واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: از خليج فارس ميآيد نسيم فارسي
مريم خجسته
لغتنامه دهخدا:« خليج فارس نام پيشرفتگي دريايي است در خشكي كه بين ايران و شبه جزيره عربستان واقع است . »
هنگامي كه از خليح فارس و تماميت ارضي صحبت
ميشود نا خودآگاه به ياد ادعاي كشور هاي عربي
ميافتيم كه مدت هاست بحث داغ محافل است و قدمت هزاران ساله اين آب و خاك را نفي كرده و آن را متعلق به كشورهاي نوپاي عربي مي دانند. ادعايي كه تاريخ و تمدن منطقه را با چالش هاي اساسي رو بهرو مي كند . به درستي اگر نام خليج فارس حذف شود ، چه هويتي براي كشور هاي عربي باقي مي ماند كه با قدمتشان بتوانند ادعاي تمدن و فرهنگ كنند .
هنرمندان ايراني نيز با هر جهت گيري فكري متعلق به اين ديارند و با هنر خود از ذره ذره خاك اين سرزمين كهن حمايت ميكنند .
شعر نيز به عنوان يكي از پر مخاطب ترين مقوله هاي هنر ،
ميتواند نقش مهمي در پر رنگ نمودن مالكيت اين مرز و بوم داشته باشد . همانطور كه در شعر شاعران گذشته ميبينيم كه كمتر نامي از خليج فارس برده شده و غالبا به سبب كار برد واژه پارس، درياي پارس ( خليج فارس ) را تداعي مي كند، شاعران معاصر در شعر خود به آوردن نام
«خليج فارس» اصرار ورزيده اند . البته اين موضوع حاكي از دشمني و و غرض ورزي با دولت هاي عربي نيست . بلكه پر رنگ نمودن نام خليح فارس و روشن تر كردن اين حقيقت هدف اصلي شاعران و هنرمندان است. اصرار به فارس بودن اين خليج پافشاري بر حقيقتي است كه نه تنها نشان قدمت ايران است بلكه خاورميانه را هويت بخش است .
خليج فارس در شعر شاعران معاصر
در شعر شاعران معاصر اشعار در خور و قابل ستايشي در اين خصوص ديده مي شود . اشعاري كه گاهي طنز را دستمايه بيان موضوع قرار داده و گاهي هم حال و هواي ترانه را ، حتي در اشعار محلي و فولكلور هم نمونه هاي اين شعر مشاهده
ميشود . شاعران بهوسيله بيان زيبايي هاي خليج فارس دست به طرح موضوع زده اند و يا به ستايش آن پر داخته اند .
گاهي هم شاعران با زيركي شاعرانه ، خليج فارس را به دفاع مقدس و 8 سال رشادت هموطنانمان گره زده اند . بعضي از شاعران نيز به طور مستقيم و با لحن حماسي به بيان اعتراض خود نسبت به كشورهاي عربي و ادعاي پوچ آنها پرداخته اند . گاهي هم شاهد بسامد نام خليج فارس در اشعاري با موضوع هاي ديگر هستيم.
در زير چند نمونه از اين اشعار را مي بينيم.
حجتالاسلام محمدي گلپايگاني
رئيس دفتر رهبر معظم انقلاب
به مكر و خدعه كجا ميشود، ز مام جدا
كه پارس، پهنه دريادلان و شيران است
خليج فارس چگونه شود خليج عرب
كه هر كه گفت چنين، مبتلا به هذيان است
بگو به سِفله نادان، كه عِرضِ خويش مَبَر
كه شيرِ شرزه، كجا بيمش از شغالان است
چگونه منكر نام بلند فارس شود
بر اين خجسته لقب، صد دليل و برهان است
مگر نميشنود بانگ فارس از موجش
به بخت دولت ايرانياش، خروشان است
تلاطمي كه به پهناي خود برانگيزد
نشانِ خشم وي از مكر بدسگالان است
كسي كه خانه و خوانش، طفيل بيگانه است
خيالِ خامِ وي از فكرت پريشان است
به پاسداري از او، ارتش و سپاه و بسيج
به مرز پرگهرش، جملگي به فرمان است
به يك اشارت رهبر، اميرلشكر عشق
بناي كاخ ستم از اساس ويران است
اگر كه سخت بُوَد عبرت از قرون سَلَف
مرور قصه صَدّاميان كه آسان است
نبوده است زنسل عجم ابوسفيان
مسلّم است كه فرزند آل قحطان است
نبوده است ز ايرانيان يكي بوجهل
شناسنامه ما بوعلي و سلمان است
مباد خالي از اين نام `علو يا` هرگز
خليج فارس كه فرزند مام ايران است
ابوالقاسم حالت :
بدين خليج، عرب نام تازهاي داده است
چنان نه بهره و بيجا كه جاي استهزاست
زنام تازه غرض چيست؟ عاقلان دانند
كه اين سخن ز دهان كدام هرزه در است
بلي به تفرقه افكندن و حكومت نيز
هميشه امپرياليسم را يدي طولاست
خليج فارس اگر ميشود «خليج عرب»!
براي تفرقه اندر ميان ما و شماست
شفيعي كد كني :
طفلي به نام شادي
ديريست گم شده ست
با چشمهاي روشن براق
با گيسويي بلند به بالاي آرزو
هركس از او نشاني دارد
ما را كند خبر
اين هم نشان ما
يك سو خليج فارس
سوي دگر خزر
دكتر جعفر حميدي:
اي شب از مهتاب تو روشن شده
روي خاك از آب تو گلشن شده
اي خليج فارس،اي نام بلند
اي شكوهت مثل الوند و سهند
اي غرورت مظهر پايندگي
نام تو ديباچه بالندگي...
قطبي:
خليج پارس، خليج عرب نخواهد شد
ز خاك پارس دمي منشعب نخواهد شد
نه هر كه گويد حلوا، دهان كند شيرين
دهان لذيذ به لفظ رطب نخواهد شد
عليرضا طبايي:
خليج فارس رنگين شعر، بر انگشتر مينايي ايران
كتاب نيلگون رازهاي سينه تاريخ
رواقي آبگون
دهليز قلبي پر تپش، جوشنده جاودان...
سيد حسين مهدوي (م.مويد):
خليج فارس
رو به ماندن ميوزد
و همين كه مه بر پشت
با نسيم پگاهان/ بپراكند
از تاريك تا روشناي نرگس ايراني
ميدمد
در سورناي بودن خويش
عبدالجبار كاكايي:
اي مرز آب و آبي
بر سرزمين روشن مهتابي
فانوس ياد تو
در كيش و قشم و هرمز و هنگام
در كوچههاي لارك و لاوان
در سنگلاخ تنب و ابو موسي
در خاطرات خارك
پيوسته روشن است
ما با تواي خليج شقايق
خليج فارس
چون صخرههاي تو تا به ابد جاودانه ايم.
منوچهر آتشي:
ناگاه
بر آبهاي دور جهان حمله ور شوند
پرواي خون كيست
كه اين چنين خليج عزادار فارس را
غيرت نما نموده است ؟
آيا خليج و خزر با هم
پيمان سركشي را
با ارغوان و گلايول
امضا نهاده اند ؟
پرويز بيگي حبيب آبادي:
اي هميشه نيلگون،اي خليج فارس
نام نامي ات هماره جاودانه است
نام نامي ات هماره بر زبان موج
جاودانترين سرود عاشقانه است...
نواب صفا:
اي خليج فارس، جاويدان تويي
مظهر ايراني و ايران تويي
اشك ما خود قطره درياي توست
تا سري داريم خاك پاي توست
سيميندخت وحيدي:
ارثي پدر گذاشت برايم هميشه سبز
با نام فارس كرد صدايم هميشه سبز
نامم خليج فارس قشنگ است و مستدام
جوش و خروش و شور و نوايم هميشه سبز
اين بانوي شاعر در غزل ديگر خود به وضوح اين موضوع را مطرح ميكند :
خليج فارس ندارد هويت عربي
نه با دسيسه و آژير سرخ و زنگ بنفش
بپرس از همه عالم، خليج آينه پوش
چگونه فارس عرب شد به يك درنگ بنفش؟
محمد رضا سهرابي نژاد:
نميفهمد رقيب گول و گيجت
كه بي مرگند ياران بسيجت
و ما تا زندهايم و زندگي هست
هميشه فارس ميماند خليجت
رضا شيباني:
نام او ايران
ايستاده در ميان با دامني آبي
دامني گسترده چون دامان ميهن
از خليج فارس تا عمان
با سري افراخته تا قله هاي خيره بشكوه
در نگاهش يك خزر اندوه
روي لب هايش و لي لبخند شيرين همچنان خرما پزان گرم خوزستان
محسن حسن زاده ليله كوهي:
آپانديس خليج فارس
عربي درد مي كند
دور كمر وليعهد بعدي
- چند سانت - بيشتر باد!
كه منامه
در صف پناهندگي است
عبد الرضا كوهمال جهرمي:
اروند
با خون تو به خليج فارس مي ريخت...
هنوز در موج هاي مقابل ميبينمت
سايه هاي سنگين منورهاي سرخ
صورتت را نشانم نمي دهند
و تو يكريز نام كوچك مرا صدا مي زني
و «يا حسين» «يا حسين»
كمك مي خواهي
سيد مرتضي كراماتي:
اي تو
خليج تا ابد فارس
بردور دست موجهايت
بر حنجر آواز صدايت
بانگ رسايي هست
موّاج
هان نام ايران است
علي غياثي:
...از خطه جنوبم و چشمان نيلي ام
دارد دليلهاي قشنگ از خليج فارس
بالاترين نشان لياقت براي ماست
اين حرمت هميشه سه رنگ از خليج فارس
سارا سادات باختر:
دوباره سر زده توفان ، بيا ! ز ريشه بزن
به موج سركش خود ، اين سبكسري ها را
خليج آبي و ناب هميشه فارس تويي !
كه خوانده اند ز نامت ، دلاوري ها را
غرور مردم خاور ميانه ، دامن توست !
تمام كرده اي اي عشق ! مادري ها را
رضا نيكوكار:
نكند بادهاي سرگردان، خاطرت را دمي بيازارند
در پناه مني دلت آرام! هيچ ترسي از اين هياهو نيست
من قسم خورده ام كه نگذارم، برسد دست كوسه ها به تن ات
بركه هاي زلال دامن تو، جز سزاوار دسته اي قو نيست
مهدي فرجي:
كه موجهاي جهانگرد ميكنند زيارت
خليج آبي پر آفتاب فارس زبان را
چه سالهاي درازي كشانده است به كشتي
روايتش دل دريانوردهاي جوان را...
حسنا محمد زاده :
از صدفهاي ساحل بحرين، تا تب و تاب تنگه هرمز
بادها گرم قصهپردازي، لنجها در پي غزلخواني
بالش گرم و راحت قوها! مايه افتخار جاشوها
قرص باش و نترس از طغيان! «فارس هستي و فارس ميماني»
علي سليماني :
تاريخ همين است
نگران قطره هاي خوني
كه دل امام قلي خان را مي لرزاند
آه ... هرمزگان
استكان استكان
خونت ريخت
تا قطره قطره
خليج فارس را نگهداري
محمد حسين ملكيان:
هر چيز كه مانده آب بايد بكشيم
شمشير به قتل خواب بايد بكشيم
دارند خليج فارس را مي دزدند
دور خودمان طناب بايد بكشيم
عطيه پژمان:
...از شرم رودهاي زمين خشك ميشوند
يك روز اگر خليج، خليج عرب شود!
علي فردوسي:
نقشه جغرافيا در ياد تاريخت مگر نيست؟
روز روشن از چه مي گويي دروغ؟ آخر حيا كن
خوب بسپارش به خاطر، اين خليج فارس است اين
آي دنيا، تا ابد اينگونه نامش را صدا كن
سارا جلوداريان:
...تو تا ابد تنها خليج فارس خواهي ماند
ميبوسمت از دوراي پهناور آبي
فيروزه حافظيان:
...وعشق
كه در خون جوان ساقهها تناور ميشد
خليج فارس از عظمت تقدس پيكرها ميلرزيد
سرود سرهاي بي تن بود
و تنهاي تكه تكه
كه هزاران چراغ ميشد
تا بي نهايت هستي
و ستارهها سلام ميگفتند.
پروانه نجاتي:
غروب و ساحل و توفان ، خروش رستاخيز
خليج فارس ! الا سرزمين حادثه خيز
چگونه ات بسرايم؟ هميشه آبي من
شكوه جاري اين نقشه هاي بي پاييز
مصطفي باد كوبهاي هزاوه اي:
...وطن يعني خزر، صياد، جنگل
خليج فارس، رقص نور، مشعل
وطن يعني ديار عشق و اميد
ديار ماندگار نسل خورشيد
محمد خليل جمالي مذنب:
اي خليج فارس،اي در دانه مرواريدها
دشمنان بر نام تو كردند بس ترديدها
نام نيكت در جهان بوده است، هم درياي پارس
پارسها، بس سالها دارند بر نامت سپاس...
ليلا صبوري زاده:
فانوس هاي شبزده مرموز
پرسيده اند از همه جايت را
برخيز و خشم باش و به هر سويي
بر صخره ها بكوب صدايت را
خليج فارس در ساحل ترانه
ترانه از دير باز به عنوان يكي از مردمي ترين گونه هاي هنر، به زير لايه هاي اجتماع نفوذ كرده و تاثير بسزايي در پر رنگ تر كردن وقايع و حوادث دارد . گاهي مهم ترين اتفاقات با ابزار ترانه در ميان عامه مردم مطرح شده است . شناسايي پديده هاي وطني به وسيله ترانه و بعد تر موسيقي راه مناسبي براي فراگير شدن اين دغدغه هاست . روشن است كه شاعران و ترانه سرايان بايد به ساخت آثار فاخر ملي توجه بيشتري نشان دهند.
از اولين ترانه هاي اجرا شده با نام خليج فارس ميتوان از ترانه عادل حسني نام برد كه در دهه شصت با صداي سيامك عليقلي در آلبوم «فصل ايثار» منتشر شد.
با هر نگاه
بر آسمان اين خاك هزار بوسه ميزنم
نفسم را از رود سپيد و آسمان خزر و خليج هميشگي فارس ميگيرم
من نگاهم از تنب بزرگ و كوچك و ابوموسي نور ميگيرد
من عشقم را در كوه گواتر، در سرخس و خرمشهر به زبان مادري
فرياد خواهم زد
نمونه ديگر ترانه « وطنم اي شكوه پا بر جا » با صداي سالار عقيلي است كه غرور ملي را بر مي انگيزد و با لحني حماسي سعي در ياد آوري اتفاق هاي غرور انگيز ملي دارد.
از تب سرد موج هاي خزر
تا خليجي كه فارس بوده و هست
مي شود با تو دل به دريا زد
مي شود با تو دل به دريا بست
در اين سالها ترانه هاي زيادي با مضمون خليج فارس سروده شده است كه نمونه هايي را با هم ميخوانيم :
كامران شرفشاهي:
نام خليج فارس، يك نام بي نظير، يك نام سربلند
رنگ خليج فارس، همرنگ آسمان، ناب و شكوهمند چون پرچم سه رنگ، اين نام آشنا، در قلب من نشست
نام خليج فارس، مفهوم زندگي، آيينه من است....
عبدالجبار كاكايي:
...سوداگران خيره سر و رهز نان باد
گم ميشوند در شكم موجهاي تو
درياي تو هميشه خروشان خليج فارس
تاريخ پر حماسه ايران بهاي تو
شعر جوان كشور هم با برخورداري از استعداد هاي رو به رشد مي تواند در مسير جريان هاي ملي حركت كند .
همان طور كه در اين زمينه شاعران جوان به صحنه آمدند و آثار قابل توجهي خلق نمودند .
قطعا برگزاري كنگره ها ي گوناگون در جهت دهي به ظرفيت هاي شعر جوان بي تاثير نيست .
جمعه|ا|19|ا|خرداد|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 199]