تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
سفر به بالی؛ جزیرهای که هرگز فراموش نخواهید کرد!
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1865608424


سلسله همايشهاي «جريانشناسي تاريخ معاصر» - 5؛ بخش سوم سليمينمين تشريح كرد: نقش هويدا در انتقال صهيونيستها به سرزمينهاي اشغالي
واضح آرشیو وب فارسی:شبكه خبر دانشجو: سلسله همايشهاي «جريانشناسي تاريخ معاصر» - 5؛ بخش سوم سليمينمين تشريح كرد: نقش هويدا در انتقال صهيونيستها به سرزمينهاي اشغالي
مدير دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران گفت: هويدا هنگاميكه مقامي در سازمان ملل داشت در انتقال صهيونيستها از مناطق مختلف جهان به سرزمين اشغالي نقشي جدي...

به گزارش خبرنگار دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»، در ادامه سومين جلسه از سلسله همايشهاي آموزشي «جريانشناسي تاريخ معاصر» با عنوان «جريان روشنفكري در ايران» به همت مؤسسه ولاي منتظر (عج) و با همكاري مؤسسه آموزشي - پژوهشي امام خميني (ره) و مركز مطالعات عالي انقلاب اسلامي در دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران برگزار شد، عباس سليمينمين، مدير دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران به بررسي جريان شناسي سياسي ايران معاصر پرداخت.
آخرين نشست جبهه ملي با قيام سي تير مقارن بود و آنها اعلام كردند كه ما كار سياسي انجام نخواهيم داد و صبر و سكوت پيشه ميكنيم و به يك جريان محافظهكار در داخل كشور و يك جريان تندرو در خارج از كشور تجزيه شدند.
حزب توده كه بعد از شهريور 20 به شدت سركوب شد، عمده نيروهاي خود را به خارج از كشور سوق داد و در تشكلهاي دانشجويي خارج از كشور نقش اساسي ايفا كرد و هستههاي آن چه در تشكلهاي دانشجويي و چه در تشكلهاي حزبي، ادامه حيات دادند.
فداييان اسلام به دستور امام وارد فضاي فرهنگي شدند
فداييان اسلام كه تا آن زمان معتقد به مبارزه مسلحانه بودند، و تا انتهاي دهه 30 هم اين مشي را دنبال كردند و آخرين اقدام آنها قتل منصور بود، دچار تغييراتي شده و تبديل به موتلفه شدند كه موتلفه به دستور حضرت امام وارد فضاي فرهنگي شد. فداييان اسلام خدمت امام رفتند و از ايشان رهنمود خواستند، حضرت امام نيز كار فرهنگي را به آنان پيشنهاد كردند.
مخالفت امام خميني(ره) با مبارزه مسلحانه
فداييان اسلام دچار تغيير شدند، چون نسبت به مشي امام (ره) و روش مبارزه كاملا آگاهي يافتند. امام(ره) اعتقادي به استفاده از سلاح و حذف فيزيكي نداشتند و در اين زمينه تعابير تندي دارند.
امام(ره) در مبارزه به حركت نظامي معتقد نبودند و آن را در روند رشد جامعه موثر نميدانستند، البته اين كاملا قابل فهم است و من توضيح خواهم داد كه مشي امام(ره) بر چه بنيان گذاشته ميشود. اين مسئله كه امام(ره) هيچ حركت مسلحانهاي كه آدمها را حذف ميكند انجام نميدهد، اما اينها موجب رشد جامعه ميشود قطعا محل تامل است.
آيا كشتن منصور موجب رشد جامعه ميشد؟
آيا كشتن منصور موجب شناخت جامعه از منصور و جريان او و عناصري كه در اين مسير حركت ميكنند خواهد شد؟ قطعا نه. اين قتل موجب رشد جامعه نميشود و شايد ضد رشد هم باشد، چون منصور را كه ميشناسيد حذف فيزيكي ميشود و كس ديگري كه ناشناخته است ميآيد و همان خط را دنبال ميكند و تا جامعه او را بشناسد، زمان قابل توجهي را از ملت ميطلبد.
ما بعد از كودتاي 28 مرداد از نظر جريانشناسي دچار تغيير و تحولات اساسي شديم و جابجاييها و تغييراتي جدي صورت گرفت.
نفوذيهاي انگليس در راس جبهه ملي
جبهه ملي تقريبا تجزيه شد و اختلافاتي درون آن صورت گرفت. برخي سران جبهه ملي، حتي داماد دكتر مصدق نفوذيهاي انگليس بودند. ميزان نفوذ عوامل بيگانه در جبهه ملي به گونهاي بود كه دكتر مصدق در پيام خود به جبهه ملي اشاره كرد كه برخي نفوذيهاي بيگانه در راس جبهه ملي قرار گرفتهاند.
نهضت آزادي از جبهه ملي منشعب شده بود
اختلاف جبهه ملي و دكتر مصدق به جايي رسيد كه او پيام آخر خود را به نهضت آزادي داد كه از جبهه ملي جدا شده بودند و نيروهاي مذهبي قابل اتكاءتر و قابل اعتمادتري بودند، يعني دكتر مصدق خود را به اين جريان نزديك كرد. اختلافات آنها در اين حد شكل گرفت و جبهه ملي تقريبا متلاشي شد؛ يعني كه ما غير از خارج از كشور جبههاي تحت عنوان جبهه ملي نداشتيم.
مظفر بقايي كه در كودتاي 28 مرداد نقش جدياي ايفا كرد و توانست لطمهاي جدي به ملت ايران وارد كند، بعد از كودتا مجددا خود را سامان داد و با انجام حركاتي صوري مجددا وجهه مبارزاتي به خود داد، يعني به صورت صوري چند بار دستگير شد.
براي اينكه ما براساس اسناد متقن اين ارتباط را با رئيس ساواك و روساي ساواك بسيار نزديك ميبينيم، يعني ارتباط او با پاكروان، نصيري و ديگران خيلي نزديك است و به روساي ساواك خط ميدهد.
ساواك دو سال پس از كودتاي 28 مرداد تشكيل شد
ساواك دو سال بعد از كودتاي 28 مرداد تشكيل شد. قبل از آن، هم فرماندهي نظامي به شدت سركوبگر بود و هم مظفر بقايي با فرماندهي نظامي ارتباطي قوي داشت و هم اينكه فرماندارهاي نظامي شاكله ساواك را تشكيل دادند، و ارتباط آنها با مظفر بقايي هم بسيار قوي بود، ولي زيركياي كه صورت ميگرفت اين بود كه مسائل پشت پرده مظفر بقايي آشكار نميشد و همواره براي او چهرهاي مبارزاتي ميساختند.
امام(ره) در زمان حيات آيتالله بروجردي بهصورت آشكار وارد صحنه مبارزه نشدند
در اين ايام امام(ره) به تدريج وارد صحنه سياسي ميشوند. امام(ره) تا زمان حيات آيتالله بروجردي هرگز به صورت آشكار وارد صحنه نميشدند و اين به دليل ويژگيهاي بسيار ارزشمند امام(ره) بود كه به هيچ وجه مصالح شخصي موتور محركه ايشان در مسائل سياسي نبود.
واقعا عرفان امام(ره) و مهذب بودن ايشان را در اين مسايل ميتوانيم ببينيم. امام(ره) تا زماني كه آيتالله بروجردي در قيد حيات بودند به صورت آشكار وارد صحنه نشدند.
امام(ره) با آيتالله كاشاني و فداييان اسلام ارتباط داشتند و از اينكه آيتالله بروجردي نقش هدايت اين جريانات اسلامي را برعهده نميگيرند، ناراحت بودند. از اينكه برخي در بيت آيتالله بروجردي جا خوش كرده بودند و نقش خوبي ايفا نميكردند ناراحت بودند، با اين وجود هرگز محوريتي در كنار محوريت آيتالله بروجردي ايجاد نكردند.
اصل اساسي امام خميني مبارزه با سلطه بيگانه و ديكتاتوري بود
جريان سياسي كه امام به وجود آوردند بر 2 اصل مسلم بنا شد، يعني امام(ره) بعد از رحلت آيتالله بروجردي در سال 40 جرياني سياسي را براي ما بنا گذاشتند و آن اصل مقابله با بيگانه، سلطه و ديكتاتوري او بود.
امام(ره) معتقد بودند اين دو بايد توامان دنبال شود؛ زيرا ايشان حاصل فعاليت سياسي جريانات مختلف در دهههاي گذشته را كاملا مطالعه كرده بودند و آن را به عنوان يك تجربه گرانسنگ و گرانقدر پاس ميداشتند.
نميتوان با يكي از استبداد و استعمار مقابله كرد و با ديگري پيوند داشت!!
يكي از تجربياتي كه ملت ايران در مبارزات خود به دست آورده بود اين بود كه ما نميتوانيم در شرايطي كه استبداد و استعمار كاملا در هم تنيده ميشوند و سرنوشتشان با هم گره ميخورد، با يكي از اينها مقابله كنيم و با يكي پيوند بخوريم يا با يكي نزديك شويم و عليه ديگري ائتلاف كنيم.
در جريان ملي شدن صنعت نفت مسئلهاي وجود داشت كه ميگفتند ميتوانيم از دربار عليه انگليس استفاده كنيم! اين تصور شكست خورد و ديديم كه دربار در نهايت چه چيزي را انتخاب كرد، درحاليكه اين دربار هنوز دربار استبدادي نبود و هنوز آن ديكتاتوري شكل نگرفته بود. با اين وجود، در انتخاب دربار كاملا مشخص بود كه طرفدار بيگانه باشد و هرگز نميتواند طرفدار منافع ملي باشد.
سوگند مصدق در برابر محمدرضا
گرچه دكتر مصدق خيلي اميدوار بود و با سوگند ياد كردن سعي كرده بود خاطر محمدرضا پهلوي را كاملا جمع كند كه از جانب او هيچ تهديدي متوجه سلطنت او نميشود، لذا نميتوانست به ميدان بيايد و يك گام در جهت حفظ مصالح ملي بردارد.
چون هميشه شاه از آدمهاي توانمند ميترسيد، مصدق قسم خورده بود و آن را نوشته بود و سوگندنامه خود را در اختيار........قرار داده بود كه من هيچ ارادهاي بر اينكه حكومت تو را تحت اختيار بگيرم و در حكومت تو ايجاد اخلال كنم، ندارم. فقط ميخواهم درباره سهم ملت ايران از نفت، اقدامي كنم كه عليالقاعده دربار بايد براي منافع خود هم كه شده در اين مسئله همراهي كند.
توامان هم با استبداد و هم با استعمار بايد مقابله جدي كرد
امام(ره) به اين نتيجه بسيار مهم رسيد كه با استبداد و استعمار درهم تنيده شده هرگز نميتواند حتي يك گام كوچك در جهت حمايت از مصالح ملي بردارد. آنطرف قضيه را در گذشته تجربه كرده بوديم كه با پناه بردن به استعمار نميتوانيم استبداد را مهار كنيم و بعد هم آن را تجربه كرديم.
تصور بسياري از عناصر جبهه ملي در سال 39 كه علي اميني روي كار آمد، اين بود كه ميتوانند امريكاييها را سر عقل بياورند و افرادي مثل علي اميني را جايگزين محمدرضا پهلوي كنند يا اختيارات محمدرضا را بكاهند و افرادي مثل اميني را مورد حمايت قرار دهند.
امريكاييها از محمدرضا حمايت ميكردند چون مصالح آنها را تامين ميكرد
در ابتدا كندي براي اينكه نظر مليون را در ايران تامين كند از علي اميني حمايت كرد، اما ميبينيم كه وقتي مصالح امريكاييها ايجاب كرد، اميني را هم كنار گذاشتند و از گزينه اصلي خود، يعني محمدرضا پهلوي، حمايت جدي كرده و بساط بحثهايي را كه در سال39 مطرح شده بود را كاملا جمع كردند.
ما در مقاطع مختلف تجربه كرديم چه افرادي كه به دربار پناه ميبردند تا يك گام جهت حفظ مصالح ملي در برابر بيگانگان برداشته شود و چه كساني كه به بيگانه پناه ميبردند براي اينكه ديكتاتور را مهار و محدود كنند، هيچيك از آنها در تاريخ معاصر ما جواب نداده است، لذا امام به اين جمعبندي رسيده بودند كه بايد توامان هم با استبداد و هم با استعمار مقابله جدي كنيم.
جريان مخالف امام خميني به استعمار و قدرت نگاه مادي داشتند
اينجا به لحاظ جريانشناسي بايد نگاه كلان داشته باشيم. يك جريان در برابر امام ايستاد و معتقد بود كه ما نميتوانيم در برابر استبداد و استعمار با شيوهاي كه امام معتقد است، مقابله كنيم. نگاه آنها كاملا مادي بود و يك وزن مادي براي استعمار قائل بودند و اعتقاد داشتند كه استبداد در ايران تسليحات، امكانات، قدرت نظامي و اطلاعاتي و ارتش دارد.
تز امام(ره) اتكا به اراده معنوي ملت بود
در مقابل، تز امام(ره) اين بود كه ما اصلا به طرف سلاح نخواهيم رفت و از طريق اتكا به اراده ملت ميخواهيم تحولي را در كشور ايجاد كنيم. اراده و قدرت ملت يك بحث معنوي است.
براي خيليها قدرت معنوي در مبارزه سياسي و در توزين توانمنديها و قابليتها و آنچه كه براي ما قابل لمس است، هيچ جايگاهي نداشت، لذا خيلي از جريانات سياسي در برابر امام ايستادند و گفتند كه ما با اين تز نميتوانيم حركتي را انجام داده و تحولي را در ايران بنا بگذاريم، لذا برخي نيروهاي مذهبي به طرف اين مطلب رفتند كه خود را مسلح كنند تا بتوانند مبارزهاي داشته باشند كه همسنخ سلطه بيگانه باشد و از توان نظامي برخوردار شوند. از اينجا به بعد بحث تجزيه در جريان نهضت آزادي ايجاد شد.
مجاهدين خلق شاخه جوانان نهضت آزادي بود
نهضت آزادي به دو دسته تقسيم شدند، يك دسته كساني بودند كه به مبارزه مسلحانه اعتقاد داشتند و مجاهدين خلق را تشكيل دادند و دسته دوم عدهاي بودند كه مبارزه سياسي خود را ادامه دادند.
البته نوع نگرش هر دو جريان، چه جريان تندروي نهضت آزادي كه شاخه جوانان آن بود و چه شاخه معتدل و كندروي آن كه مهندس بازرگان و مهندس سحابي عضو آن بودند، يكي بود و هر دو نگرش مادي داشتند.
هم شاخه جوانان كه معتقد بودند يك قدرت مادي در مقابل خود داريم و بايد دست به سلاح ببريم تا بتوانيم قدرت مادي خود را افزايش دهيم و هم شاخه كندرو كه معتقد بودند ما به لحاظ مادي در برابر اين قدرت ضعيف هستيم و بايد تلاش كنيم از طريق امريكاييها قدرت استبداد را بكاهيم و استبداد را بر سر عقل بياوريم، نگاه كاملا مادي داشتند، گرچه در اين قضيه تفاوت رويكرد و تفاوت ساختاري داشتند، اما به لحاظ اعتقادي هر دو از يك آبشخور تغذيه ميشدند.
نكته ديگري كه ميتوان از نظر اعتقادي به آن اشاره كرد اين است كه شاخهاي كه به طرف سلاح رفت، برتري فكري شرق را قبول كرد و شاخهاي كه به طرف سلاح نرفت، برتري فكري غرب را قبول كرد، يعني يكي التقاط به طرف راست داشت و ديگري التقاط به طرف چپ.
نگراني جدي ما در مورد سازمان مجاهدين خلق كه به طرف سلاح رفت همين بود. آنها به طرف قطبي رفتند كه معتقد بودند بايد سلاح را از آنجا گرفت. در زمينه مسايل فكري هم در اين وادي كاملا متاثر بودند.
سازمان مجاهدين براي تامين سلاح به شوروي متصل شد
مگر ميشد در ايران كه اين همه استبداد و تشكيلات بود، يك تشكيلات مستقل بتواند از خارج كشور سلاح بياورد؟ بايد خود را به يك قدرتي معادل قدرت امريكا وصل كند و در آن زمان اتحاديه جماهير شوروي بود كه ميتوانست آنها را تامين كند.
همه كشورهايي كه عليه سلطه امريكا به ميدان ميآمدند و شيوه مبارزه مسلحانه را در دستور كار خود قرار ميدادند نهايتا بايد به سمت روسها ميرفتند، چون قطعا بلوك غرب آنها را به لحاظ سلاح تامين نميكرد و سلاحي به آنها نميداد، پس بايد به طرف رقيب غرب كه شرق بود ميرفتند.
نگاه محافظهكارانه انجمن حجتيه به سلطه بيگانه
علاوه بر نهضت آزادي جريانات ديگري نيز در اين ايام وارد عرصه ميشوند، يكي از اين جريانها انجمن حجتيه است كه به تدريج پايگاهي هم در حوزهها پيدا ميكند و به آقاي شريعتمداري و برخي از مراجع هم نزديك ميشود، اين جريان عمدتا نگاه محافظهكارانه را در ارتباط با دوران تسلط بيگانه دنبال ميكند.
حساسيت انجمن حجتيه نسبت به نفوذ بهاييت
انجمن حجتيه در اين دوران برخلاف قبل از كودتاي 28 مرداد كه معتقد است بايد مبارزه كرد و مبارزه هم ميكند، ميگويد ما نميتوانيم از نظر قدرت مادي با دربار و استعمار مبارزه كنيم، ولي ميخواهيم نسبت به نفوذ بهاييت حساسيت داشته باشيم و توان خودمان را مصروف جرياني بداريم كه كاملا عامل بيگانه است.
دوران رضاخان دوران نفوذ بهاييت در ايران بود
بعد از اينكه انگليسيها در دوران رضاخان مسلط شدند، دست بهاييت را در ايران كاملا باز گذاشتند و دربار عمدتا به دست بهاييها بود، چون صهيونيستها به مسلمانها، حتي مسلمانهايي كه نسبت به اعتقاداتشان كاملا تجديد نظر كرده بودند و از اعتقاداتشان دور شده بودند، اعتماد نداشتند.
علاوه بر اين، صهيونيستها نگران بودند كه مبادا اين مسلمانان به همان اعتقادات اوليه خود برگردند، لذا عمده پستهاي مهم و جايگاههاي تعيينكننده در عرصه اقتصاد، سياست و مسائل فرهنگي را به بهاييها ميدادند.
اولين رسانه تصويري را بهاييها در ايران ايجاد كردند
اولين رسانه تصويري را قبل از اينكه تلويزيون شكل بگيرد بهاييها در ايران ايجاد كردند، اينجايي كه اكنون ساختمان شبكه 2 سيما است را بهاييها شكل دادند.
ترديدي در اين نيست كه عرصههاي فرهنگي، سياسي و اقتصادي كاملا به نيروهاي بهايي واگذار ميشد، سپس به تدريج كل ساختار سياسي در اختيار بهاييها قرار گرفت، به خصوص در دوره هويدا كه فرد بهايي تاثيرگذاري حتي در مسائل بينالمللي بود.
نقش هويدا در انتقال صهيونيستها از سراسر جهان به سرزمينهاي اشغالي
هويدا زماني كه مقامي در سازمان ملل داشت در انتقال صهيونيستها از مناطق مختلف جهان به سرزمين اشغالي نقشي جدي ايفا كرده بود، لذا در دوران او بسياري از مناصب سياسي، به بهاييها واگذار شد.
انجمن حجتيه عنوان ميكرد كه بهاييت يك تهديد است و ما ميخواهيم با اين تهديد مقابله كنيم. براي همه مشخص بود كه خود بهاييت در ايران موضوعيت ندارد، بلكه گزينهاي بود كه در اختيار صهيونيست قرار داشت.
درواقع، صهيونيستها چون نميتوانستند مستقيما در ايران مسائل را برعهده بگيرند، طبيعي بود كه كار را به ايرانيهايي واگذار كنند كه اين ويژگيها و خصوصيات را داشته باشند.
سوالي كه مطرح ميشود اين است كه آيا انجمن حجتيه با بهاييت مقابله سياسي يا مقابله اقتصادي ميكرد؟ خير، از بعد سياسي هيچكس نميتواند اين ادعا را داشته باشد و از بعد اقتصادي نيز آنها اركان اقتصادي كشور را در اختيار داشتند و كساني كه ميخواستند با بهاييت مبارزه كنند مبارزه اقتصادي نميكردند.
محور كار انجمن حجتيه مبارزه فرهنگي بود
آنها بحث مبارزه فرهنگي را مطرح ميكردند و گفتند كه ما ميخواهيم با بهاييت مبارزه فرهنگي كنيم و اعتقادات بهاييت را كه در حال نفوذ در ميان مسلمانان باز كنيم تا بهاييت نتواند در ايران گسترش يابد.
به نظر من انجمن حجتيه حتي در عرصه فرهنگي هم با بهاييت مقابله نميكرد، چون اگر در عرصه فرهنگي مقابله ميكردند با ريشه بهاييت در ايران درگير ميشدند. يعني اگر ميخواستند تغيير در ساختار فرهنگي كشور را دنبال كنند بايد با ساختار فرهنگي درگير ميشدند و عليالقاعده اين يك كار سياسي ميشد، پس اصلا وارد اين عرصه هم نميشدند.
مبارزه انجمن حجتيه با بهاييت يك مبارزه صوري بود
فقط اين بود كه بگويند ما درآن دوران اهل مبارزه بوديم و مبارزهاي ترويج شود كه اين مبارزه هرگز با سلطه بهاييان در ايران و چيزي كه به بهاييان قدرت ميداد تقابل پيدا نكند و درگير نشود، بلكه برحسب ظاهر مبارزه باشد و برحسب ظاهر جواني را به خانه يك بهايي بفرستند كه صبح تا شب كشيك بدهد و ببيند چه كسي ميرود و چه كسي ميآيد؟
خود دربار هم از اين قضيه استقبال ميكرد؛ چراكه بسياري از جوانان را به انحراف ميكشاند و از مبارزه اصلي با ريشه بهاييت در ايران منحرف ميكرد. مبارزه با ظواهر بهاييت صورت ميگرفت، مثلا اين كه ما در جلسه بهاييان رفتيم و نيروهاي خودمان را در آنجا متمركز كرديم تا آنجا كسي تبليغي در ارتباط با نيروهاي مسلمان نداشته باشد.
ادامه دارد...
پنجشنبه|ا|17|ا|فروردين|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبكه خبر دانشجو]
[مشاهده در: www.snn.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 81]
-
گوناگون
پربازدیدترینها