واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نمايش "شعله در زمهرير
![نمايش](http://img.tebyan.net/big/1387/03/104934140145106166119868160139207186159241.jpg)
" نگاهي به نمايش "شعله در زمهرير" نوشته "ياسين حجاري" و کارگرداني "حامد مداحيان" حرکت جوهر ناب تئاتر است و بنابر اعتقاد بسياري از صاحبنظران تئاتر دنيا، مهمترين سويه هر نمايش و مهمترين عامل ارتباطي و تأثيرگذار آن حرکت است. از منظر نشانهشناختي حرکت جهانيترين، پوياترين و گستردهترين شکل نشانه است، نشانهاي با زبان و قراردادهاي فرامليتي.بسياري از شيوههاي موجود در تئاتر دنيا و بالاخص در تئاتر مدرن بر اساس حرکت و زيباييشناسي آن شکل گرفتهاند و ماهيت بسياري از گونههاي نمايشي همچون ميم بر حرکت استوار است. زبان حرکت زباني است پويا، انعطافپذير و قابل تأويل که مخاطب را وادار به جستوجو ميکند و او را به تفکر و تعمق واميدارد.امروزه در تئاتر ايران شاهد حضور گسترده کلام و کلام محوري هستيم و اين خود بحث درباره حرکت و زيباييشناسي آن را دوچندان ضروري مينمايد. بر همين اساس سعي خواهيم داشت بر پايه نمايشي که پايههاي اصلي آن بر حرکت استوار است، بحث در زيباييشناسي حرکت را پي بگيريم."شعله در زمهرير" در ابتدا خود را به عنوان نمايشي بر اساس حرکت به مخاطب معرفي ميکند و در آغاز نمايش که چيزي نزديک به نيمي از نمايش را دربرميگيرد شاهد حضور حجم انبوهي از حرکات و تصاوير هستيم. تصاويري که به شکل انتزاعي زيبا مينماياند و سعي در خلق تابلوهايي بديع دارد و همين ما را از بحث حرکت در اين اجرا ناگزير ميسازد. در اين نمايش ميتوان بحث حرکت را از چند منظر متفاوت به بحث نشست که هر کدام از آنها در عين ارتباط با هم بخشهايي مجزا از زيباييشناسي حرکت در اين اجرا هستند:حرکت جوهر ناب تئاتر است و بنابر اعتقاد بسياري از صاحبنظران تئاتر دنيا، مهمترين سويه هر نمايش و مهمترين عامل ارتباطي و تأثيرگذار آن حرکت است. از منظر نشانهشناختي حرکت جهانيترين، پوياترين و گستردهترين شکل نشانه است، نشانهاي با زبان و قراردادهاي فرامليتي.1- طراحي حرکت: در پاره نخست نمايش ما با مجموعهاي از حرکات پي در پي که به شکلي ريتميک بر صحنه جريان مييابند روبروييم. عمده اين حرکات اگر چه به شکل انتزاعي حرکات زيبايي هستند اما از منظر طراحي حرکت در خدمت اجرا قرار ندارند و حرکاتي خام هستند که قادر به فضاسازي خاصي در نمايش نيستند. اين حرکات به شکل بسيار تصنعي و قراردادي طراحي شدهاند و از دل ضرورتها، نيازها و انگيزههاي اجرا برنخواستهاند.در اين حرکات اغلب از تصويرسازيهاي قرينه استفاده شده است و کارگردان توانايي خلق کمپوزسيونهاي پيچيده را از خود نشان نميدهد. غالب حرکات صرفاً به منظور زيبايي بصري طراحي شدهاند و از دل کنشهاي نمايش بيرون نيامدهاند و به همين دليل با وجود زيباييهاي بصريشان بر دل مخاطب نمينشيند و فضاي خاصي را براي وي تداعي نميکند. 2- جنس حرکت: نمايش "شعله در زمهرير" نمايشي است کاملاً برخاسته از بافت شرقي و اسلامي اما جنس حرکات آن بالاخص در پاره نخست کاملاً برگرفته از کورئوگرافي غربي است و اين خود تضاد و ناهمگوني شديدي در فضاي نمايش ايجاد ميکند، به گونهاي که حرکات ارواح و فرشتگان شب اول قبر به هيچ عنوان براي مخاطب ايراني تداعي فضاي پس از مرگ و حضور در برزخ را نميکند.
![نمايش](http://img.tebyan.net/big/1387/03/14319790983224821454118341492611232186236.jpg)
هرچند جنس حرکات در پاره دوم نمايش به سوي بافت شرقيتري ميآيد اما آن نيز در دام برخي کليشهها و حرکات تکراري ميافتد که فاقد جذابيتهاي بصري پاره اول است.3- دوگانگي حرکت: نمايش "شعله در زمهرير" با يک فضاي تصويري و حرکتي و ريتمي تند و پرتنش آغاز ميشود که به مخاطب نويد يک اجراي متفاوت و حتي مدرن را ميدهد اما به ناگاه اين فضاي مدرن و تصويري شکسته شده و جاي خود را به يک فضاي سنتي، فاقد حرکت و کلام محض ميسپارد.اگر در بخش اول اجرا شاهد فضاسازي با حرکت، جلوههاي بصري و امکانات فني و تکنيکي تالار وحدت هستيم، در بخش دوم اجرايي تخت و يکدست را مشاهده ميکنيم که در آن بازيگران تنها به رد و بدل کردن ديالوگ اکتفا ميکنند. در بخش اول با وجود برخي ضعفهاي آشکارش شاهد نمايشي چندسويه و تأويلپذير هستيم اما نمايش در بخش دوم اجرا به شعارگرايي مفرط ميگرايد. در بخش اول فضايي سنگين بر مخاطب حاکم ميشود اما در بخش دوم، اجرا در ابتدا به سمت طنزي سطحي و حتي زننده و سپس به يک فضاي حسي متمايل ميشود.
![نمايش](http://img.tebyan.net/big/1387/03/13120214358761881869310123920209125211224249.jpg)
اين دوگانگي ميان دو پاره اجرا آن را تبديل به دو نمايش متفاوت ميکند که چه به لحاظ ساختاري، چه به لحاظ تکنيکي و چه به لحاظ روايي کاملاً از هم مجزا هستند و اين خود باعث آشفتگي دوچندان مخاطب ميشود. هرچند "شعله در زمهرير" بيش از هر چيز در پي تأثيرگذاري حسي بر مخاطب است اما اين مانع از ظهور اين جنبههاي تکنيکي در اثر نميشود.4- اجراي حرکت: بخش عمدهاي از زيبايي حرکت در تئاتر وابسته به نحوه اجراي حرکات کارگردان توسط بازيگران است و چه بسا حرکات زيبا توسط بدنهاي ناآماده از بين ميرود و حرکات معمولي توسط بدنهايي آماده تبديل به حرکاتي زيبا ميشوند. در پاره نخست اين نمايش اگرچه بازيگراني که نقش فرشتگان شب اول قبر را بر عهده دارند، داراي بدنهاي آماده و پويايي هستند اما بقيه بازيگران که نقش ارواح سرگردان برزخي را اجرا ميکنند بدن هايي بسيار خام و ناآماده دارند و از اجراي حرکاتي هماهنگ و استيليزه درميمانند.نمايش "شعله در زمهرير" با يک فضاي تصويري و حرکتي و ريتمي تند و پرتنش آغاز ميشود که به مخاطب نويد يک اجراي متفاوت و حتي مدرن را ميدهد اما به ناگاه اين فضاي مدرن و تصويري شکسته شده و جاي خود را به يک فضاي سنتي، فاقد حرکت و کلام محض ميسپارد.بازيگران پاره دوم نيز توانايي حرکتي خاصي از خود نشان نميدهند و حتي به لحاظ بياني نيز ضعفهاي مفرطي را بروز ميدهند و بسياري از ديالوگهاي آنان حتي براي تماشاگران رديفهاي جلويي نامفهوم ميماند و اين خود لطمهاي جبرانناپذير بر پاره دوم نمايش وارد ميآورد چرا که اين پاره بيشتر وابسته به کلام بازيگران است.با بررسي اين چهار منظر از حرکت در نمايش "شعله در زمهرير" ميتوان اذعان داشت که اجرا با وجود برخي پتانسيلها به لحاظ حرکتي و با توجه به اين که حرکت را بايد مهمترين رکن اين نمايش دانست، دچار تزلزل و ناهمگوني است و نمايش با وجود تأثيرگذاري حسياش بر مخاطب به لحاظ فني و تکنيکي نميتواند نمايشي قابل قبول قلمداد شود. رحيم عبدالرحيمزاده
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 513]