محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828829091
پرتوي از شخصيت پيامبر اكرم و امام جعفر صادق
واضح آرشیو وب فارسی:جمهوري اسلامي: پرتوي از شخصيت پيامبر اكرم و امام جعفر صادق
گفتاري از حضرت آيتالله صافي
به مناسبت ميلاد با سعادت پيامبر اكرم صليالله عليه و آله و حضرت امام جعفر صادق عليه السلام، مرجع عاليقدر حضرت آيتالله صافي گلپايگاني روز چهارشنبه 19/11/90 در جلسه درس خارج فقه با اشاره به آيات، روايات، و اعترافات انديشمندان خاورشناس غير مسلمان، شخصيت پيغمبر اكرم صلواتالله عليه و آله و امام جعفر صادق عليه السلام را وصفناشدني دانستند، و همگان را به قدرشناسي از نعمت وجود معارف و هدايتهاي پيامبر و اهل بيت عليهم السلام فراخواندند.
مشروح بيانات معظم له به شرح ذيل است:
بسمالله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و الصلاة و السلام علي سيد الاولين و الآخرين و خاتم الانبياء و المرسلين سيدنا ابي القاسم محمد و علي آله الطيبين الطاهرين المعصومين و لاسيما بقيةالله في الارضين و اللعن علي اعدائهم اجمعين الي يوم الدين.
در بيان ويژگيها و وصف پيامبر گرامي اسلام حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي صليالله عليه و آله و سلم، كتابها و آثار زيادي نوشته شده است؛ مسلمانان از شيعه و سني و نيز خاورشناسان، و همچنين شعراء عجم و عرب در مدح آن حضرت بسيار نوشته و سرودهاند، و همه به عجز خود در وصف آن بزرگوار اعتراف كردهاند.
از جمله شعراي عجم كه در مدح آن بزرگوار شعر سرودهاند، سروش اصفهاني ملقب به شمس الشعرا است كه در ديوان شعر خود دارد:
امروز فسرد آزر برزين * كردند براق مَحْمِدَت را زين
امروز بهشتيان به استبرق * بستند بهشت عدل را آذين
امروز بُوَد فرشتگان را سور * اهريمن، سوگوار و اندوهگين
امروز شكست صفه كسري * و آمد به جهان يكي درست آيين
امروز به گلْستان دين بشكفت * شمشاد و گل و بنفشه و نسرين
سالار پيامبران ابوالقاسم * آن كرده خطاب، ايزدش ياسين
چون شعله كشد جحيم آتش را * حب وي و آل وي دهد تسكين
بر جنّ و بشر پيمبر مرسل * نسرشته خداي، بوالبشر را طين
خورده است خدا به موي او سوگند * كرده است خدا به روي او تحسين
از چرخ گذشته با چه؟ با جامه * بر عرش نشسته با چه؟ با نعلين
مخذول نفاق او بود پرويز * مسمار سم براق او پروين
نفرين كردند انبيا بر قوم * چون نوح و چو هود و صاحب يقطين
آزار ز انبيا فزونتر ديد * از قوم، و نكرد قوم را نفرين
از فرش به عرش باز آمد * جنبنده هنوز حلقه زلفين
اسرار دو كون در شب معراج * بيواسطه كرد حق بدو تلقين
طبع من و صد هزار همچون من * از منقبتش مقصر و مسكين
شعراي عرب هم در مدح حضرت رسول اكرم صليالله عليه و آله و مناقب و فضايل آن حضرت بسيار شعر و نثر سروده و نوشتهاند، به طور مثال شاعر عرب احمد الشوقي در سروده خود ميگويد:
ولد الهدي فالكائنات ضياء * و فم الزمان تبسم و ثناء
الروح والملأ الملائك حوله * للدين والدنيا به بشراء
والعرش يزهو والحظيرة تزدهي * و المنتهي والسدرة العصماء
تا آنجا كه ميگويد:
بك بشرالله السماء فزينت * و تضوعت مسكاً بك الغبراء
يوم يتيه علي الزمان صباحه * ومساؤه بمحمد وضاء[1]
اينها نمونهاي از اشعار در وصف و مدح حضرت ختمي مرتبت است، ولي هر چه كه ما بگوييم و ديگران اعتراف كنند قرآن از همه بالاتر است:
"لَقَدْ مَنَّالله عَلَي الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ."[2]
اصلاً راجع به شخصيت حضرت رسول صليالله عليه و آله ما نميتوانيم حرف بزنيم. انسان مبهوت ميشود، آنهايي هم كه خيلي بالا هستند مبهوت ميشوند.
بايد مثل اميرالمؤمنين عليه الصلاة و السلام، پيغمبر را وصف كند. اگر ميخواهيد وصف آن حضرت را ببينيد، بايد آن خطبه شريفه اميرالمؤمنين عليه الصلاة و السلام در نهج البلاغة را ملاحظه كنيد كه ميفرمايد:
"إِنَّالله تَعَالَي بَعَثَ مُحَمَّداً نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ وَ أَمِيناً عَلَي التَّنْزِيلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَي شَرِّ دِينٍ وَ فِي شَرِّدار مُنِيخُونَ بَيْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَيَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ وَ تَأْكُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَكُمْ الْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِكُمْ مَعْصُوبَة"[3]
يا در جاي ديگري از نهج البلاغه شريف ميفرمايد: "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ وَ أَعْلَامُ الْهُدَي دَارِسَةٌ وَ مَنَاهِجُ الدِّينِ طَامِسَةٌ فَصَدَعَ بِالْحَقِّ وَ نَصَحَ لِلْخَلْقِ وَ هَدَي إِلَي الرُّشْدِ وَ أَمَرَ بِالْقَصْدِ صَلَّيالله عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم."[4]
و يا اينكه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليه الصلاة و السلام در خطبه معروف قاصعه[5]، معجزهاي از پيامبر نقل ميكند كه يكي از مورخان مينويسد: من شك ندارم كه اين معجزه واقع شده است، چرا كه در آن زماني كه مردم معاصر پيغمبر اكرم صليالله عليه و آله هنوز در قيد حيات بودند، اميرالمؤمنين در بين جمعيت همان مردم اين خطبه را ميخواند، و همه هم ميدانستند كه اين امر واقع شده است. حضرت در آن خطبه ميفرمايد: "لَقَدْ كُنْتُ مَعَهُ لَمَّا أَتَاهُ الْمَلَأُ مِنْ قُرَيْشٍ. فَقَالُوا لَهُ: يَا مُحَمَّدُ إِنَّكَ قَدِ ادَّعَيْتَ عَظِيماً لَمْ يَدَّعِهِ آبَاؤُكَ وَ لَا أَحَدٌ مِنْ بَيْتِكَ وَ نَحْنُ نَسْأَلُكَ أَمْراً إِنْ أَنْتَ أَجَبْتَنَا إِلَيْهِ وَ أَرَيْتَنَاهُ عَلِمْنَا أَنَّكَ نَبِيٌّ وَ رَسُولٌ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ عَلِمْنَا أَنَّكَ سَاحِرٌ كَذَّابٌ."
اميرالمؤمنين علي عليه السلام ميفرمايند: با پيغمبر اكرم بودم كه گروهي از قريش آمدند، و گفتند: يا محمد! تو ادعاي بزرگي كردهاي كه پدران تو و احدي از اهل تو اين ادعا را نكردند. ما از تو معجزهاي ميخواهيم كه اگر آن را به ما نشان دهي ميفهميم كه تو پيامبر هستي، و الا ميفهميم كه ساحر و دروغگويي.
"فَقَالَ: وَ مَا تَسْأَلُونَ؟ قَالُوا: تَدْعُو لَنَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ حَتَّي تَنْقَلِعَ بِعُرُوقِهَا وَ تَقِفَ بَيْنَ يَدَيْكَ فَقَالَ: إِنَّالله عَلي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ. فَإِنْ فَعَلَالله لَكُمْ ذَلِكَ أَ تُؤْمِنُونَ وَ تَشْهَدُونَ بِالْحَقِّ؟ قَالُوا: نَعَمْ. قَالَ: فَإِنِّي سَأُرِيكُمْ مَا تَطْلُبُونَ وَ إِنِّي لَأَعْلَمُ أَنَّكُمْ لَا تَفِيئُونَ إِلَي خَيْرٍ وَ إِنَّ فِيكُمْ مَنْ يُطْرَحُ فِي الْقَلِيبِ وَ مَنْ يُحَزِّبُ الْأَحْزَابَ. ثُمَّ قَالَ: يَا أَيَّتُهَا الشَّجَرَةُ إِنْ كُنْتِ تُؤْمِنِينَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ تَعْلَمِينَ أَنِّي رَسُولُالله فَانْقَلِعِي بِعُرُوقِكِ حَتَّي تَقِفِي بَيْنَ يَدَيَّ بِإِذْنِ اللهِ."
فرمودند: چه ميخواهيد؟ گفتند: درختي كه آنجا هست را بطلب تا نزد تو بيايد. حضرت فرمودند: اگر خداوند اين را امر را به شما نشان داد، شما ايمان ميآوريد؟ گفتند: آري...
حضرت رو به درخت كردند و فرمودند: اگر تو مرا ميشناسي بيا.
"فَوَالَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَانْقَلَعَتْ بِعُرُوقِهَا وَ جَاءَتْ وَ لَهَا دَوِيٌّ شَدِيدٌ وَ قَصْفٌ كَقَصْفِ أَجْنِحَةِ الطَّيْرِ حَتَّي وَقَفَتْ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِالله مُرَفْرِفَةً وَ أَلْقَتْ بِغُصْنِهَا الْأَعْلَي عَلَي رَسُولِالله وَ بِبَعْضِ أَغْصَانِهَا عَلَي مَنْكِبِي وَ كُنْتُ عَنْ يَمِينِهِ. فَلَمَّا نَظَرَ الْقَوْمُ إِلَي ذَلِكَ قَالُوا: عُلُوّاً وَ اسْتِكْبَاراً فَمُرْهَا فَلْيَأْتِكَ نِصْفُهَا وَ يَبْقَي نِصْفُهَا.
فَأَمَرَهَا بِذَلِكَ. فَأَقْبَلَ إِلَيْهِ نِصْفُهَا كَأَعْجَبِ إِقْبَالٍ وَ أَشَدِّهِ دَوِيّاً فَكَادَتْ تَلْتَفُّ بِرَسُولِ اللهِ. فَقَالُوا: كُفْراً وَ عُتُوّاً. فَمُرْ هَذَا النِّصْفَ فَلْيَرْجِعْ إِلَي نِصْفِهِ كَمَا كَانَ. فَأَمَرَهُ فَرَجَعَ."
امير المؤمنين عليه السلام ميفرمايد: درخت به طرف حضرت آمد در حالي كه سر و صداي زيادي داشت.
در مقابل پيغمبر ايستاد...
قريش متحير و مبهوت شدند. گفتند كه امر كن به جاي خودش برگردد و نصف آن نزد شما بيايد.
پيغمبر اكرم صلواتالله عليه و آله امر كردند درخت برگشت و نصف آن جلو آمد.
"فَقُلْتُ: أَنَا لَا إِلَهَ إِلَّاالله إِنِّي أَوَّلُ مُؤْمِنٍ بِكَ يَا رَسُولَالله وَ أَوَّلُ مَنْ أَقَرَّ بِأَنَّ الشَّجَرَةَ فَعَلَتْ مَا فَعَلَتْ بِأَمْرِالله تَعَالَي تَصْدِيقاً بِنُبُوَّتِكَ وَ إِجْلَالًا لِكَلِمَتِكَ."
آن وقت اميرالمؤمنين عليه الصلاة و السلام وقتي اين معجزه ظاهر شد ميفرمايد: من اول كسي هستم كه به تو ايمان آوردم...
خلاصه اينكه در اطراف شخصيت پيغمبر صلواتالله عليه و آله اگر هر روز بگوييم باز هم تمام نميشود.
حتي بيگانگان و خاورشناسان هم در مقابل عظمتهاي وجود پيغمبر ناچار به اعتراف شدهاند:
توماس كارلايل در كتاب الابطال كه ترجمه آن به نام قهرمانان منتشر شده است، از هر صنفي، قهرمان و بطل آن صنف، يعني كسي كه در آن صنف موفق بوده است را نام ميبرد، مثل البطل في صورة القائد، البطل في صوره الشاعر. در جايي ميگويد: البطل في صورة النبي، قهرمان پيغمبران. در آنجا نه حضرت موسي را ميگويد و نه حضرت عيسي، و نه حضرت ابراهيم را، بلكه ميگويد: بطل و قهرمان در نبوت و پيغمبري، محمد است.
شخصيت عظيم حضرت صادق عليه الصلاة و السلام هم همينطور است. اين مدرسهاي كه حضرت امام جعفر صادق عليه السلام براي امت اسلام افتتاح كردند، اگر نبود ميتوان گفت دين ناقص ميماند. هر چه از اصول و فروع كه لازم بود فرمودند.
ابوحنيفه ميگويد: ما رأيت أفقه من جعفر بن محمد؛ من فقيهتر از جعفر بن محمد نديدم.[6]
يا ابن عقده متوفاي 333 هجري - كه از محدثاني معتبر و مورد قبول نزد عامه مسلمانان از شيعه و سني است-، كتابي نوشته به نام "اسماء الرجال الذين رووا عن الصادق عليه السلام، و در آن كتاب نام چهار هزار نفر را نقل كرده كه همه از حضرت صادق عليه السلام حديث نقل كردهاند و اخذ علم نمودهاند، كه متأسفانه اين كتاب مانند كتابهاي ديگر از بين رفته فقط بزرگاني از آن ياد كردهاند.[7]
يا اينكه نجاشي در رجال خود از احمدبن عيساي اشعري نقل كرده، ميگويد: "قال: خرجت إلي الكوفة في طلب الحديث فلقيت بها الحسن بن علي الوشاء فسألته أن يخرج الي كتاب العلاء بن رزين القلاء و أبان بن عثمان الأحمر فأخرجهما إليّ فقلت له: أحب أن تجيزهما لي. فقال لي: يا رحمكالله و ما عجلتك اذهب فاكتبهما و اسمع من بعد. فقلت: لا آمن الحدثان. فقال: لو علمت أن هذا الحديث يكون له هذا الطلب لاستكثرت منه فإني أدركت في هذا المسجد تسعمائة شيخ كل يقول حدثني جعفر بن محمد؛ من در طلب علم حديث به كوفه رفتم و در آنجا به خدمت حسن بن علي وشا رسيدم، به او گفتم: كتاب علاء بن زرين و ابان بن عثمان احمر را به من بدهيد تا از روي آنها نسخهبرداري كنم؛ او آن دو كتاب را من داد، گفتم: اجازه روايت نيز بدهيد. فرمود: خدا تو را رحمت كند، چقدر عجله داري ببر بنويس؛ سپس بيا براي من بخوان تا بشنوم؛ آنگاه اجازه روايت بدهم.
گفتم: بر خودم از پيشامدهاي زمان خاطر جمع نيستم.
حسن بن وشا گفت: عجب! اگر من ميدانستم كه حديث اينگونه مشتري و خواهان دارد، بيشتر از اين جمع ميكردم. من در مسجد كوفه 900 شيخ را درك كردهام كه همه ميگفتند: حديث كرد مرا جعفر بن محمد."[8]
اين چه مدرسهاي بوده است؟ اين چه علوم و معارفي بوده است كه اينها داشتهاند؟ مرور زمان نشان داد اينكه پيغمبر اكرم بارها ميفرمود: عترت من، اهل بيت من؛ "أُذَكِّرُكُمُالله فِي أَهْلِ بَيْتِي"[9]و يا "لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ"[10]اينها همينطور نبود كه مثلاً چون قوم و خويش او هستند اين را بفرمايد، بلكه براي همين مقامات و علوم و درجاتي بود كه اينها داشتند.
احمد بن عبد العزيز معروف به ابن عياش از علماي بزرگ ما در قرن چهارم كه در سال 401 وفات كرده است كتابي دارد به نام مقتضب الاثر في النص علي الائمة الاثني عشر. من بيش از 50 سال پيش نسخهاي از آن را ديدم كه خوب چاپ نشده بود. تصميم گرفتم مجدد آن چاپ شود و براي اينكه معلوم شود كه اين كتاب اثر آن وقتها است، تمامي مدارك و شواهد را ديدم و از كتابهاي ديگر كه بعد از آن روايت كردهاند همه را استخراج كردم.
يك مقدمهاي هم بر آن نوشتم كه در آن، كلامي از شبراوي رئيس اسبق جامعه الازهر نقل كردم. الشيخ عبدالله الشبراوي كتابي به نام الاتحاف بحب الاشراف دارد كه در موضوع فضايل سادات نوشته است. او در آن كتاب از قول بعض اهل علم نقل ميكند كه:
"ان آل البيت حازوا الفضائل كلها علماً وحلماً و فصاحة، و ذكاء و بديهة و جوداً و شجاعة. فعلومهم لا تتوقف علي تكرار درس، ولا يزيد يومهم فيها علي ما كان بالامس. بلهي مواهب من مولاهم. من أنكرها وأراد سترها كان كمن أراد ستر وجه الشمس. فما سألهم فيالعلوم مستفيد و وقفوا، ولا جري معهم في مضمار الفضل قوم الا عجزوا و تخلفوا و كمعاينوا في الجلاد و الجدال اموراً فتلقوها بالصبر الجميل، وما استكانوا و ما ضعفواتقرّ الشقائق اذا هدرت شقائقهم وتصغي الاسماع إذا قال قائلهم ونطق ناطقهم سجاياًخصهم بها خالقهم."
ميگويد: هر كس فضايل اهل بيت عليهم السلام را منكر شود، مثل كسي است كه بخواهد آفتاب را بپوشاند. و هيچكس از آنها تا به حال سؤالي نكرده كه آنها در جواب بمانند.
تا اينكه ميگويد: "وقد اشرق نور هذه السلسلة الهاشمية، والبيضة الطاهرة النبوية، والعصابة العلوية، وهم اثناعشر اماماً مناقبهم علية، و صفاتهم سنية، ونفوسهم شريفة ابيه، و أرومتهم كريمة محمدية. ثم ذكر اسمائهم الشريفة عليهم الصلوة والسلام".
بايد قدر اهل بيت عليهم السلام و اين معارف و هدايتهايي كه از آن بزرگواران در دست ماست را بدانيم، و علاوه اين معارف را به گوش همه جهانيان برسانيم تا همگان - كه تشنه اين علوم هستند- از اين درياي بينظير معرفت و علم بهرهمند گردند انشاء الله.والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
پاورقي:
1- اين شعر در الشوقيات احمد الشوقي چاپدار الشروق مصر آمده است.
2- آل عمران؛آيه164.
3- نهج البلاغة؛خطبه26.
4- نهج البلاغة؛خطبه195.
5- نهج البلاغة؛خطبه192.
6- طبقات الحفاظ؛ الذهبي، الطبقة الخامسة،ص166.
7- در رجال العلامة الحلي؛ قسم دوم، باب چهارم، شرح حال احمد بن محمد بن سعيد معروف به ابن عقدة/رجال الطوسي؛المقدمة به اين كتاب اشاره شده است.
8- رجال نجاشي؛ شرح حال حسن بن علي بن زياد الوشا.
9- بحارالانوار؛ج23،باب7،حديث10.
10- كافي؛ جلد1، بَابُ مَا نَصَّالله عَزَّوَجَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَي الْأَئِمَّةِ.
* علاوه بر مسلمانان و سخن سرايان و شعراي عرب و عجم، حتي بيگانگان و خاورشناسان هم در مقابل عظمت وجودي حضرت رسول (ص) ناچار به اعتراف شده اند
*عامه مسلمانان از شيعه و سني از مكتب علمي حضرت امام جعفر صادق(ع) علم و دانش هاي گوناگون آموخته و پرورش يافته اند
چهارشنبه|ا|26|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جمهوري اسلامي]
[مشاهده در: www.jomhourieslami.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 280]
-
گوناگون
پربازدیدترینها