واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: ديدگاهآيا ليبراليزم هم رفتني است ؟(۱۴)
حيدر رحيم پور- آيا استكبار جهاني كه با نقاب ليبراليزم وارد صحنه تمدن جديد شد و به جهانخواري پرداخت اكنون درك كرده است كه چهره حقيقي آن افشا و شناخته شده است و ديگر كلاه حيله ها يش پشمي ندارد، يا هنوز هم مست خواب غرور و بيهوش است؟! من ديري است مي نويسم چگونه ممكن است ليبراليزمي كه مي بيند روز به روز دخلش كمتر و خرجش بيشتر مي شود و اينك كشوري چون چين كه ديروز آن را حتي به عنوان كشور مستقلي، نمي پذيرفته اند بزرگ ترين طلبكار آمريكا، ثروتمندترين و قدرتمندترين كشور ديروز جهان شده و همه كشورهاي اروپا دست گدايي پيش چين دراز مي كنند، باز هم از خواب خوش ديروزش بيدار نشده باشد؟! چگونه ممكن است ليبراليزم مغروري كه اينك اين همه نا بساماني كشورهاي خود و پريشان احوالي ملت هايش را مي بيند هنوز هم جايگاه خود را درك نكرده باشد؟!
مي پرسيد در اين صورت چرا اين همه لشكركشي هاي احمقانه و پرخرج و بيهوده به خصوص به افغانستان و عراق و پاكستان صورت مي گيرد؟ پاسخ تان اين است كه اين ما هستيم كه پس از شكست سياست هاي فاحش منطقه اي امروز آمريكا او را احمق مي بينيم ليكن با وضع خاورميانه آن روز و طرح هايي كه ريخته بود حمله اش به خاورميانه بسيار هم مناسب به نظر مي رسيد چرا كه صدام بلايي بر سر عراق آورده بود كه مردمش آرزوي منجي داشتند و افغانستان پس از جنگ هاي داخلي فرساينده سخت زمين گير شده بود و خبر بدي كه جاسوسان به غرب دادند سخت برايشان وحشتناك بود خبر رسيد كه به همين زودي ها شاه احمد مسعود و بن لادن براي صلحي تمام عيار و سازش با ايران پشت ميز مذاكره خواهند نشست و اين به معني از دست دادن همه خاورميانه در آينده است، پاكستان سخت پس از ترور خانم بوتو و پسر، آزرده شده و چهره ضياءالحق، رئيس جمهور منتخب سيا هر لحظه شناخته تر مي شد. به خصوص اين كه هيچ كدام از اين كشورها ثباتي نداشتند و ايران از جنگي كه بر او تحميل شده بود بر پايه محاسبات مادي غرب ديگر توان استقامت چنداني را نداشت. نظري به آن سو بيندازم، تمام كشورهاي عرب نشين ملك طلق آمريكا بودند و در راس هر كشوري اميري از آل خليفه يا آل سعود كه همگان از صهيونيست هاي مسلمان نما مي باشند حكومت مي كردند و غرب حتي تصور اين را هم نداشت كه پايگاه صهيونيست ها در جنگ هاي ۳۳ روزه و ۲۲ روزه لبنان و غزه شكست بخورد در ضمن سوريه و لبنان را هم به حساب نمي آورد. تركيه نيز در قبضه نظاميان دست نشانده اش بود و بر كشورهاي جدا شده از شوروي هم يا با وعده هاي رياكارانه و يا با كودتاهاي مخملي مسلط شده بود و ايران در ميان يك دنيا كشور بيگانه در محاصره بود. و آمريكا با چنين محاسباتي بر آن شد كه ايران از هر طرف محاصره شده را يكسره كند و خاورميانه بزرگ را به چنگ آورد. بنابراين به افغانستان و عراق هم حمله كرد تا ايران را از همه طرف محاصره كند. ليكن مقدرات الهي چيز ديگري بود و خداوند مقرر داشت كه شيشه را در دل سنگ نگهدارد و به وسيله بزرگترين دشمن ايران شرايطي فراهم آورد كه كشورهاي منطقه يكي پس از ديگري دوست ايران شوند و دشمن آمريكا و به مديريت ولي فقيه -وارث آيين رهبري غديرخم- پرچم ظلم ستيزي ايران هر لحظه برافراشته تر شد. نخست در جهان اسلام به جولان درآمد و امروزه جهان را نيز فراگرفته است. «آري چراغي را كه ايزد برفروزد هر آنكس پف كند ريشش بسوزد.» و با اين توضيحات و در آن روزگار لشكركشي هاي خاورميانه اي غرب به شرق بر پايه فلسفه بشري و سياست گذاري هاي كلاسيك جهاني كاري سنجيده بود و بيچارگي غرب از آن جا آغاز شد كه چون به كشورهاي درمانده عراق و افغانستان و پاكستان حمله كرد به جاي محبت و دلجويي و ياري و رفع مشكلات شان شمشير را خشن تر و ناجوانمردانه تر از صدام و طالبان از رو بست و شداد گونه به جان مردمي افتاد كه او را براي نجات خود از ستمكاران به كشورهايشان راه داده بودند. به همين خاطر هر روز منفورتر شد و با طولاني تر شدن جنگ و خرج هاي سنگين احمقانه اندك اندك چرخ و پر كشورهايشان از كار افتاد و مردم غرب هر لحظه درمانده تر مي شوند و در چنين شرايطي، سياستمردان غرب دريافتند كه جنگ را به تمام عيار باخته اند و مدام طرحي براي فراري آبرومندانه مي ريختند و ارزنده ترين طرح را فرار به جلو برگزيدند و حملات بي معنا و زشت خود را به مردم كشورهاي مورد هجوم آغاز كردند و در روزگاري كه بسياري از مفسران مي پنداشتند در پي سركوبي و تمكين مردم است من نوشتم آمريكا مي خواهد مردم را بر پايه دموكراسي وادارد كه بر او اعتراض كنند و او بر پايه دموكراسي و اعتراض مردم، طرح فرار به جلو را ريخت و سپس به گرفتاري هاي همه جانبه اش با توجيهاتي از همه جا نيروهاي نظامي پرخرج خود را جمع آوري و به طرح هاي جديدي براي برگشتن به خاورميانه بپردازد. من گفته و مي گويم، نمونه را هم در عراق ديديم غرب به همين زودي همه نيروهاي نظامي پرخرج خود را به كشورش برمي گرداند ليكن طرح هاي آينده اش ناجوانمردانه تر و خطرناك تر است كه در شماره آينده به آنها مي پردازم . ولا حول ولا قوة الا با...
چهارشنبه|ا|26|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 169]