واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > معتمدی، غلامحسین - دکتر غلامحسین معتمدی روانپزشک خودکشی سابقه ای دیرینه در زندگی بشر داشته است. حداقل از زمانی که با تاریخ مکتوب روبرو هستیم به ردپای خودکشی در دوره های باستانی بر می خوریم. احتمالاً از لحاظ زمانی دیگر کشی بر خودکشی تقدم داشته است. شاید در ابتدا ارزش های فرهنگی و اجتماعی خودکشی را تجویز می کرده اند. در میان اسکیموها سالمندان وقتی احساس می کردند که به صورت باری برای خانواده و قبیله در آمده اند، دست به خودکشی می زدند. در جوامع هندو نیز زنان به دنبال همسر خودکشی می کردند و هنوز هم می کنند. بنابراین قابل تصور است که خودکشی با مفهومی که امروزه پیدا کرده دیرتر وارد زندگی بشر شده است. از نظر ادیان الهی خودکشی عصیانی بر علیه اراده خداوند، حرمت انسان و همنوایی جامعه محسوب می شود و ممنوع است. اما در برخی از مذاهب بدوی رویکرد متفاوتی به چشم می خورد. مثلاً خودکشی مذهبی در میان گلی ها و ژرمن ها شایع بود. در هند نیز گاه شیفتگان نیروانا در جشن های مذهبی دست به خودکشی می زدند. در قلمرو فلسفه نیز گرایش مسلط در تمام اعصار محکومیت و ممنوعیت آن بوده است. هرچند که خودکشی در میان فلاسفه نیز طرفدارانی داشته است. مثلاً گفته می شود دیوژن معروف با حبس کردن نفس زندگی خویش را پایان داد و دموکرتیوس با امتناع از خوردن و آشامیدن و به قول امروزی ها اعتصاب غذا از دنیا رفت. پژوهش های علمی در مورد خودکشی از اوایل قرن نوزدهم آغاز شد و خودکشی شناسی به عنوان شاخه ای از علوم رفتاری در اوایل قرن بیستم ظاهر شد. در تبیین خودکشی همواره نظریه های روانی و اجتماعی در مقابل هم قرار داشته اند که گروه اول خودکشی را نشانه وجود بیماری روانی و گروه دوم آن را حاصل عوامل اجتماعی، روانی، تربیتی و خانوادگی به شمار می آورند. اصولاً باید خودکشی موفق را که منجر به نابودی فرد می شود از اقدام به خودکشی متفاوت دانست. هرچند رابطه مستقیمی میان آنها وجود دارد اما مطالعات بر تفاوت های عمده میان آن دو تأکید می کنند. در همین حال افکار خودکشی پدیده ای بسیار شایع تر از هر دو حالت فوق است. گفته می شود انسانی وجود ندارد که حداقل یک بار در زندگی به فکر خودکشی نیفتاده باشد. آرزوی مرگ خویش از آن هم شایع تر است. نیچه بر آن است که ً فکر خودکشی آرام بخشی قوی است، با آن می توان بسی شب های بد را به خوبی گذراند.ً به هرحال نمی توان گفت که فکر خودکشی در ذهن هر کس به خودکشی می انجامد، اما بی تردید کسانی که با خودکشی از دنیا رفته اند داستانشان از یک فکر شروع شده وآنگاه به اقدام به خودکشی دست زده اند و بالاخره خودکشی کامل انجام داده اند. آمار خودکشی همیشه با ابهامات زیادی همراه است. به خصوص که این آمار در مناطق جغرافیایی مختلف و کشورهای گوناگون متفاوت است. بیشترین میزان خودکشی در ژاپن گزارش شده است. شیوه انجام خودکشی نیز بسیار متنوع است. اصولاً شیوه های خشونت بار در مردان بیشتر به چشم می خورد ولی در کل تمایل به استفاده از داروها برای نابود کردن خود روز به روز بیشتر شده است. مهم ترین راه مبارزه با خودکشی پیش گیری از وقوع آن است. بهترین راه پیشگیری استفاده از روشی است که به کمک آن ارزیابی خطر خودکشی در زندگی یک فرد صورت پذیرد. همیشه در مصاحبه روانپزشکی باید در مورد وجود افکار خودکشی پرس و جو انجام شود و عمق و جزئیات این افکار شناسایی شود. نباید از یاد برد که خطرناک ترین و جدی ترین خودکشی ها همیشه با فکری که از مدت ها قبل وجود داشته و پنهان شده همراه است. برای ارزیابی صحیح خودکشی روانپزشک باید در مورد متغیرهای این پدیده اطلاعات لازم را داشته باشد. عواملی مانند سن، جنس، ازدواج، شغل، نژاد، مکان، زمان، مهاجرت، حوادث زندگی، شخصیت، سابقه خانوادگی و توارث، سلامت جسمانی و روانی، سابقه اقدام قبلی و عوامل اجتماعی همه در ارتباط با خودکشی رابطه، مفهوم و اهمیت خاص خود را دارند. آگاهی از این متغیرها و انطباق یافته های مربوط به هر یک با شرح حال و مصاحبه بالینی بیمار امکان ارزیابی صحیح خطر خودکشی در یک فرد را به وجود می آورد. مثلاً خودکشی کامل یا موفق در اکثر نقاط جهان در مردان شایع تر از زنان است. یا در کشورهای غربی با بالارفتن سن میزان خودکشی افزایش می یابد ولی در ایران در سنین پائین تر بیشتر از دوران سالمندی گزارش شده است. همچنین خودکشی در متأهلین کمتر از افراد مجرد و بیوه است. یا در ارتباط با شغل اصولاً بیکاری موجب افزایش خودکشی می شود و مشاغل خاصی بیشتر در معرض خطر خودکشی قرار دارند. در ارتباط با مذهب آمار نشان می دهد که خودکشی در میان یهودیان و کاتولیک ها کمتر از پروتستان هاست. مهاجرت نیز همیشه یکی از عوامل زمینه ساز خودکشی بوده است. گزارش هایی نیز در مورد ریتم فصلی و موسمی خودکشی وجود دارد. رویدادهای زندگی و بحران های شخصی یکی از مهم ترین عوامل آشکار ساز خودکشی محسوب می شود بی ثباتی شخصیت و مسئولیت پذیری کمتر با احتمال خودکشی رابطه معکوس دارند و همیشه سابقه خانوادگی خودکشی خطر بروز آن را افزایش می دهد. بیماری ها چه جسمانی و چه روانی از عواملی زمینه ساز خودکشی هستند. در 70درصد خودکشی ها فرد در هنگام مرگ مبتلا به یک بیماری جسمانی فعال یا مزمن بوده است. بسیاری از روان پزشکان خودکشی و اقدام به آن را شواهد وجود آسیب شناسی روانی می دانند. گفته می شود خودکشی در بیماری های روانی، ناشی از فرسودگی ساختکاری دفاعی معمولی و همیشگی آنهاست. در میان معتادان به الکل و مواد مخدر و داروها خودکشی میزان بالایی دارد و مثلاً در الکلی ها 50 برابر افراد عادی تخمین زده می شود. سرانجام باید به خطر بالای خودکشی در مبتلایان افسردگی اشاره کرد. خودکشی ممکن است به عنوان نخستین یا آخرین علامت افسردگی ظاهر شود و افسردگی 80% موارد تشخیص مربوط به بیماری های روانی را در خودکشی ها تشکیل می دهد. نقش عوامل اجتماعی در بروز خودکشی در اکثر موارد به علت پیچیدگی مطلب به اندازه ای که باید مورد توجه قرار نمی گیرد حال آن که برخی از صاحب نظران اصلاً خودکشی را پدیده ای اجتماعی و ناشی از درهم گسستن رابطه فرد با جامعه می دانند. مشارکت افراد در ارزش ها و هنجارهای یک جامعه همچون سدی در برابر خودکشی از آنها حمایت می کند و برعکس از بین رفتن پیوندهای اجتماعی، خانوادگی، شغلی و مذهبی موجب آسیب پذیری آنان در برابر خودکشی می شود. جامعه شناسان از انواع خودکشی های خودخواهانه ، نوع دوستانه، نابهنجار و جبری سخن می رانند. همیشه رابطه ظریفی میان خودکشی و دیگر کشی یا قتل وجود داشته است. درصدی از کسانی که خودکشی می کنند قبلاً مرتکب جنایتی شده اند و موارد خودکشی به دنبال قتل یا دیگر کشی هم کم نیست. در برخی از جوامع میزان بالای خودکشی و دیگر کشی به طور همزمان دیده می شود. روان شناسان و روان پزشکان براساس مکاتب مختلف به تبیین خودکشی پرداخته اند فروید معتقد بود که ناتوانائی فرد برای ابراز و برون ریزی پرخاشگری موجب می شود که جهت پرخاشگری و ویرانگری به طرف درون و خود فرد معطوف و منجر به انجام خودکشی شود. یعنی او وجود پرخاشگری علیه دیگران را زمینه ساز بروز خودکشی می دانست. همچنین به احساس گناهی که از آرزوی مرگ دیگران نشانه می گرفت اشاره می کرد که خودکشی را به عنوان یک مجازات در برابر فرد قرار می دهد. کارل منینگر خودکشی را معادل قتل خویشتن می دانست. آدلر معتقد بود که خودکشی واکنشی دفاعی در برابر احساس حقارت است و پیروان نظریه یادگیری نیز براین باورند که رفتارهای خودکشی گرایانه مانند سایر رفتارها حاصل یادگیری هستند. خودکشی مهم ترین اورژانس روانپزشکی است و درمان و پیشگیری آن مستلزم پیروی از یک برنامه حرفه ای خاصی است که تمام زوایای امر را تحت پوشش قرار می دهد. درمان در برخی از موارد به طور سرپایی و در اکثر مواقع با بستری کردن فرد در بیمارستان انجام می شود. علاوه بر درمان دارویی، استفاده از شبکه های حمایتی اجتماعی، مددکاری، روان درمانی، گروه درمانی و سایر اقدامات لازم به کار می رود تا بیمار پس از نجات یافتن بتواند با اشراف بر مشکل خود و کوشش برای حل آن در زمینه ای از حمایت های حرفه ای و اجتماعی و خانوادگی به زندگی باز گردد و سطح عملکردی قبلی خود را به دست آورد. پیش تر گفتیم که باید میان اقدام به خودکشی و خودکشی موفق یا انجام یافته تفاوت قائل شد. این دو از لحاظ انگیزش، آسیب شناسی روانی و جنبه های توصیفی با هم تفاوت دارند. کلیه عوامل ذکر شده در مورد خودکشی مانند سن، جنس، شیوه، سابقه خانوادگی، بیماری جسمانی یا روانی و همه گیری شناسی در این جا با نمایه های دیگری خود را نشان می دهند
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 800]