واضح آرشیو وب فارسی:جمهوري اسلامي: شميم معرفت(1) گفتارهاي اخلاقي آيتالله جوادي آملي
… مقدم شما مهمانان بزرگوار، برادران حوزوي و دانشگاهي، و همچنين خواهران را گرامي ميداريم. از ذات أقدس إله مسألت ميكنيم كه به همة ما توفيق فراگيري علوم الهي را عطا كند، تا به اين معارف آشنا بشويم، و بعد از آشنائي باور كنيم، و بعد از اعتقاد و باور متخلّق بشويم، و بعد از تخلّق عمل كنيم، و بعد از عمل به جامعه منتقل كنيم ؛ تا هم سعادت خود را فراهم بكنيم، هم سعادت جامعه را.
وظيفه تعليمي انبياء و چگونگي بهره مندي از آن
اوّلين مطلب آن است كه ذات أقدس إله وظيفة انبياء را تعليم قرار داد. فرمود: انبياء، نه تنها خصوص خاتم شان ؛ همة انبياء معلّمان علوم الهي اند، كه يُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَ الحِكمَه (1) اختصاصي به پيامبر أعظم (عليه و علي آله آلاف التحيّه و الثناء) ندارد. وظيفة همة انبياء تعليم كتاب و حكمت است، اين مطلب اوّل. امّا وظيفة امت كه تعلّم است، اين تعلّم با سئوال انگيخته و آميخته است. يعني امت هم بايد گوش شنوا داشته باشد، هم بايد زبان سَئُول ؛ اين توفيق نصيب هر كس نيست كه لسان سَئُول داشته باشد ! خيليها هستند كه خجالت ميكشند، خيليها هستند كه بلد نيستند چي سئوال بكنند و چه جور سئوال بكنند، و چه مطلبي را بپرسند !
يكي از خواستههاي ذات مقدّس رسول گرامي براي امير المؤمنين (عليهما الصَّلاه و عليهما السَّلام) كه در وصف وجود مبارك امير المؤمنين آمده اين است كه خداوند به علي بن أبيطالب قلب عَقول و لسان سَئُول داد (2). يعني زباني داد كه چيزهاي خوب را از پيغمبر ميپرسيد، و قلبي داد كه ميفهميد و ضبط ميكرد. و اين نصيب هر طلبه يا هر دانشجو نميشود ! خيليها از آدم مطالبي را سئوال ميكنند كه اصلاً جاي سئوال ندارد ! انسان بايد به چيزهاي عميقتر فكر بكند، يا اگر سئوال كرد، درست متوجه نميشود ! لسان سَئُول و قلب عَقول وصف ممتاز علوي بود.
خُب ؛ اينها را وجود مبارك رسول گرامي براي حضرت امير از خداي سبحان خواست، و ذات أقدس إله به آن حضرت عطا كرد، و آن حضرت موصوف به اين اوصاف شد ؛ لذا در ستايش علي بن أبيطالب گفته ميشود كه او داراي لسان سَئُول و قلب عَقول است، اين مطلب دوّم. پس اوّلين مطلب كه وظيفة انبياء است، تعليم است ؛ آن از عهدة ما خارج است. مطلب دوّم اين است كه وظيفة ما سئوال كردن خوب و فهميدن خوب است ؛ لسان سَئُول و قلب عَقول.
دشواري كسب معرفت در عصر نبوي
مطلب سوّم آن است كه: ما الآن غرق نعمتايم ؛ هم كتاب در اختيار ماست، هم مؤلّفان و معلّمان را در اختيار داريم، حوزه داريم، دانشگاه داريم. اگر الآن به علوم بار نيافتيم، مسئوليم. ولي در صدر اسلام بعضيها به رسول گرامي عرض ميكردند: يا رسولالله ! ما از راه دور ميآئيم، يك. 8 ماه در اين 12 ماه راه بسته است، براي اينكه راهزنها نميگذارند ! ما در اين ماههاي حرام فقط فرصت داريم بيائيم، اين دو. اين 4 ماهي كه جنگ حرام است، راهزني حرام است، كاري با ما ندارند. ما با اينكه راهمان دور است، و 8 ماه اين راه بسته است ؛ در طي اين 4 ماه فرصت را مغتنم شمرديم، آمديم مطالبي از شما سئوال كرديم و ميكنيم. به بركت اينگونه سئوالها هم جوامع روائي ما تأمين شده است، هم جوامع روائي برادران اهل سنّت.
اين همه رواياتي كه … ؛ الآن شما ميبينيد 14 جلد كتاب موسوعة كلمات رسول گرامي (عليه و علي آله آلاف التحيّه و الثناء) است. خطبههاي او، ادعية او، نامههاي او، سفارشهاي او، توصية او ؛ آن روز ! بنابراين اينچنين نبود كه هر وقت بخواهند راه باز باشد ! اين حرمت جنگ در 4 ماه يك امنيّت طريقي بود براي سائلان. آنطوري كه ابن اثير جَزري نقل ميكند، بِالصّراحه اينها ميگفتند كه يا رسولالله ! سئوال كردن براي ما كم هزينه ندارد ! از راه دور در طي سال فقط 4 ماه حق رفت و آمد داريم، بقيه راه نا اَمن است ! آن روز آنها يا دانشجو بودند، يا طلبه. اين 12 جلدِ جوامع الاُصولاي كه اهل سنّت دارند، اين 14 جلدي كه موسوعة كلمات حضرت است كه ما داريم، به وسيلة همين هاست. اين هم مطلب سوّم، كه سئوال براي آنها بسيار سخت بود، براي ما بسيار سهل است.
لزوم تحصيل علم، و معرفي برترين علم
اكبر مطلب چهارم اين است ؛ گرچه هر روز، روز تحصيل است، و ما اصلاً در اسلام روز تعطيل نداريم. يك بيان نوراني از امير مؤمنان (سلامالله عليه) رسيده است كه اين در تفسير طنطاوي است، ديگران هم نقل كردهاند كه وجود مبارك حضرت فرمود، يعني امير المؤمنين (سلامالله عليه) ؛ روزي كه من در آن روز مطلب علمي نفهمم، براي من مبارك نيست ؛ لا بُورِكَ لِي فِي يُومٍ لَمْ اَزدَدْ فِيهِ مِنَ العِلمِ شِيئاً (3). منتها معلّمش وجود مبارك رسول گرامي است، وحي است، الهام است و مانند آن ؛ ما معلّم مان همين افراد عادياند و كتاب ها. خُب ؛ ما بالأخره شيعة يك همچنين اماميم ! روزي كه آدم چيز نفهمد، روز با بركت نيست ؛ اين هم يك مطلب، ولي بالأخره ما بايد بدانيم كه چي ياد بگيريم. اين علومي كه در حوزه و دانشگاه است، خُب منشأ بركت است، تحصيلش بر ما واجب است، عملش واجب است، نشرش لازم است و سودمند است، مشكلات جامعه را حل ميكند. امّا آن علمي كه اصلاً خطر ندارد، و خطر ديگران را هم ميتواند بر طرف بكند، آن كدام علم است؟ اگر ما يك علمي داشته باشيم كه نه براي خود ما خطر داشته باشد، و نه بگذاريم ديگران در سياه چاله بيافتند، آن كدام علم است؟ آن آيا يك همچنين چيزي وجود دارد يا نه؟ اگر دارد، راهش چي است؟ اين علمهائي كه ما در حوزه و دانشگاه داريم احياناً با خطر همراه است، همانطور كه ميبينيد ! حرف يك كسي، كسي را تخريب ميكند ؛ يك كسي، كسي را تخطئه ميكند ؛ چون علم حصولي است ديگر، مفهوم است، عين واقعيّت كه نيست ! چون عين واقعيّت نيست، با اختلاف همراه است. بين ما و بين واقعيّت اين مفهوم حجاب است. اينكه ميگويند علم حجاب اكبر است، علم حجاب هست ؛ لازم نيست كسي خود نمائي كند، مغرور بشود ! خير، خود همين علم مال آدمهاي خوبِ شايستة نماز شب خوان حجاب است ؛ براي اينكه بين ما و بين آن مصداق اين مفهوم فاصله است. اين مفهوم حجاب است ديگر ! لازم نيست عالم آدم بدي باشد كه، اهل دنيا باشد كه ! بالأخره علم در حجاب است، عالم محجوب است.
اگر ما معناي عسل را ميفهميم ؛ يعني كلمة (عين) و (سين) و (لام) را، اين لفظ را ميگوئيم، معنايش را هم ميفهميم. اين كه شيرين نيست ؛ آني كه شيرين است، مصداق است. ما معناي كندو را ميفهميم، زنبور را ميفهميم، عسل را ميفهميم، عسل سازي را ميفهميم ؛ ممكن است كتاب بنويسيم، تدريس بكنيم، امّا دهن شيرين نميشود ؛ دهن با آن مصداق خارجي شيرين ميشود. آنچه را كه ما گفتيم و خوانديم و نوشتيم، اين مفاهيم بين ما و بين واقع حجاب است ؛ خود علم حجاب اكبر است. خُب آدم محجوب كه واقعه را نميبيند كه ! لذا ممكن است خودش بيراهه برود، كج راهه برود، راه ديگري را هم ببندد ؛ اين خطر هست. ممكن است حالا كسي ما را به جهنّم نبرد، براي اينكه خُب نفهميد اين كار را كرديم ديگر، چون به واقع كه دسترسي نداشتيم ؛ امّا بالأخره اين خطر هست.
چه كنيم كه با خود واقع تماس داشته باشيم كه نه بيراهه برويم، نه راه كسي را ببنديم ! و اگر كسي خداي ناكرده گرفتار يك مشكلي شد، به ما مراجعه كرد ؛ ما لاأقل بتوانيم اين قفل را باز كنيم، يك راه حل داشته باشيم ! آيا اين براي حوزه و دانشگاه ممكن است يا نه؟ اين علوم عادي 20 درصد، 30 درصد ممكن است مشكل را حل كند ؛ و بسياري از مشكلات هم از همين علوم بر ميخيزد، براي اينكه اين آقا نظرش اين است، آن آقا نظرش اين است. آيا يك راهي هست كه ما به خود واقع برسيم، نه خودمان بيراهه برويم، نه بگذاريم ديگري بيافتد و بگوئيم بگذار تا بيافتد و ببيند سزاي خويش (4) ! اين راه است يا نه؟
اهتمام پيامبر اكرم (ص) بر تعليم معارف شهودي
مطلب چهارم اين است كه وجود مبارك رسول گرامي (عليه و علي آله آلاف التحيّه و الثناء) سعي بليغش در اين بود كه اينها را مستقيماً با خارج مرتبط كند. نه اينكه دستور كندو سازي يا عسل سازي و مانند آن ياد بدهد، كه مفهوم باشد ! يك وقت است يك كسي اين حرفها را ميزند، ياد ميدهد ؛ يك وقتي متن خارج را به انسان ميچشاند. بسياري از رواياتي كه از وجود مبارك پيامبر (عليه و علي آله آلاف التحيّه و الثناء) رسيده است، به همين علم شهودي و حضوري بر ميگردد. ميگويد: اگر فلان كار را كرديد، مزة دينداري را ميچشيد، مزة عفّت را ميچشيد، مزة صادقت را ميچشيد، مزة امانت را ميچشيد ؛ اينها هر كدام ميوه است. اين همه ميوهها كه در بهشت است ؛ آنجا كه ديگر با كشاورزي حل نشد كه، آنجا كه با كود حل نشد كه ؛ با همين اوصاف فضيلت حل شد ديگر ! يعني سيب اش، گلابي اش، همهاش با همين صداقت و امانت و طهارت و قداست و اينها ساخته شده ديگر !
خُب ؛ اصرار وجود مبارك رسول گرامي (عليه و علي آله آلاف التحيّه و الثناء) اين نبود كه از راه علم حصولي چيز ياد مردم بدهد ! فرمود: اگر اين كار را كرديد، هر كس اين كار را بكند يَجِدُ طَعمَ الاِيمان (5)، مزة ايمان را ميچشد. اين به فهميدن نيست ! مگر ايمان مثل گلابي مزه دارد؟ بله، مزه دارد. مگر راست گفتن مثل انگور شيرين مزه دارد؟ بله، مزه دارد. ما چون نچشيديم، خيال ميكنيم اين مفهوم است !
منبع:
(بيانات حضرت آيتالله العظمي جوادي آملي (مدظلّه العالي) در جلسة درس اخلاق در ديدار با جمعي از دانشجويان، طلاب جديد الورود و اقشار مختلف مردم ـ قم ؛ 9 / 7 / 1388)
پاورقي:
(1) سورة بقره / آية 129
(2) ر. ك: شواهد التّنزيل / جلد 1 / صفحة 44
(3) ر. ك: شرح نهج البلاغه ابن أبي الحديد / جلد 20 / صفحة 288
(4) غزليات سعدي/ غزل 38
(5) الكافي/جلد2/صفحه 130 - با تخليص
سه|ا|شنبه|ا|2|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جمهوري اسلامي]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 381]