعد از رسیدن به تاج و تخت ...که در آن سعی می کند شعار رهانیدن از ظلم را به قانون حاکم بر سالن سینما و با گفته زیرتغییر دهد:" تاریکی که غر زدن ندارد. اگر کمی دندان روی جگر بگذارید، بالاخره چشمانتان درتاریکی هم خواهند دید! توجه داشته باشید که نورزیادی در پهنه سیاست تمرکزتان را عینهو صحنه سینما بهم خواهد زد!" قانون دوم: پخش یک چیز از قبل مشخص شدهکسانی که بعنوان تماشاچی درسالن سینما می نشینند معمولاً صم بکم، زل می زنند به یک پرده نقره ای که از آن بالا «چیزمشخص شده ای» بر رویش تابانده می شود... قضیه «چیز مشخص شده» هم برای خودش داستانی دارد که سیاستمداران از آن ، برای تبلیغ و فرو کردن عقاید انحصاری شان به مردم استفاده های زیادی کرده اند. اصولاً سیاستمداران از فرهنگی که همچون سالن سینما، هیچ کس نتواند کانالی را به دلخواه خودش و یا برای دیدن فیلم مورد علاقه اش عوض کند، خوش خوشانشان می شود. با این اوصاف ارائه یک «چیز مشخص شده» در عالم سیاست مثل پخش یک فیلم از پیش در نظرگرفته شده در عالم سینما، می تواند جیب خیلی ازعوامل را پر کند. البته بجز تماشاچیانی که برای بلیطش پول گزافی را پرداخته اند! فراموش نکنید که درسینما تمامی «چیزهای مشخص شده» از آن بالا پخش می شوند. بعبارتی بهتر در آپاراتخانه سینما، کسانی نشسته اند که می توان آنها را در دنیای سیاست با عنوان «بچه های بالا» نامگذاری کرد! همچنین این قضیه به دست های پشت صحنه برای اعمال سانسورنیز معروف شده است. قانون سوم :همه چیز آرومهدر سالن سینما همه چیز به معنای واقعی کلمه آرومه ...هر کسی در خلوت خودش نشسته و آرام و بی صدا فیلمش را می بیند و به اصطلاح، سرش در آخور پاکت چیبسش است! این افراد غالباً کاری به کارهم نداشته و اجازه کوچکترین حرکت و یا صحبتی را هم به یکدیگر نمی دهند. اصولاً صحنه گردانان عالم سینما، ماجراها و بازی بازیگرانشان را طوری می چینند تا مهمترین امور جاری تماشاگران در نزدشان بی خاصیت جلوه کنند. حتی بارها مشاهده شده که خیلی از افراد با توجه به حساسیت شرائط فیلم وسینما، قید مواردی همچون دستشویی را زده اند که البته بهایش را هم در راه رعایت حقوق سینما بشدت پرداخته اند!! این را می گویند به گند کشاندن عقاید شخصی. قانون چهارم : تماشاگران بی دردسر و همیشه راضیتماشاچیان حاضر در سالن، جزو معدود افرادی بشمارمی روند که در زمان نشستن بر روی صندلی خود، پشت سر یکدیگر حرف نمی زنند؛ در نتیجه بد کسی هم گفته نمی شود وبدین ترتیب تمام کسانی که بد و بی بته هستند و تصادفاً مسئولیتی هم دارند از گزند انتقاد و اعتراضات مردمی مصون می مانند! در سینما هیچ تماشاگری یکدفعه صدایش را بلند نکرده و عربده نمی کشد. اگر هم کسی داد و هوار راه بیاندازد سایر تماشاگران، او را در نطفه خفه می کنند. بطور کلی بزرگترین دغدغه یک تماشاگر سینما اشکالات فنی و یا صنفی یک فیلم است که آن هم با چند سوت بلبلبی رفع و رجوع می شود.... خب شما فکر می کنید که چه ملتی ویا چه چیز دیگری، بهتر از این قبیل چیزها می تواند در یک جامعه امروزین، سیاستمداری را خرسند و خوشنود نماید؟ شاید ازهمین روست که به سلامتی چنین شرائطی، سیاستمداران مدام سوت بلبلی می زنند. قانون پنجم : تخدیر اذهان هر فیلم و درهر ژانری که درسینما پخش می شود چه «غمگین» و «وسترن» باشد چه «پلیسی» و «طنز» و «تاریخی» و...همه اشان یک هدف را پی می گیرند: جذب حداکثری و دفع حداقلی تماشاگر ، آنهم با حربه اغوا و تخدیر وی...اصولاً تماشاگران مجذوب و نئشه ای که در وقت های تعیین شده برای قهرمانان پیش ساخته پوشالی کف می زنند و هورا می کشند و یا در موقع مقرر می خندند و می گریند، سرمایه های اصلی هنر محسوب می شوند! درست عینهو عالم سیاست که مایل است رفتارها و واکنشها را بشدت هدایت کند.طبیعی است که تماشاگرنماهایی هم هستند که بعضاً در زمانی که باید هورا بکشند آشوب بپا می کنند و انگار نه انگار که فیلمی هم در حال پخش هست که می بایست با آن هماهنگ شوند! قانون ششم: هدایت به راه راست کل ماجرای یک فیلم 90 دقیقه به طول می انجامد. همین زمان هم کافیست تا فرهنگ تماشاچی ها بشدت ارتقاء یابد. چون ماهیت و رسالت فرهنگی سینما این چنین اقتضا می کند که انسانها را در کوتاه ترین مدت آدم کند! از سویی دیگر سیاستمداران هم معمولاً سعی می کنند با یک سخنرانی 90 دقیقه ای ملت خود را هر چه سریعتر به راه راست رهنمون سازند . رویهم نرفته، نتیجه اینهمه شعار وهدایت در سینما و سیاست، ایجاد جامعه ای پاک ، سالم، خودکفا ، مستقل ، مترقی و آزاد خواهد شد! البته انشاءا... قانون هفتم : کنترلچی هدایت تماشاگران سینما از طریق کنترلچی سینما هم انجام می شود. همه می دانیم جایی که کنترلچی سینما با چراغ قوه اش به مردم پیشنهاد می دهد معمولاً بدترین جای ممکنه در سینما است. اما شرایط حساس سالن سینما ها معمولاً ایجاب می کند که تماشاگران به خاطر حفظ مصالح عمومی، قید آسایش و مناافع شخصی خود را بزنند! البته تا کنون مشخص نشده که مصالح عمومی بالاخره به نفع چه کسی تمام شده، چون به ظاهر، همه تماشاگران در حال تحمل کردن شرائط سخت به نفع دیگران هستند و دیگران هم .....و بالاخره همینطور تا آخر! خب فکر می کنید در سیاست این جریان چگونه به انجام می رسد؟همه چیز را که نمی شود پوست کند و در دهانتان گذاشت.خودتان حدس بزنید. قانون هشتم : استقرار آقازاده های لژنشیندیدگاه سیاستمداران در این جریان اینگونه است:"اگر یک سینمای فکسنی لژ دارد چرا سیاست نداشته باشد؟ مگر می شود جایگاه کسانی را که برای برقراری حکومت وقت، زمانی با شکنجه شدن ، مبارزه ، تبعید و... کلی زحمت کشیده اند با جایگاه کسانی که درهمان موقع مشغول پاچه خواری ، محافظه کاری و قرکمر بودند یکی دانست؟ اگر پاسخ تان منفی است پس این همان مفهوم لژ و لژنشینی است که آقازاده ها شایسته اش می باشند.اگر هم مثبت باشد که حسابی ول معطلید!" نتیجه گیری: به هر تقدیر تمامی این کارها برای آنست که یک جامعه به مراتب بالا دست یابد تا بعد، افرادش از آن بالا به جوامعی که نتوانسته اند به نوک این قله ها برسند، با هر و کر بخندند!! اما در عین حال تمسخر دیگران کار زشتی محسوب می شود. پس بناچار آنها باید دوباره برای کار فرهنگی به سینما بروند تا بلکه بشود از آنها ایندفعه چیزی درآورد... در مجموع به نظر می آید که تعاریف فوق در برگیرنده همه ماجرای سینما و سیاست نیست و بایست به فکر راهکاری بهتر بود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 195]