تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
سفر به بالی؛ جزیرهای که هرگز فراموش نخواهید کرد!
از بلیط تا تماشا؛ همه چیز درباره جشنواره فجر 1403
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1864619462


عبدالعلي رضايي:تفكيكناپذيري تفكر و تكنولوژي غرب از نگاه آويني
واضح آرشیو وب فارسی:الف: عبدالعلي رضايي:تفكيكناپذيري تفكر و تكنولوژي غرب از نگاه آويني
به گزارش الف به نقل از تمهيد، تمدن كنوني غرب كه وجه غالب آن رويگرداني از دين و تأكيد افراطي بر علوم تجربي است، از آغاز پيدايش و نضج، همواره موافقان و مخالفاني داشته است. اين امر در جامعه اسلامي ما نيز مستثني نبوده است. در ميان انديشمندان و روشنفكران جامعع ما كه منتقد جدي تمدن غرب به شمار ميرود، ميتوان از شهيد «سيد مرتضي آويني» نام برد. وي در آثار گوناگون قلمي و بياني خويش به نقد و بررسي تمدن غرب پرداخته، مبنا و بناي اين تمدن را به چالش كشيده است.
به همين منظور با حجتالاسلام «عبدالعلي رضائي» عضو كميسيون حوزوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي و عضو هيئت علمي فرهنگستان علوم اسلامي گفتوگو كرديم كه مشروح آن در پي ميآيد.
۳ نگاه مختلف درباره دين و تكنولوژي وجود دارد
* لطفا قبل از بيان ديدگاه شهيد آويني نسبت به غرب، بهتر است اقسام نگاههايي را كه در مورد غرب است بررسي كنيد و نظرگاه شهيد آويني در اين طبقه بندي را بيابيد؟
ـ انقلاب اسلامي با قابليت اثبات حضور اسلام ناب در صحنه عمل اين سؤال جدي را پيش روي غرب مطرح كرد كه دين ميتواند وارد حوزه زندگي اجتماعي بشر شود. لذا نگاه حداقلي به دين تبديل به يك نگاه حداكثري شد، يعني دين هم براي تمامي شئون سياسي، فرهنگي و اقتصادي زندگي برنامه دارد، اما در ابتدا اين پيام در حد يك مفهوم نظري بود، و حداكثر اين مفهوم ناظر به تغييرات ساختاري عيني نيز ميشد. يعني همانگونه كه غرب مفهوم ليبرال دموكراسي را در حوزه نظري طرح كرد و توانست مفاهيم را در معادلات كاربردي جريان بدهد و نهايتا در زندگي بشر جاري سازد. عين همين روند در تئوري جديد مهندسي تمدن اسلامي مطرح شده است. كه دين براي تنظيم زندگي فردي و اجتماعي بشر برنامه دارد. يعني مفاهيم ديني فقط براي حوزه نظر نيست بلكه تمامي حوزه هاي عاطفه، افكار و رفتار بشر را ميخواهد سامان دهد. آن چيزي كه دين ميخواهد ارائه بدهد با آن چيزي كه غرب ارائه داده متفاوت است. مقتضاي ديدگاه دخالت دين در عرصه اجتماعي اين است كه ميتواند ساختار جديدي را بر پايه دين بنا نهاد و نهايتا به محصولاتي جديد برسد؛ خاستگاه اين تفكر انقلاب اسلامي است. اما نگاه ديگري نسبت به غرب وجود دارد كه تكنولوژي و محصولات غرب را تائيد ميكند و در حوزه نظري هم خيلي از حرفها چون ماهيت عقلاني صرف دارد مي پذيرد فقط بعضي از رفتارها و ظواهر غربي را قابل قبول نمي داند. پس تكنولوژي ماهيتاً در نگاه مدرن به دين، قابل قبول است؛ در حوزه نظري هم آن دسته از مفاهيم كه عقلاني كه بخش زيادي از علم را تشكيل داده قابل قبول است.
ميرسيم به آن دسته از مفاهيمي كه ضد معارف ديني است مثل عدم اعتقاد به خدا، آزادي مطلق انسان، اومانيسم، سودمحوري يا بعضي از مفاهيم اعتقادي كه در تعارض با مفاهيم اسلامي است، اين نگاه دوم نگاهي است كه ميگويد بعضي از حوزههاي نظري غرب باطل است؛ ولي تكنولوژي قابل قبول است.
