واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > مهاجری، محمد - روحانی باصفا و البته گمنامی که از سالهای دهه 30 با برخی از چهرههای سرشناس نظام رفاقت و حشر و نشر داشت ـ و فرزندش را که یکی از سرداران سپاه بود در دوران دفاع مقدس تقدیم انقلاب کرد ـ خاطرهای جالب از دوران طلبگیاش تعریف میکرد. این روحانی دوستداشتنی- که چند سال پیش به رحمت خدا رفت- میگفت در نخستین ماههای آغاز به تحصیل در حوزه علمیه قم که مقدمات میخواندیم کلهمان پر از باد شده بود و خیال میکردیم از همه علمای طراز اول، باسوادتریم. وقتی که با طلبهها در حجره یا حیاط مدرسه دور هم جمع میشدیم به نقد اساتید بزرگ حوزه و بالاتر از آن، مراجع تقلید و حتی آیتالله العظمی بروجردی که مرجع علی الاطلاق دنیای تشیع بود حاشیه میزدیم! این حاشیه زدن ها و نق زدن ها فقط به مواضع سیاسی و اجتماعی آن بزرگواران بسنده نمیشد، بلکه بعضاً متعرض فتاوای فقهی مراجع و از جمله آیت الله بروجردی هم میشدیم و اتفاق می افتاد که کسی از جمع ما می گفت من نظر آقای بروجردی را قبول ندارم! چند سال که در حوزه ماندیم و باسوادتر شدیم، تازه فهمیدیم چقدر در برابر افرادی که شلاق نقد علیهشان کشیده بودیم، بیسواد بودیم و چقدر به آنها جفا کردهایم. ***دنیای سیاست امروز ما بیشباهت به گفتههای آن روحانی مرحوم نیست. بعضی از ماها به سیاستمدارانی که همسن پدرمان یا پدربزرگمان هستند و بعضاً یک و نیم تا دو برابر عمر ما در عالم سیاست و مبارزه زحمت کشیده و رنج بردهاند، هرچه دلمان میخواهد، میگوییم.یادم هست یکبار مقام معظم رهبری خطاب به بعضی تازه به دوران رسیدههای عالم سیاست میگفتند: «عدهای میخواهند به ما درس آزادیخواهی بدهند.» (نقل به مضمون) این پاسخی بود به افرادی که با امثال رهبر معظم انقلاب درباره لزوم آزادی در کشور محاجه می کردند.این روزها روزنامهها و سایتها را ببینید. خوشنشینهای دنیای سیاست و کسانی که در زمان طاغوت آهسته میرفتهاند و میآمدهاند که گربه شاخشان نزند و یا کودکان پیشدبستانی هستند که تازه الفبای سیاست را نشانشان دادهاند، به بزرگانی توهین میکنند که به لحاظ سابقه و شخصیت و فهم و... نامشان در تاریخ این کشور ثبت است. ***اگر روحانی روشنضمیری که به آن اشاره کردم، آنقدر صفا داشت که بگوید فهمیدم چه اشتباهی میکردم، بعضی از ماها آنقدر گستاخیم که هنوز به «السابقون» انقلاب ناسزا میگوییم و نه تنها قبول نداریم اشتباه میکنیم که این کار زشت را به حساب کارهای صوابی میگذاریم که انتظار ثواب داریم. ***این داستان بسیار معروف است که یکی از علمای بزرگ گفته بود کسانی که غیبتم را کردهاند حلال میکنم، جز هملباسهای خودم را! و در توضیح آن گفته بود اینها اول، آدم را «واجبالغیبه» میکنند و سپس هرچه دلشان میخواهد میگویند.بعضی از ماها یاد گرفتهایم هر چهره سیاسی را ابتدائاً «خارج شده از جاده انقلاب»، «بی بصیرت» و «نادم از گذشته» و... بنامیم و بعد هرچه فحش کوچه بازاری و چالهمیدانی بلدیم نثارش کنیم.در این زمینه، حتی به اوامر بزرگانی چون رهبر انقلاب توجه نداریم. معظمله میفرمایند به فلانی توهین نشود، اما عزیزانی که سابقه درس خواندن در حوزه دارند و لابد میفهمند غیبت یعنی چه و هتک حرمت چه مفهومی دارد تا چشمشان به چهار نفر میخورد که برایشان تکبیر میگویند و هورا میکشند، زبان ناسزا و توهین میگشایند و پیش و پس از این کارشان، آن فرد را «لازمالتوهین»! میخوانند، حال آنکه اگر زحمات همان آدم مورد اهانت و امثال او نبود، این تریبون برای فحشدادن، دست اینها نمیافتاد. ***لابد هرآن کس متن بالا را خوانده به این نتیجه کاملاً روشن رسیده است که منظور نویسنده دفاع از افرادی نیست که ولو با سابقه نسبتاً خوب امروز به همهچیز پشت پا زدهاند (که البته حفظ حرمت آنها در همان حد زحمات گذشتهشان لازم است) بلکه مقصود پاسداری از شأن بزرگانی است که صرفاً به خاطر داشتن اختلافسلیقه با نگاه رسمی نظام، فحش میخورند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 303]