واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تنها ملاقات عمومی

چگونگی آغاز امامت حضرت مهدی علیه السلامیگانه دیدار عمومی حضرت مهدی علیه السلام در دوران غیبت برنامه اقامه نماز بر بدن مبارک امام عسکری علیه السلام بوده و از آن پس چنین اتفاقی نیفتاده است. داستان اول به نقل از ابوالادیان یکی از خدمتکاران خانه امام عسکری علیه السلام در آن بیماری که منجر به وفات امام حسن عسکری علیه السلام شد، ایشان نامههایی نوشت و فرمود:آنها را به مداین برسان. چهارده روز آن جا نخواهی بود و روز پانزدهم وارد سامرا خواهی شد و از آن جا صدای واویلا میشنوی و مرا در جایگاه شست و شو مییابی. به ایشان گفتم: ای آقای من! چون این امر واقع شود، امام و جانشین شما که خواهد بود؟ فرمود: هر کس پاسخ نامههای مرا از تو خواست، همو قائم پس از من خواهد بود.گفتم: دیگر چه؟ فرمود:کسی که بر من نماز خواند، همو قائم پس از من خواهد بود. گفتم: دیگرچه؟ فرمود: کسی که بگوید در آن همیان (کیسهای که اشیای قیمتی در آن میگذاشتند) چیست، همو قائم پس از من خواهد بود. هیبت آن حضرت مانع شد که از او بپرسم: در آن همیان چیست؟نامهها را به مداین بردم و پاسخ آنها را گرفتم و همان گونه که فرموده بود، روز پانزدهم به سامرا رسیدم. به ناگاه صدای گریه و شیون از سرای آن حضرت شنیدم و او را بر محل غسل دادن یافتم. برادرش جعفربن علی را بر در سرا و شیعیان را بر در خانهاش دیدم که وی را به مرگ برادر تسلیت و بر امامت تبریک میگویند. با خود گفتم: اگر این امام است که امامت باطل خواهد بود، زیرا میدانستم که او شراب مینوشد و قمار میکند و تار میزند، پیش رفتم و تبریک و تسلیت گفتم. او از من چیزی نپرسید، آن گاه عُقید بیرون آمد و گفت: ای آقای من! برادرت کفن شده است، برخیز و بر او نماز بگزار! جعفربن علی داخل شد و برخی از شیعیان مانند سمان و حسن بن علی- که معتصم او را کشت و به سلمه معروف بود- در اطراف وی بودند.جعفربن علی پیش رفت تا بر برادرش نماز گزارد. چون خواست تکبیر گوید، کودکی گندمگون با گیسوانی مجعد و دندانهای پیوسته، بیرون آمد و ردای جعفربن علی را گرفت و گفت: «ای عمو! عقب برو که من به نمازگزاردن بر پدرم سزاوارترم». جعفر با چهرهای رنگ پریده و زرد عقب رفت. آن کودک پیش آمد و بر او نماز گزارد. سپس امام عسکری علیه السلام کنار آرامگاه پدرش به خاک سپرده شد. سپس آن کودک گفت:ای بصری! پاسخ نامههایی را که همراه تو است بیاور.آنها را به او دادم و با خود گفتم: این دو نشانه، باقی میماند همیان، آن گاه نزد جعفربن علی رفتم، در حالی که او آه میکشید! حاجز وشّاء به او گفت: ای آقای من! آن کودک کیست تا بر او اقامه حجت کنیم؟ گفت: به خدا سوگند! هرگز او را ندیدهام و او را نمیشناسم! ما نشسته بودیم که گروهی از اهل قم آمدند و از امام عسکری علیه السلام پرسش کردند و فهمیدند که او در گذشته است و گفتند: به چه کسی تسلیت بگوییم؟ مردم به جعفربن علی اشاره کردند، آنان بر او سلام کردند و به او تبریک و تسلیت گفتند و پرسیدند: همراه ما نامهها و اموالی است، بگو نامهها از کیست و اموال چقدر است؟جعفر در حالی که جامههای خود را تکان میداد، برخاست و گفت: آیا از ما علم غیب میخواهید؟ راوی گوید: خادم از خانه بیرون آمد و گفت: نامههای فلانی و فلانی همراه شماست و همیانی که درون آن هزار دینار است و نقش ده دینار آن محو شده است. آنان نامهها و اموال را به او دادند و گفتند: آن که تو را برای گرفتن اینها فرستاد، همو امام است.در این جعفر بن علی نزد معتمد عباسی رفت و ماجرای آن کودک را گزارش داد، معتمد کارگزاران خود را فرستاد و اهل خانه حضرت را گرفتند و از آن ها مطالبه آن کودک را کردند، اهل خانه منکر او شدند تا به این وسیله کودک را از نگاه آنان پنهان سازند.(1)

داستان دوم به نقل از ابراهیم پسر محمد تبریزی روز رحلت امام حسن عسکری علیه السلام در سامرا وارد خانه امام شدم، جنازه آن حضرت را آوردند و ما 39نفر بودیم که یک کودک به ظاهر ده ساله بیرون آمد، عبای خود را بر سر مبارکش کشیده بود، هنگامی که در صحن خانه ظاهر شد، همه ما پیش از آن که او را بشناسیم، در مقابل شکوه، هیبت، عظمت و وقار او بیاختیار برخاستم، در برابر جنازه ایستاد و همگی پشت سرش صف کشیدیم و به امامت او بر پدربزرگوارش نماز خواندیم؛ چون از نماز فارغ شد به یکی از اتاقهای منزل وارد شد که از غیر آن بیرون آمده بود.(2) اما این که چه دلیلی بر این موضوع وجود داشت که حضرت همه خطرها را به جان خریده مقابل دید مردم قرار گیرد، یکی از استادان معاصر مینویسد:در این روز، چهار امر باعث شد، تا حضرت مهدی علیه السلام خود را به گروهی از مردم بنمایاند و به حوزه کسانی که برای مراسم تشییع و خاک سپاری امام یازدهم حاضر شده بودند آشکارا پا نهد:1. این که باید امام بر جنازه امام نماز گزارد. مهدی علیه السلام برای رعایت این سنت الهی و سرِّ ربانی، لازم بود که ظاهر شود و بر پیکر پدر نماز گزارد.2. این که جلوگیری شود از این امر، که کسی از سوی خلیفه بیاید و بر پیکر امام نماز بخواند و سپس جریان امامت ختم شده اعلام گردد و خلیفه جابرعباسی، وارث امامت شیعی معرفی شود.3. این که جلوگیری شود، از روی دادن انحراف داخلی در جریان امامت، زیرا که جعفربن علی الهادی، معروف به جعفرکذاب، که برادر امام عسکری علیه السلام بود و درصدد ادعای امامت بود، آمد تا بر پیکر امام درگذشته نماز گزارد.4. این که ادامه جریان امامت حقّه و ولایت اسلامیه تثبیت شود، و بر معتقدان به امامت معلوم گردد، که از پس امام حسن عسکری علیه السلام، امام دیگری، امام دوازدهم، حامل این وراثت معنوی و رسالت اسلامی و ولایت دینی و دنیایی است و او هست، تولد یافته و موجود است.به این علتها بود که مردمی که برای انجام مراسم آمده بودند ناگاه دیدند، که کودکی خردسال، اما در نهایت شکوه و حشمت همچون خورشیدی فروزان، از اندرون سرا به درآمد و عموی خود جعفر را، که آمادهی نمازگزاردن بر پیکر پیشوای فقید شده بود، به یک سو زد و بر پیکر پدر نماز گزارد.(3)بنابراین میتوان گفت یگانه دیدار عمومی آن حضرت در دوران غیبت همین برنامه اقامه نماز بر بدن مبارک امام عسکری علیه السلام بود و از آن پس چنین اتفاقی نیفتاده است. پی نوشت ها:1. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص475؛ باب43، ح25. همچنین ر.ک: نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص157؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج3، ص1101.2. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص257.3. محمدرضا حکیمی، خورشید مغرب، ص24-25.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 359]