اما نگاه سوم مثل نگاه دوم به اين صورت ماهيت تمدني غرب را تفكيك نميكند؛ بلكه غرب را يك ماهيت پيوسته و يك كل واحد ميداند. اين نگاه يك نگاه جدي بود كه بعد از انقلاب پيدا شد و نگاه شهيد آويني(ره) هم تقريبا از اين ديدگاه بيشتر قابل بررسي است. پس اگر بخواهيم در دستهبندي كلي ببينيم ۳ نگاه به غرب وجود دارد. البته در جمع بندي چهار نگاه وجود دارد، يك نگاه كه كاملا غرب را ميپذيرد. يعني تفكيكي بين مسائل نظري و تكنولوژي انجام نميدهد نگاه دوم بين مسائل نظري و تكنولوژي تفكيك ميكرد كه اين نوع نگاه باز هم به دو دسته تقسيم ميشد؛ در يك دسته بعضي از مسائل نظري غرب قابل قبول است و تكنولوژي هم به طور مطلق پذيرفته ميشود در دسته ديگر نيز مطلقا مسائل نظري غرب قابل قبول نيست و در عين حال تكنولوژي قابل قبول است.
در نگاه اخير كه مربوط به انقلاب اسلامي است و حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري و صاحب نظران ديگر كه اين ديدگاه را تقويت ميكنند، براي غرب يك وحدت تركيبي و هويت واحد قائل هستند كه تكنولوژي و مفاهيم نظري از هم بريده نيستند، يعني فلسفه، منطق، معادلات كاربردي و محصولات آن يك ربط تقومي دارند، بنابراين اگر تغييري در مفاهيم فلسفي آنها پيدا شود در معادلات آن و محصولاتشان قابل رصد است. اين يك دسته بندي كلي كه از ديدگاهها است.
تلقي امام خميني(ره) درباره دينداري منحصربهفرد است
* به نظر شما اين بحث كه حضور حداكثري دين اين حاكميت غرب را تقريبا زير سوال برده است و اين نگاه امام كه بعد از انقلاب به طور فعالانه وارد شد به خاطر اين حضور حداكثري دين بود يا اينكه فقط به خاطر اينكه غرب جلوه استكباري كه داشت زير سؤال رفت؟
ـ ببينيد حضرت امام (ره) تلقي جديدي از مسئله دينداري مطرح كرد كه تقريباً منحصر به فرد است، يعني حضرت امام كل معارف ديني را براي تكامل بشر در جهت قرب و بندگي از زاويه حكومت مطرح ميكرد كه در دوران قبل از حضرت امام به اين گستردگي قابل طرح نبود. يعني علماي ديگر هم مثل شهيد مدرس مطالبي را مطرح ميكردند. ولي به شكل تكامل يافته آن فقط در افكار حضرت امام قابل رصد است. امام براي دين ميدان محدودي را مطرح نميكرد. يعني هيچ ميداني نيست كه دين در آن دخالت نكند. در حقيقت علماي گذشته يك محدوديتي براي حضور دين قائل بودند، دين را بيشتر از جهت مناسك فردي و امورات حسبه و قضاوت مورد دقت قرار ميدادند. در صورتي كه حضرت امام(ره) دين را علاوه بر مناسك فردي در تمامي مناسك اجتماعي نيز مطرح ميكردند و متغير اصلي را مناسك اجتماعي ميديدند.
اساساً همين ديدگاه نيز موجب وقوع انقلاب اسلامي شد وگرنه اگر بنا نبود دين با تمامي ابعادش مطرح بشود اصلا نيازي به انقلاب نبود و با رفرم و تغييرات و ترميم ساختاري مشكل حل ميشد. چرا كه شاه هم به طور ظاهري ميپذيرفت كه دين مثلا فقط در مسأله قضاوت وارد شود مثل حكومتهاي گذشته يا در بعضي از ابعاد اما حالا كه قرار شد دين در تمامي عرصهها مطرح شود بايد ساختار گذشته كاملا متحول ميشد لذا احتياج به انقلاب و دگرگوني اساسي بود. پيدايش اين ديدگاه، نگاه جديدي را نسبت به غرب ايجاد كرد و آرامشي را كه براي غرب پيدا شده بود به هم زد و دقيقا به همين خاطر غرب از وقوع و گسترش انقلاب اسلامي احساس خطر ميكند. از تفكري كه پشتوانه اين انقلاب بوده ابراز نگراني و ناراحتي ميكند.
آويني بين تفكر غرب و تكنولوژي آن تفكيك قائل نميشود
* لوازم توسعه اين نگرش و تفكر چيست؟ و چه آثاري را در پي دارد؟
ـ اين تفكر اگر بتواند توسعه پيدا كند لازمهاش نفي حكومت طاغوت و استكبار جهاني است؛ يعني اگر چنين تفكري گسترش پيدا كند موجب محدوديت و اضمحلال تفكرهاي مادي و الحادي ميشود. بر اين اساس يكي از علتهاي شكست اتحاد جماهير شوروي وقوع انقلاب اسلامي بود. به دليل اينكه تا قبل از حكومت اسلامي در ايران تنها حكومتي كه در مقابل غرب مطرح بود، حكومت كمونيستي شوروي با شعار ضد سرمايهداري پرچمداري دفاع از مستضعفين و محرومين را بلند كرده بود. يعني در دنيا هر كجا انقلابي صورت ميگرفت تحت لواي پرچم ماترياليستي اتفاق ميافتد. اما انقلاب اسلامي ايده جديدي را با وسعت بيشتر و شعار قويتر و محكمتري را مطرح كرد و سبب شد تمام پايههاي دفاع از مستضعفين در قالب حكومتهاي كمونيستي و ماترياليستي فرو ريزد. بنابراين انقلاب اسلامي نقطه ختمي براي حكومت ۷۰ ساله شوروي بود. در اين اوضاع تنها رقيب باقي مانده در صحنه، نگاه جديدي را نسبت به غرب و مسئله غرب شناسي مطرح كرده است. اين نگاه روز به روز تفصيليتر شده و جريان پيدا ميكند.
به ذهن ميآيد وقتي به مسئله غربشناسي از نگاه شهيد آويني نظر ميكنيم يك جامعنگري ميبينيم. آويني بين تفكر غرب و تكنولوژي آن تفكيك قائل نميشود بلكه ميگويد اگر مي خواهيد غرب را درست بشناسيد بايد يك كل واحد مرتبط را با هم بشناسيد چون هويت تمدني غرب يك هويت سيستماتيك است. يعني هر آنچه كه در نگاه فلسفي ميگويد در نظام علمي آن بيان ميشود و هر آنچه كه در نظام علميش جاري است در رفتار تمدني و تكنولوژي آن جاري است اگر ميخواهيم قضاوت كنيم كه ويدئو خوب است يا بد، بايد بدانيم ويدئو برطرف كننده چه نيازي است و آن نياز براي چه انساني تعريف شده است. اگر براي يك انسان مادي تعريف شده قطعا ويدئو برطرف كننده نياز مادي است.
در كتاب «رستاخيز جان» ميخوانيم: «دنياي جديد بر مبناي اصول ماديگرايي و سود محوري تطبع يافته است و انسان جديدي كه بعد از رنسانس پديد آمده يك نحوه تقابل بين عقل جزئي و دل گرفتار آمده است. اين تقابلي كه بين جسم و ر وح و ماده و معنا، تقابلي كه بين كم و كيف، تقابلي كه بين زمين و آسمان گرفتار آمده است و تقابلي نهايتا بين خود و خدا.» بنابراين، بشر جديد جانب عقل جزئي را گرفته جانب ماده، كميت، زمين را گرفته و اين توجهي كه بشر كرده مستلزم انحراف از وجدان، روح، معنا، كيفيت و آسمان و خداست.
اين نگاه آويني كه ميگويد: «مسئله اينجاست كه اين چنين انساهايي كه آمدهاند روي كره زمين مردم را به اين شكل سامان دادهاند؛ يعني اين بار بشر از حيثيت جمعي هبوط كرده ديگر فردي هبوط نكرده است. يك رفتار جمعي كه زمين گرايانه بوده خدا گريز بوده هبوط كرده است كه اين هم يك نحو هبوط است.» ديدگاه آويني به غرب يك نگاه ديني و انقلابي است. خيلي مهم است كه هم ديني است و هم انقلابي است؛ چرا كه نشأت گرفته از انقلاب اسلامي است.
شهيد آويني دنياي جديد را محصول «فلسفه» ميداند
همچنين شهيد آويني در تعبير زيبايي ميگويد: «مسئله شيطان و فرشته ديگر يك تعابير صرفا ادبي نيست كه در معارف ما وجود دارد. اينها حقايقي هستند كه حدود سلبي يا ثبوتي انسان يا ماهيت او را معين ميكنند. انسان حقيقي نه فرشته است؛ نه شيطان است و نه حيوان» ايشان يك تعبير زيباتري دارد كه ميگويد: «دنياي جديد محصول فلسفه است» اين را خوب دقت كنيد. اين همان نگاه جديدي است كه جوانهاي ما بايد نسبت به غربشناسي پيدا كنند. يعني غرب را فقط در آثار و محصولش بريده از فلسفهاش نبينند، به تعبير ديگر ميتوانيم بگوييم شهيد آويني نگاه مجموعهنگر نسبت به غرب داشت؛ در حقيقت يعني روش شناخت مهمتر از خود شناخت است با چه روشي ميخواهي غرب را بشناسي، يعني منطق شناخت چيست؟ لذا به نظر ميآيد روش شناخت مقدم بر شناخت است.
* چرا روش را بر منطق شناخت، مقدم ميدانيد؟
ـ در شناخت پديدههاي اجتماعي، اگر روش نداشته باشيم نتيجه اين ميشود كه يك شناخت غير منسجم و ناهماهنگ و به تعبير ديگر غير منطقي نسبت به پديدهها پيدا كنيم كه قضاوت درستي را تحويل نميدهد. نگاه انتزاعي ـ يعني نگاه تفكيكي كه بياييم يك پديده را تفكيك كنيم ـ يك نگاه كل گرايانه و سيستمي نيست. آن كل واحد با يك مقصدي طراحي شده است؛ نميتواني يك حيثيت آن را از حيثيت ديگرش جدا كني هر كدام در آن جهت كلي سهم دارند.
اگر انسان غربي در جهت اومانيسم و ليبرال دمكراسي حركت ميكند، نميتوانيم محصولش را از فلسفهاش جدا كنيم. لذا شهيد آويني در جايي ميگويد دنياي جديد محصول فلسفه است. عين تعبير ايشان به اين صورت است كه: «چنين به نظر ميرسد كه وقوع هر واقعه تاريخي با ظهور ايدئولوژيها و يا نحلههاي فلسفي متناسبي همراه بوده كه شرايط را براي وقوع وقايع تاريخي آماده ساختهان.»
آويني در نگاه سلبي خود به غرب متأثر از تفكر هايدگر و فرديد بود/ عمده افكار آويني برگرفته از انقلاب اسلامي و امام(ره) بود
* به نظر شما نگاه شهيد آويني چه اندازه برگرفته از نگاه حداكثري به دين ـ مانند حضرت امام خميني(ره) ـ بود و چه مقدار آن برگرفته از افكار امثال مرحوم فرديد و هايدگر است؟
ـ از آن جايي كه شهيد آويني(ره) تحصيل كرده دانشگاه بود و به هر صورت با ادبيات روز سروكار داشت و در حوزه هنر، فيلم، سينما و تئاتر چه بخش سخت افزاري هنر و چه بخش نرم افزاري آن آشنا بود، در پيدايش تفكر انتقادي ايشان نسبت به غرب عوامل مختلفي تأثير داشت؛ از جمله مرحوم فرديد بود. اما عمده افكارش برگرفته از انقلاب اسلامي بود و شرايطي كه حضرت امام(ره) ايجاد كرده بودند اينها را هميشه در يك مجموعه تجزيه و تحليل ميكرد. پس در نگاه سلبي خود به غرب متأثر از تفكر هايدگر و فرديد بود و نگاه ايجابي ايشان كه ارائه راه حل بود نگاهي است كه حاصل انقلاب اسلامي است.
چون كه در نگاه انتقادي پست مدرن ما نگاه ايجابي نميبينيم بلكه نگاه كاملا سلبي است. يعني دعوت به يك نحو گريز از تكنولوژي و به تعبير ديگر رجعت به تمدن گذشته مادي است؛ ولي نگاه حضرت امام(ره) يك نگاه مثبت بود در عين حالي كه تعارض و عوارض منفي تمدن مادي را مطرح ميكرد، دعوت به تمدن سازي ديني مينمود. يعني سخت افزاري كه امروز بشر از آن استفاده ميكند برخاسته از نرم افزار مادي گراي غرب است.
در وضعي كه بشر دچارش شده ـ كه او را به بحران هويت دچار كرده است ـ احتياج به نرمافزار جديدي بود كه انقلاب اسلامي پايه گذار آن شد. قطعا همانطور كه غرب ۳۰۰ سال زمان را سپري كرد تا به اين مرحله رسيد. به اين شكل كه در ابتدا توانست نرم افزارهايش را كامل كند و در ادامه سخت افزارهاي آن را توليد كرد. ما هم نياز به فرصت داريم. البته يك دوران گذار هم داريم؛ شهيد آويني(ره) دقيقا قائل به اين دوران بود. يعني ميگفت: اگر بخواهيم به وضعيت مناسبي برسيم احتياج به دوران گذار داريم يعني با تكنولوژي غرب برخورد صددرصد منفي نداشته باشيم. بياييم شناخت شناسي غرب را توسعه دهيم تا به جامعه شناخت كافي ارائه دهيم و روشن كنيم كه امروز در چه شرايطي هستيم.
نفي مطلق تكنولوژي يك برخورد عقلاني نيست. به هر صورت افشاگري عليه روابط سخت افزاري و نرم افزاري غرب را بايد ايجاد كنيم. هرچند در زمان گذار ما ناچاريم از تمدن غرب استفاده كنيم ولي معنايش اين نيست كه صددرصد تمامي روابطش را با خودش بياوريم بلكه به يك مدل بومي گزينش احتياج داريم. يعني بايد بتوانيم مجموعة سخت افزارها و نرم افزارهاي غرب را شناسايي كنيم. در يك پازل و در يك نقشه جايگاه هر كدام را مشخص كنيم و روابط آن را ببينيم و كداميك از روابط مهم تأثير بيشتري دارند و ميتوانند به فرهنگ ما ضربة بيشتري وارد كنند تا در نهايت جلوي آنها را بگيريم. پس يك نقشه براي زمان گذار داريم تا برسيم به توليد مطلوب و در آن زمان دقيقا آويني همچنين نگاهي داشت. ايشان يك تعبيري دارد؛ ميگويد «بسيار شگفتآور است كه في المثل ليبراليسم ميتواند صور مختلف فلسفي، اقتصادي، سياسي و غيره را داشته باشد» يعني دوره تفكر غرب را فقط در يك بخش محدود نميكند بلكه ميگويد در تمامي بخشها ميتوانيم ببينيم.
به هر صورت ايشان يك نكته مهم مطرح ميكند كه نظام غربي توانسته با انكار معنويت نهايتا به انكار دين و دين داري رو بياورد هرچند كه ما در نگاه اول نميتوانيم بگوييم غرب يك نگاه ضد دين دارد. ميگويد با نگاه ساده و اوليه نميتوان به اين حقيقت دست يافت كه در غرب افكار ضد ديني وجود دارد. ولي با نگاه دوم ميتوان به اين مطلب دست يافت كه آنها اول انكار معنويت كردند بعد به انكار دين داري رسيدند منتهي اين انكار از لحاظ نظري و عملي به گونهاي نظام يافت و توصيه شد كه موجب پذيرش جامعه امروز گرديد. يعني يك سير را طي كرده است و ما بايد آن سير را بشناسيم كه چگونه شد كه غرب امروز توانست با انكار معنويت جامعة خود را توجيه كند كه نبايد دين وارد عرصه عمل بشود.
ايشان چند تعبير دارند با اين مضمون كه؛ غرب به اسم صلح اقدام به جنگ ميكنند. امروز ميبينيم كه غربيها با شعار ايجاد صلح اقدام به جنگ ميكنند؛ به اسم ليبرال دمكراسي، استبداد پنهان را بنا ميكنند. متأسفانه شهيد آويني بين ما نيست تا ببيند به اسم آزادي و دمكراسي، استبداد آشكار را بنا نهادهاند.! «به اسم عدم تعلق، مردم را به بردگي نفس اماره ميخوانند؛ به اسم عرفان سحر و جادو را توجيه ميكنند.»
امروز نگاه كنيد جادوگري به عنوان عرفان، به اسم عدم تعلق، مردم را به بردگي نفس اماره ميخوانند به اسم عرفان سحر و جادو را توجيه ميكنند، در عصر ما جادوگري به عنوان عرفان غربي در دانشگاهها كرسي پيدا كرده. به اسم مذهب با دين داري مقابله ميكنند و بر اين اساس در اعلاميه جهاني حقوق بشر اعلام ميكنند كه بشر آزاد است. اين را تبديل به قانون ميكنند كه بشر آزاد است هر ديني را اختيار كند و حتي بشر آزاد است رو به بيديني بياورد. يعني به اسم آزادي ميگويند هر ديني را ميخواهي انتخاب كن، يعني در اصل راه را براي بيديني بازگذاشتهاند، باز هم در يك تعبير ديگر ميگويد: كه امروز رياكاري نظام يافته است، قانونمند شده، توجيه فلسفي دارد و پذيرفته شده است.
لذا بر اساس اين نظام پشتيبان علمي كه براي آن درست كرده به صراحت حكم ميكند كه مردم از دين پرهيز كنند. امروزه تحت نفوذ ادبيات علمي با دين مبارزه ميكنند. شما نگاه كنيد به برخي از اين توجيهات علمي ـ كه حتي نزد بعضي از مؤمنين هم پذيرفته شده است ـ مثل اين كه دين مربوط به امور روحي و رواني است امورات عيني مربوط به حوزه عقل است و عقل هم ربطي به اين حوزه ندارد و به طور مستقل كار ميكند.
درصدد استخراج منطق و متدولوژي حاكم بر تجزيه و تحليل افكار شهيد آويني باشيم
به هر صورت ايشان بحثي را مطرح ميكنند كه غرب يك واقعيت است كه ما بايد بپذيريم، تمدن غرب يك نگاه كاملا رياضي به عالم دارد و همين تحليل رياضي و هندسي عالم است كه قدرت تصرف را به او داده است. اين نكته خيلي جالبي است كه شهيد آويني ميگويد. معمولا ما نگاهمان به دين صرفاً يك نگاه قدسي و كيفي است اما نگاه آويني نگاهي است كه نزديك به عمل است در حقيقت اين نگاه قدسي اگر تبديل به نگاه كميتي نشود و رياضي نشود، دين نميتواند از عرش به فرش بيايد و در عينيت اثرگذار باشد.
ايشان در ادامه نگاهي به حوزه تكنولوژي مياندازد و ميگويد اگر بشر برخوردار از نگاه جامعي بود ـ يعني خدا و دنيا را در يك نگاه مجموعه نگر ميديد و انتزاع نميكرد ـ امروز دچار اين مشكلات نميشد ميگويد بشر جديد (انسان غربي) نگاهش انتزاعي شد و گفت اگر انتزاع نداشته باشم ـ يعني خدا را از دنيا جدا نكنم ـ نميتوان به تكنولوژي دست پيدا كنم و چون انتزاع كردم توانستم به اين سرعت به تكنولوژي برسم و در غير اينصورت نميتوانستم اين ثمره جديد را ايجاد كنم. آويني معتقد است نگاه غرب از اول غلط بود و نطفة تفكر بشر مدرن از اول ناقص بسته شد. لذا ميگويد تمدن غرب امروز ادامه همان تمدن يونان است. رنسانس بر اساس تمدن يونان و روم تكامل يافت و تكامل يافته همان بربريت است و نظام سياسي غرب هم رجوع به همان مرجع كرده است.
محصولات تمدن غرب از نظر آويني به هيچ يك از نيازهاي ذاتي بشر جواب نميدهد. بنابراين ايشان مدعايش اين است كه آنچه مهم است شرايطي است كه غرب ايجاد كرده است، ميگويد دقت كنيد اگر بخواهيم غرب را بشناسيم بايد ببينيم چه شرايط و چه فرهنگي را ايجاد كرده كه موجب پيدايش نيازهاي غير حقيقي و كاذب شده است. اگر فرهنگ مادي را به عنوان ظرف در نظر بگيريم فلسفه غرب در اين بستر فرهنگي توليد شده، نيازها در اين بستر فرهنگي توليد شده و نهايتا محصولات هم اينگونه است.
اگر ميخواهيد غرب را بشناسيد ابتدا بايد بستر فرهنگي آن را مطالعه كنيد. وقتي ميخواهيد بگوييد تكنولوژي غرب خوب يا بد است قبل از اينكه قضاوت كنيد بايد ببينيد در چه بستر فرهنگي ايجاد شده است و موضوعات و اصول حاكم بر آن چه بوده است. ايشان ميگويد تكنولوژي را منتزع از كل تمدن غرب نبايد مورد بررسي قرار دهيم. محصولات تمدن و تكنولوژي با همديگر يك رابطه علّي دارند و هر يك نسبت به ديگري علت هستند. همه آنها به صورت مجسم فرهنگ غرب هستند. شما اگر ميخواهيد فرهنگ غرب را تحليل كنيد همه اينها فرهنگ مجسم غرب هستند و هرگز نميتوان هر يك از محصولات تكنولوژي را منتزع از ديگري تعريف كرد. بعد ميگويد انساني كه نيازمند همه اين ابزارهاست اگر به وجود نميآمد، بيترديد هيچ يك از محصولات تمدن غرب موجود نبود.
پس انسان هر عصر تنها چيزهايي كه نياز داشته ساخته و ما در مقايسه با ادوار گذشته نبايد بگوييم پيشرفتهتر هستيم. درست اين است كه بگوييم ما از آنها نيازمندتر هستيم. پيشرفت تابع توسعه نيازهاست و محتواي هر يك از محصولات تكنولوژي نيازي است كه انسانهاي اين عصر به آن داشتهاند ماهيت تفكر و تمدن غرب آن سان است كه خود از درون ذات خويشتن قابليت نفي دارد. چرا؟ چون نيازي كه براي بشر تعريف كرده نياز واقعي نيست. بنابراين از نظر شهيد آويني غرب يا دمكراسي غربي يك حكومت فرعوني است. يعني كاملا همان بياني كه حضرت امام ميگويد آمريكا شيطان بزرگ است. يعني دقيقا كه نگاه ميكنيم ميبينيم انعكاس همان نگاه انقلابي ديني است كه مدعي است غرب بنيان استبداد خويش را با ريشههاي پنهان بر ناداني و هواپرستي بشر استوار داشته است و نظامي استوار كرده كه استبداد و استعمار را ايجاد كرده و گسترش داده است.
شهيد آويني در شناخت افكار مانند حضرت امام(ره) دچار مظلوميت است
* اين نگاهي كه فرموديد با توجه به زندگينامه و دستنوشتههاي خود شهيد آويني ـ همانطور كه در زندگينامه خودشان دارند ـ تا قبل از انقلاب يك طرز فكر داشتند كه برخورد با افكار فرديد و هايدگر و نگاه روبنايي به بحث غرب داشتند اما بعد از انقلاب نگاهشان با باطنگرايي خاصي همراه است با توجه به اينكه اين تحول ثمره انقلاب بوده چرا اين بحث در آثار ايشان مورد مظلوميت قرار گرفته است؟
ـ در حقيقت انقلاب ما يك انقلاب معنوي بوده و هميشه نگاه امام يك نگاه سياسي در حوزه دين بود. من ميگويم فراتر از مظلوميت شهيد آويني مظلوميت خود حضرت امام(ره) است. انقلاب ما خيلي با سرعت به وقوع پيوست. بعد مشغول جنگ شديم؛ خود شهيد آويني را هم كه نگاه ميكنيم ميبينيم عموما مشغول مسائل جنگ بودند. به اعتقاد من در اوايل انقلاب امكان شناخت جامع نسبت به افكار شهيد آويني وجود نداشت؛ كما اين كه براي شناخت افكار حضرت امام هم شرايط مطلوب هموار نبود. چرا كه جامعه در يك التهاب به سر ميبرد كه پرداختن به تحليل نظري امكان نداشت.
البته شهيد آويني توانست از انقلاب بهره كافي را ببرد و بعد توانست يافتههايش از انقلاب را در جنگ و در طول ۸ سال دفاع مقدس تجربه كند. در واقع از آنجايي كه ايشان خود يك مهره فكري بود توانست به ارتباط منطقي بين مفاهيم گذشتهاش ـ كه روبنايي بودند ـ و با مفاهيم انقلاب و مفاهيم جنگ دست پيدا كند. اين امر ايشان را به سمت يك عمق در انديشه كشاند؛ عمقي كه ما امروز در آثارش شاهد هستيم و مسلما اگر حياتش ادامه پيدا ميكرد بار بيشتري ميداشت. دقيقا همان رشدي را كه امروز در حركت انقلاب و پايههاي فكري آن ميبينيم كه دارد عميقتر ميشود. چرا كه مقام معظم رهبري پروژة نيمه تمام حضرت امام را ـ كه تحت عنوان انقلاب فرهنگي شروع كرده بودند ـ امروزه تحت عنوان جنبش نرمافزاري، توليد علم و تحول علوم انساني يا مهندسي فرهنگي هدايت ميكنند.
بهجاي بزرگكردن شخصيت آويني، افكار آويني را فربه كنيم
* باز همين افكار هم در سالهاي آخر عمرش فهميده نشد، درست است؟
ـ امروز اگر بخواهيم افكار شهيد آويني را درست بشناسيم بهترين شاخصه اين است كه بتوانيم نيازمنديهاي تمدن اسلامي را بشنايسم. اگر اين، براي جامعه ما خوب جا بيفتد، قطعا جامعه بطور طبيعي به سمت افرادي كه در اين زمينه حرف دارند رجوع ميكند. يعني به جاي اينكه بياييم شخصيت را بزرگ كنيم افكار را بزرگتر كنيم. همان صحبتي كه مقام معظم رهبري در مورد شهيد مطهري داشتند، متوقف نشويم در شخصيتها بلكه در روشهايشان بيشتر دقت كنيم و استخراج روش كنيم. چونكه شخصيتهايي كه اكنون در بين ما نيستند ممكن است افكار نويي داشته باشند. ولي مسلماً است افكارشان تا آخر نو نمي ماند، فقط معصومين عليهم السلام اجمعين هستند كه به خاطر احاطهشان بر زمان افكارشان كهنه شدني نيست والا شخصيتهاي غير معصوم چون افكارشان مشمول مرور زمان ميشود امكان كهنه شدن افكار آنها وجود دارد ولو افرادي هم باشند كه جلوتر از زمان صحبت كرده باشند. بنابراين ما بايد دائما نيازمنديها را مورد دقت قرار دهيم بعد مي توانيم رصد كنيم و ببينيم در چه دسته از افكار پاسخگويي مناسب نسبت به اين نيازها وجود دارد.
البته اگر چنانچه در قالب دسته بندي موضوعات بياييم مسئله را طبقهبندي كنيم خود راهكاري است براي ترويج افكار شهيد آويني و شناخت افكار ايشان؛ مثلا در مقوله غرب شناسي تحقيق كنيم كه چه كساني و با چه ديدگاههايي سخن گفتهاند؛ در مقوله فلسفه غرب چه كساني و چه دسته از نگاههايي حرفي براي زدن دارند. اين باعث ميشود افكار شهيد آويني هم نشر پيدا كند؛ به ذهن ميآيد اگر نسبت به افكار شهيد آويني و بخصوص موارد اخير آن توجه جدي شود ميتواند راهگشا باشد. در حقيقت اگر بتوانيم از صحبتهاي شهيد آويني استخراج روش كنيم خيلي بهتر از اين است كه وارد تك تك عناصر مفهوم يا ادبياتش شويم؛ چون اگر بتوانيم منطق ادبيات و منطقي كه بر تحليل ايشان حاكم بوده را شناسايي كنيم آن موقع ميتوانيم قضاوت روشن و عميقتري را نسبت به افكار آن شهيد بزرگوار داشته باشيم، لذا توصيهام اين است كه محققين و پژوهشگران علاقهمند به اين شهيد بزرگوار درصدد استخراج منطق و متدولوژي حاكم بر تجزيه و تحليل افكار شهيد آويني باشند.
يکشنبه|ا|3|ا|ارديبهشت|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 97]
-
گوناگون
پربازدیدترینها