تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مؤمن غبطه مى خورد و حسادت نمى ورزد، منافق حسادت مى ورزد و غبطه نمى خورد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814714869




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهي به تاريخ ۱۷ دوره مجلس در ايران


واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: نگاهي به تاريخ ۱۷ دوره مجلس در ايران
امر به شورا

خداوند در منشور هدايت بشري يعني قرآن به پيامبر اسلام(ص) فرمان داده است كه در اداره امور مردم با آنان مشورت كند (و شاورهم في الامر) اين فرمان خداوندي با توجه به مرتبه والاي پيامبر(ص) و اعتبار الهي ايشان در نظر مردم بسيار قابل تامل است و از توجه دين اسلام به اصول حقه نظام مردم سالار حكايت مي كند. چنان كه در جاي ديگر آمده است ويژگي مومنان آن است كه امور زندگي شان را بر پايه مشورت و نظرخواهي اداره مي كنند. دستاورد چنين آموزه هايي چنان است كه مسلمانان، انتخابات را يك معروف دانسته و خود را مكلف به اين امر مي دانند. همان طور كه امر به معروف از واجبات كفايي است، امر انتخابات نيز يك واجب ديني و فريضه الهي شمرده مي شود. با اين حال، بدعت گري حكام مسلمان و دوري مسلمانان از حقايق شريعت مبين، باعث شد تا با وجود چنين تاكيداتي، زمامداران جامعه بزرگ اسلامي طي تاريخ هزار و چند صدساله، خودسرانه و بدون قائل شدن حق مشاركت مردم در سرنوشت خود، خوي استبداد و خودكامگي در پيش گيرند و امر شورا را به تعطيلي كشانند.

سال هاي سلطه

به گواهي مستندات موجود در كتاب قطور تاريخ ايران تا پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، نظام سياسي حاكم در اين كشور، هيچ گاه اجازه عرض اندام و هم ترازي به قدرت ها و نهادهاي تصميم گيرنده را نداده است. هر چند برخي افراد ادعا كرده اند كه نمونه هايي از وجود مجالس مشورتي و تعديل كننده استبداد در ايران قابل مشاهده است اما بايد گفت كه مواردي نظير: مجلس مهستان در دوران اشكانيان يا شوراي ريش سفيدان در دوره اميرنشين هاي ترك زبان يا مجلس مصلحت خانه در زمان ناصرالدين شاه، هيچ يك از بطن ملت نبود و براساس مصلحت انديشي و مقتضيات حكومت هاي پادشاهي در ايران، به وجود آمد از اين رو، دولت هاي خودكامه، صرفا با گردآوردن اميران و نخبگان وابسته و در راستاي تامين منافع بلند مدت خود، به تاسيس صوري مجالسي اين چنين دست مي زدند، چرا كه نمي توانستند مشاركت نيروهاي هم عرض سياسي و اجتماعي را در مديريت كشور تحمل كنند. فلذا تا سده ۱۴ هجري قمري، نشاني از تسامح دولتمردان و سلطه گران در زمينه جلب نظر و مشاركت مردم مشاهده نمي شود. در نتيجه، نارضايتي عميق جامعه ايران در سال هاي پاياني قرن ۱۹ ميلادي و مقارن با استيلاي نهاد سنتي و ناكارآمد قاجار، به بروز اعتراض هاي جدي عليه استبداد و زمينه سازي نهضت مشروطيت منجر شد. فساد دستگاه اداري، تهي شدن خزانه مملكت در پي اسراف و ولخرجي هاي دربار، قحطي فزاينده در شهرستان ها، تسلط روز افزون بيگانگان بر اقتصاد، افزايش بهاي ارزاق عمومي، وضع ماليات هاي كمرشكن، بيداد ماموران حكومتي، زيرپا نهادن احكام شريعت و در مجموع بحران مالي و سلطه استعماري چنان عرصه را بر نيروهاي فعال اجتماعي و توده مردم تنگ كرد كه در قالب اتحاد طبقه سوم جامعه يا همان اقشار همبسته و خودآگاه شهرنشين، انقلابي را تدارك ديدند كه مقدر بود، اساس انحصارطلبي قوه مجريه را در هم كوبد.

ترديدي نيست كه از اهداف اصلي انقلاب مشروطه، توزيع قدرت در جامعه، كاهش مداخلات سلطنت و در مجموع تحقق دموكراسي و توسعه سياسي جامعه بود و به همين دليل اين انقلاب، تبلور تحول و گسستي مهم و سرنوشت ساز در تاريخ ايران محسوب مي شود. با عنايت به مقوله دموكراسي، برپايي مجلس به عنوان نهاد قانون گذاري و مركز ثقل تصميم گيري و تحقق حاكميت مردم وجهه همت مليون و علماي مبارز قرار گرفت و در نتيجه، مجلس شوراي ملي بلافاصله پس از پيروزي نخستين جنبش مردمي تشكيل شد.

تفكيك قوا

شگفت انگيز بود، اما انقلابيوني كه آگاهي زيادي از تجارب تاريخي جوامع آزاد نداشتند و به نظر مي آمد برنامه بلندمدت و هدفداري هم براي برپايي يك نظام سياسي مطلوب تهيه نكرده بودند از فرمان نخست مظفرالدين شاه قاجار در اين مورد كه «مجلسي از منتخبين شاهزادگان و علما و اعيان و اشراف و ملاكين و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشكيل و تنظيم شود...» استقبال گرمي نكردند، به طوري كه شاه مجبور شد در اعلاميه ديگري، به موضوع ضرورت برگزاري انتخابات در كشور اشاره روشني داشته باشد و به طور واضح از لزوم تاسيس مجلس شورا سخن به ميان آورد. «براي آن كه عموم مردم از توجهات ما واقف باشند مقرر مي داريم كه مجلس مزبور را صريحا دائر نموده و بعد از انتخاب اجزاي مجلس، فصول و شرايط نظام مجلس شوراي ملي را براساس امضاي منتخبين به طوري كه شايسته مملكت باشد مرتب نمايند كه به شرف عرض و با امضاي همايون اين مقصود مقدس صورت پذيرد».

تازه اينجا بود كه رضايت خاطر مشروطه خواهان فراهم شد. فلذا به اعتصابات و تحصن ها خاتمه دادند و مهياي تشكيل نخستين مجلس شوراي ملي ايران شدند. چون مظفر الدين شاه در آستانه مرگ بود و اميدي هم به موافقت جانشين محمدعلي ميرزا نبود، مليون در مدت كوتاهي بر آن شدند تا با تدوين قانون اساسي و توشيح آن به دست شاه، پايه هاي برقراري قوه مقننه را بريزند و مستحكم سازند تا از دستبرد و تعرض قوه مجريه مصون بماند. پس بلادرنگ، كار تدوين نظامنامه انتخابات توسط مجلسي مركب از شاهزادگان، علما، مالكان، تجار و اصناف آغاز شد. تا اين كه پس از ۳۳ روز موفق شد نظامنامه انتخابات را آماده كند و آن را به امضاي شاه برساند.

نكته حائز اهميت اين بود كه براساس مواد بيست و هشت گانه نظامنامه انتخابات، فقط افرادي حق نمايندگي داشتند كه در زمره شاهزادگان، علما، اشراف، بزرگان، مالكان و اصناف تلقي مي شدند و مي بايست شرايطي چون آشنايي با زبان فارسي، برخورداري از سواد، تابعيت ايران، ميانگين سن ۳۰ تا ۷۰ سال، خدمت نداشتن در مشاغل دولتي و نيز معروفيت علمي و بصيرت در امور مملكتي را دارا مي بودند. در مقابل، انتخاب كنندگان يا واجدان شرايط راي دادن هم بايد بالاي ۲۵ سال و از اتباع ايران مي بودند و گروه هايي چون زنان، نظاميان، مجرمان و تهيدستان از حق راي دادن محروم بودند.

آري، بدين سان پيشينه برگزاري انتخابات در ايران به ۱۰۵ سال پيش باز مي گردد. يعني به سال ۱۳۲۴هجري قمري يا به عبارت دقيق تر، تابستان گرم ۱۲۸۵ شمسي / ۱۹۰۶ ميلادي. آن هنگامه پر التهاب و نفس گيري كه فقط چند ماه از صدور دستخط عالي ترين مقام سياسي ايران مبني بر اعطاي حق تاسيس عدالتخانه در ذي القعده ۱۳۲۳ و سپس فرمان تاريخي ولي استبداد برانداز شاه قدرقدرت! مملكت براي برپايي انتخابات و تشكيل مجلس شوراي ملي مي گذشت. كمي بعد، مقدمات انتخابات در شهرهاي بزرگ فراهم شد و در روز چهارشنبه مهر ۱۲۸۵ شمسي اولين پارلمان ايران افتتاح شد.

چالش مجريه و مقننه

براي دستگاه سياست گذاري كشوري كه طي سده هاي طولاني به خودكامگي و انحصارطلبي عادت كرده بود، تحمل پذيرش يك نهاد مديريتي بالقوه و ناظر بسيار دشوار بود، چه رسد به آن كه در برابر اقداماتش وظيفه پاسخگويي را نيز داشته باشد. مخالف سرسخت نخستين مجلس شوراي ملي، محمدعلي شاه قاجار بود كه در پي فراهم آوردن زمينه اي براي تحقير مجلس و سركوب مشروطه خواهان، قصد داشت تا در موقع تنظيم اولين قانون اساسي، حقوق و امتيازات پيشين خود را احيا كند. در حالي كه آزاديخواهان و علما، خواهان تثبيت قدرت مردم در متن قانون اساسي بودند و نمي خواستند اسباب اولويت و تقدم قوه مجريه بر قوه مقننه و توسعه اختيارات مطلقه براي دولت را فراهم كنند. از اين رو، قانون اساسي به صورت گزيده اي از قوانين اساسي كشورهاي بلژيك، فرانسه و بلغارستان و به شكل تركيبي از قوانين غربي با احكام اسلامي تدوين شد و هرچند شتابزدگي در تدوين آن باعث كاستي هايي شده بود، اما دولت خودكامه قاجار به همين مقدار قانون گذاري هم رضايت نداشت. شاه مستبد و خودراي كه مجلس و مجلسيان را به هيچ مي انگاشت، در مراسم تاج گذاري خود از هيچ يك از نمايندگان مجلس شوراي ملي دعوت نكرد. اندكي بعد، دوگانگي ميان مواضع مجلس و شاه به قدري عميق شد كه هرچند روز يك يا دو نماينده مجلس از رفتار و برخوردهاي دولتيان انتقاد و وزيران را به استيضاح تهديد مي كردند. از آن سو، وزيران دولت نيز از حضور در مجلس براي پاسخگويي به سوالات وكلا خودداري مي كردند. دليل چنين رفتاري را از سخنان امين السلطان رئيس الوزراء انتصابي محمدعلي شاه به هنگام معرفي وزيران خود به مجلس مي توان دريافت. او اذعان داشت كه وزيرانش فقط در برابر دولت مسئول هستند و زماني كه نمايندگان مجلس درباره تعداد اندك وزيران و وسيع بودن حوزه اختيارات آنان از وي سوال كردند، جواب داد: در قانون اساسي در باب مسئوليت وزيران و تعداد آن ها هيچ سخني به ميان نيامده، بنابراين اعتراض بي مورد است.» چنين مسئوليت گريزي گستاخانه اي بود كه باعث شد نمايندگان مجلس با تدوين متمم قانون اساسي، حدود اختيارات هريك از وزيران و سازمان هاي مملكتي را تعيين كنند و با نظارت و همراهي علماي ديني، محمدعلي شاه لجوج و خودسر را وادارند كه در ۱۵مهر ۱۲۸۶ شمسي، آن را توشيح كند.

با همه اين تنش ها، دستاورد مهم مجلس اول شوراي ملي در تدوين قانون اساسي و متمم آن، خاصه تاكيد بر اصل مهمي چون تفكيك قوا را نبايد از نظر دور داشت. اين مجلس موفق شد با بركناري واليان خودكامه و فاسد، رد استقراض از كشورهاي خارجي، لغو اعطاي تيول به اشخاص، نظارت بر ماليات ها، طرح تاسيس بانك ملي، و مشهورتر از همه، تصويب طرح نظارت پنج مجتهد برجسته بر مصوبات مجلس براي تطبيق مصوبات با قواعد شريعت گام مهمي را در راه تقويت و تكريم نهاد قانون گذاري بردارد. هرچند كمي بعد، در روز سه شنبه ۲۳ جمادي الاول ۱۳۲۶ كلنل لياخوف فرمانده بريگاد قزاق، مجلس را به توپ بست و درهاي «ساختمان اميد ايرانيان» بسته شد.

با اين همه، بنايي كه گذاشته شده بود، ديگر غيرقابل انهدام يا فراموشي بود كه جاي بسي خوشوقتي بود. حال بگذار مجلس را به توپ ببندند. اساس كار و تفكر پارلمانتاريسم را چه مي كنند؟ بدين سبب بود كه وقتي روساي سنت گراي عشاير مركزي با همراهي مبارزان آذري وارد تهران شدند تا بساط استبداد صغير محمدعلي شاهي را برچينند، با برپايي دوره دوم مجلس شوراي ملي مخالفتي نكردند و براي مرتبه دوم، در روز يك شنبه ۲ ذي القعده ۱۳۲۷ قمري، ۶۰تن از نمايندگان در خانه ملت جمع شدند تا روند بقاي قوه قانون گذار ايران را تضمين بخشند. اگرچه براساس نظامنامه اين دوره از انتخابات، شمار وكلا افزايش يافت و معيار طبقاتي بودن آنها حذف شد و حتي سن منتخبان به ۲۰سال كاهش يافت اما متاسفانه، شرط تمكن مالي راي دهندگان و مشاركت نكردن نمايندگان اصناف و بانوان، باعث شد تا شماري از قاطبه ملت از شركت در انتخابات محروم بمانند. البته، اين نقيصه را مجلس دوم با تاسيس اولين احزاب سياسي تاريخ ايران، جبران كرد. احزابي كه با ارائه مرامنامه و سرعت بخشيدن به رقابت هاي حزبي و فعاليت هاي پارلماني، در بيداري نسبي مردم و تحرك محافل سياسي نقش ايفا كردند.

سال هاي سرزندگي

شايد بسياري از افرادي كه تاريخ معاصر را مطالعه كرده اند، از فرجام ناگوار مجالس دوره هاي اول تا سوم شوراي ملي كه خارج از وقت قانوني و مقرر خود به تعطيلي كشانده شد، دچار داوري شتابزده شوند و حيات و كارنامه اين دوره هاي مجلس را كم ارزش تلقي كنند. اما حقيقت امر آن است كه مجالس ادوار اول تا سوم، به لحاظ ايجاد شور سياسي و كنش انقلابي در بين اقشار خودآگاه و همبسته اجتماعي، كارنامه درخشان و ستودني داشته است. جاي شگفتي است اما چنين به نظر مي آيد كه گويي مردم كوچه و بازار در ايران سده ۱۴، مي دانسته اند كه اساسي ترين ركن نظام هاي دموكراتيك، انتخابات است. يعني مرحله اي كه طبق آن متصديان قدرت به دست خود مردم انتخاب مي شوند. از همين رو، در ادبيات آن روزگار مواردي مشاهده مي شود كه حكايت از اميد توده مردم به برپايي عدالت اجتماعي و قانونمندي سياسي بر اثر تشكيل مجلس و تصويب قوانين آرماني دارد. نمونه مثالي، اشعار اديبان متعهد و خروشنده اين دوران طلايي ادبيات سياسي فارسي است. جايي كه سيد اشرف الدين مي سرايد:

مشروطه درختي است پر از ميوه و اثمار

عدليه و انصاف و مساوات ورا بار

و شاعر آزاده فرخي يزدي- كه چون در زمره نمايندگان مجلس درآمد تا با بي دادگران ستيزد- از افتتاح مجلس چنان خوشحال و اميدوار شده بود كه گفت:

شاد باش اي مجلس ملي كه بينم عن قريب

از تو آيد درد ملت را در اين دوران طبيب

علي اي حال، دوره دوم مجلس شوراي ملي با اهانت مستقيم قواي متجاوز روس، تعطيلي احزاب و جرايد و دستور موكد ناصرالملك نايب السلطنه به پايان آمد. پس از شكست روش خشونت آميز محمدعلي شاهي در زمينه تعطيلي مجلس اول، اين بار نوبت به اعمال كردن روش مزورانه ناصرالملك انگلوفيل براي خاموش كردن مخالفان رسيده بود. مجلس دوم بسته شد و مجلس سوم هم در هياهوي غرش توپ هاي جنگ جهاني اول، كارش به انحلال كشيد. تا آن كه با خروج سربازان روسي از كشور و روشن شدن دورنماي اميدبخش فضاي باز سياسي، افتتاح دوره چهارم مجلس شوراي ملي در دستور كار فعالان سياسي قرار گرفت. ولي با وجود انتخاب نمايندگان، مجلس به اين زودي ها افتتاح نشد؛ زيرا زمان انتخابات به دليل ضعف برنامه حزبي و اختلافات جناحي به طول كشيد و برخي از جناح ها نيز، شرايطي مناسب را براي برگزاري انتخابات آزاد و تاسيس جلسات مجلس خواستار بودند. تا اين كه سرانجام مجلس چهارم در چهارشنبه اول تير ۱۳۰۰شمسي /۱۵ شوال ۱۳۳۹ افتتاح شد. اما از آن جا كه سلامت انتخابات اين دوره زير سوال بود؛ به سبب مخالفت هاي گروه هاي اوپوزيسيون با نحوه انتخاب شوندگان، مشيرالدوله نخست وزير در مردادماه ۱۲۹۹ شمسي، بيانيه اي مبني بر تجديد انتخابات، در صورت نارضايتي مردم از انتخابات گذشته صادر كرد.

اين عقب نشيني قوه مجريه در مسئله صحت و ثبات قوه مقننه، باعث شد تا مجلس چهارم موفق به تثبيت جايگاه خود در فضاي سياسي كشور شود. به طوري كه هرگونه تعرض به نهاد قانون گذاري از سوي جناح ها و فعالان سياسي و خاصه نهادهاي پشتيبان پارلمان يعني احزاب و مطبوعات مورد اعتراض جدي واقع مي شد. شايد به همين دليل بود كه مجلس دوره چهارم موفق شد دولت وقت را وادارد تا لايحه قانوني محاكمه وزيران را كه مشتمل بر ۱۳۱ ماده بود، در تاريخ ۷ آبان ۱۳۰۱ ش به صحن مجلس ببرد! در واقع، كاميابي اين مجلس، چنان بود كه برخي نويسندگان، آن را يكي از بهترين و فعال ترين مجالس دوره مشروطه دانسته اند. البته مجلس دوره پنجم نيز خالي از فايده و اثربخشي نبود. منتهي اين بار در راه حذف قاجارها از تاريخ و ياري به تاسيس دودمان جديدي كه باني آن مجلس را به هيچ مي انگاشت!

سقوط اقتدار مجلس

روزگار بازي هاي بسيار دارد و چرخش ايام فراز و فرودهاي متعدد را نشان مي دهد. اندكي پيشتر، اقتدار و صلابت مجلس شوراي ملي چنان بود كه نماينده اش آيت ا... مدرس مي گفت: نمايندگان از هيچ كس واهمه اي ندارند و چون قدرت دارند حتي پادشاه و نخست وزير را مي توانند عزل و يا وزيري را تاييد كنند و حتي در مقابل قانون گريزي هاي رضاخان سردارسپه اعلام داشت: «براي مجلسي كه كارهاي بزرگ تر انجام مي دهد، تغيير دادن وزير جنگ كاري ندارد» و كمي بعد، همين مجلس از سوي دولت و دربار تحقير شد و نمايندگانش به افرادي بله قربان گو تبديل شدند. البته دوره ششم مجلس كه به عنوان نخستين مجلس شوراي ملي در دوره سلطنت تازه تاسيس خاندان پهلوي مي بايست ظاهري دموكراتيك مي داشت، در ابتدا چندان تهي از انرژي و پويايي نبود. تعدادي از افراد مستقل چون آيت ا...مدرس، مصدق، بهار، آشتياني و ... به مجلس ششم راه يافتند و در قالب جناح اقليت مجلس يا به اصطلاح منفردين كوشيدند تا از طريق مخالفت با اعتبارنامه هاي وكلاي دست نشانده دولت، مجلس را به تكاپو و پويش وادارند. اما سوءقصد به جان رهبر مخالفان يعني آيت ا...مدرس و محافظه كاري جناح ليبرال، مجلس را به سمت همسويي با خواست و اهداف دربار پهلوي اول سوق داد.

بدين ترتيب، مجلس شوراي ملي از هر گونه تصميم گيري جدي و مستقل منع شد. چرا كه لوايح با نظر تيمورتاش وزير دربار تهيه مي شد و در جلسات مجلس با كمترين بحث و گفت وگويي به تصويب مي رسيد و اگر مخالفتي هم بود، از سوي آن وكلايي بود كه همه مي دانستند در دوره بعدي مجلس انتخاب نخواهند شد!

بديهي بود وقتي فهرست وكلاي ملت! با تاييد شهرباني و وزير دربار تهيه مي شد و به حكام و سرداران ولايات داده مي شد تا وسايل و مقدمات انتخاب آنان را فراهم كنند، هر نامزدي كه خارج از اين روال مي خواست نمايندگي مردم را بر عهده بگيرد، محكوم به خروج از گردونه رقابت بود.

جالب آن كه وقتي نام فعالاني چون آيت ا...مدرس و مصدق و ... از صندوق هاي آراي مجالس دوره پهلوي بيرون نيامد، همگان و حتي ليبرال هاي محافظه كار و رجال قديمي هم دريافتند كه اين مجلس تنها يك مجلس فرمايشي با نمايندگاني از پيش تعيين شده است كه كاري جز تصويب اوامر اعليحضرت ندارد! با چنين وضعيتي بود كه دوران پويايي و نشاط مجلس شوراي ملي در ايران موقتا به پايان رسيد.

مجالس ادوار هفتم تا سيزدهم طي سلطنت رضاشاه، با ورود نمايندگاني دست چين شده و خنثي كه از فيلترهاي مختلف نظارت استانداري، وزارت كشور، دربار و شهرباني مي گذشتند، شروع به كار كردند. اما در حقيقت، چيزي نبودند مگر نهادهايي بي خاصيت كه ظاهري دموكراتيك را براي چهره خشن رژيم پوشش مي دادند. مكاني بودند براي اعمال تشريفاتي مانند تصويب لوايح دولت و دادن راي اعتماد به وزراي مورد اعتماد شاه.

جالب آن كه سفير انگليس در تهران در گزارش خود نوشت: «مجلس ايران را نمي توان جدي گرفت؛ نمايندگان آزاد نيستند، همچنان كه انتخابات آزاد نيست. وقتي شاه بخواهد چيزي تصويب شود، تصويب مي شود؛ اگر مخالف باشد، رد مي شود و اگر بي نظر باشد مذاكراتي مفصل و بي هدف صورت مي گيرد.»

نشاط مجدد

هنوز دوره سيزدهم مجلس ايران شروع به كار نكرده بود كه صداي ريزش بناي حكومت ديكتاتور به گوش رسيد. نخستين مجلس شوراي ملي در زمان پادشاه جوان محمدرضا پهلوي كه تجربه چنداني از حكومت داري نداشت و در زير بمباران مواضع نظامي به دست متفقين، عرضه عرض اندام نداشت، تشكيل شد. با فرار ديكتاتور از كشور و رشد احزاب، آزادي بيان و باز شدن فضاي خفقان آلود داخلي، موج جديدي از شور و نشاط سياسي در كشور ايجاد شده بود. تركيب مجلس ۱۳ بسان مجالس ديگر دوره حكومت رضاشاه، تقريبا يكدست و دستچين شده نبود و مجبور بود براي همگام شدن با جريان روز جامعه و استفاده از موقعيت جديد، تركيب و تلاش ديگري را تجربه كند.

البته، اقدامات بر ضد مجلس پايان نيافته بود. قوه مجريه و عناصر قانون گريز همچنان با اقتدار يا نظارت عاليه مجلس معارضه مي كردند. وقتي فروغي از مجلس جديد راي اعتماد گرفت، بسياري از گروه ها و مردم خواهان برگزاري انتخابات جديد و سالم تري شدند، ولي نخست وزير با استناد به قانون اساسي و اين كه حق انحلال مجلس را به هيچ فرد و نهادي نداده است، از قبول اين خواسته مردم سرباز زد. سپس عوامل سري دست به كار شدند تا با افتتاح صوري و سريع مجلس، هرگونه شائبه و اعتراضي را از بين ببرند. تصويب اعتبارنامه هاي وكلاي انتخابي چنان سريع انجام شد كه به قولي حتي در مجالس دوره رضاشاهي هم اين گونه سابقه نداشت. به نحوي كه ظرف يك ساعت و نيم، ۱۳۶ اعتبارنامه خوانده و تصويب شد!

به اعتراف محققان تاريخ ، سال هاي ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ شمسي، كه مقارن با ادوار ۱۳ تا ۱۶ مجلس شوراي ملي بود، از پربارترين و درخشان ترين مقاطع پويش و اقتدار قوه مقننه تا قبل از پيروزي انقلاب بوده است.

حتي مجلس سيزدهم(۱۳۲۲ -۱۳۲۰) هم كه در فضاي پرالتهاب اشغال ايران فعاليت مي كرد، با چهار فراكسيون: اتحاد ملي، ميهن آذربايجان و عدالت مي خواست ابزار قدرت قوه مجريه نظير ارتش را تحت نظارت خود درآورد و با انتخاب نخست وزير، از مداخله شاه و دربار و يا نيروهاي خارجي ممانعت به عمل آورد. در واقع، نظارت مجلسيان بر وزرا يكي از راه هاي تحقق اصول دموكراتيك نظام مشروطه بود كه از آغاز درخواسته هاي مليون تجلي يافته بود، چنان كه شاعري سروده بود:

آنان كه به قانون شكني مشغولند

پيش وكلا ز خوب و بد مسئولند

آن روز كه اعتماد مجلس شد سلب

از شغل وزارت همگي معزولند

از آن جا كه با تصويب نمايندگان دوره چهاردهم، مقرر شده بود، انتخابات دوره پانزدهم فقط در شرايط خروج اشغالگران از كشور انجام شود، مجلس مدتي را در فترت سپري كرد. در اين فاصله، فعالان سياسي نظير محمد مصدق با طرح سياست موازنه منفي و تغيير در نظام انتخابات مجلس(مانند: افزايش تعداد نمايندگان تهران، اجازه دادن به بي سوادان براي حق راي و...) موفق شدند فضاي مجلس پانزدهم را پرشور سازند. اندكي بعد، اين جوشش به حوزه نفت منتقل شد و مسئله ملي شدن صنعت نفت ، تمام قوت و انرژي مجلس شوراي ملي را به خود اختصاص داد.

تا جايي كه با وجود همه مخالفت ها و توطئه ها ، ماده واحده ملي شدن نفت در ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ به اتفاق آرا در صحن مجلس راي آورد و تصويب شد. اما مدت زماني نگذشت كه همان قهرمان مجلس شانزدهم يعني مصدق، با انحلال مجلس هفدهم در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲، مقدمات انحلال حكومت خودش را فراهم كرد.

مداخلات حاكميت

در بهمن ۱۳۲۷ به جان محمدرضا شاه سوءقصد شد. فرصت خوبي براي شاه جوان و بلندپرواز به دست آمد تا جايگاه و اقتدار خويش را تعالي بخشد. با مطرح كردن قاعده تشكيل مجلس موسسان و گزينش نيمي از اعضاي مجلس سنا از ميان مهره هاي مورد نظرش ، موفق شد حق انحلال مجلسين و حق وتوي مصوبات مالي را به دست آورد.

او مي خواست با ايجاد ساختارهاي موازي و سپس كنترل ارتش و احزاب، قدرت خود را در جامعه نهادينه كند و همچون پدرش مجلس را به نهادي بي خاصيت و مجري فرامين تبديل كند. كاري كه در آن موفق هم شد. به تدريج دخالت شاه در مسائل قوه مقننه چنان شد كه در موارد متعدد نظير گزينش نامزدها، نحوه برگزاري انتخابات، شيوه بازخواني آرا، تاييد صلاحيت ها، تركيب نمايندگان مجلس، ساز و كار قانون گذاري مجلس و نحوه نظارت بر قوه مجريه، دست دربار به خوبي ديده مي شد.

دوشنبه|ا|24|ا|بهمن|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خراسان]
[مشاهده در: www.khorasannews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 209]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن