تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 29 اسفند 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):وقتى مردى به همسر خود نگاه كند و همسرش به او نگاه كند خداوند بديده رحمت به آنان نگ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

دفترچه تبلیغاتی

خرید سی پی

قالیشویی کرج

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قالیشویی اسلامشهر

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1866405187




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مروري بر زندگي شهيد غلامعلي تدبيري


واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: مروري بر زندگي شهيد غلامعلي تدبيري
خبرگزاري دانشجويان ايران - اراك
سرويس: فرهنگ و حماسه

عصر پنجشنبه طبق معمول مردم براي فاتحه اهل قبور به گلزار شهداي شهابيه آمده بودند. نم نم باران هم بوي خاك را به مشام مي‌رساند و هم خاطرات و احساسات را رويايي‌تر مي‌كرد. اشك بر گونه‌ كساني كه تازه داغ ديده بودند مي‌نشست.

مادري سالخورده در گوشه‌اي با آرامشي حاصل از جو گلزار به نقطه‌اي مي‌نگريست. چشمان خيس او نشانه بغض نشكفته او بود. به خود ديدم كه به دنبال تسلايي از او نشان آرامگاه شهيد را بگيرم. با نگاه مادرانه‌اي گفت: «او و همه جوانان پاك بچه‌هاي معصوم ما هستند. غلامعلي پسر مشهدي حسن. روحش شاد. چقدر اين پسر نازنين بود. شير پاك خورده بود. شجاع و خداترس، اهل تقوي و انسانيت بود. پسرم ! خدا ما را از شفاعتشان بهرمند سازد» با قامت خميده به سوي قبرش رفت و آن را نشان داد.

دو رهگذر به طرف مزار شهيد آمدند و فاتحه خواندند. پرسيدم: آقا شما غلامعلي تدبيري را مي‌شناختيد؟ ازش چي مي‌دونيد؟ با اندكي تامل پاسخ دادند: «مثل قطرات اين باران پاك بود، بي‌باك بود، در شهابيه هم كلاس بوديم. شاگرد اول كلاسمان بود. يك روز كه پدرش به مدرسه آمد آقاي مدير به او گفت: در عجبم كه اين پسر بيشتر اوقات مشغول به كار كشاورزي است ولي در درس و كلاس هم شاگرد اول است. نوارهاي مذهبي و قرآن را همراه كتاب‌هاي مذهبي به مسجد مي‌آورد. بارها از او شنيده‌ام كه وقتي صداي اذان از بلند گوي مسجد پخش مي‌شود مؤذن آن را نام مي‌برد و با شوق و اشتياقي خاص به صداي اذان گوش مي‌دهد. پدرجان به فرزندت افتخار كن كه با اين همه تلاش و كوشش شب‌ها هم با پايگاه مسجد همكاري دارد.

غلامعلي برخي شب‌ها در كوچه‌هاي محله نگهباني مي‌دهد. واقعاً با اين همه انرژي و فعاليت خدا نعمت بزرگي به شما داده است. پدرش هم به نشانه‌ شكر دست به آسمان برد و خدا را شكرد كرد. ما و همكلاسي‌ها كه كنار آقا مدير و پدر غلامعلي ايستاده بوديم و مي‌شنيديم كه چه مي‌گويند غبطه مي‌خورديم. از آن به بعد دوستي‌مان چند برابر شد به خاطر دوستي‌اش با روحانيون مسجد و درس ديني و عربي‌اش به شوخي به او «حاج آقاي كلاس مس» گفتيم. بالاخره همين مكتب مذهبي روابط با روحانيت او را چند بار در دوران دبيرستان راهي جبهه كرد وقتي به مدرسه برمي‌گشت انگار نه انگار كه چند ماهي غايب بوده است. آخر چه طور ممكنه از جبهه آمده باشد كمك پدر هم بدهد و مورد تحسين دبيرها واقع شود؟

عشق به روحانيت يك سال او را به حوزه علميه كشاند و سپس در تربيت معلم كرج پذيرفته شد. آنقدر به علوم ديني و عربي و قرآني علاقه داشت كه حتي گاهي از روي تفنن‌نامه را به عربي براي برادرش مي‌نوشت تا او را هم به نوعي به مطالعه علوم قرآني ترغيب كند. پس از دو سال تحصيل در اين بين دو بار هم به جبهه رفت در مهرماه ‌١٣٦٤ به استخدام رسمي آموزش و پرورش درآمد و سپس در مدرسه راهنمايي روستاي آشناخور مشغول به كار شد.

باران بند آمده بود و هوا هم مثل آرامش و طمأنينه راوي در نقل خاطرات آرام شده بود. از آنها پرسيدم از دوران معلمي‌اش چه خاطراتي داريد؟ با كشيدن آهي كه از روي حسرت بود، گفت: كسي كه سعادتش شهادت است و اين گونه پرورده شده بود. مسلم است كه در دوران معلمي‌اش هم كمتر از پيش از آن نبوده است. كلام صادقانه راوي ما را در زندگي شهيد غرق كرده بود. با هم نگاهي به سنگ مزار شهيد تدبيري انداختيم. فرزند حسن متولد سال ‌١٣٤٢ محل شهادت شلمچه، عمليات كربلاي ‌٥ تاريخ. ‌٣/١١/١٣٦٥.

تصوير بالاي سر آرامگاه چهره‌اي معصوم و مهربان را نشان مي‌داد. مدتي گذشت تا همرزمانش را يافتم و پرس و جو از خاطرات شهيد نقطه آشنايي‌مان شد. آنچنان، زيبا، ذهن را به گذشته‌ها مي‌برد كه انگار برنامه تلويزيوني روايت فتح تداعي مي‌شد: «غلامعلي در همان نخستين سال معلميش چونان دفعات پيش به جبهه آمده بود. برگه‌ها امتحاني بچه‌ها را با خود به چادر آورده بود و تصحيح مي‌كرد. بدنش از تركش‌ها مجروح بود اما اهميتي نمي‌داد سرگرم سوال نوشتن و برنامه براي بچه‌ها بود. اگر وصيتنامه مفصل او را مطالعه كنيد مي‌بينيد كه بارها به عناوين مختلف به تربيت فرزندان به دست اولياء سفارش كرده است. عمليات كربلاي ‌٥ در محور شرق بصره در شلمچه آغاز شد. از هم حلاليت طلبيديم. در اواخر اولين شب عمليات با آن همه خستگي، مجروحين و مصدومين باقيمانده را به داخل سنگرهاي فتح شده مي‌برد. داخل كانال‌هاي كنده شده به دنبال مجروحين مي‌گشت. از مسئول تداركات پتو و كيسه خواب مي‌گرفت و همراه مايحتاج به آنها مي‌رساند. آخرين نفر از گروه ما بود كه پس از اندك رمقي در يك سنگر دوشكاي عراقي جاي گرفتيم. هوا گرم نبود اما عرق خستگي بر پيشانيش نشسته بود كه هوا روشن شد.

هنگام بازگشت به مقر گردان جوادالائمه چند بار به تعدادي از مزدوران بعثي برخورديم. با هماهنگي بچه‌ها چند دسته از آنها به اسارت درآمدند. غلامعلي با انها با مهرباني برخورد مي‌كرد. باعلي اصغر حسيني و ابوالفضل تيراني و اسدالله عبدي و همرزمان، قمقمه‌ها را بيرون آورديم و به اسرا آب داديم. غلامعلي لب‌هاي خودش خشكيده بود. معلم اين درس آقا اميرالمومنين (ع) و فرزندش امام حسين (ع) بودند. در حالي كه تعدادي از بچه‌ها مجروح شده بودند مأموريت جديدي به آنها اعلام شد: «هر كس داوطلب است و مي‌خواهد ثمره‌ كار بچه‌ها از بين نرود، برخيزد».

با آنكه پدرش از او خواسته بود به خاطر كسالت مادرش سري به خانه بزند و با وجود تعلق خاطر فراواني كه به مادر داشت واپسين لحظات را هم مغتنم شمرد. با جستجو در بين غنايم و ابزار چند خشاب و سلاح پيدا كرد و تصميم به ماندن و شركت در مرحله ديگري از عمليات گرفت. از ميان چاله تانك بيرون آمد و به همراه بقيه بچه‌ها به خاكريز زدند. حجم آتش هر لحظه بيشتر مي‌شد. از سيم خاردارها و خورشيدي‌ها گذشتند. با دشمن فاصله كمي داشتند. در حال پيشروي با اصابت تيري به بدنش سر به سجده ابديت نهاد. خونين بال و عاشقانه پر كشيد.

خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)- منطقه مركزي-

انتهاي پيام

يکشنبه|ا|7|ا|اسفند|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 111]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن