واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > معتمدی، غلامحسین - دکتر غلامحسین معتمدی روانپزشک وقتی از عشق صحبت می شود ذهن اکثر افرادمتوجه عشق رمانتیک می شود که تم اصلی بسیاری از اشعار، داستان ها، رمان ها، فیلم های تلویزیونی و سینمایی راتشکیل می دهد.عشق رمانتیک همان تجربهً شیرینی است که اکثر افراد در زندگی شخصی خود تجربه کرده اند و وقتی از آن یاد می کنند آه می کشند و هر اندازه هم که بدفرجام بوده باشد باز آن را قابل مقایسه با سایر تجربیات زندگی نمی دانند. وقتی پای عشق رمانتیک در میان می آید عشقی سرشار از احساسات و سوزو گداز به ذهن متبادر می شود. این تاکید بر وجه احساسی همان چیزی است که در ادبیات رمانتیک هم مطرح می شود و در شکل مبالغه شده آن به صورت سانتی مانتالیسم عرض اندام می کند. وجه احساسی تظاهری از همان شور و تمنا و هیجان عاشقانه است که عشق رمانتیک را پرسوز و گداز می کنند. در عین حال وقتی از وجه احساسی گفتگو می کنیم طبعاً پای جذابیت جنسی نیز به میان می آید که یکی از اجزاء شاخصه عشق رمانتیک است که با جذابیت و برانگیختگی رابطه دارد. باید دانست که جذابیت ریشه در برانگیختگی فیزیولوژیک دارد. عاشق همیشه این احساس را دارد که حضور محبوب موجب برانگیختگی او می شود. به عبارت دیگر عشق رمانتیک هنگامی به وجود می آید یا شدت می یابد که احساسات مربوط به برانگیختگی جسمانی و فیزیولوژیک به حضور یک فرد جذاب و مورد علاقه نسبت داده شود. جالب است بدانید که یک پژوهشگر به نام لیبوویتس (Liebowitz) مدعی کشف ماده ای در بدن است که در ایجاد شور و هیجان یا سوزو گداز عاشقانه نقش دارد. به عبارت دیگر او معتقد است شور و هیجانی که در عشق رمانتیک به چشم می خورد دارای بنیاد و مبنای شیمیایی است. او می گوید انسان هنگامی شور و هیجان عاشقانه را تجربه می کند که بدن او میزان بالای فنیل اتیل آمین (phenylethylamine) تولید کند. فنیل اتیل آمین ماده ای شبیه داروی محرک آمفتامین(amphetamine) است و مانند این دارو دارای اثرات بالا برنده خلق و انرژی است. پس می توان گفت که به طور کلی شور و هیجان رمانتیک شکلی از برانگیختگی جسمانی محسوب می شود که نقش مهمی را در بروز عشق بازی می کند. از سوی دیگر نیز افت احساسی که به دنبال پایان یک عشق رمانتیک به وجود می آید شبیه خمودگی، دلمردگی و یاسی است که بر اثر قطع مصرف آمفتامین ها حادث می شود. بنابراین یکی از وجوه عشق رمانتیک سرخوشی و نشاطی است که برانگیختگی بالای جسمانی ایجاد می کند. چنان که قبلاً گفتیم رویدادهای جانبی گوناگونی هم که موجب ایجاد هیجان و برانگیختگی احساسی می شوند بدون آن که ارتباطی با عشق رمانتیک داشته باشند، احساس عشق نسبت به محبوب را افزایش می دهند. به عبارت دیگر هنگام وجود یک رابطه رمانتیک، وجود هیجان از منابع دیگر نیز بر شدت آتش عشق می افزاید. همراهی عشّاق در میدان های ورزشی یا کنسرت های پر طرفدار امروزی باعث برانگیختگی احساسی از منابعی دیگر می شود که به نحوی غیرمستقیم پیوند عاشقانه میان آنان را پر رنگ تر می کند. در اینجا لازم است که از نقش فکر در رابطه رمانتیک نیز سخنی بگوییم. درست است که در عشق رمانتیک وجه احساسی شناخته شده و برجسته است ولی نباید اندیشید که تفکر و منطق در این نوع عشق نقشی ندارند. نقش فکر در عشق رمانتیک از جهات مختلف مطرح می شود که تنها یکی از این جهات رابطه میان فکر و برانگیختگی است. نوع فکری که عشاق درباره یک دیگر دارند با فکری که درباره سایر دوستان می کنند کاملاً متفاوت است. یکی از تم های فکری که در این نوع رابطه دیده می شود همان صمیمیت و نزدیکی است که به عنوان یکی از ارکان نظریه مثلث عشق مطرح و تعریف شد. اصولاً رمانس یا ماجرای عاشقانه با صداقت یا گشاده رویی، ارتباط باز و اعتماد مشخص می شود. تم دیگری که در افکار مربوط به عشق رمانتیک مشاهده می شود دلبستگی یا تعلق محتاجانه یا نیازمندانه است. تعلق از اشتیاق برای تماس و مجاورت با محبوب حکایت می کند. تم یا مایه سومی که مطرح می شود توجه و مراقبتی است که نسبت به محبوب در افکار وجود دارد و به شکل رفتار توام با توجه خود را نشان می دهد. عاشق نسبت به آسایش، بهبودی و شادی معشوق توجه نشان می دهد و سعی می کند موجبات تحقق این حالت ها را فراهم سازد. درحقیقت عشق رمانتیک تجربه ای چند وجهی است که مستلزم دادن ( به صورت توجه ) و گرفتن ( به شکل تعلق ) است. بخشی از این تجربه خودخواهانه جلوه می کند زیرا ارضاء تعلق نیازمندانه احساس خوبی را در عاشق به وجود می آورد. بخش دیگری از این تجربه کریمانه و توام با بخشندگی و ایثار است. زیرا همراه با توجه و مراقبت از معشوق و حمایت از او و کوشش برای ایجاد رضایت در اوست. وقتی عاشقید همه کار برای محبوب و معشوق خود انجام می دهید و بدون او احساس بیچارگی می کنید. اگر این افکار و احساسات را با افکار و احساساتی که در یک رابطه دوستانه معمولی وجود دارد مقایسه کنید تصویر بهتری از ماجرا به دست می آورید. ما دوستانمان را دوست داریم زیرا مردمانی خوب، نازنین، دوست داشتنی و مثلاً مهربان هستند. ولی عاشق محبوب خودیم زیرا به او احتیاج داریم و هر کاری از ما بخواهد انجام می دهیم. شور و شوقی در افکار مربوط به عشق رمانتیک وجود دارد که دوست داشتن دوستانه و معمولی یک نفر فاقد آن است. در حقیقت اشتغال ذهنی و تفکر وسواس گونه درباره معشوق بخشی از شور عاشقانه ای است که در عشق رمانتیک وجود دارد. از سوی دیگر رابطه میان فکر و عشق رابطه ای دو جانبه است. اگر زمان زیادی را صرف فکر کردن به معشوق کنیم کم کم احساس عاشق بودن ما زیادتر از هنگامی خواهد بود که زیاد به او فکر نکنیم. از سوی دیگر نیز هر اندازه بیشتر عاشق یک نفر باشیم بیشتر به او فکر می کنیم. موضوع مهم دیگری که در ارتباط با فکر مطرح می شود قضاوت خاصی است که عشاق درباره یک دیگر دارند. اصولاً وقتی که پای عشق درمیان است این گرایش و تمایل وجود دارد که محبوب صورت آرمانی پیدا کند و جلوه بهتری داشته باشد. از لحظه ای که عشق وارد صحنه می شود ضعف ها و نقص های معشوق به چشم نمی آیند و اطلاعات ناخوشایند درباره او نادیده گرفته می شوند. بیهوده نیست که گفته اند عشق کور است. تصویر معشوق در دیدگاه عاشق یا به عبارت بهتر انعکاس وجود محبوب در ذهن عاشق همیشه بهتر از چیزی است که واقعیت دارد. این یکی از مهم ترین وجوه تفاوت عشق و دوستی است. همیشه در عشق تخیل و تصورات آرمانی ما محبوب را چنان جذاب، خواستنی و جادویی جلوه می دهد که هیچ دوستی در یک رابطه دوستانه به این مرز دست پیدا نمی کند. نکته جالب دیگر در رابطه فکر با عشق آن است که وجود عشق رمانتیک حتی تفکر و تصور ما درباره خود را نیز تغییر می دهد. از یک سو تجربه ها و نقش های جدیدی که باید بازی کنیم وجوه ناشناخته ای از شخصیت ما را آشکار می کند و از سوی دیگر عشق سبب می شود چیزهایی درباره خود بیاموزیم که قبلاً نمی دانسته ایم. خود این تجربه که فردی مطلوب و خواستنی ما را می خواهد و دوست دارد برای ما با ارزش و هیجان انگیز است و در نتیجه اعتماد به نفس ما را افزایش می دهد. در مجموع می توان گفت که عنصر برانگیختگی موجود در عشق رمانتیک همراه با عنصر شناختی مشخصه آن، عشق پرشور را سرشار از اجزاء متشکله ای چون احساس، تخیل، ایده آل سازی و گاه وسواس می کند. حضور این مجموعه پیچیده و هیجان برانگیز است که بسیاری را به سوی ازدواج می راند اما ممکن است نقشی در دوام ازدواج ایفا نکند. در حقیقت تداوم و دیرپایی یک رابطه یا ازدواج بیشتر با عشق رفیقانه سروکار دارد که داستان دیگری دارد. عشق رفیقانه عشقی تواًم با دوستی نزدیک و ابراز توجه است. رابطه ای عمیق و با دوام که شامل احساسات مثبت، تشابه، دوست داشتن متقابل، احترام و توجه به آن دیگری است. متاسفانه داستان ها، اشعار، فیلم ها و آهنگ های زیادی در مورد این نوع عشق وجود ندارد. اما در حقیقت این عشق نوعی دلبستگی عاطفی است که می تواند یک رابطه بادوام را امکان پذیر کند. در یک ارتباط پخته عاشقانه دو طرف باید بیاموزند که از وجود یک دیگر مانند دوستان نزدیک لذت برند و هرکدام ارزش زیادی برای دیگری قائل شوند و رفاه و راحتی او برای هریک اهمیت داشته باشد. عشق رفیقانه از آن جا که تنها متکی به شور و هیجان عاشقانه نیست ثبات و دوام بیشتری دارد. نظریه مثلثی عشق آن را ترکیبی از صمیمیت و احساس تعهد می داند. می توانیم اضافه کنیم که یک عشق توام با عاطفه و احساس اعتماد نسبت به یک شریک زندگی دوست داشتنی است که مبتنی بر احساس دوستی، یاری و همراه با التذاذ از علائق دو جانبه و فعالیت ها و شادی های مشترک است. در حقیقت یک دوستی عمیق توام با تعهد با کسی است که زندگی ما با او درهم آمیخته است. خوشبختانه همیشه امکان پذیر است که یک رابطه با عشقی رمانتیک آغاز و با گذشت زمان تبدیل به عشقی رفیقانه شود و بلوغ و تکامل پیدا کند. البته این عشق فاقد شور و سرمستی عشق رمانتیک است اما اگر از زن و شوهرهایی که ازدواج آن ها سال ها با موفقیت تداوم یافته است سئوال کنید که علت دوام ازدواج شما چه بوده است؟ اغلب آنان دو دلیل عمده را عنوان می کنند. یکی این که همسرم بهترین دوست من بوده است و دیگر این که من همسرم را به عنوان یک شخص یا فرد دوست دارم. در این پاسخ ها عناصر متشکله عشق رمانتیک کمتر به چشم می خورد و در عوض بسیاری از عوامل سازنده عشق رفیقانه ذکر شده اند. البته در عشق رمانتیک هم دوستی عمیق می تواند وجود داشته باشد ولی در عشق رفیقانه همان طور که از نام آن پیداست دوستی نقش مهم تری دارد. باید توجه داشت وقتی از احساس تعهد یا مسئولیت صحبت می کنیم، در این جا احساس مسئولیت با احساس وظیفه ای که از بیرون بر انسان تحمیل می شود تفاوت دارد. در این جا احساس تعهد یک الزام درونی و امری کاملاً ارادی است. پاسخ انسان است به احتیاجات محبوب، خواه این احتیاجات و نیازها بیان شده و خواه بیان نشده باشند. هنگامی که از احترام متقابل سخن می گوییم به ترس و وحشت از دیگری نظر نداریم. بلکه توانایی درک طرف مقابل آن چنان که هست و آگاهی از فردیت بی همتای او مورد نظر است. شریک ما حق دارد کسی که هست باشد و آن گونه که می خواهد رشد کند و شکوفا شود. جایی که احترام واقعی باشد خبری از استثمار و سوء استفاده و نابرابری نیست. ما باید شریک خود را آن چنان که هست دوست بداریم تا بتوانیم برای او احترام قائل شویم. باید برای او استقلال قائل شویم و این استقلال همراه با احترامی که برای او قائل می شویم بخشی از احساس تعهد و مسئولیت ماست. باید توجه داشت همانطور که قبلاً هم ذکر کردیم تمایز مشخصی که میان انواع عشق قائل می شویم بیشتر برای کمک به درک موضوع است و الا در دنیای واقعی تداخل بین این حالت ها به وفور دیده می شود و خلوص این حالت ها صد درصد نیست. بنابراین قطعاً در عشق رفیقانه هم میزانی از شور و هیجان دیده می شود یا در عشق رمانتیک هم همان طور که گفته شد دوستی حضور دارد. اما این اظهار نظر در کل درست است که ما با دو نوع عشق روبرو هستیم عشق رمانتیک سرشار از شور و سرمستی که یک رابطه را به ازدواج تبدیل می کند و عشق رفیقانه مملو از دوستی متقابل که تداوم یک ازدواج را تضمین می کند
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 554]