محبوبترینها
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1854174726
يادداشت تحليلي/رسانهها و قدرت نرم در عصر ارتباطاتخبرگزاري فارس: يك عضو جبهه پايداري با تحليل ارتباط رسانهها با قدرت نرم، توجه سياستگذاران به جايگاه رسانه و گسترش رسانههاي حرفهاي و ارتباط مديران با رسانهها را براي مقابله با جنگ نرم دشمن از طريق رسانهها مهم دانست.
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: يادداشت تحليلي/رسانهها و قدرت نرم در عصر ارتباطاتخبرگزاري فارس: يك عضو جبهه پايداري با تحليل ارتباط رسانهها با قدرت نرم، توجه سياستگذاران به جايگاه رسانه و گسترش رسانههاي حرفهاي و ارتباط مديران با رسانهها را براي مقابله با جنگ نرم دشمن از طريق رسانهها مهم دانست.
خبرگزاري فارس: يك عضو جبهه پايداري با تحليل ارتباط رسانهها با قدرت نرم، توجه سياستگذاران به جايگاه رسانه و گسترش رسانههاي حرفهاي و ارتباط مديران با رسانهها را براي مقابله با جنگ نرم دشمن از طريق رسانهها مهم دانست.
به گزارش خبرگزاري فارس، محمدجواد محمدي در مقالهاي تحليلي با عنوان "رسانهها و قدرت نرم"، پيگيري اهداف نظام سلطه در فرايند جهاني شدن، فريب افكار عمومي از طريق عمليات رواني، تلاش در جهت تغيير الگوهاي فرهنگي و بومي، ترويج سكولاريسم، بهكارگيري شبكههاي مجازي اجتماعي براي كاهش انسجام اجتماعي، ترويج ناهنجاريهاي اجتماعي به ويژه در نسل جوان، دامن زدن و تعميق شكافهاي حاكميتي و اجتماعي، ايجاد شكاف ميان مديران و نخبگان و ايجاد شايعه ناكارآمدي نظام اسلامي را از مهمترين محورهاي كاري رسانههاي بيگانه در راهبرد جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي عنوان كرد.
متن يادداشت تحليلي مدير كل ارتباطات و امور بينالملل شوراي عالي انقلاب فرهنگي و عضو جبهه پايداري انقلاب اسلامي كه نسخهاي از آن در اختيار فارس قرار گرفته، به شرح ذيل است:
امروزه و در عصر انقلاب ارتباطات و اطلاعات، دستگاههاي تبليغاتي غرب چنين وانمود ميكنند كه در كشورهاي خود، دموكراسي را كاملاً حكمفرما كرده و از اين رو، رسانهها نيز به تبع الگوي سياسي مورد ادعا، آزادانه و مستقل عمل كرده و فارغ از هر گونه اعمال نظر و كنترلي هستند اما در واقع مجموع اطلاعات و اخبار و آنچه در رسانهها و به دنبال آن در افكار عمومي جريان داشته و فكر و زندگي مردم جهان را شكل ميدهد، از قالب خروجي چند ابر رسانه منتشر ميشود و انتشار مواردي با برد گسترده، خارج از آنچه مورد تمايل اين ابر رسانههاست، تقريباً غير ممكن بوده، رهاورد اين انحصار اطلاعاتي به امپرياليسم رسانهاي و خبري منجر شده است.
اين امر زماني اهميت مييابد كه دريابيم مالكيت عمده اين شركتهاي عظيم و قدرتمند رسانهاي در اختيار صهيونيستهاي افراطي و اتاق فكر جريان صهيونيسم بينالمللي قرار داشته و آنان با اهدافي مشخص به طراحي نقشهها و باورسازي و كنترل افكار عمومي جهان و تأثير گذاري بر اذهان مردم به ويژه كودكان و جوانان ميپردازند.
در اين راستا پديده اسلامستيزي و ايران هراسي از سوي اين ابر رسانهها در سالهاي اخير شدت و حدت بيشتري به خود گرفته است.
با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و احياي تفكر ناب اسلامي، احساس ترس از اسلام و مقابله با مسلمانان در ابعاد جديدي آغاز شد.
واقعه 11 سپتامبر ضديت با اسلام را فراگير ساخت و مقامات غربي تلاش كردند در بلند مدت، با كمك رسانهها افكار عمومي غرب را عليه مسلمانان بسيج و اهداف مورد نظر خود را عملي سازند.
همرديفسازي اسلام و مسلمانان با مفاهيمي چون كمونيسم، نازيسم و تروريسم در فرهنگ غربي، به اين منظور صورت ميگيرد تا تلقين كند كه اسلام مهمترين منبع تهديد تمدن غرب است و بايد براي مقابله با آن چارهاي انديشيد.
* قدرت نرم و تهاجم فرهنگي
در جنگ نرم غرب عليه اسلام و جمهوري اسلامي، هويت، دين، اخلاق و انسانيت با استفاده از ابزار رسانه هدف قرار گرفتهاند؛ امروزه رسانههاي در اختيار قدرتهاي استكباري دوري از ارزشهاي انساني را تبليغ ميكنند.
دنياي غرب با بهرهگيري از رسانههاي زنجيرهاي مانند ياهو، گوگل، يوتيوب، هاليوود و غيره به دنبال قانع كردن و هدايت مخاطبان براي دوست داشتن آنچه آنها دوست دارند، ميباشند.
در صورت جستجو توسط موتور جستجوهاي فوقالذكر، مخاطب به سمت آنچه آنها دستهبندي كردهاند، هدايت ميشوند؛ ياهو يا گوگل در نقش وكيل مخاطبان فقط 1000 عنوان نتيجه جستجو را كه بر اساس سياستهاي از قبل تعيين شده توسط اين پايگاههاي اينترنتي، گزينش شدهاند، در اختيار مخاطب قرار ميدهد و بقيه اطلاعات سانسور ميشود.
به عنوان نمونه، در صورت جستجوي نام ايران و يا اسلام در اين دو پايگاه اينترنتي مطالب و تصاوير تخريبي عليه اسلام و ايران به مخاطب ارائه ميشود و در صورت جستجو در گوگل راجع به يك موضوع نيز، پايگاههاي توييتر و فيس بوك به مخاطب معرفي ميشود و در فرآيند تعريفشده، زبان انگليسي تبليغ و ترويج ميشود.
در اين راستا رسانهها به دنبال تأثير بيشتر در فضاي فيزيكي و نيز تأثير بر فضاي مجازي هستند؛ لذا با تأثير متقابل در فضاي فيزيكي و مجازي به دنبال افزايش قدرت نرم خود هستند.
بسياري از كاربران اينترنتي تصور ميكنند كه اينترنت فضاي مجازي آزاد است؛ هم اكنون بيش از 200 ميليون پايگاه اينترنتي فعاليت دارند.
در اين فضاي مجازي امپراتوريهايي وجود دارند كه هدايت و جهتدهي و ايجاد يك گفتمان غالب را بر عهده دارند؛ بخش اعظم از جستجوهاي فضاي مجازي توسط گوگل، ياهو و ام.اس.ان انجام ميشود.
به عنوان نمونه، %91 از جستجوهاي اينترنتي در آمريكا توسط اين سه پايگاه اينترنتي صورت ميگيرد كه اين موتور جستجوها به عنوان نمايندگان و وكلاي كاربران نقش ايفا ميكنند و اين وكالت در اختيار دو يا سه شركت بزرگ آمريكايي خصوصي بوده كه صاحبان آنها يهودي هستند.
دولتها و گروهها از اين موتور جستجوها درخواست حذف برخي اطلاعات و يا سانسور آنها را ميكنند؛ به عنوان نمونه، كشورهاي هند، فرانسه، آلمان، تايلند و تركيه از گوگل اين درخواست را كردهاند و اين پايگاه اينترنتي نسبت به سانسور برخي فيلمهاي يوتيوب اقدام كرده است.
در اين خصوص آنچه بايد مورد توجه قرار گيرد، توان و قدرت پايگاه گوگل در شكلدهي و هدايت كاربران اينترنتي بسيار زياد است؛ اين مهم وقتي نگرانكننده ميشود كه بدانيم لري پيج و سرگئي برين صاحبان سرمايه گوگل بوده و هر دوي آنها يهودي و با رژيم صهيونيستي ارتباط آشكاري دارند.
يهوديان بر ديگر رسانههاي مجازي بزرگ نيز احاطه دارند؛ از جمله مايك زوكربرگ بنيانگذار و صاحب اصلي فيس بوك، تري سمل مدير عامل ياهو و اسحاق استون از موسسين و مديران توئيتر.
ادبيات اصلي و غالب اين رسانهها، ارزشهاي سياسي و فرهنگي امپرياليسم آمريكا شامل ليبراليسم، دموكراسي، آزادي، حقوق بشر، فردگرايي، بازارهاي تجاري آزاد است.
عمده اخبار اين پايگاهها نيز از خبرگزاريهاي بزرگ آمريكايي و انگليسي و تحتتأثير آنها تأمين ميشود؛ اين خبرگزاريها شامل رويترز، آسوشيتدپرس، فاكس نيوز، سي.ان.ان، نيويورك تايمز هستند.
اين امپراتوريهاي خبري همچنين به دنبال مديريت تحولات و جهتدهي افكار عمومي مردم جهان بر اساس سياستهاي از قبل تعيين شده خود هستند.
جوزف ناي در مقاله خود با عنوان "انقلاب اطلاعات و قدرت نرم آمريكا" مينويسد «امروز مهاجمين به قلمروي سياسي كشورها ميتوانند دولتها، گروهها و يا افراد يا آميزهاي از اين عوامل باشند؛ برخي از اين عوامل ممكن است بينام و نشان يا حتي از كشور دور باشند.»
ترويج فرهنگ و سياست آمريكا در پايگاه ياهو به وضوح قابل مشاهده است؛ به طوري كه 73 درصد صفحه نخست ياهو به اخبار مرتبط با آمريكا اختصاص دارد و فرهنگ عمومي تبليغ شده در اين پايگاه، فرهنگ عمومي آمريكاست؛ هرچند اين فرهنگ مغايرت و منافات با فرهنگ ديگر كشورها داشته باشد ليكن هنجارهاي آمريكايي در آنها موج ميزند.
امروزه، فيس بوك و يوتيوب به عنوان تريبوني براي اسلامهراسي و اسلامستيزي، ايران هراسي و ايران ستيزي و تبليغ، تبيين و ترويج ارزشها و فرهنگ آمريكايي عمل ميكنند.
لازم به ذكر است، گردانندگان اين پايگاهها از اين طريق به دنبال جهتدهي و شكلدهي به جريان فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي فضاي مجازي هستند؛ لذا كاربران را به صورت ناخودآگاه به سمت و سوي تعريفشده خود سوق ميدهند.
ارزشهاي خود را ارزشهاي مخاطبان، علاقه خود را علاقه مخاطبان و گرايش خود را گرايشهاي مخاطبان جلوه ميدهند و بدين ترتيب، به جذب مخاطبان همت گمارده و به دنبال تغيير نگرش و باورهاي آنان هستند و در يك جمعبندي با فرآيند پيچيده فوق به دنبال كسب قدرت نرم بيشتر و قويتر هستند.
بدين ترتيب افراد با علاقه و ميل خود جذب سياستها، برنامهها و روشهاي آنها ميشوند و فرهنگ و هنجار آنها فرهنگ و هنجار كشور داراي قدرت نرم برتر ميشود؛ از اين رو دشمنان اسلام و جمهوري اسلامي به اين نتيجه رسيدهاند كه براي تأثير بيشتر قدرت نرم خود بايد روي نظر و ذهن مردم و تغيير آن تمركز كنند.
در اين فضا، با استفاده از روشهاي معمول جنگ رواني از جمله سانسور، تحريف، ايجاد دشمن فرضي، القابخشي از حقايق، محك زدن، شايعه، دروغ بزرگ، استفاده از دو خبر واقعي براي طرح يك خبر ساختگي، استفاده از عواطف مخاطبان و گسترش ادعا به جاي اظهار واقعيت، سعي در القاي سياستهاي خود و جلب افكار عمومي مردم، مشروعيتبخشيدن به خود و در نهايت موفقيت در جنگ نرم هستند.
امروزه تهاجم فرهنگي جبهه استكبار، همه ملتها و كشورهاي دنيا را هدف قرار داده و در اين تهاجم، جمهوري اسلامي و اسلام در قلب اين هدف قرار دارند.
نااميد كردن مردم، تحقير هويت ملت، به رخ كشيدن قدرت و تمكن مادي خود، القاي بن بست و بحران، القاي سياه بودن وضعيت ايران، بزرگ كردن ضعفها، ايجاد فضاي غبارآلود و هجمه سنگين رسانهاي از روشهاي بهكار گرفته شده دشمنان اسلام و ايران عليه نظام است.
هرچند افراد ساده، فريب آنها را ميخورند ولي استكبار جهاني، خواص را نيز هدف گرفته و از اين طريق به دنبال نفوذ در ميان عموم مردم هستند.
در صدر اسلام نيز سابقه هجوم وسيع فرهنگي را عليه اسلام شاهد بوديم؛ در آن زمان در برابر حضرت علي (ع) شديدترين هجمهها و عمليات رواني صورت ميگرفت؛ به گونهاي كه نقل شده در بالاي منابر آن حضرت را مورد بياحترامي قرار ميدادند و ديگر مناطق جهان اسلام كه از مركز حكومت اسلامي در مدينه و كوفه دور بوده و با واسطه با اسلام آشنا شده بودند نيز، از اين فضاي تبليغاتي سنگين و هجوم فرهنگي متأثر شده بودند؛ تجربه اندلس نيز ديگر نمونه تهاجم فرهنگي عليه مسلمانان است.
اختلافافكني ميان مسلمانان و رواج فساد از جمله بارزترين روشهاي بهكار برده شده در اندلس عليه مسلمانان بود و اين هجمهها در طول تاريخ ادامه داشته و اكنون نيز شاهد آنها هستيم.
امروزه يكي از موثرترين كارهاي مراكز قدرت اقتصادي و سياسي جهان اين است كه با فيلم و تبليغات و روشهاي گوناگون چيزهايي را كه حقيقت نيست، به عنوان حقيقت منعكس كنند و رسانهها با قدرت اثرگذاري بالا، ارزشهاي اسلامي، فرهنگ اصيل ملي و باورهاي ملت ايران اسلامي را هدف قرار دادهاند تا جايي كه ميتوان گفت امروز، تهاجم خبري، تبليغي، فرهنگي و اخلاقي صورت گرفته به ايران اسلامي در بالاترين شكل در حال اجراست.
* نقش و تأثير رسانهها بر فرهنگ
در عصري كه رسانهها احاطه خود را در سراسر عالم گستراندهاند، نقش شگفتانگيز آنها در تحولات اجتماعي، فرهنگي، سياسي و ... انكارناپذير است.
امروزه صاحبنظران علوم ارتباطات با اذعان به توانايي شگرف رسانههاي جمعي در شكل دهي افكار، نگرش ها و رفتار افراد، مطالعات مختلفي را در مورد سنجش ميزان و نوع تأثيرات رسانهها انجام ميدهند.
آنان بيان ميدارند كه وسايل ارتباط جمعي قادرند با كاركردهاي منفي و تخطي از اخلاق رسانهاي، سلامت فكري و اخلاقي آحاد جامعه را تهديد كنند و الگوهاي نابهنجار رفتاري را در جامعه تثبيت كنند و از سوي ديگر ميتوانند با توجه به كارآيي و توان خود، نرخ وقوع انحرافات اجتماعي را كاهش دهند.
در مقطعي كه سياستهاي جهاني و منطقهاي در فضاي رسانهاي جريان پيدا ميكند، بازيگران سياسي دنيا از طريق سازماندهي كنش سياسي خود در حول و حوش رسانهها به نوعي به مقابله با جريان آزاد اما واقعي اطلاعات پرداخته و در عمل به ايجاد امپرياليسم خبري دست زدهاند.
اين سوءاستفاده از فضاي رسانهاي و انديشه توسعهطلبي و حذف ملتهاي مستقل دنيا، صورت خود را در پديدهاي نشان ميدهد كه از آن به استبداد اطلاعاتي تعبير ميشود كه شكلهاي سياسي و نظامي به خود ميگيرد؛ يعني سوءاستفادههاي گروهي حكومتهاي قدرتمند جهاني از ظرفيت بالاي رسانه اي.
محور اصلي در اين ميان، گيرندگان پيام يا دريافتكنندگان اخبار هستند كه چنانچه به خوبي با شيوههاي خبررساني و عملكردهاي وسايل ارتباط جمعي آشنا نباشند، به راحتي خلع سلاح ميشوند و به افرادي تبديل خواهند شد كه تغيير باورشان لحظهاي خواهد بود؛ همانگونه كه امپرياليسم خبري مشتاق آن است.
در باب اهميت و تأثير رسانهها در فرهنگ، "ژوديت لازار" معتقد است «رسانهها در فرهنگ جامعه نقش غالب را بازي ميكنند و اين بازي را نه فقط با بازتاب فرهنگ، بلكه با شركت در فرهنگسازي نيز به اجرا ميگذارند»؛ همچنين رسانهها نقشهاي متعددي را در حيات اجتماعي به عهده دارند، از جمله اينكه صحنهاي را ايجاد ميكنند كه حيات سياسي در آن به نمايش گذاشته ميشود، فرهنگ بال ميگستراند، مدها جولان ميدهند و سبكهاي تازه و هنجارهاي زندگي رخ مينمايند.
يكي از مهمترين نقشهاي رسانههاي جديد اعم از شبكههاي ماهوارهاي و رايانهاي، اهتمام آنها به رشد تك فرهنگي جهاني است؛ فرهنگي كه از سوي رسانههاي مسلط تبليغ ميشود... فرهنگي كه به مردم ديكته ميكند چه بپوشد، چه بخورند و چگونه زندگي كنند؛ چه بدانند و چگونه فكر كنند؛
* رسانهها و جهاني شدن
همانگونه كه اشاره شد، فرايند جهاني شدن رسانههاي جمعي نوعي آگاهي نسبت به ارزشهاي مشترك بشري پديد آورده است.
روايت خاصتري از همگوني و يكپارچهسازي فرهنگي، آمريكايي كردن فرهنگ جهاني است؛ نظريهپردازان پايبند به چنين ديدگاهي بر اين نكته تأكيد ميكنند كه آمريكاييها بر منابع اصلي توليد و توزيع فرهنگ از جمله سيستمهاي ماهوارهاي، ساخت فناوري اطلاعات، بنگاههاي خبري، صنعت تبليغ، توليد و توزيع برنامههاي تلويزيوني و صنعت فيلمسازي، سلطهاي بلامنازع دارند؛ بنا بر اين ايالات متحده، فرهنگ خود را به صورت گستردهاي در اقصي نقاط جهان رواج ميدهد.
شركتهاي چند مليتي رسانهاي و غولهاي اطلاعاتي يكي از دلايل جهاني شدن رسانهها به شمار مي روند؛ اين شركتهاي بزرگ و غول پيكر، هر روز بزرگتر ميشوند.
يكي از دلايل اصلي جهاني شدن رسانهها، منافع اقتصادي است و كسي كه منافع اقتصادي داشته باشد، بالطبع قدرت سياسي، فرهنگي و ... را نيز خواهد داشت.
در عصر رسانههاي نوين جهاني كسب قدرت نرم به مراتب راحتتر از به دست آوردن و نگهداري قدرت سخت است؛ در صورتي كه دولتها بتوانند مفاهيم جديد امنيتي را براي خود باز تعريف كنند، ديگر مجبور نيستند لشكرهاي عظيم نظامي خود را تقويت كنند.
هدف قدرت نرم تأثيرگذاري بر افكار عمومي خارج و سپس داخل كشور است؛ وسايل ارتباط جمعي در جهان امروز، جهانهاي ذهني و غير واقعي را به دنيا مخابره ميكنند.
آنها ديگر به انتقال واقعيت فكر نميكنند، بلكه واقعيتها را ميسازند و اين واقعيتسازي از خلال سياستهاي مدون حاكم بر اين ابر رسانهها صورت ميگيرد؛ اين سياستها كه از سالهاي دور اعمال ميشده در حكم يك فيلتر گزينشگر هستند:
۱. تمركز مالكيت وسايل ارتباط جمعي
۲. آگهي هاي تجاري به عنوان اصليترين منابع درآمد وسايل ارتباط جمعي
۳. اعتقاد و وابستگي وسايل ارتباط جمعي به اخبار و اطلاعاتي كه دولت، سازمانهاي مهم تجاري و متخصصان صاحبنام به عنوان منبع اصلي ارتباطي خبري در اختيارشان ميگذارد
۴. انتقاد از وسايل ارتباط جمعي
۵. ضديت شديد با كمونيسم (كه امروزه اسلام را جايگزين اين اصل كردهاند).
امروزه رسانهها به يك امپرياليسم تبديل شده و در حال "استعمارگري نو" هستند؛ در مباحث ارتباطي چهار نوع امپرياليسم ذكر شده است:
۱. امپرياليسم خبري
۲. امپرياليسم ارتباطي (رسانهاي)
۳. امپرياليسم فرهنگي
۴. امپرياليسم سايبر.
الف) امپرياليسم خبري در حقيقت به معني سلطه جويي انحصاري در شريانهاي خبر رساني جهان است؛ اين نوع امپرياليسم به طور تخصصي بر روي حجم، نوع، محتوا، كيفيت، كميت، زمان و مكان يك خبر كار ميكند.
تسلط بر رسانهها و خبرگزاريها، قدرت عظيم و فوق العادهاي را در اختيار بازيگران عمده صحن سياست قرار داده است، به گونهاي كه به خوبي با بهكارگيري اهرمهاي خبري و اطلاعاتي توانستهاند به تغيير باورها و نگرشهاي جمعي يا شكل دهي به افكار عمومي ملي يا فراملي اقدام كنند.
يكي از مهمترين كاركردهاي جهاني امپرياليسم خبري، وابستگي فرهنگي است؛ در اينجا امپرياليسم خبري به ارزشهاي خبري مطابق ميل دستاندركاران خود ميپردازد و براي مخاطبان خود مشخص ميكند كه به چه چيز فكر كنند، از چه واقعهاي اطلاع داشته باشند، چه چيز بپوشند و بخورند و چگونه رفتار كنند.
ب) امپرياليسم ارتباطي (رسانهاي)، شبكهاي از رسانههاي مكتوب و غير مكتوب است كه تحت سيطره يك فرد يا يك ايدئولوژي خاص اداره ميشود و كاركرد آن علاوه بر بيرون راندن رقبا، اثرگذاري بر مخاطبان جهاني و القاي آرا و نظرات خاص است.
امروزه شايد اطلاعات، گرانبهاترين چيز براي بسياري از افراد باشد؛ با اطلاعات و كنترل آن ميتوان به همه چيز دست يافت.
ج) امپرياليسم فرهنگي نشان دهنده نوعي نفوذ فرهنگي است كه از طريق آن، كشوري اساس تصورات، ارزشها، معلومات و هنجارهاي رفتاري و نيز روشهاي زندگي خود را به كشورهاي ديگر منتقل ميكند.
امپرياليسم فرهنگي در واقع "بهكارگيري قدرت سياسي و اقتصادي براي پراكندن ارزشها و عادتهاي فرهنگ متعلق به آن در ميان فرهنگهاي غيرمتجانس است".
د) امپرياليسم سايبر: "سر زمين بيوالكترونيك تمثيل مناسبي براي آن چيزي است كه در فضاي سايبر رخ ميدهد؛ يادآوري روحيه ابداع و اكتشافي است كه دريانوردان باستاني را به كشف جهان واداشت يا نسلي از پيشگامان كه قاره آمريكا را آباد و فضا را تسخير كردند.
فضاي سايبر سرزمين دانش است و اكتشاف اين سرزمين ميتواند يكي از واقعيترين و رفيعترين فراخوانهاي تمدن باشد؛ اكنون اين امكان و فرصت در مقابل ما قرار دارد تا هر كسي كه به شيوه خود اين پيام و فراخوان را دنبال كند، به قدرت دست يابد".
* ۶ رسانه امپرياليست
امروزه همه ابر رسانهها به صورتهاي گوناگون تحتسلطه يهوديان قرار دارند و درجهت پيشبرد اهداف شوم صهيونيزم، در حال فعاليت هستند.
اين غولهاي رسانهاي كه آمريكايي هستند، هر كدام داراي شبكههاي راديويي، تلويزيوني، ماهوارهاي، فيلمسازي و ... هستند و بيشتر اخبار رسانهاي با رويكرد صهيونيستي را پوشش ميدهند.
اين ۶ غول رسانهاي عبارتند از:
1. AOL تايم وارنر: در حال حاضر بزرگترين غول رسانهاي جهان است؛ شرك AOL با خريد شركت تايم وارنر در سال 2000 به مبلغ 160 ميليارد دلار، اين غول رسانهاي را به وجود آورد و "استيوكييس" غير يهودي به عنوان رئيس AOL تايم وارنر و "جرالدلوين" رئيس يهودي تايم وارنر به عنوان مدير اجرايي انتخاب شدند.
اين كمپاني بخش عظيم بخش اصلي بازار فيلم، شبكه CNN، اينترنت و رسانههاي چاپي را قبضه كرده و بزرگترين انحصار جهاني در زمينه رسانهاي است.
بخش مطبوعاتي اين كمپاني به مديريت "نورمن پرل اشتاين" كه يك يهودي است، بزرگترين ناشر مطبوعاتي در آمريكاست كه مجله تايم از آن جمله است.
تايم وارنر جايزه جوبيلي را به پاس پشتيباني طولاني و همه جانبه از اسرائيل، از بنيامين نتانياهو دريافت كرده است.
2 - واياكام: دومين شركت بزرگ رسانهاي آمريكا كه مالك شبكههاي تلويزيوني متعددي چون شبكه سراسري CBS است، توسط يك يهودي بنام "سامنر ردستون" اداره ميشود و فيلمهاي سينمايي اين شركت توسط "پارامونت پيكچرز"، به مديريت زني يهودي به نام "شري لنسينگ" توليد مي شود.
واياكام در پخش برنامههاي ماهوارهاي، ساخت پاركهاي تكمنظوره و بازيهاي رايانهاي نيز نقش دارد و اكنون بزرگترين كمپاني دستاندركار خبر، موسيقي، هنر، ورزش، سرگرمي و برنامههاي كمدي در آمريكا را در خود جاي داده است.
3- نيوز كورپوريشن: سومين شركت رسانهاي بزرگ آمريكا كه متعلق به مرد ثروتمند رسانهاي جهان،"رابرت مرداك" است؛ نيوز كورپوريشن نام دارد.
فاكس و فاكس نيوز كه از شبكههاي جنجالي خبرساز محسوب ميشوند، متعلق به اين شركت هستند و اداره مركزي نيوز كورپوريشن در نيويورك قرار دارد.
مرداك يهودي انديشههاي فوقالعاده راستگرايانه مبتني بر سرمايهداري آمريكايي دارد و بخش بزرگي از مسؤليت صدور ارزشهاي آمريكايي به ساير كشورهاي جهان بر عهده شركت اوست؛ زيرا نيوزكورپوريشن به واسطه دارا بودن استوديوي فيلمسازي كمپاني فاكس قرن بيستم، تسلط و نفوذ بسياري بر هاليوود دارد.
نيوزكورپ صاحب يك چهارم از كل رسانههاي شنيداري، ديداري و چاپي جهان است و به اين طريق به راحتي ميتواند هر آنچه را كه مطمح نظر است، به مخاطبان خود القا كند.
فارسي1؛ آخرين هجمه رسانهاي نيوزكورپريشن يك كانال تلويزيوني سرگرمكننده است كه در اوايل سال 2009 به زبان فارسي راهاندازي شد؛ عدهاي اين شبكه را "سومين حلقه از صف جديد مبارزه عليه توليدات رسانهاي فرهنگي ايران پس از MBC پرشيا و تلويزيون فارسي BBC" ميدانند.
4- برتلزمان: احاطه و گستره نفوذ اين كمپاني در خارج از آمريكا در مقايسه با ديگر رسانههاي آمريكايي به حدي است كه برخي آن را كمپاني غير آمريكايي قلمداد ميكنند.
برتلزمان همچنين انتشارات "رندوم هاوس" را در اختيار دارد كه يكي از بزرگترين مؤسسههاي انتشاراتي جهان قلمداد ميشود و سالانه ميليونها جلد كتاب در سراسر جهان منتشر ميكند.
5- جنرال الكتريك: قديميترين و پر ارزشترين بنگاه اقتصادي جهان است؛ جنرال الكتريك در اوايل سال 2001 بخش هايي از شبكههاي تلويزيوني خود را با بخش هايي از شركت عظيم مايكروسافت ادغام كرد و نظارت و سر پرستي آنها را به عهده گرفت.
امروزه جنرال الكتريك از 7 كسب و كار عمده تشكيل شده كه هر يك واحدهايي را دربر ميگيرد:
1- مالي و بازرگاني نظير وام، ليزينگ، برنامههاي مالي و بيمههاي تجاري
2- صنعتي نظير محصولات برقي و صنعتي، لوازم خانگي بزرگ، سيستمهاي اتوماسيون
3- كارخانجات، پلاستيكها، محصولات سيليكوني و كوارتزي، فناوري سنسورها
4- مالي مشتري نظير خدمات اعتباري، كارتهاي بانكي، بيمههاي اعتباري
5- بهداشت؛ پارادايم نوين در مراقبت از بيماران
6- بينالمللي، شبكه خبري و اطلاعرساني و تفريحي
و بالاخره؛
7- زيربنايي نظير موتورهاي هواپيما، گاز، نفت، انرژي، فناوري و خدمات فرايندهاي ريلي و ساخت توربينها.
اين شركت در انتخابات سال 2000 ميلادي، 1/1 ميليون دلار به ستاد تبليغاتي جرج بوش كمك كرد.
6- والت ديزني: يكي از بزرگترين شركتهاي رسانهاي و سرگرمي و همچنين توليدكننده فرآوردههاي فرهنگي جهان است؛ "ميخاييل ايزنر" رئيس و مدير اجرايي اين شركت، يهودي است.
شركت ديزني پيش از واگذاري به ايزنر در سال 1984، توسط خانواده غير يهودي ديزني اداره مي شد و تنها دغدغه آن سرگرمكردن خانوادهها بود اما از سال 1994 آقاي ايزنر محصولاتي را روانه بازار كرد كه در آن انگيزههاي سياسي به صورت واضح روشن بود، شخصيتهاي زنده به جاي تصاوير انيميشين حضور داشته و اعمال منافي عفت عمومي انجام ميدادند؛ او داستانهايي را با مضامين جنسي روانه بازار ميكرد و در آن داستانها به دنبال اهداف خويش بود.
به نظر مي رسد امروز چنگال امپراتوري كمپانيهاي بزرگي همچون والت ديزني تيزتر و قويتر از گذشته گشته، به طوري كه فيلمهاي كارتوني آن امروزه سوغات كودكان معصوم هر ملت و فرهنگي شده است؛ كارتونهايي كه مرزهاي بين طفوليت و بزرگسالي را در نورديده و دوران كودكي را كه در گذشته با حفظ حريمها و مرزهايي با دوران بزرگسالي تحقق پيدا ميكرد، به زوال كشانده است.
محتواي محصولات والت ديزني اصلاً با باورهاي ديني ما هماهنگي ندارند؛ براي نمونه، تقريباً در اكثر اين انيميشنها ميبينيم كه دخترها و پسرها با هم دوست هستند.
رابطه دختر و پسر در حالي در انيميشنها (خواسته يا ناخواسته) گسترش مييابد كه همين دختران و پسران چند سال بعد با سختگيري و جلوگيري شديد جامعه و خانواده در ممانعت از ارتباط آزاد بر پايه آموزههاي ديني و عرف اجتماعي رو به رو ميشوند و اين يعني تقابل يا تضاد فرهنگي.
فرهنگ برآيند باورهاي اجتماع است و لاجرم كودكان امروز با باورهاي خود، فرهنگ و باور فرداي جامعه را شكل ميدهند و اين ميتواند همان هدف جنگ نرم در عرصه فرهنگي باشد.
اين در حالي است كه علاقه كودكان ما به داشتن تصاوير متعدد ازشخصيتهاي كاتوني والت ديزني تا عروسكها و اسباب بازيهاي شخصيتهاي آنها آنچنان شديد است كه خريد آنها براي خانوادهها به يك عرف معمول و اجتماعي تبديل شده است.
شركت "والت ديزني" در نمايشگاه هزاره واقع در ايالت فلوريدا، بيتالمقدس را به عنوان پايتخت اسرائيل معرفي كرد؛ از 8 ميليون دلار هزينه اين نمايشگاه، اسرائيل مبلغ 8/1 ميليون دلار سرمايهگذاري كرد و با ديزني در گسترش اين نمايشگاه شريك شد.
* جمعبندي و نتيجهگيري
1- امروز به صراحت ميتوان گفت تقريبا اثر شبكههاي تلويزيوني - ماهوارهاي و كابلي آمريكا را كه در خارج از خاك آمريكا نيز مخاطبان بسياري دارند، يكي از 6 غول رسانهاي اداره ميكنند.
باور كردن اين موضوع بدين دليل مشكل است كه بيشتر اطلاعات و اخبار و برنامههاي سرگرمي مردم آمريكا و بخش زيادي از مردم جهان، از طريق همين رسانههاي انحصاري تأمين ميشود.
2- اساساً امپرياليسم رسانهاي يكي از مؤلفههاي فرهنگ آمريكايي و كالايي صادراتي است و با كنترل كمپاني هاي آمريكايي بر رسانههاي جريان اصلي، شاخصههاي فرهنگ آمريكايي در سراسر جهان اشاعه مييابد.
3- امپرياليسم فرهنگي آمريكايي دو هدف اصلي را دنبال ميكند، يكي اقتصادي و ديگري سياسي: در حوزه اقتصادي، از طريق تسخير بازار محصولات فرهنگي، شكل دادن به آگاهي جمعي و صادرات محصولات سرگرمكننده و در حوزه سياسي، جداكردن افراد از اصول فرهنگي سنتها.
4- رسانه همگاني در وهله اول، فرآورده و ابزار ايدئولوژي در اجتماعاند و از اين لحاظ چگونگي كنترل و نفوذ، براي اين رسانهها مسأله مهمي است.
5- دنياي جديد، دسترسي نامحدود به اطلاعات و ارتباطات را به تمام اعضاي خود نويد ميدهد؛ در همين حال، گفتماني كه پيرامون انقلاب ارتباطات شكل ميگيرد، پيامدهاي متضاد و واقعيتهاي غير مجازي اتصال جهان سوم را ناديده ميگيرد.
در اين ميان، موانع دسترسي به سرمايه، زيرساخت زبان و تخصص تكنولوژيك پنهان ميماند و اكثر مردم جهان به دليل واجد شرايط نبودن از مسابقه عصر اطلاعات جا ميمانند و در سكوت نظارهگر آن خواهند بود.
6- گستردگي وسايل ارتباط جمعي و تبليغاتي در جهان به صورتي است كه در واقع سراسر كره زمين را تحتپوشش خود قرار داده و اين در حالي است كه هيچ گروه، قوم و جنبشي همچون صهيونيسم بين الملل از آن به عنوان مهمترين ابزار اثبات خود استفاده نكرده است؛ صهيونيسم در تكاپوست تا با تغيير باورها و ارزشهاي انساني، همچنين تخريب اعتقادات مذهبي، ملتها به اين مهم دست يابد.
7- تا زماني كه اين انحصار غير طبيعي بر رسانهها وجود دارد، همه محصولات آنها و حتي اطلاعرساني و اخبار آنها را بايد با ديده ترديد نگريست.
8- ما نياز داريم كه شكل جديد امپريالسيم را يعني امپرياليسم سايبر را نيز به خوبي بشناسيم.
9- بايد مزايا و معايب، چالشها و فرصتها به خوبي شناخته شوند و برنامه ريزي و سياستگذاري اصولي ايجاد شود؛ در اين راستا برنامههاي نرمافزارانه در كنار اقدامات سختافزارانه ضروري به نظر مي رسد.
10- مي بايست بر درك پيچيدگي فناوري اطلاعات تاكيد كرد و خود را از مخاطرات آن مصون داشت و از مزاياي آن بهرهمند شد؛ براي اين كار بايد به ياد آوريم كه "عصر اطلاعات به آن خوبي كه ما اميدواريم يا به آن بدي كه از آن ميترسيم، نيست و بديهي است كه بسيار متفاوت از آن چيزي خواهد بود كه تصور ميكنيم".
11- راديو و تلويزيون داراي كاركردهاي ساده و پيچيدهاي در زمينه تغيير نگرش و افكار و رفتار مخاطبان، تغيير فرهنگ عمومي، اثرگذاري بر باورهاي مردم و هدايت افكار عمومي، كاركردهايي در زمينه فرهنگپذيري، مهندسي فرهنگي و شكل دهي افكار عمومي، بالابردن مشاركت سياسي مردم، نقد عملكرد دولت و توجيه برنامههاي آن براي مردم هستند.
12- در وضعيت كنوني، استراتژي بيگانگان به جنگ نرم معطوف شده و در برابر، شناخت صحيح تهديدها و فرصتها و اطلاعرساني قانعكننده به مردم قطعا دشمن را در جنگ نرم ناكام خواهد كرد.
پيگيري اهداف سلطهگرايانه در فرايند جهاني شدن، عمليات رواني و فريب افكار عمومي از طرق گوناگون، تلاش در جهت تغيير الگوهاي فرهنگي و بومي، ترويج سكولاريسم، بهكارگيري شبكههاي مجازي اجتماعي براي كاهش انسجام اجتماعي، ترويج ناهنجاريهاي اجتماعي به ويژه در نسل جوان، دامن زدن و تعميق شكافهاي حاكميتي و اجتماعي، ايجاد شكاف ميان مديران و نخبگان و همين طور ايجاد شايعه ناكارآمدي نظام اسلامي از مهمترين محورهايي است كه رسانههاي بيگانه در راهبرد جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي ايران در پيش گرفتهاند و نخبگان و به ويژه اهالي رسانه بايد با شناخت دقيق تاكتيكهاي دشمن در جنگ نرم، در جهت مقابله با اهداف آنها گام بردارند.
13- انتظار از سياستگذاران اين است كه شرايط كار حرفهاي رسانه را درك كرده و به تبع آن نگاهي بازتر در عرصه رسانهها داشته باشند، ارتباط و تعامل بين مديران و رسانهها تقويت شود، مراكز علمي به رشد دانش و تربيت نيروي انساني ماهر در عرصه رسانه توجه كنند، از توسعه زيرساختهايي كه موجب تقويت رسانهها ميشود حمايت كنند و زمينههاي توسعه شبكههاي درون مرزي و برون مرزي را فراهم كنند.
انتهاي پيام/
يکشنبه|ا|7|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]
-
گوناگون
پربازدیدترینها