واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: ميگفت، تمام لذت زيارت به اين است كه وقتي از دور ضريح را ميبيني، كفشهايت را از پا دربياوري و نالوزار به سمت حرم بروي تمام زيبايي كار به همين است كه اينجا نوع جديدي از زندگي را تجربه كني. سبك خاصي از زندگي كه فقط اينجاي دنيا ديده ميشود؛ زندگي در مجاورت حرم امامرضا(ع) دوستي داشتيم از آن دوآتشههاي مشهدي. از آنها كه هنوز نماد گويش شيرين مشهدي هستند و كلامشان شما را ميبرد تا صحن حرم. از آنها كه اگر مثل ما اهل دل به معناي عامش باشي، با حرف زدنش ياد شانديز ميافتي و طرقبه. اتفاقاً از اهل دلي به معناي خاصش چندان سررشتهاي نداشت. مشهد كه ميرفتيم قرارمان جاي حرم، كافيشاپي بود و نهايتاً قدم زدن در خيابانهايي كه احتمالاً كيلومترها با حرم فاصله داشت. البته گاهي كه بيزباني ميگرفتيم، با هم روبهرو ميشديم و هيچگاه نتوانستم اين سئوال را بپرسم كه چرا آب در كوزهتان است و شما تشنه لبيد؟ از زندگي ميناليد، هميشه. دغدغههاي خانوادگي همكه بينهايت بود. درس و كار و زندگي و ازدواج هم هركدام به بيراهه رفته بودند و البته هميشه اين سوال را داشت كه اين دعايي كه شما ميگوييد، چرا براي مااثرندارد؟ گفتم كه بيزباني ميگرفتم هميشه وقتي با اين دوست روبهرو ميشدم و هيچگاه نتوانستم بپرسم تا بهحال چندبار، چندنگاه به سمت حرم انداختهاي كه باز هم مينالي از بد ماجرا؟ مشهديها وقتي دلشان هواي حرم امامرضا(ع) را ميكند، فقط با يكي، دو تا بليت اتوبوس شركت واحد يا سوارشدن در تاكسيهاي پلاك12، خودشان را به حرم ميرسانند. بعضيهاشان هم با ماشينهاي شخصي قبل از آنكه در خيابانهاي منتهي به حرم با آن ترافيك هميشگي و ازدحام راهبندان شود، زودتر از خانه بيرون ميآيند تا نمازشان را به جماعت در حرم بخوانند. يكعده هم همسايه نزديك آقايند با قدمهايي آشنا پاي پياده تا طاقيهاي كاشيكاريشده حرم هرولهكنان به زيارت ميروند. كمي كه آرام گرفتند و دلشان كه باز شد و جانشان كه جلا يافت با شانههايي سبكبار راه آمده را برميگردند و شب دوباره قبل از خواب بالاي پشتبام خانهشان ميروند دست بر سينه ميگذارند و سلام و صلوات ديگري به مولايشان هديه ميكنند. اما اين طرف جاي ماست. ما كه ميگويند زائر آشناي غريبيم. وقتي دلت هوايي حرم ميشود، وقتي دلت پر ميكشد براي پركشيدن كبوترهاي آسمان حرم، وقتي تشنه نوشيدن جرعهاي از خنكاي گواراي سقاخانهاي، وقتي به سرپناهي امن و دستاني مهربان و بخشنده نيازمندي، وقتي...، تو از پشت آن همه فاصله و فرسنگ، با آنهمه روزمرگي، ميخواهي اما هميشه نميتواني بار سفر ببندي و راهي مشهد الرضا(ع) شوي. از دور تصور ميكني جمعيتي كه مشتاق در حال درآوردن كفش و پيادهروي با پاي برهنه از ابتداي صحن هستند. تصور ميكني آنها كه طناب به دست به پنجره فولاد تكيه دادهاند و تماشا ميكنند جمعيت مشتاق جلوي ضريح را. از دور، پس ذهنت تماشا ميكني آنها كه جلوي ميلههاي محدوده پرندگان ايستادهاند و به زيبايي زندگي اين موجودات غبطه ميخورند و... تو هم غبطه ميخوري به فاصلهاي كه ميان تو هست با آنها كه غبطهخورندگان پرندگان حرماند. زندگيشان هم با آنچه فكر ميكنيد متفاوت است. گفتيم كه هر لحظه در انتظار آنيم كه روي پشتبام ساختمان ببينيم آنهايي كه قبل از خواب و ابتداي صبح سلاموعليكي با آقا ميكنند و بعد با خيال راحت به محل كار ميروند. آنها كه بيمهشان را نه پشت ماشين مينويسند و نه به دفاتر رسمي ميبرند. آنها مستقيماً، حضوري جلوي روي آقا عرضشان را مطرح ميكنند. نوع زندگيشان اين است. پاي برهنه راه رفتن در خيابانهاي منتهي به حرم هم اصلاً برايشان غريب نيست. شما را هم كه ببينند، هاجوواج تماشايتان نميكنند كه وسط اين همه خاك، چرا پابرهنه قدم ميزنيد و كفشهاتان دستتان است. البته گاهي ته دل نگران هستند كه كاش قبل از ورود به داخل صحن، پاي خود را بشوييد كه مبادا اين خانه امن، زيبايياش كم شود. رسم مغازهها و دكانها البته با هيچ كجاي ايران تفاوت ندارد به جز يكي، دو مورد ناچيز. اينجا هم مغازهدارها به سود فكر ميكنند و به اينكه چگونه راضيتان كنند خريد كنيد. اينجا هم مغازهدارانش از بركت وجود خانه آقا، رزق ماهيانهشان را جمع ميكنند و شايد هم باشند افرادي بينشان كه رزقشان را از داخل جيب به زور بيرون بكشند. اينجا البته مغازهدارها، 2ويژگي خاص دارند. يكي اينكه غالباً نوع ايستادنشان، تمايل به سمت حرم دارد. اگر امروز راهي مشهد ميشويد، اگر آنجا مغازهداري را ديديد كه صندلي جلوي دكانش را روبهروي حرم قرار داده و نشسته، يادي از ما كنيد كه اين ويژگيشان را به شما گفتيم. دكانداران اعتقاد دارند در هيچ حالتي نبايد پشت به آقا بايستند كه اين كار منفعت و سود را كم ميكند. دومين ويژگيشان هم، قسم امامرضايي(ع) است كه از دهانشان نميافتد. گفتيم كه اينجا هم مانند تمام ايران، فروشنده به فروش فكر ميكند و به اينكه چگونه راضيتان كند دستخالي آنجا را ترك نكنيد. اگر انصافي داشتهباشد، جنس خوب و اصل برايتان رو ميكند و براي اثبات مدعايش، البته به اشتباه قسم امامرضا(ع) را به زبان ميآورد. تاكسيها، اتوبوسها و پيكهاي موتوري همه به سمت حرم حركت ميكنند. نه اينكه همه مسيرها فقط اين باشد، حد مسير، رفتوبازگشت از مسير و نوع چيدمان ايستگاههاي شهري بهنوعي است كه اگر تاكسي و اتوبوس سوار شويد، بههرحال درنهايت انتهايش نزديكيهاي حرم است. شما در انتهاييترين مسير شهر مشهد اگر بدون هيچ اطلاعاتي سوار بر تاكسي شويد، راهتان به سمت حرم است و نقطه تلاقي همه اتفاقات مهم شهر، به حرم ميرسد. اينها مجموعه ويژگيهاي زندگي در مجاورت حرم است كه به واسطه آن، سبكي متفاوتي از اسكان و امرارمعاش در قسمتي از مقدسترين شهر جهان را نشان ميدهد. گلدستهات کهکشانی است که سیاهی شب را تکذیب میکند پیرامون تو همهچیز بوی ملکوت میدهد کاشیهای ایوانت و این سوال همیشه که چگونه میتوان آسمانها را در مربعی کوچک خلاصه کرد پنجره فولاد التماسهای گرهخورده با آن و بغضهایی که پیشپای تو باز میشوند. اينجا هم زندگي در مجاورت حرم وجود دارد. امامزاده صالحيها (ع) و آنها كه در محلهشان امامزادهاي دارند و بهشت زهرايي(س)،زندگي به اين سبك را به خوبي ميشناسند. براي اينها زندگي شرايط خاصي دارد، مثل مشهديها. اينها هم هر صبح سلامي مي كنند و ادبي و به كارشان مي رسند. شب ها با احترام و سلام دوباره به منزل برميگردند. شما حتماً مسيرتان از محدوده امامزاده صالح(ع) بوده است. حتماً شما هم اهل سلام و احترام بودهايد. حتماً شما هم زندگي به سبك مجاوران حرم را تجربه كردهايد... همشهري زندگي دین- محمدجوادزمانآبادي همشهری آنلاین پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 357]