تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):فضیلت خواندن نماز در اول وقت نسبت به تأ خیر انداختن آن، مثل فضیلت آخرت بر دنیاست....
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812797501




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

الهي‌نامه خواجه عبدالله انصاري


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: الهي‌نامه خواجه عبدالله انصاري
الهي! در جلال رحماني، در كمال سبحاني، نه محتاج زماني، و نه آرزومند مكاني؛ نه كس به تو ماند، و نه تو به كس ماني، پيداست كه در ميان جاني، بل جان زنده به چيزي است كه تو آني.

الهي! يكتاي بي‌همتايي، قيّوم توانايي، بر همه چيز بينايي، در همه حال دانايي، از عيب مصفّايي، از شريك مبرّايي، اصل هر دوايي، داروي دلهايي، شاهنشاه فرمانفرمايي، معزّز به تاج كبريايي، مسندنشين استغنايي، خطبه الوهيت را سزايي، به تو زيبد ملك خدايي.

الهي! نام تو، ما را جواز، مهر تو ما را جهاز، شناخت تو ما را امان، لطف تو ما را عيان.

الهي! ضعيفان را پناهي، قاصدان را بر سر راهي، مؤمنان را گواهي، چه عزيز است آن كس كه تو خواهي.

يا رب، دل پاك و جان‌ آگاهم ده

آه شب و گريه سحرگاهم ده

در راه خود اول ز خودم بي‌خود كن

بي‌خود چو شدم، ز خود به خود راهم ده

الهي! از نزديك نشانت مي‌دهند و برتر از آني. و دورت پندارند و نزديكتر از جاني. تو آني كه خود گفتي، و چنان كه خود گفتي، آني: موجود نفسهاي جوانمرداني، حاضر دلهاي ذاكراني.

الهي! جز از شناخت تو، شادي نيست، و جز از يافت تو، زندگاني نه. زندة بي‌تو، چون مردة زنداني است، و زنده به تو، زندة جاويداني است.

الهي! فضل تو را كران نيست، و شكر تو را زبان نيست.

من بي ‌تو دمي قرار نتوانم كرد

احسان تو را شمار نتوانم كرد

گر بر تن من زبان شود هر مويي

يك شكر تو از هزار نتوانم كرد

الهي! گرفتار آن دردم كه تو داروي آني، بندة آن ثنايم كه تو سزاوار آني. من در تو چه دانم؟ تو داني. تو آني كه مصطفي گفت. من ثناي تو را نتوانم شمرد، آن گونه كه تو خود بر نفس خويش ثنا گفتي.

الهي! جمال توراست، باقي زشت‌اند، و زاهدان مزدوران بهشت‌اند!

در دوزخ اگر وصل تو در چنگ آيد

از حال بهشتيان مرا ننگ آيد

ور بي ‌تو به صحراي بهشتم خوانند

صحراي بهشت بر دلم تنگ آيد

الهي! با تو آشنا شدم، از خلايق جدا شدم و در جهان شيدا شدم؛ نهان بودم، پيدا شدم. الهي! هر كه تو را شناخت، هر چه غير تو بود بينداخت.

هر كس كه تو را شناخت، جان را چه كند؟

فرزند و عيال و خانمان را چه كند؟

ديوانه كني، هر دو جهانش بخشي

ديوانة تو هر دو جهان را چه كند؟

الهي! از كُشتة تو، بوي خون نيايد، و از سوختة تو بوي دود؛ چرا كه سوخته تو، به سوختن شاد است و كشته تو، به كشتن خشنود.

الهي! دلي ده كه در آن آتش هوا نبود، و سينه‌اي ده، كه در آن زرق و برق و ريا نبود.

الهي! اگر يك بار گويي: «بندة من»، از عرش بگذرد خنده من.

الهي! بر هر كه داغ محبت خود نهادي، خرمن وجودش را به باد نيستي دردادي.

الهي! من كيستم كه تو را خواهم؟ چون از قيمت خود آگاهم. از هر چه مي‌پندارم كمترم، و از هر دمي كه مي‌شمارم، بدترم.

الهي! فراق، كوه را هامون كند، هامون را جيحون كند، جيحون را پر خون كند. داني كه با اين دل ضعيف چون كند!

الهي! اگر مستم و اگر ديوانه‌ام، از مقيمان اين آستانه‌ام؛ آشنايي با خود ده كه از كائنات بيگانه‌ام.

الهي! در سر آب دارم، در دل آتش، در ظاهر ناز دارم، در باطن خواهش. در دريايي نشستم كه آن را كران نيست؛ به جان من، دردي است كه آن را درمان نيست؛ ديده من بر چيزي آيد كه وصف آن بر زبان نيست!

پيوسته دلم دم از رضاي تو زند

جان در تن من نفس براي تو زند

گر بر سر خاك من گياهي رويد

از هر برگي، بوي وفاي تو زند

الهي! اگر خامم، پخته‌ام كن، و اگر پخته‌ام، سوخته‌ام كن.

الهي! مكُش اين چراغ افروخته را، و مسوزان اين دل سوخته را، و مدر اين پرده دوخته را، و مران اين بنده آموخته را.

الهي از آن خوان كه از بهر خاصان نهادي، نصيب من بينوا كو؟ اگر مي‌فروشي، بهايش كه داده؟ و گر بي‌بها مي‌دهي، بخش ما كو؟

تو لاله سرخ و لؤلؤ مكنوني

من مجنونم، تو ليليّ مجنوني

تو مشتريان بابضاعت داري

با مشتريان بي‌بضاعت چوني؟

اي كريمي كه بخشندة عطايي، و اي حكيمي كه پوشنده خطايي، و اي صمدي كه از ادراك ما جدايي، و اي احدي كه در ذات و صفات بي‌همتايي، و اي قادري كه خدايي را سزايي، و اي خالقي كه گمراهان را راهنمايي؛ جان ما را صفاي خود ده، و دل ما را هواي خود ده، و چشم ما را ضياي خود ده، و ما را از فضل و كرم خود آن ده، كه آن به.

اين بنده چه داند كه چه مي‌بايد جُست؟

داننده تويي هر آنچه داني، آن ده

الهي! فرمودي كه در دنيا بدان چشم كه در توانگران مي‌نگرند، به درويشان و مسكينان نگرند. الهي! تو كريمي و واوليتري كه در آخرت بدان چشم كه در مطيعان نگري، در عاصيان نگري.

الهي! آنچه تو كشتي، آب ده، و آنچه عبدالله كشت، بر آب ده.

الهي! مگوي چه آورده‌ايد كه درويشانيم، و مپرس چه كرده‌ايد كه رسوايانيم.

الهي! ترسانم از بدي خود؛ بيامرز مرا به خوبي خود.

الهي! علمي كه افراشتي، نگونسار مكن، و چون در آخر عفو خواهي كرد، در اول شرمسار مكن.

الهي! همه از تو ترسند و عبدالله از خود؛ زيرا كه از تو همه نيكي آيد و از عبدالله بدي.

الهي! گر پرسي، حجّت نداريم؛ و اگر بسنجي، بضاعت نداريم؛ و اگر بسوزي، طاقت نداريم.

الهي! اگر تو مرا به جرم من بگيري، من تو را به كرم تو بگيرم، و كرم تو از جرم من بيش است.

الهي! از پيش خطر و از پس راهم نيست؛ دستم گير كه جز تو پناهم نيست.

الهي! گهي به خود نگرم، گويم: از من زارتر كيست؟ گهي به تو نگرم، گويم: از من بزرگوارتر كيست؟

الهي! اگر طاعت بسي ندارم، در دو جهان جز تو كسي ندارم.

الهي! همچون بيد به خود مي‌لرزم، كه مباد آخر به جويي نيرزم!

الهي! مگو چه آورده‌اي كه رسوا شوم، و مپرس چه كرده‌اي كه دروا شوم.

الهي! چون در تو نگرم، از جمله تاجدارانم و تاج بر سر؛ و چون بر خود نگرم، از جمله خاكسارانم و خاك بر سر.

الهي! چون يتيم بي‌پدر گريانم، درمانده در دست خصمانم، خستة گناهم و از خويش بر تاوانم، خراب عمر و مفلس روزگار، من آنم.

الهي! از دو دعوي به زينهارم، و از هر دو، به فضل تو فرياد خواهم: از آنكه پندارم به خود چيزي دارم، يا پندارم كه بر تو حقّي دارم.

الهي! ما در دنيا معصيت مي‌كرديم، دوست تو ـ محمدـ غمگين مي‌شد و دشمن تو ابليس شاد. اگر فرداي قيامت عقوبت كني، باز دوست تو غمگين شود و دشمن تو شاد. دو شادي به دشمن مده، و دو اندوه بهر دل دوست منه.

الهي! همه از «حيرت» به فريادند، و من از حيرت شادم. به يك «لبّيك» درب همه ناكامي بر خود بگشادم، دريغا روزگاري كه نمي‌دانستم تا لطف تو را دريازم. الهي! چون حاضري چه جويم؟ و چون ناظري، چه گويم؟

الهي! هر روز كه برمي‌آيد، ناكس‌ترم، و چنان كه پيش مي‌روم، واپس‌ترم!

الهي! تو بساز كه ديگران ندانند، و تو بنواز كه ديگران نتوانند.

الهي! بيزارم از آن طاعتي كه مرا به عُجب آرد، و بندة آن معصيتم كه مرا به عذر آورد.

الهي! دانايي ده كه از راه نيفتم، و بينايي ده كه در چاه نيفتم.

الهي! هر كه را عقل دادي، چه ندادي؟ و هر كه را عقل ندادي، چه دادي؟!

الهي! هر كه را خواهي برافتد، گويي با دوستان تو درافتد.

با صنع تو هر مورچه، رازي دارد

با شوق تو هر سوخته نازي دارد

اي خالق ذوالجلال، نوميد مكن

آن را كه به درگهت نيازي دارد





شنبه|ا|29|ا|بهمن|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 84]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن