واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: بهاريه
گويندگان ايراني از ديرباز تاكنون در وصف نوروز و جشن فروردين كه همراه مواهب گرانبهاي طبيعت و هنگام تجديد عهد نشاط و شادماني است، داد سخن دادهاند و ما در ذيل به برخي از لطايف اشعار پارسي در اين موضوع اشارت ميكنيم.خاقاني ميگويد:
نوروز فراز آمد و عيدش به اثر بر
نز، يكدگر و هر دو زده يك به دگر بر
نوروز جهان پرور مانده ز دهاقين
دهقان جهان ديدهاش پرورده ببر بر
آن زيور شاهانه كه خورشيد بر او بست
آورد همي خواهد بستن به شجر بر
همو در قصيده ديگر چنين گويد:
نوروز بزرگ آمد آرايش عالم
ميراث به نزديك ملوك عجم از جم...
فرخي ترجيعبند مشهوري در وصف نوروز دارد كه بند اول آن چنين است:
ز باغ اي باغبان ما را همي بوي بهار آيد
كليد باغ ما را ده كه فردامان به كار آيد
كليد باغ را فردا هزاران خواستار آيد
تو لختي صبر كن چندان كه قمري بر چنار آيد
چو اندر باغ تو بلبل به ديدار بهار آيد
تو را مهمان ناخوانده به روزي صد هزار آيد
كنون گر گلبني را پنج شش گل در شمار آيد
چنانداني كه هركس را همي زو بوي يار آيد
بهار امسال پندار همي خوشتر ز پار آيد
وزين خوشتر شود فردا كه خسرو از شكارآيد
بدين شايستگي جشني بدين بايستگي روزي
ملك را در جهان هر روز جشني داد و نوروزي
منوچهري مسمطي در نوروز ساخته كه بند اول آن اين است:
آمد نوروز هم از بامداد
آمدنش فرخ و فرخنده باد
باز جهان خرم و خوب ايستاد
مرد زمستان و بهاران بزاد
ز ابر سيه روي سمن بوي راد
گيتي گرديد چو دارالقرار
همو در مسمط ديگر گفته:
نوروز بزرگم بزن اي مطرب نوروز
زيرا كه بود نوبت نوروز به نوروز
برزن غزلي نغز و دلانگيز و دلفروز
ور نيست تو را بشنو از مرغ نوآموز
كاين فاخته زان كوز و دگر فاخته زان كوز
بر قافيه خوب همي خواند اشعار
بوالفرج روني گويد:
جشن فرخنده فروردين است
روز بازار گل و نسرين است
آب چون آتش عود افروز است
باد چون خاك عبير آگين است
باغ پيراسته گلزار بهشت
گلبن آراسته حورالعين است
مسعود سعد سلمان از عيد مزبور چنين ياد كند:
رسيد عيد و من از روي حور دلبر دور
چگونه باشم بي روي آن بهشتي حور
رسيد عيد همايون شها به خدمت تو
نهاده پيش تو هديه نشاط لهو و سرور
به رسم عيد شها باده مروق نوش
به لحن بربط و چنگ و چغانه و طنبور
جمالالدين عبدالرزاق گفته:
اينك اينك نوبهار آورد بيرون لشكري
هر يكي چون نوعروسي در دگرگون زيوري
گر تماشا ميكني برخيز كاندر باغ هست
باد چون مشاطهاي و باغ چون لعبت گري
عرض لشكر ميدهد نوروز و ابرش عارض است
وز گل و نرگس مر او را چون ستاره لشكري
حافظ در غزلي گفته:
ز كوي يار ميآيد نسيم باد نوروزي
از اين باد ار مدد خواهي چراغ دل برافروزي
چو گل گر خردهاي داري خدا را صرف عشرت كن
كه قارون را غلطها داد سوداي زراندوزي
ز جام گل دگر بلبل چنان مست مي لعل است
كه زد بر چرخ فيروزه صفير تخت فيروزي
به صحرا رو كه از دامن غبار غم بيفشاني
به گلزار آي كز بلبل غزل گفتن بياموزي
هاتف در قصيدهاي گويد:
نسيم صبح عنبر بيز شد بر توده غبرا
زمين سبز نسرين خيز شد چون گنبد خضرا
ز فيض ابر آزاري زمين مرده شد زنده
ز لطف باد نوروزي جهان پير شد برنا
بگرد سرو گرم پرفشاني قمري نالان
به پاي گل به كار جان سپاري بلبل شيدا...
همايون روز نوروز است امروز و بيفروزي
بر اورنگ خلافت كرده شاه لافتي ماوي
قاآني در قصيدهاي به وصف نخستين روز بهار گويد:
رساند باد صبا مژده بهار امروز
ز توبه توبه نمودم هزار بار امروز
هوا بساط زمرد فكند در صحرا
بيا كه وقت نشاط است و روز كار امروز
سحاب بر سر اطفال بوستان بارد
به جاي قطره همي در شاهوار امروز
رسد به گوش دل اين مژدهام ز هاتف غيب
كه گشت شير خداوند شهريار امروز
شنبه|ا|27|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 109]