تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):كسى كه بر باطل سوار شود، مَركبش او را ذليل خواهد كرد. كسى كه از راه حق منحرف شود ر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804249048




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چرا زنان خشونت را تحمل ميكنند؟


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: طبق اصول حقوقي سازمان ملل متحد خشونت عليه زن اينگونه تعريف شده است: اعمال هر گونه خشونت كه نتيجه آن آسيب جنسي و رواني كه تؤام با درد و رنج باشد؛ اعمّ از تهديد يا ارتكاب عمل ــ از ***** جنسي گرفته تا سلب آزادي ــ صرفنظر از آنكه در مَلاءِ عام بوده باشد و يا در محيط خانه.“ طبق آمار جرائم در سوئد هر ده روز يكبار، يك زن سوئدي توسط مردي كه او را ميشناسد به قتل ميرسد! و تازه اين صرفاً 60% از كلِّ قتلهاي زنان در سوئد را در بر ميگيرد! و 29% از زنهائي كه در بخشهاي جرّاحي در بيمارستانهاي سوئد مورد مداوا قرار ميگيرند، قربانيان خشونتهاي مردان ميباشند! ( ارقام تكان دهنده ايست؛ مگه نه؟)! پس از سالها كه از زندگيم در اين كشور ميگذرد از خواندن اين آمار و ارقام سخت شگفت زده شدم! هرگز سوئد را چنين كشوري نميپنداشتم. . . ! مرد/پدر سالاري، زن آزاري، سركوب احساسات زنان، سلب آزادي بيان از آنها، تبعيضهاي رايج حقوقي بين زن و مرد، عدم مشاركت در امر تصميم گيريهاي خرد و كلان، حجاب اجباري، تحميل حُجبُ و عفّتِ افراطي، اينها همه اموريست كه من به عنوان يك زن ايراني سالهاست كه طعم تلخ معنا و تبعات آنها را در سطح و عمق اندامم در يافته و سنگيني تحمّلشان را بر شانه هايم هنوز حس ميكنم. ولي جالب اينجاست كه هيچوقت يك زن اروپائي را به چشم يك قرباني مرد/پدر سالاري تصوّر نميتوانستم بكنم. و در عين حال اين براي اوّلين بار هم هست كه بواسطه يك سؤال بجايِ «سعيد» قادرم تا براي قرباني و مچاله شدن جنس زن مستقلّ از تعلّقاتِ عَرَضيِ(ثانوي) او، از فرهنگش گرفته تا نژادش، يك توضيح علمي نيز در نزد خود بيابم. يعني، اهميّت مطالعه نوع انسان بطور عام و جنس زن بنحو خاصّ براي دستيابي به يك نظريّه جامع، توانا و رهگشا در مورد «فمنيزم». زن در رقابتش با مرد آنهم تحت عوامل ژنتيكي، ممتيكي و محيطي به اينجا رسيده است كه شاهديم و پيگيري اين تراژدي بقول سعيد با روش «مهندسي چپّه يا وارونه» برايم سخت جالب شده است. بدين ترتيب، پرسش بنيادين و تكان دهنده امّا مناسب اين ميشود كه: ما در كدامين جهان زندگي ميكنيم؟!“ و پاسخش فعلاً به اين است: جهاني كه ساختارش بر طبق كاركرد مغز مردان؛ يعني بينش، منطق، برداشت، روششناسي، شناختشناسي، سليقه و خواست آنها معني، تفسير، تعبير، تبيين، برنامه ريزي، تمشيت و طرّاحي گشته است.“ اسطوره ها، فلسفه هاي عملي و نظري, اديان, هنر ها، علوم، قوانين و شالوده نهادها، حتي ايده ئولوژيهاي مُدرن و پُست ـ مدرن امروزي؛ (منظورم، جنگل يا اكولوژي «ممتيكئي» كه در آن فعلاً فانكشن كرده و زندگي ميكنيم) همه و همه ساخته مغز فعّال و مايشاءِ مردانست آنهم با هزينه اي بس گران نه تنها براي زنان بلكه نوع بشر كه همانا، باز بقول «سعيد»، عبارت باشد از: عاطل و باطل شدن مغز و حضور مؤثّر ما زنان در صحنه هاي فكر، تصميم و عمل ؟!“ ما به زنها به انسانهائي بدل شده ايم كه هنر و ارزش انديشيدن مولّد را قرنهاست از ياد برده ايم و حتي قادر به بيان خويشتن خود نيز نيستيم و همچنان بر سر خوان مغز و بازوي مردان به ريزه خواري مشغوليم! ديگر به يادمان نمي آيد كه زندگي هم ارزي كردن دوشادوش مردها همچون مادران كهنمان در عصر «شكار و گردآوري» چگونه بوده است؟ تعاطي با مردان آنهم به عنوان «جنس دوم» و با اهميّت ثانوي در همه عرصه هاي زندگي چيزيست كه غافلانه، اگر چه نه عامدانه، به آن قناعت نموده و متاسفّانه خو گرفته ايم. ترك عادت هم كه از قديم و نديم گفتن: موجب مرض است! ايستادن بروي كوتاهترين پله ها و سربرافراشتن و نظاره كردن و صرفاً تحسين مردها بر پلّه هاي ترقّي و اجراي بي چون و چراي اوامرشان آنقدر برايمان طبيعي و بديهي بنظر ميرسد كه خود نيز به ناتواني جنسمان ايمان آورده ايم. براستي چرا و چه شد كه نقش مساوق و مستقلّ زن در دوران ماقبل جامعه به اصطلاح متمدّن آنهم با آغاز عصر كشاورزي بر ضدّ منافع و رشد او تا بدين حد تغيير يافت؟ آيا اين تحوّل ارتجاعي ارزش و شأن و مقام او، يعني انساني همطراز با مردان, حاصل هر چه فرهنگيتر شدن نوع بشر نيست؟! چرا ما زنها خودمان را در مولّدات فرهنگي بشر و تثبيت اثرات مغز خود در ميمهاي آن، همچون مردها، دخالت فعّال نكرديم؟! آيا فرهنگ برايمان به يك امر لوكس و زائد و مردانه بدل شد؟! چه شد؟! ما چرا دست از انديشيدن برداشتيم؟! از كي زندگي كردن را بخاطر مردها و منافعشان آغاز كرديم؟ چرا زيستن براي خوشحالي و رضايت مرد را بر خلاف منافع خودمان برگزيديم؟! پس خودمان چه ميشويم؟! كي زمان رندگي كردن براي خودمان شروع ميشود؟! لابد آخرتي كه در بهشت آن نيز جائي برايمان تعبيه نشده است تا مثلاً از مردان خوش تيپ و خوش هيكل و مهربان و با معرفت نشاني يافته تا حدّاقل با آنها حال كنيم؟! حتي خدا هم مَرد پسند است و بهشتش را صرفاً مهيّاي لذّت مردان كرده تا هم با حوريان جوان و سياه چشم و اَنار پستان آميزش كنند و هم با مليجكان آنچناني! پس ما به چه ملجاء و كانوني پناه ببريم؟! نكند ما زنان مصداق آن آيه هستيم كه گفت: خسر الّدنيا و الاخره“! شايد دلتان خوش است به ترحّم مردان نسبت به آنچه از مظالم كه در حقّمان ميرود؟! چرا زن ناخودآگاه افسار زندگيش را به دست مرد سپرد تا خود همچون استري رام و كور به دنبالش راه بيفتد و بهر سو كه مهترش اشاره كرد، سر كج كند؟! آيا ميان «انفعال» ما از يكطرف و «خشونتي» كه دائماً با آن مواجهيم ارتباطي نبايد جست؟! هيچ در جائي خوانده يا ديده ايد كه «بونوبو»هاي ماده؛ يعني اين دختر عموهاي ژنتيكي ما(كه واقعاً زن و كلاً بشر بايد درسها از نحوه زندگي آنها بياموزد) ابداً احتياج و وابستگي ما زنان را نسبت به نرهاي خود ندارند؛ نه در مقام ابتياع غذا و صيد، نه در مورد حراست و امنيّت و نه حتي آميزش و دوستي. اگر شجاعت را بايد از شير آموخت و دغلي را از روباه آنگاه «فمنيزم» را در عمل و براستي بايد، آنهم با مشاهده دقيق رفتار اين حيوان بس لذّت طلب و صلح دوست نسبت به ما و شيمپانزه ها، از آنها بياموزي م. باري، زناني كه تن به خشونت مردان ميدهند كم نيستند. جالب است بدانيد كه اين زنان ميتوانند به هر طبقه اجتماعي متعلّق باشند. تا چند وقت پيش باور جمعي بر آن بود كه بيشتر اين زنان فاقد تحصيالات عاليه و يا از طبقه پائين جامعه هستند كه مورد اذيّت و آزار مردانشان قرار ميگيرند. امّا اين اسطوره اي بيش نيست كما اينكه امروزه ميتوانيم با مراجعه به آمار مربوطه پديده شوم «زن آزاري» را در همه طيفها و رده هاي اجتماعي، خانوادگي، اقتصادي، فرهنگي، ديني و قومي شاهد باشيم. خشونت به صُور مختلف به زنان هر روزه اعمال ميشود: حجاب، محروميّت هاي جنسي، عدم آزادي در خانه پدري، نداشتن حق انتخاب در حين ازدواج، نداشتن حق رأي، ***** جنسي در روابط زناشوئي، نداشتن حقّي براي طلاق، نداشتن حقّي براي سرپرستي بچه، سركوب نمودن كنجكاويهاي جنسي زن، به فراموشي سپردن نيازهاي طبيعيش، نبودن گوشهائي براي شنفتن حرفهايمان و نبود احساس و نگرفتن فيدبك مناسب از جانب مردان در توجّه و ادراك به عواطف و عشق ما زنان نسبت به آنها و زندگي مشتركمان و اولادمان. و بالاخره اعمال تبعيض و خوار و ثانوي شمردن روزمرة زنان چه از سوي خانواده(بله گاه حتي از سوي مادران دلبندمان) و چه از سوي جامعه همه؛ نمونه هائي از ظهورات خشونت عليه زنان ميباشد. زني كه مورد ظلم قرار ميگيرد ميتواند از نظر اجتماعي - سياسي داراي مقامات بالائي هم باشد، ولي وجه تشابه همه اين زنها يكيست؛ خيلي زود ياد مي گيرند كه با خشونت كنار بيايند و خم هم به ابرو نياورند. بيشتر اين زنان ميتوانند در عرصه هاي ديگر زندگي حتي زنان موفّقي نيز باشند. حالا بدبختي را ببين كه گاهي اوقات اين زنان براي رهائي از پرسشهاي جانسوز مغز و وجدان خويش و ديگران ماسك زشت و تكراري بي تفاوتي و الكي خوش بودن را بر چهره دارند. دليل اين كار نيز واضح است؛ چون زني كه در يك رابطه خشن باقي ميماند از سوي ديگر زنان احمق، ناتوان و ضعيف تلقّي ميشود. و لذا داشتن ماسكي روي صورت و كتمان هر گونه خشونت ميتواند از قضاوتها و پيشداوريهاي ديگران بكاهد!داستان حسرت آور و غم انگيزيست داستان ما زنان! اينكه چگونه دردي مشترك را اينچنين با خاموشي گزيدن پاسخ گفته ايم! خاموشي توافقي بين زنان به نفع دنيائي مردانه! چرا خشونت را تحمّل ميكنيم؟! اين سؤاليست كه اغلب از زنان در تحت روابط زور و سلطه پرسيده ميشود: طبق نظر سنجي كه سازمان حمايت از زنان ملل متّحد در اين مورد انجام داده است، بنظر ميرسد كه زنان از كشورهاي مختلف پاسخهاي نسبتاً مشابهي به اين پرسش ميدهند كه در زير به مهمترينشان اشاره ميكنم؛ ● احساس ضعف كامل در برابر وضعيّت موجود، ● تهديد به مرگ، ● نداشتن اميدي به بهبود اوضاع، ● مورد قبول واقع نشدن از سوي جامعه، ● نا اميدي از قانون و آئينهاي دادرسي و كيفري و بطور كلي سيستم قضائي مردانه، ● از دست دادن كنترل اوضاع، ● غم از دست دادن و پشت سر گذاشتن تعلّقات خاطر گذشته و اطفالشان، ● گروكشي و انتقام، ● عدم توان روحي و جسمي و نا اميدي از يافتن دوست و همسري مناسب، ● احساس مسئوليّت تؤام با شرم و گناه، ● وابستگيهاي اقتصادي و نيازهاي معيشتي، ● خود را متهم و مقصّر دانستن، ● ويژگي هاي طبيعي و عاطفي و سرشت تكاملي ما زنان، ● عدم احساس اعتماد بنفس، ● توقعّات و پايبنديهاي تسلّمي و عرفي، ● ايمان كوركورانه به باورها و عقل جمعي مردان. با تمام اين اوصاف، ظلم به زنان همچنان ادامه دارد! زنان در گوشه و كنار جهان مورد اذيّت و آزار قرار ميگيرند. زنان هنوز در زندان طلائي خانواده بسر ميبرند، بدون اينكه خود پي به اسرار آن ميله هاي نامرئي پي برده باشند. دختران در خانه پدر براي بازتاباندن عقايد او زندگي ميكنند، پس از پدر و برادر/ان نوبت به خوشايند نمودن خويش نزد باصطلاح همسرشان ميرسد. و زماني كه زني صدايش بلندتر از حد مجاز شد، با توسل به شرع و عرف و قانون و زور صدايش را در گلويش خفه ميكنند. روزي نيست كه خبري از كشته شدن و يا جراحت زني توسط مردان در مطبوعات ايراني و اَنيراني نبينيم، يك چرخه نفرت آور تكراري از بازتوليد خشونت و اصلاً مهم نيست كه تا چه حد خود را يك حيوان باصطلاح متمدّن و مفرهنگ آنهم در ابتداي قرن بيست و يكم فرض كنيم. ( باباجان، صد رحمت به حيوانات جنگل و باز درود بسيار به اين بونوبوها؛ جدّاً به شما خواهرانم توصيه ميكنم كه برويد و زندگي اين دختر عموهايمان كه به لحاظ تكاملي در حدود هفت ميليون سال پيش از ما جدا شده اند را مطالعه كنيد ــ تا بلكه از باب فعتبروا يا اولي الابصار“ كمي از برجِ عاجِ اين غرور احمقانه كه گوئي باشعورترين و متمدّنترين و خوشبخت ترين موجود عالم هستيم پائين بيائيم…! ژان ژاك روسو به فطانت تمام به ما هشدار داد تا غرّه «فرهنگ» خود نشويم و آنچنان خود را نسبت به طبيعت دست بالاتر نبينيم تا مثلاً بفول سعيد دلمان را خوش كنيم به يك انقلاب اسلامي، يك امر فرهنگي، و براي صدها سال آتي منتظر خساراتش باشيم.) شايد اين تكرار مكررات وجدانمان را نسبت به اين اخبار ناگوار و تلخ بي تفاوت كرده است. و بسادگي از كنار اين نابرابريها، خشونتها، عدم شناخت زنان از خود و جهان پيرامونشان و در نتيجه دادن اختيار تام به مردان، در همه امور حتي امور مربوط به خود زنان، ميگذريم و رد ميشويم. شايد به خود ميگوئيم: اين من نيستم كه نياز به كمك دارم؟ سرنوشت ديگران بمن ربطي ندارد! بيائيد با خودمان صادق باشيم ما كه از آينده خود خبر نداريم ولي آيا دوست داشتيم كه جاي آن دختري باشيم كه با ضربات پدرش بر سرش جان شيرينش را باخت؟! آيا فكر ميكنيد كه شرائط ديگر زنان بهتر از آن دختر است؟! چون صرفاً نفس ميكشند و هنوز زنده اند؟! آيا زنان فقط براي اين به دنيا آمده اند كه نفس بكشند؟! آيا زنان براي آنند كه مردان به تكامل برسند؟! پيشنهاد ميكنم كه كمي با خود بينديشيم! به زماني كه دست از انديشيدن كشيديم و همچون تماشاچي در كنار زمين به مشاهده سناريوي زندگي خود به كارگرداني ديگران بسنده نموديم! ولي تا كي بايد ادامه داد؟ كي زمان آن ميرسد كه خود نيز به زمين بازي برگرديم و ايفاي نقش در خور خويش را خود به عهده گيريم. سعيد به من پيشنهاد كرده بود كه درباره زنان فيلسوف دنيا اطلاعاتي كسب و جمع آوري كنم. من نيز چنين كردم. نتيجه اش امّا حسِّ تلخ و ناخوشايندي بود كه معمولاً انسان باخوردن سيلي حقيقت به صورتش احساس ميكند. ببينيد، اگر همه نوشته هاي زنان فيلسوف دنيا را در طول تاريخ تمدّن بشري بخواهيم بصورت يك نوشته واحد در آوريم؛ آنگاه نوشته مزبور از ليست اسامي مردان فيلسوف دنيا كوتاهتر خواهد شد! هنوز از وضعيّت فاجعه آميز كنوني زنان در دنيا متعجّبيد؟!؟! آخر چطور ميشود انتظار جهاني عادلانه را داشت؟! با گدائي يا انتظار ترحّم يا دلخوش بودن به ظهور امام زمان(كه تازه اينم يك مرد است)؟! در زماني كه پايه ها و بنياد هاي همين جهان ناعادلانه ساخته و پي ريخته ميشد ما در كجاها كه محبوس و منفعل و در چه بازارهائي كه همچون كالا در حال خريد و فروش شدن نبوديم!؟! تا زماني كه زنان از خود و جهان پيرامون خويش غافلند و چون مورچگان جهانشان را به وسعت تلّي از خاك ميپندارند، تغييري در اين وضعيت به وجود نخواهد آمد. اوّلين قدم براي ايجاد يك تحوّل، تأمّل و انديشيدن در مورد خود و جهان پيرامونمان است. اگر زنان در انجام اين مهم موفق شوند؛ آنگاه جرقّه اي كه در مغزشان روشن ميشود، ميتواند همچون مشعلي پرنور تمام روزنه هاي كور زندگي بشري را روشن كند. اگر آنروز در رسد؛ ديگر خشونت مردانه، جنگ، خونريزي و بي عدالتيها جاي خود را به اموري ديگر چون صلح، عاطفه، لذّت، آميزش، برابري و مودّت خواهد داد. آن روزيست كه زنان مغزهاي خُرد و خمير و كارپذير تحميلي را به كناري انداخته و با تماميّت واقعي آن، كه در ضمن فرقي با بزرگي مغزي مردان ندارد، موّلدانه بينديشند. آنروز است كه زن ميتواند با پروازي بلند همچون پرنده اي رها و سبكبار در جهان دستساخت خويش سير كند و بدان بناي زندگي جديد و شرافتمندانه اش را با سر پنجه انديشه ها و آموزه هايش؛ اين خود باشد كه تدبير نمايد! بيائيد از مغز خود نير رَحِمِ ديگري ساز كنيم و در جان اين جهان پُر آشوب و ظلم طرحي دگر اندازيم! .pcparsi.com




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 800]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن