واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > زائری، محمدرضا - سالها پیش و زمانیکه در یک روزنامه به شکل منظم فعالیت داشتم، در کنار مطالبی که با نام حقیقی می نوشتم، مطالبی هم با نام مستعار منتشر می کردم. بخشی از آن نوشته ها در قالب ستون طنز ثابت و روزانه ای بود که مورد استقبال نسبی هم واقع می شد و بسیاری از بزرگان و مسئولان نیز آن را تعقیب می کردند. در مقطعی که روزنامه همشهری انتشار روزانه خاطرات آیت ا... هاشمی رفسنجانی را (پیش از چاپ کتابها) شروع کرد، این احساس برای ما پیش آمد که هدف سیاسی غیرقابل قبولی در پشت پرده انتشار این خاطرات وجود دارد و در محتوا و مضمون آن خاطرات - جدا از عدم تناسب با فضای فرهنگی مخاطب عام - به شکل غیرمستقیم و شاید ناخواسته، تعریضهایی به اساس انقلاب و ولایت فقیه هست. با این تصور و تحلیل، من به شکل روزانه شروع به نظیرهنویسی برای این خاطرات روزانه کردم. و شاید آن نوشته ها از نخستین مطالبی بود که با آن تلخی و تندی نسبت به ایشان منتشر می شد و گرچه نام صریح و مستقیمی در مطالب نبود، ولی همه می دانستند که داستان چیست. این نوشته ها چنان اثرگذار بود که روزنامه همشهری انتشار آن خاطرات را متوقف ساخت و چندان بر ایشان ناگوار آمد که دومرتبه در فاصله چند ساعت به ارسال پیام و اظهار عصبانیت شدید پرداختند و گفته می شد که تا آن هنگام هرگز اینگونه خشمی از ایشان دیده نشده بود. در همین حال و همان روزهای آغاز انتشار این ستون، به مناسبتی هنگام نماز مغرب و عشا در محضر مبارک رهبر انقلاب بودیم که ایشان بعد از نماز اظهار لطف و تفقدی فرمودند و وقتی جلو رفتم چند کلمه گفتند و بعد از مقدمهچینی دقیقی تأکید کردند که نقد و بیان آزادانه مسائل خصوصا در قالب طنز خوب است، اما مراقب باشید که ارکان انقلاب لطمه نخورد و آن وقت از آقای هاشمی رفسنجانی (و بزرگوار دیگری که همان روزها از ایشان هم نوشته بودم) نام بردند و گفتند: اینها ارکان انقلاب هستند و باید ملاحظه کنید. مخصوصا در مورد آیت ا... هاشمی رفسنجانی با لحن و تعابیری اظهارنظر فرمودند که علاوهبر ملاحظات کلان سیاسی و اجتماعی، دلبستگی عاطفی نیز در آن کاملا مشهود بود. همان شب تصمیم گرفتم که انتشار آن ستون را متوقف کنم و با خود گفتم، وقتی ولی فقیه و رهبرم اینگونه با ظرافت به من هشدار می دهند، من باید حرمت این لطف را نگاه دارم و اگرچه ایشان صراحتا توقف مرا در نوشتن نخواسته اند و تنها به دقت کردن و مراعات تذکر دادهاند، لیکن ادب اقتضا می کند که من خود فاصله ای را رعایت کنم. آن چه را که فشارهای غیرمستقیم نتوانسته بود کند کند، عنایت و لطف پدرانه ایشان کاملا متوقف ساخت و بعد ها این رهنمود اساسی مقام ولایت در بقیه مطالب و نوشته ها به نوعی ملاک و میزان بود و هست که حرمت ارکان انقلاب را نگاه دارید. امروز که پشت سر را نگاه می کنیم، می بینیم آن چه آن روزها آرمانگرایی نوجوانانه ما را برمیآشفت، در بسیاری از اوقات تأثیر ناآشکار برخی از حاشیه ایشان بوده است که ایشان به خوبی در فاصله گرفتن از آن حاشیه ها و اظهار موضع صریح و دقیق شخص خود کاملا توفیق نداشتهاند. نه امروز که به حکم تجربه و گذر عمر و از سنگینی بار خطاها سر به زیر دارم، بلکه حتی آن روزهای نوجوانی هیچگاه - به لطف خدا - از موضع تکبر و خودبینی به انتقاد از ارکان انقلاب نپرداخته بودم. لیکن امروز از درد و رنج و فکر و خیال پرسشهای بیپاسخ جمهوری مبارک اسلامی در عرصه های فرهنگی و اجتماعی بیش از گذشته قدر و قیمت این ارکان انقلاب را درمی یابم و می بینم که مقام رهبری با چه حساسیت و دقتی به حفظ این پایه های بنیان انقلاب و نظام اسلامی تأکید داشتهاند. گرچه به مصداق مثل مشهور متولی و حرمت امامزاده، نیمی از وظیفه حفظ این ارکان برعهده خود این بزرگواران است، ولیکن این موضوع باعث نمی شود بخش دیگر وظیفه مورد تغافل قرار گیرد. امروز در مقابل تهدیدهای همهجانبه و خطرهای گسترده ای که بیش از هر زمان تجربه نوپای حاکمیت ولایت فقیه را احاطه کرده اند، حفظ این حرمت ها بیش از هر زمان دیگر ضرورت حیاتی دارد.بهنظر می رسد هر دو جانب در حفظ این حرمت ها تقصیر کردهاند. باران البته از آسمان به زمین می بارد. نخست آن بزرگواران به اشکال مختلف در حفظ جایگاه و حرمت خود تهاون کرده اند و سپس ما به شیوه های گوناگون در این زمینه مرتکب کوتاهی و بیتوجهی شدهایم. این روزها که توجه و اهتمام حضرت آیت ا... هاشمی رفسنجانی برای حفظ این جایگاه مشهود است به نوعی احساس ضرورت کردم تا ضمن ادای شهادت و گواهی نسبت به تأکید و حساسیت مقام معظم رهبری، از کوتاهی های جوانانه امثال خود نیز یاد کنم. هنگامی که از بیرون و با فاصله ای بیشتر به مسائل بنگریم، حساسیت این موضوع بیشتر روشن می شود. مسلمانان علاقهمند به انقلاب و شیعیان وفادار به جمهوری اسلامی که از دور مسائل را تعقیب می کنند، هرگز از تفاصیل و جزییات مشکلات مطلع نیستند و به هیچ عنوان نمی توانند برخی حرمتشکنی ها و بعضی برخوردها را هضم کنند. از دید ناظر بیرونی، همچنان هاشمی رفسنجانی از نخستین یاران امام و نزدیکترین برادران رهبری است و باقیمانده بهشتی ها و مطهری ها و رجاییهاست و بدون شک چنین خواهد ماند. هم ایمان و ریشه های تاریخی تعلق انقلاب و هاشمی رفسنجانی عمیقتر از آن است که بدین سادگی دچار تفکیک شود و هم علاقهمندان به انقلاب و نظام اسلامی آنقدر هوشیار و بصیر هستند که اختلافنظرها و تفاوت سلیقه ها را - هراندازه هم که بزرگ به نظر برسد - پیش روی بیگانگان جار نزنند. در این میدان کارزار سخت، این نظام نوپا آن قدر کار برزمین مانده و مشکل نوبهنو دارد که فرصت و مجالی برای دورشدن حتی یک سرباز ساده نیست چه رسد به یک فرمانده بزرگ. در این جهت، باور و فرهنگ ما دو مبنای اساسی را با هم یادآور می شود:نخست آن که اشخاص هرچه هم بزرگ باشند با حضور در این ترکیب اعتقادی، معنادار می شوند و لذا خداوند تیغ قربان برمیدارد و برگلوی نام عزیزترین آفریده خود می گذارد و در حق سرورکائنات حکم «و ما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل» را نازل می کند تا پیروانش خود حکمت «من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی ا... بقوم» را فهم کنند. (این مطلب در هفته نامه پنجره منتشر شده است.)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 292]