واضح آرشیو وب فارسی:تکناز: واژه خوشبختی در لغت، به معنای سعادت و خوش طالعی است.(۱) «در مورد راههای رسیدن به خوشبختی، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. مفهوم سعادت در همة نظام ها، اسلامی یا غیر اسلامی، یک مفهوم مقایسه ای است و به معنی دوام لذت و یا دوام نسبی لذت است و حتی مکاتب مادی نیز در زمینة سعادت دنیوی همین تفسیر را دارند. از این رو مثلاً به کسی که از مواد مخدّر استفاده می کند و در دفعات نخستین از مصرف آن لذت فوق العاده می برد، در هیچ مکتبی حتی مکتب های مادی گفته نمی شود که او "سعادتمند" است؛ زیرا، در ورای این لذتّها و در باطن این احساسات و ادراکات لذتبخش، بدبختی ها و سیه روزی های بسیار وجود دارد. یکی از دانشمندان غربی میگوید: یکی از بزرگان گذشته ۲۸۸ عقیده مختلف را درباره خوشبختی، نقل میکند که تمام این عقاید را فیلسوفان و بزرگان جهان، اظهار داشتهاند و هر یک از آنها برای وصول به خوشبختی راه متفاوتی را نشان دادهاند.(۲) چیزی که اسلام به طور ویژه مطرح می کند و منشأ تفاوت آن با نظام های دیگر می شود، این است که بر اساس ایمان به جهان پس از مرگ از وجود لذایذ و آلام دیگری نیز خبر می دهد و به تناسب آن، مفهوم سعادت را در مرحلة نخست، لذت دائمی و جاودانی آخرت معرفی می کند. اسلام، به انسان هشدار می دهد که زندگی وی منحصر به زندگی دنیا و لذایذ و رنج های دنیوی نیست. بلکه زندگی ابدی و جاودانه نیز با رنج ها و لذت های متناسب با اعمال انسان ها در راه است و این آدمی است که می تواند انتخاب کند زندگی زودگذر و فانی،یا سعادت جاودانه و همیشگی را».(۳) مسّلم است که سعادت و خوشبختی از آنِ جامعهای است که آسایش خاطر و آرامش بیشتری داشته باشد. با این بیان میتوان گفت مال و ثروت و قدرت، منشأ سعادت و خوشبختی به حساب نمیآید، زیرا ثروت و قدرت، رفاه میآورند اما آرام بخش نیستند. یکی از دانشمندان انگلیسی میگوید: برای مردم عاقل، ثروت یکی از عوامل اضطراب و بدبختی است. مسئله مهم این است که باید بکوشیم تا مالک ثروت خود باشیم، نه بنده آن. کسانی که ثروت را بی اندازه دوست دارند، گویی خودشان را اسیر آن ساختهاند و از فکر این که مبادا در کشمکش حوادث، ثروتشان از دست برود، دائماً به خود میلرزند و هیچ وقت روی آسایش را نمیبینند.(۴) با نگاهی به دنیای غرب، به خوبی میتوان دید که آنان از نظر ثروت و قدرت، در اوج قرار دارند اما هرگز عدم نگرانی و آسایش را (که رمز سعادت است) به دست نیاوردهاند. در سال ۱۹۹۸ میلادی در ایالات متحده، هجده میلیون نفر به افسردگی دچار شدند. دراوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی ارتکاب جرایم عمده در ایالات متحده در هر سال بیش از چهار صد میلیارد دلار به جامعه و قربانیان اصلی آن خسارت وارد ساخته است.(۵) استاد مطهری می گوید: طرح و تنظیم برنامهء سعادت ، فرع بر این است که انسان با تمام استعدادهای پنهانی که دارد، شناخته شود ؛ زیرا سعادت از شکفته شدن استعدادها و بروز و ظهور و فعلیت یافتن قوه ها پیدامی شود. سعادت حقیقی وقتی حاصل می شود که تمام استعدادهای انسانی ، بالاخص استعدادهای عالیِ وجود وی ،از قوّه به فعلیت برسد. انسان با همهء استعدادهایش باید شناخته شود، تا طرح و تنظیم چنین برنامه ای ممکن و میسر گردد. از طرف دیگر با توجه به این که با همهء پیشرفت های عظیمی که نصیب بشر در علم و صنعت شده و با همهء کشفیات شگفت آوری که در دنیای جمادات و نباتات و جانداران صورت گرفته ، انسان هنوز موجودی ناشناخته است ؛ پس بایدقبول کرد هنوز علم بشر نتوانسته است مدعی شود می تواند طرح سعادت بشر را تنظیم کند.(۶) چگونه می توان طرح سعادت جامعی برای یک موجود تنظیم کرد ، در حالی که حقیقت و ماهیت آن هنوز کاملا شناخته نباشد. بر این اساس برای شناخت عوامل سعادت و خوش بختی باید به سراغ آفریدگار انسان که حقیقت وجود انسان را می داند و از راز و رمز سعادت انسانی و راههای شقاوت آن آگاه است برویم و از قرآن و مفسران واقعی آن (روایات معصومین ) کمک بگیریم . اسلام بشر را از جنبهء جسم و جان و ازجهت معنوی و مادی مورد توجه قرار داده است و سعادت انسان را در برخورداری از کمالات روحی و استفاده ءصحیح از تمایلات مادی می داند؛ از این رو عواملی مادی و معنوی را در تحصیل سعادت مؤثر می داند، که عبارتنداز: ۱) ایمان به خدا؛ قرآن مجید در سورهء عصر، افرادی را از خسران مستثنی کرده است و آن افراد مؤمن ونیکوکارند. آن ها به فلاح و رستگار نائل می شوند. خوش بخت کسی است که زندگی خوشایندی داشته باشد و این جز با آرمیدن در بستر خشنودی خداوند، امکانپذیر نیست. ۲) تقوا و خودسازی ؛ قرآن مجید پس از یازده سوگند به صراحت می فرماید: <سعادت و رستگاری برای کسی است که جان خود را از پلیدی تطهیر کند و بدبخت کسی است که به ناپاکی بگراید>.(۷) استاد مطهری می گوید: پیغمبران الهی آمده اند که به ما راه زندگی و درِ ورودی زندگی و خوش بختی را نشان دهند. آمده اند به بشر بفهمانند بدی ، بدکاری ، هوس بازی ، دروغ ، خیانت ، منفعت پرستی ، کینه توزی و خود پرستی ،راه ورودی زندگی و طریق رسیدن به سعادت و آرامش و رضایت خاطر نیست . درِوازه ورودی زندگی و خوش بختی ،نیکی و نیکوکاری ، راستی و درستی و استحکام اخلاقی و خیرخواهی و مهربانی است . تنها ایمان و اعتقاد به معنویات و سپس نیکوکاری بر اساس آن اعتقادات مقدس است که قلب را آرام و رضایت خاطر را تأمین می کند وسعادت را میسر می سازد.(۸) ۳) یاد خدا؛ قرآن مجید مهم ترین عامل و وسیله برای خوشی و آرامش روح را یاد خدا می داند و می فرماید: دل آرام گیرد به یاد خدا،(۹) و روی گرداندن از یاد خدا را عامل سیه روزی می داند و می فرماید: <هر کس از یاد من روی گرداند، زندگی اش تنگ می شود.(۱۰) ۴) عمل صالح ؛ قرآن کریم اموری همانند جهاد در راه خدا، امر به معروف ، نهی از منکر، شکر نعمت های الهی وتوبه را مایهء حیات و سعادت انسان می شناسد. ۵) هم نشینی با بزرگان ؛ پیامبراکرم(ص) می فرماید: اسعد الناس من خالط کرام الناس ؛ سعادت مندترین مردم کسی است که با افراد بزرگوار و کریم هم نشین باشد».(۱۱) ۶) همسر، فرزند و منزل شایسته ؛ در روایتی رسول خدا(ص)می فرماید: «من سعادةالمرء المسلم الزوجةالصالحة و المسکن الواسع و المرکب الهنیء و الولد الصالح ؛ از سعادت مرد مسلمان است که همسر شایسته ، خانه وسیع ، مرکب راهوار و فرزند شایسته داشته باشد».(۱۲) ۷) پند پذیری ؛ امام علی (ع)می فرماید: السعید من وعظ بغیره ؛ سعادت مند کسی است که از سرنوشت دیگران پند گیرد.(۱۳) ۸) عاقبت به خیری ؛ امام صادق (ع)از امام علی (ع)نقل می کند: حقیقت سعادت این است که آخرین مرحلهء زندگی انسان با عمل سعادت مندانه ای پایان پذیرد و حقیقت شقاوت این است که آخرین مرحلهء عمر با عمل شقاوت مندانه ای خاتمه یابد».(۱۴) ۹) آخرت گرایی: از منظر حدیث،خوش بخت، دنیا را (که فقط برای امتحان در مسیر راه انسان قرار گرفته) رها می کند یا از تعلقاتش به آن می کاهد و در مسیر اخرت گام بر می دارد. غــــلام همت آنم که زیر چرخ کبود زهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است انسان عاقل، خوشبختی را در امور فانی و متغیر نمی جوید. سعادت واژة مقدسی است که عقل و روان پاک آن را تفسیر می کند و متاع قلیل ، لذت زودگذر و متغیر و در یک کلمه "دنیا" نمی تواند تفسیر کنندة آن باشد. مولای متقیان نیک بختی را چنین تفسیر می کند: "نیک بخت ترین فرد کسی است که لذّت فانی(دنیا) را برای لذّت باقی(آخرت) رها کند".(۱۵) چون دنیا دار فانی است و بی اعتباری خویش را ثابت کرده و مرگ، عبرت بزرگ آن است، گشتن در پی خوش بختی و یافتن این گنج بزرگ در جایی و برای جایی که از بین رفتنی است، بیهوده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تکناز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]