تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):اگـر بنـده‏اى... در ابتداى وضويش، بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم بگويد همه اعضايش از ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821211509




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

غزل هاي بهاري


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران جوان: غزل هاي بهاري
بهار دل انگيز سرشار از زيبايي و طراوت است. شاعران بسياري تصوير اين قدرت خدا را به غزل كشيده اند.


به گزارش گروه ويژه نامه نوروزي باشگاه خبرنگاران؛ در قسمت ششم از اشعار بهاريه شما را به ميهماني غزل سرايان مي برد. بهار دل انگيز سرشار از زيبايي و طراوت است. شاعران بسياري تصوير اين قدرت خدا را به غزل كشيده اند

دولت نوروزي
ز كوي يار مي آيد نسيم باد نوروزي
از اين باد ار مدد خواهي چراغ دل برافروزي
چو گل گر خرده اي داري، خدا را صرف عشرت كن
كه قارون را غلطها داد سوداي زراندوزي
به صحرا رو كه از دامن غبار غم بيفشاني
به گلزار آي كز بلبل غزل گفتن بياموزي
چو امكان خلود اي دل در اين فيروزه ايوان نيست
مجال عيش فرصت دان به فيروزي و بهروزي
جدا شد يار شيرينت كنون تنها نشين اي شمع
كه حكم آسمان اين است اگر سازي و گر سوزي
ندانم نوحه قمري به طرف جويباران چيست؟
مگر او نيز همچون من غمي دارد شبانروزي
سخن در پرده مي گويم: چو گل از غنچه بيرون آي
كه بيش از پنج روزي نيست حكم مير نوروزي
حافظ

****
از دل پرخون بلبل كي خبر دارد بهار
هر طرف چون لاله صد خونين جگر دارد بهار
شاهدان غيب را بي پرده جولان مي دهد
منت بسيار بر اهل نظر دارد بهار
مستي غفلت حجاب نشأه بيگانه است
ورنه بيش از باده در دلها اثر دارد بهار
از قماش پيرهن غافل ز يوسف گشته اند
شكوه ها از مردم كوته نظر دارد بهار
رنگ و بو را دام اطفالِ تماشا كرده است
ورنه صد دامِ تماشاي دگر دارد بهار
بسكه مي بالد ز شوق عالم بالا به خود
خاك را نزديك شد از جاي بردارد بهار!
عشق در دلهاي سنگين شور ديگر مي كند
جلوه مستانه در كوه و كمر دارد بهار
قاصد مكتوب ما صائب همان مكتوب ماست
از شكوفه نامه هاي نامه بردار بهار
صائب

****

عروس سبز جهان
گلها عروس سبز جهان را مي آورند
پايان بادهاي خزان را مي آورند
مي خواند زير گوش زمين مادر بهار
بيدار شو كه دخترمان را مي آورند
تا كوه هاي سر به دل آسمان زده
بر دوش رودهاي روان را مي آورند
بر دست پر سخاوتشان لاله هاي سرخ
نبضي هميشه در ضربان را مي آورند
صدها هزار مرغ مهاجر در آسمان
بعد از سكوت دي هيجان را مي آورند
سر شاخه هاي تازه و ترد صنوبران
برسر جوانه هاي جوان را مي آورند!
گنجشكها و چلچله ها كل كشيده اند
گلها عروس سبز جهان را مي آورند!

نغمه مستشار نظامي

****

دريغاي اين فصل
سينه اي چاك نكرديم در اين فصل بهار
صبحي ادارك نكرديم در اين فصل بهار
ابر چون پنبه افشرده شد از گريه و ما
مژه اي پاك نكرديم در اين فصل بهار
جگر سنگ به جوش آمد و ما سنگدلان
ديده نمناك نكرديم در اين فصل بهار
غنچه از پوست برون آمد و ما بي دردان
جامه اي چاك نكرديم در اين فصل بهار
لاله شد پاك فروش از عرق شبنم و ما
عرقي پاك نكرديم در اين فصل بهار
حيف و صد حيف كه در راه نسيم سحري
خويش را خاك نكرديم در اين فصل بهار
صائب
****

وصل بهار
عيد نمي دهد فرح، بي نظر هلال تو ...
شمس و قمر دليل تو، شهد و شكر دلالِ تو
آيت هر ملاحتي ماهِ تو خواند بر جهان
مايه هر خجستگي ماه تو است و سال تو
آب زلال، ملكِ تو؛ باغ و نهال، ملكِ تو؛
جز ز زلالِ صافيت مي نخورد نهال تو
ملك تو است تختها، باغ و سرا و رختها
رقص كند درختها، چون كه رسد شمال تو
اي ز خيالهاي تو گشته خيال، عاشقان
خيلِ خيال اين بود تا چه بود جمال تو!
وصل كني درخت را، حالتِ او بَدَل شود
چون نشود ـ مَها! ـ بَدَل، جان و دل از وصال تو؟
بس سخن است در دلم، بسته ام و نمي هلم
گوش گشاده ام كه تا نوش كنم مَقالِ تو
مولانا

****

بهار سعادت
گهي پرده سوزي، گهي پرده داري
تو سِرِّ خزاني؛ تو جانِ بهاري!
خزان و بهار از تو شد تلخ و شيرين
تويي قهر و لطفش؛ بيا تا چه داري
بهاران بيايد، ببخشي سعادت
خزان چون بيايد سعادت بكاري
ز گلها كه رويد بهارت ز دلها
به پيش افكند گل سر از شرمساري
گر اين گل از آن گُل يكي لطف بردي
نكردي يكي خار در باغ خاري
همه پادشاهان شكاري بجويند
تويي كه به جانت بجويد شكاري
شكاران به پيشت گلوها كشيده
كه جانبخشِ ما را سزد جانسپاري!
گهي آفتابي، ز بالا بتابي
گهي ابر واري، چو گوهر بباري
ز من چون روي تو، ز من «من» رَوَد هم
بَرَم چون بيايي، مرا هم بياري!
مولانا

****

تنور لاله
صبا به تهنيتِ پير مي فروش آمد
كه موسم طرب و عيش و ناز و نوش آمد
هوا مسيح نفس گشت و باد نافه گشاي
درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد
تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
كه غنچه غرقِ عَرق گشت و گل بجوش آمد
بگوش هوش نيوش از من و بعشرت كوش
كه اين سخن سحر از هاتفم بگوش آمد
ز فكر تفرقه باز آي تا شوي مجموع
به حكم آنكه چو شد اهرمن سروش آمد
ز مرغ صبح ندانم كه سوسن آزاد
چه گوش كرد كه باده زبان خموش آمد!
چه جاي صحبت نامحرم است مجلس اُنس؟
سر پياله بپوشان كه خرقه پوش آمد
ز خانقاه به ميخانه مي رود حافظ
مگر ز مستي ز حد ريا بهوش آمد!
حافظ

ويژه نامه نوروز باشگاه خبرنگاران را اينجا ببينيد/ق پ

يکشنبه|ا|6|ا|فروردين|ا|1391





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران جوان]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 108]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن