تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):وصول به خداوند عزوجل سفری است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831435078




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

از خيانت تا خنده + عكس فيلم‌ها


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاين: از خيانت تا خنده + عكس فيلم‌ها
سينما - اولين فاكتور كمدي فيلم«خوابم مي‌آد» به كارگرداني رضا عطاران، اكبر عبدي است كه نقش مادر رضا عطاران را بازي مي‌كند؛ پيرزني تپل، بانمك و بازيگوش.


ونداد الوندي‌پور: فيلم‌هاي «برف روي كاج‌ها»، «خوابم مي‌آد» و «رها‌تر از دريا» از جمله فيلم‌هاي بخش مسابقه سي‌امين جشنواره بين المللي فيلم فجر هستند. در اين مطلب نگاهي داريم به اين سه فيلم.

برف روي كاج‌ها / زندگي واقعي پيچيده‌تر است
وقتي بازي خوب آقاي معادي را در فيلم‌هاي آقاي فرهادي ديدم انتظار داشتم فيلم ايشان هم اثري متفاوت و منحصر به فرد باشد؛ ولي متاسفانه نبود. تم فيلم، «خيانت» است. يكي از تكراري‌ترين تم‌هاي فيلم‎هاي اخير ايراني و چند تا از فيلم‌هاي جشنواره. داستان به زندگي علي (حسين پاكدل) و رويا (مهناز افشار) مي‌پردازد. طبق معمول فيلم‌هاي اين چنيني، دختري جوان وارد قصه مي‌شود و بقيه ماجرا. فيلمنامه فيلم چيز تازه‌اي ندارد و خلاقيتي در محتوا و ساختار روايي آن به كار نرفته. ريتم داستان-مثل بسياري از فيلم‌هاي ديگري كه تاكنون در جشنواره ديديم- كند است. به نظر من مهم‌ترين ايراد فيلمنامه عدم وجود وقايع دراماتيك كافي در داستان است. به قول دوستي، اگر قرار باشد تماشاگر يك برش معمولي و در اكثر دقايق، غيردراماتيك را شاهد باشد، ديگر دليلي براي سينما رفتن ندارد و مي‌تواند به نظاره زندگي خود يا اطرافيانش بنشيند.
شخصيت پردازي‌ها هم، به خصوص در مورد كاراكتر آقاي پاكدل، چندان خوب نيست. فيلم مي‌توانست روي كاراكتر علي متمركز شود و مثلا، به علل و عواملي كه او را به سوي خيانت سوق داد بپردازد و او را، كه نمونه‌اي از بسياري از مردان مشابه است، از نظر روان‌شناختي تجزيه و تحليل كند.

ريتم بصري فيلم، مثل ريتم روايي‌اش، كند و در برخي سكانس‌ها، ايستا است و اين فيلم را تا حدي كسالت بار كرده است. موضوع خيانت شوهر و واكنش همسر، و درخواست طلاق خيلي ساده برگزار مي‌شود. منظورم اين است كه در زندگي واقعي، وقتي چنين مشكلي براي يك زوج به وجود مي‌آيد، معمولا ماجرا به اين سادگي پيش نمي‌رود و به اين سادگي پايان نمي‌يابد. ماجراي رابطه رويا با كاراكتر صابر ابر هم خيلي مختصر و ساده پرداخت شده است. به خصوص اينكه كاراكتر صابر ابر چيزي درباره مشكل زندگي علي و رويا نمي‌داند و خب، با توجه به فرهنگ ما، خيلي بعيد است كه يك جوان به اين راحتي و بدون هيچ نگراني‌اي با يك زن شوهر دار رابطه دوستانه برقرار كند.
فيلم آقاي معادي آدم را كمي به ياد فيلمهاي آقاي فرهادي مي‌اندازد. ظاهرا ماجرا ماجراي اثر كردن كمال همنشين است. البته در فيلمنامه‌هاي آقاي فرهادي، برخلاف فيلمنامه آقاي معادي، وقايع و كاراكتر‌ها پيچيده هستند و درام در تك تك دقايق داستان جاري است.
نكته آزار دهنده ديگري كه در اين فيلم، و در بسياري ديگر از فيلم‌هاي ايراني به چشم مي‌خورد اين است كه آدم‌ها از نظر اقتصادي همه متعلق به طبقه بالاي اجتماع هستند. همه ماشين‌ها چند ده ميليوني دارند و خانه‌هاي ميلياردي. وضعيت حاضر اكثريت مرد، كه با سيلي صورت خود را سرخ مي‌كنند و از همه نظر در مضيقه هستند، اصلا در فيلم‌ها منعكس نمي‌شود. انگار نه انگار كه بخش زيادي از مردم زير و روي خط فقر سرگردانند. انگار نه انگار كه...

خوابم مي‌آد؛ يك كمدي خوب
در برخي از لحظات فيلم «خوابم مي‌آد» عظلات شكمم از شدت خنده درد گرفت. اين اتفاق جزو معدود دفعاتي بود كه در مورد يك فيلم كمدي ايراني براي من رخ داد، و فكر مي‌كنم همين، نشانه خوبي براي اثبات موفق بودن رضا عطاران در ساختن فيلمي كمدي باشد. اولين فاكتور كمدي فيلم، اكبر عبدي است كه نقش مادر رضا عطاران را بازي مي‌كند. پيرزني تپل، بانمك و بازيگوش با زباني شيرين كه‌گاه از دهانش بيرون مي‌آيد. ناصر گيتي جاه هم بازي كميك خوبي در نقش پدر عطاران دارد. اما اصل فيلم، خود عطاران است. يك معلم دست و پا چلفتي كه از زمين و زمان بدي مي‌بيند؛ پيرپسري كه شاگردانش دمار از روزگارش در آورده‌اند و عشقش خوابيدن و خواب ديدن است و مهم‌ترين لحظات تفكرش، لحظه‌اي كه در دستشويي نشسته.
عطاران خود راوي داستان است و نريشن فيلم را مي‌گويد. نريشني كه نقشي مهم و موثر در روايت داستان دارد و اصلا تحميلي به نظر نمي‌رسد. شوخي‌هاي كلامي و موقعيت‌هاي طنزآميز فيلم واقعا بامزه‌اند و سينما را منفجر مي‌كنند. مثلا تصور كنيد پيرزن عاشقي با تفنگ بادي به پشت شوهرش كه مشغول آموزش تيراندازي به اوست، شليك كند، يا عاشقي درست جلوي چشم معشوقه‌اش شلوارش خيس شود و او آن را گردن ليوان چاي بي‌اندازد ولي ليوان لب به لب پر باشد.
طنز فيلم اساسا تلخ است، اما گزنده نيست. يك فيلم به تمام معنا سرگرم كننده، البته نه از نوع مبتذلش. آدم وقتي اين فيلم را با فيلم‌هاي مثلا آقاي رضويان و امثالهم مقايسه مي‌كند تفاوت كمدي واقعي و لوده بازي را متوجه مي‌شود.
به نظرم فيلم در يك سوم پاياني كمي از بار طنزش كاسته مي‌شود و تا حدي به بيراهه مي‌زند. يعني از لحظه‌اي كه عطاران با معشوقه‌اش (مريلا زارعي) به فكر دزدي مي‌افتند. بخصوص صحنه‌هاي به گروگان گرفتن دختر آقاي سرفراز كه به فيلم لطمه زده و باعث شده فيلم از حالت يكدستي كه در دو سوم ابتدايي دارد خارج شود.

بازي‌هاي فيلم عالي هستند. بخصوص بازي اكبر عبدي كه براي دومين بار (بعد از آدم برفي) در سينما تغيير جنسيت داده، و بازي خود عطاران. ريتم فيلم در دو سوم اول تند و با داستان متناسب است و به هيچ وجه حوصله سر بر نيست، ولي در يك سوم انتهايي (صحنه‌هاي دزدي و گروگان گيري)، ريتم كمي كند مي‌شود و اين، در كنار كاهش موقعيت‌ها و ديالوگهاي طنز داستان، كمي فيلم را در اين لحظات خسته كننده مي‌كند؛ البته كمي.
پايان بندي فيلم هم به نظرم عالي است. يعني از اين بهتر نمي‌شد يك قصه طنز را به تلخ‌ترين شكل ممكن تمام كرد. اسم فيلم هم به نظرم جذاب است. به نظر مي‌رسد فيلم پس از اكران عمومي بسيار پرفروش شود و شايد جزو ركورد داران، و اين مايه خوشبختي خواهد بود كه مردم با ديدن اين فيلم به تفاوت يك فيلم طنز خوب با امثال اخراجي‌ها و افراطي‌ها پي ببرند.

رها‌تر از دريا؛ هندي‌تر از هندي
هر جشنواره فيلمي، حتي اگر مخصوص كودكان فيلمساز باشد، يك فيلترهاي كيفي‌اي دارد كه فيلم‌ها بايد از آن رد شوند. كاري نداريم كه در اينجا فيلترهاي ديگري هم داريم كه معمولا تاثير منفي دارند، اما منظور من نهادي است كه يك حداقل‌هاي كيفي‌اي معيارش است و به فيلمهايي كه واجد اين حداقل‌ها هستند مجوز شركت در جشنواره را مي‌دهد. ظاهرا در جشنواره فيلم فجر هم اين نهاد وجود دارد و هر فيلمي را به جشنواره راه نمي‌دهند. سوال اينجاست: پس چرا فيلم «رها‌تر از دريا» در جشنواره حضور دارد؟
آيا در هنگام عبور اين فيلم، منفذهاي فيل‌تر موقتا بزرگ شدند؟!
رها‌تر از دريا يك فيلم هندي به تمام معناست. هندي به معني رايجش: داستان باورناپذيرِ احساسي و جور شدن در و تخته در لحظه مناسب و... ولي نه؛ اين فيلم از فيلم‌هاي هندي هم بد‌تر است. برخي فيلم‌هاي هندي حداقل براي سرگرم شدن -در لحظاتي كه هيچ چيز ديگري براي سرگرم كردنت وجود ندارد- قابل تماشا و قابل تحمل هستند. بخصوص اگر ساز و آواز خوبي هم داشته باشند. ولي اين فيلم اصلا قابل تحمل نبود. داستان تكراري بود، كه البته اين في نفسه چيز بدي نيست. قصه دختري كه مي‌فهمد پدر و مادرش، پدر و مادر اصلي‌اش نيستند و به جستجوي پدر واقعي‌اش مي‌رود. از اين طرح مي‌شد يك فيلم سرگرم كننده قابل قبول ساخت. يعني ظرفيتش را داشت. ولي متاسفانه آقاي فيلمنامه نويس از عهده اين كار برنيامده. كاراكتر‌ها خوب پرداخت نشده‌اند و وقايع دراماتيك فيلم، ساختگي و تحميلي به نظر مي‌رسند.
مثل فيلم‌هاي هندي، بسياري از بخش‌هاي داستان باورناپذير هستند. مثلا رابطه‌‌ رها و پسر عمويش. آيا واقعا يك دختر در طول چندين سال نمي‌تواند بفهمد كه احساس پسرعمويش به او از چه نوع است؟ و به اين راحتي او را «داداش» صدا مي‌زند و اصلا به ذهنش نمي‌رسد كه او خودش را داداش حساب نمي‌كند؟ آيا آقاي كاپيتان، بعد از بهبودي از زخم‌هاي جنگ، به دنبال پيدا كردن دخترش، كه انقدر دوستش دارد، نرفت؟ عبدالرضا اكبري كه دوست او بود و پيدا كردن او (اكبري) براي كاپيتا كار سختي نبود؟ آيا...
و اما بد‌تر از همه، كه اين فيلم را به يك فاجعه تبديل كرده، بازي‌هاي فيلم است. منظورم بازي بازيگران اصلي، كه بازيگرند (اكبري، خنياگر) نيست. بازي بقيه بازيگر‌ها كم و بيش بد است. بازيگر نقش دريا، خوب نيست اما خيلي هم بد بازي نمي‌كند. بازيگر نقش پسر عمو هم همينطور. ولي بقيه واقعا بد بازي مي‌كنند به طوري‌ كه مطمئنم تماشاگر عام هم از اين مسئله آزار خواهد ديد. واقعا آقاي كارگردان بعد از هر روز (يا هر هفته) كاري راش‌ها را چك نمي‌كرد كه متوجه اين مسئله شود و بازيگرانش را عوض كند؟ يا متوجه شد و بي‌خيالي طي كرد؟
يك نكته هم براي گريمور محترم فيلم. در تصويري كه ما از جواني كاپيتان (در كنار‌‌ رها و همسرش) مي‌بينيم، او اصلا جوان‌تر از زمان كنوني به نظر نمي‌رسد. انگار نه انگار تصوير مال حداقل بيست سال پيش است.
نكته آخر:‌اي كاش آقاي كارگردان، كه معلوم است فن كارگرداني را بلد است و انقدر خوب دكوپاژ و نما بندي مي‌كند، در فيلمهاي بعدي موفق عمل كند.

5757

شنبه|ا|22|ا|بهمن|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاين]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 142]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن