تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836477731
گزارش موسسه خاور نزديك واشنگتن از عواقب اقدام پيشگيرانه برضد ايران//قسمت اول
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزارش موسسه خاور نزديك واشنگتن از عواقب اقدام پيشگيرانه برضد ايران//قسمت اول
خبرگزاري فارس: پيش بيني نحوه اقدام تلافي جويانه ايران دشوار است، زيرا اين كشور در مقاطع گوناگون تاريخي و در شرايط مختلف، واكنش هاي متفاوتي از خود نشان داده است. ممكن است ايران بلافاصله دست به اقدام تلافي جويانه بزند، يا اين اقدام را به تاخير اندازد و يا اجراي آن را به دست نمايندگان و جانشينان خود بسپارد.
مقدمه:
در گزارش حاضر كه به وسيله دوتن از متخصصان برجسته مسائل استراتژيك آمريكا در حوزه خاورميانه تهيه شده است، تلاش ميشود عواقب احتمالي اقدام نظامي پيشگيرانه عليه برنامه هسته اي ايران و راههاي كاهش تاثير اين عواقب به دقت مورد ارزيابي قرار گيرد كه به دليل اهميت آن براي كارشناسان و تصميمگيرندگان مسائل سياسي و نظامي كشور- بويژه لزوم هوشياري در مورد اقدامات پنهاني كه به مقامات آمريكايي توصيه مي شود- خبرگزاري فارس اقدام به ترجمه اين اثر نموده است، بديهي است كه مطالب بيان شده خصوصاً در مورد سوابق اقدامات بينالمللي ايران كه در متن گزارش آمده است ديدگاه نويسندگان بوده و لزوماً مورد تأييد خبرگزاري نميباشد.
خلاصه گزارش:
پيش بيني نحوه اقدام تلافي جويانه ايران دشوار است، زيرا اين كشور در مقاطع گوناگون تاريخي و در شرايط مختلف، واكنش هاي متفاوتي از خود نشان داده است. ممكن است ايران بلافاصله دست به اقدام تلافي جويانه بزند، يا اين اقدام را به تاخير اندازد و يا اجراي آن را به دست نمايندگان و جانشينان خود بسپارد. از جمله عواقب و واكنش هاي احتمالي ايران ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
كنارهگيري ايران از پيمان منع گسترش تسليحات هسته اي (NPT):
در اين صورت ايران براساس ماده 41 فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد، از تمام فناوري هايي كه اعضاي اين پيمان مجاز به دريافت آن هستند محروم خواهد شد.
ممانعت ايران از رفت و آمد كشتيهاي تجاري و نفتي در خليج فارس و عبور آنها از تنگه هرمز:
در صورت بروز چنين پيشامدي كشورهاي حامي آزادي كشتيراني و شوراي امنيت سازمان ملل متحد ميتوانند با محكوم كردن اقدام ايران مانع ادامه روند احتمالي در طولاني مدت شوند.
قطع صادرات نفتي ايران:
افزايش صادرات نفتي كشورهاي عمده صادركننده نفت از جمله عربستان سعودي و ساختن خطوط لوله انتقال نفت با استفاده از ماده كاهنده اصطكاك - از جمله توسط امارات متحده عربي - با كاهش صادرات نفت و متعاقبا افزايش قيمت آن در بازارهاي جهاني مقابله خواهد كرد.
حمله ايران به منافع آمريكا در خليج فارس:
در صورت حمله ايران به زيرساختهاي حساس و مهم اين منطقه ميتوان با اتخاذ اشكال گوناگون اقدامات حفاظتي به صورت قراردادي و مستحكمتر كردن اكثر زيرساختها از شدت آسيبپذيري تاسيسات (تاسيسات نفتي عربستان سعودي در شهر ابقيق و طرح هاي نمك زدايي در سواحل جنوبي خليج) جلوگيري كرد اما نميتوان كاملاً مانع هر گونه اتفاق شد.
حمله ايران به منافع آمريكا در عراق:
نيروهاي ائتلافي بايد به منظور مقابله با تهديد فزاينده ايران تلاش خود را براي كاهش نفوذ اين كشور در عراق
به كار برند.
حمله ايران به اسرائيل - از طريق لبنان - و حمله به رآكتور هسته اي ديمونا:
حمايت گسترده آمريكاازاسرائيل وبالا بودن سطح حفاظتي اين رآكتوراحتمال وقوع چنين حملهاي راكاهش ميدهد.
حمايت ايران از گروههاي خارج از كشور:
ايران ميتواند به كمك نيرويهاي حزب الله جنگ شديدي عليه آمريكا به راه اندازد.
تاثير پيشگيري بر روابط آمريكا با روسيه و چين:
با توجه به اين نكته كه روسيه و چين در رقابت با آمريكا هستند، اگر حمله آمريكا عليه ايران به يك رويارويي نظامي طولاني ميان اين دو كشور منتهي شود ممكن است روسيه و چين فرصتي براي تجهيز كردن ايران بيابند تا بدين طريق يا درگيري را به سود خود به پايان برند يا آمريكا را شكست دهند.
ترغيب ساير كشور ها براي دستيابي به تسليحات هستهاي:
در صورتي كه ايران به تسليحات هستهاي دست پيدا كند، تعدادي از كشورهاي منطقه (مانند مصر، عربستان سعودي و تركيه) يا ساير كشورها (مانند برزيل، آرژانتين، تايوان و ژاپن) نيز احتمالا به انجام چنين كاري وسوسه ميشوند و بدين ترتيب استانداردها و قوانين جهاني در مورد منع گسترش چنين تسليحاتي را ناديده ميگيرند و چالشهاي مربوط به بازدارندگي را در جهاني كه تسليحات هستهاي در آن گسترش يافته پيچيدهتر ميكنند و احتمال استفاده از اين تسليحات را افزايش ميدهند هر چند كه كشورهاي داراي تسليحات كشتار جمعي و اتمي حق افزايش و تكميل زرادخانهها را براي خود محفوظ ميدانند.
هم چنين آمريكا بايد واكنش هاي ملي گرايانه مردم ايران را در نظر بگيرد. حمله به ايران و كشته شدن غيرنظاميان موجب تحريك احساسات مليگرايانه خواهد شد كه به سود آمريكا نيست.
بهرغم اين كه اقدام نظامي خساراتي بر زيرساختهاي هستهاي ايران وارد ميكند و روند اجراي برنامه هستهاي اين كشور را به تاخير مياندازد، به راحتي موفقيتآميز نخواهد بود مگر اين كه در طولاني مدت موجب توقف كامل برنامه هستهاي ايران شود. در واقع آمريكا بايد سياستي اتخاذ كند كه در كنار اقدام نظامي موجب كاهش تاثير اقدامات تلافي جويانه ايران شود كه اين امر غيرممكن به نظر ميرسد.
ذكر اين نكته ضروري است كه حمله آمريكا به عراق به بهانه وجود تسليحات هسته اي در اين كشور و فريفتن افكار عمومي جهان، مانع از آن خواهد شد كه كشورهاي متحد آمريكا و ساير كشورها بار ديگر به اين كشور اعتماد كنند و اقدام نظامي آن را مورد حمايت قرار دهند. كشورهاي پادشاهي حاشيه خليج فارس نيز دلايل مناسبي براي سكوت در جريان مقابله آمريكا با ايران ندارند. اغلب اين كشورها كوچك هستند و در مقابل پاسخ هاي ايران بسيار آسيب پذيرند، در نتيجه نميتوانند حمايت علني خود را از آمريكا اعلام دارند.
نكته ديگري كه بايد به آن اشاره كرد اين است كه آمريكا مي تواند با اتخاذ اقدامات پنهاني احتمال بروز عواقب سياسي يا واكنش شديد ايران را به حداقل برساند. چنين اقداماتي ميتواند شامل تلاش براي تشويق مهندسان و دانشمندان برجسته ايراني براي ترك كشور، قرار دادن طرح هاي معيوب و ناقص در قطعات اصلي تجهيزات يا ريختن ويروس هاي مخرب در برنامه هاي اساسي كامپيوتري يا دستكاري تاسيسات مهم باشد. در اين صورت ايران نميتواند اثبات كند كه اين اقدامات مستقيما توسط آمريكا انجام گرفته و بنابراين تاثير اقدام تلافيجويانه آن نيز كاهش مي يابد اما احتمال افشاي اين
اقدامات نيز وجود دارد كه آنگاه در مجامع بينالمللي به ضرر آمريكا خواهد بود.
در مجموع، استفاده از زور زماني تاثيرگذار خواهد بود كه مشروعيت آن تاييد شود. ارزيابي ميزان پذيرش اين
اقدام - در افكار مردم آمريكا، متحدان اصلي اين كشور، جامعه جهاني در سطحي وسيع و حتي جريانهاي مهم سياسي در داخل ايران - در موفق شدن آن بسيار موثر خواهد بود. اين گروه ها بايد اعتقاد داشته باشند كه جمهوري اسلامي پيشنهادهاي منطقي ديپلماتيك را رد ميكند؛ و در نتيجه براي متوقف كردن برنامه هستهاي ايران هيچ چشم انداز مطلوبي
به جز استفاده از نيروي نظامي وجود ندارد؛ اما نفوذ ايران طي سالهاي اخير افزايش يافته است و در حال تبديلشدن
به قدرتي منطقهاي است. حمايت از چنين اقدامي بدون آگاهي از اين كه آيا آمريكا اطلاعات دقيق مورد نياز براي
چنين عملياتي را در دست دارد غير مسئولانه خواهد بود.
دستاويز نهايي
پاتريك كلاسون و آيزن اشتات
"پاتريك كلاسون "معاون پژوهشي موسسه مطالعات خاور نزديك واشنگتن است. وي علاوه بر نوشتن چندين مقاله تخصصي در مورد ايران، از جمله مقالات مربوط به مطالعات تاريخي، نويسنده كتاب ايران ابدي: تداوم و هرج و مرج (به همراه مايكل رابين در سال 2005) بوده است و ويرايش كتابهاي آماده رويارويي با ايران هستهاي باشيد و از برنامههاي هستهاي ايران جلوگيري كنيد (نوشته هنري سكولسكي (Henry Sokolski(به ترتيب در سالهاي 2004 و 2005 در موسسه مطالعات استراتژيك دانشكده جنگ ارتش آمريكا) را بر عهده داشته است. همچنين وي پنج سال استاد پژوهشي موسسه مطالعات استراتژيك ملي دانشگاه دفاع آمريكا بوده و به مدت چهار سال نيز اقتصاددان ارشد موسسه تحقيقات سياست خارجي، بانك جهاني و صندوق بينالمللي پول بوده است. وي به زبان فارسي مسلط است.
"مايكل آيزن اشتات " از مديران ارشد برنامه مطالعات امنيتي و نظامي در موسسه واشنگتن است. وي متخصص مسايل خليج فارس و امور امنيتي اعراب و اسرائيل است و مقالات متعددي درباره استراتژي نظامي و امنيتي ايران و همچنين گسترش غير قراردادي تسليحات هستهاي در خاور دور و آسياي جنوب غربي نوشته است. وي پيش از پيوستن به اين موسسه به عنوان تحليلگر مسايل نظامي در ارتش آمريكا فعاليت ميكرد. وي كه در فاصله سالهاي 2002 - 2001 و در جريان عمليات تداوم آزادي و برنامه ريزي ستاد مشترك براي عمليات آزادسازي عراق فعالانه در مقر مركزي فرماندهي آمريكا خدمت ميكرد در حال حاضر به عنوان افسر مامور در ارتش حضور دارد. وي داراي مدرك كارشناسي ارشد در رشته مطالعات عرب از دانشگاه جورج تون است و چندين بار به خاور ميانه سفر كرده است. نوشتههاي وي كه پيشتر در اين موسسه به چاپ رسيده شامل ارزيابي آشوب طلبي عربهاي سني در عراق (به همراه جفري وايت (Jeffrey White 2005) و سياستهاي آمريكا در عراق پس از صدام: يافتههاي حاصل از تجارب انگليس (به همراه اريك متيوسان (Eric Mathewson 2003)) ميشود. عقايد مطرح شده در اين مطالعه كه بر سياستهاي موجود متمركز ميشود عمدتا عقايد نويسندگان آن است و لزوما نظرات موسسه واشنگتن، هيات امنا يا مشاوران آن را در خصوص سياستهاي مربوط به خاور نزديك منعكس نميكند.
ديدگاه منطقي كلي ميگويد اقدام نظامي پيشگيرانه عليه برنامه هستهاي جمهوري اسلامي ايران خطرات قابل توجهي را به دنبال خواهد داشت و دورنماي موفقيتآميز بودن آن نيز نامعلوم است. هيچ ضمانتي وجود ندارد كه زيرساختهاي هستهاي ايران تخريب خواهد شد، روند اجراي برنامه هستهاي اين كشور به تعويق خواهد افتاد، يا پاسخهاي اين كشور در ايجاد بيثباتي تغيير خواهد كرد و از ميان خواهد رفت.
علاوه بر اين، بخش عمده مباحث مربوط به اقدام پيشگيرانه عمدتا بر ملاحظات تكنيكي و نظامي متمركز شده است. آيا آمريكا (يا اسرائيل) اطلاعات لازم براي حمله به اهداف دقيق را در دست دارند؟ آيا آمريكا و اسرائيل از تجهيزات مورد نياز جهت تخريب زيرساختهاي هستهاي كه در تاسيسات مستحكم موجود در زير زمين واقع شدهاند برخوردار هستند؟ آيا اكنون زمان مناسبي براي آغاز حمله است، و چه زماني ديگر براي به راهانداختن
حمله دير خواهد بود؟
اگرچه، اين پرسشها (كه با جزئيات بيشتري در پيوست 1 مورد بحث قرار ميگيرند) پرسشهاي اساسي نيستند ،
و اين واقعيت را نمايان ميكنند كه ديدگاه منطقي كلي به منظور ارزيابي ميزان موفقيت اقدام پيشگيرانه بر پايه معيارهايي نادرست استوار است: شايد اهميت ميزان تخريبي كه متوجه زيرساختهاي هستهاي ايران ميشود كمتر از تصميم اين كشور به بازسازي يا عدم بازسازي اين زيرساختها باشد.
ديدگاه منطقي كلي شرايط موجود را نيز ناديده ميگيرد: اقدام پيشگيرانه كه واكنشهاي تحريك آميز ايران، مانند اعلام اين كشور در ترك پيمان منع گسترش تسليحات هستهاي (NPT)، را به دنبال خواهد داشت در مقايسه با اقدامي كه موجب تحريك ايران نشود تاثير متفاوتي برجاي خواهد گذاشت. همچنين، ديدگاه منطقي كلي بر پايه فرضياتي استوار است كه در آن به سوابق اقدام تلافي جويانه جمهوري اسلامي در مقابل حمله نظامي كه در شرايط مختلف متفاوت بوده است توجهي نميشود. تقريبا هر اقدام تلافي جويانهاي چالشها و خطرات قابل ملاحظهاي را براي ايران در پي خواهد داشت.
در اين تحقيق به منظور شناسايي بهتر عواقب احتمالي اقدام نظامي پيشگيرانه عليه برنامه هستهاي ايران و شرايط لازم براي اتخاذ سياستي موفقيتآميز در جهت اجراي اين اقدام - در صورتي كه آمريكا تصميم به اتخاذ چنين رويهاي بگيرد - فرضياتي در نظر گرفته ميشود كه موجب بررسي بسيار دقيق اين موضوع شود. بر اين اساس دو مساله مهم زير مورد بررسي قرار ميگيرد:
1) دليل، زمان و نحوه اقدام نظامي تا چه ميزان در تعيين تاثير آن بر منافع آمريكا و برنامه هستهاي
ايران دخيل است؟
2) آيا لازم است كه براي مقابله با چالش هستهاي ايران و اتخاذ يك استراتژي جامع، اقدامات غيرنظامي نيز در كنار اقدام نظامي در نظر گرفته شود؟
اين تحقيق از اقدام نظامي عليه برنامه هستهاي ايران حمايت نميكند. اكنون زمان مناسبي براي چنين تصميمي نيست وادامه ديپلماسي حداقل موفقيتهايي را به بار خواهد آورد. بعلاوه، حمايت از چنين اقدامي بدون اطمينان از اين كه آيا آمريكا اطلاعات دقيق مورد نياز براي چنين عملياتي را در دست دارد غير مسوولانه خواهد بود.
با اين حال، ممكن است زماني نه چندان دور - شايد اواخر اين سال، يا شايد در چند سال آينده - زمان عملي كردن چنين تصميمي نيز فرا رسد. بنابراين، اكنون زمان بررسي عواقب احتمالي اين اقدام و تاكيد بر اين واقعيت است كه اقدام نظامي پيشگيرانه نه تنها چالشهاي نظامي تكنيكي به بار خواهد آورد بلكه چالشهاي سياسي نيز در پي خواهد داشت. بنابراين، تصميم در مورد پيشگيري نه تنها بايد بر اساس ارزيابي ميزان خسارتهاي وارده به زيرساختهاي هستهاي ايران به وسيله بمب و موشك باشد، بلكه بايد بر پايه ارزيابي نحوه مقابله موثر با چالشهاي سياسي مرتبط با آن و كاهش شدت واكنشهاي احتمالي ايران نيز استوار باشد.
شرايط موجود
تاثير احتمالي اقدام پيشگيرانه، به ميزان قابل توجهي، به شرايط داخلي آمريكا و ايران و همچنين شرايط منطقهاي و بينالمللي بستگي خواهد داشت. به عنوان مثال، واكنش در مقابل بروز حمله پيشگيرانه همزمان با پيگيري فعالانه روند ديپلماتيك، در زماني كه دستگاه اطلاعاتي آمريكا به اين نتيجه رسيد كه ايران هنوز با داشتن تجهيزات و ابزار لازم جهت ساخت بمب هستهاي سالها فاصله دارد بسيار متفاوت تر از زماني خواهد بود كه حمله نظامي در آستانه جدايي ايران از پيمان منع گسترش تسليحات هستهاي انجام گيرد (بدون توجه به تصميم اين كشور در مورد گسترش يا عدم گسترش تسليحات هستهاي) - به ويژه زماني كه ايران پس از رد پيشنهادهاي مشترك پنج عضو دائم شوراي امنيت سازمان ملل متحد (UNSCP - 5) از NPT جدا شود.
واكنش ايران
سياستهاي داخلي جمهوري اسلامي تاثير مهمي بر واكنش اين كشور نسبت به اقدام پيشگيرانه خواهد داشت. موضع انقلابي رئيس جمهور محمود احمدي نژاد در قبال مسايل اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي يا خارجي، بسياري از نخبگان كشور - اصلاح طلبان و كارشناسان حكومتي - و همچنين مخالفان محافظه كار وي را به خشم آورده است. تا اواسط سال 2007، برنامه هستهاي عامل اصلي اختلافات حزبي روزافزون در ايران شده بود و انتقادهايي كه از سوي طيف سياسي متوجه وي بود هشدار ميداد كه موضع احمدي نژاد در قبال سياست خارجي به شكلي غير ضروري پرمخاطره وتحريك آميز بوده است. احمدي نژاد نيز در مقابل با ادعاي هدايت از سوي امام غايب و متهم كردن مخالفان به "خيانت " لحن خود را شديدتر كرد (وي تا حدي پيش رفت كه مذاكره كننده سابق مسايل هستهاي را به جرم جاسوسي دستگير كرد، اما اتهاماتش به سرعت رد شد.)
پاسخ تند احمدي نژاد به اعتراضات افرادي كه وي را يك افراطي تندرو ميدانستند كه با طعنه زدن به جامعه بينالمللي در مورد برنامه هستهاي ايران، امنيت اين كشور را به خطر مياندازد، اين بود كه وي احتمال هر گونه حمله آمريكا را رد ميكرد. اگر آمريكا در آن زمان دست به حمله ميزد، برخي در ايران به همان ميزاني كه واشنگتن را به دليل واكنش افراطي اش سرزنش ميكردند احمدي نژاد را نيز حداقل به دليل محاسبات اشتباهش سرزنش ميكردند.
در مقابل، اگر حمله پيشگيرانه زماني آغاز ميشد كه برنامه هستهاي مساله مهمي در سياستهاي داخلي ايران نبود واكنشي بسيار متفاوت را در پي داشت. به عنوان مثال، پس از انتشار گزارش سازمان اطلاعات ملي آمريكا (NIE) در مورد برنامه هستهاي ايران در نوامبر سال 2007، انتقادهاي داخلي در مورد اظهارات فتنهانگيز احمدي نژاد فروكش كرد و رهبر انقلاب به دليل كسب پيروزيهاي تاريخي كه وي با موضع سرسختانه خود در قبال مساله هستهاي به دست آورده بود به او تبريك گفت. به نظر ميرسيد همه در ايران به اين نتيجه رسيده بودند كه اين كشور ديگر با خطر حمله پيشگيرانه مواجه نخواهد بود. اگر حمله پيشگيرانه در اين شرايط رخ ميداد، مردم آمريكا واكنشهاي شديدي به تلاشهاي اين كشور در محروم ساختن ايران از حق "طبيعي " خود در دستيابي به تكنولوژي هستهاي نشان ميدادند به ويژه در زماني كه حتي دستگاه اطلاعاتي ايالات متحده نيز برنامههاي هستهاي ايران را رد كرده بود.
سياستهاي جهاني
فوريت و عظمت تهديدي كه از برنامه هستهاي ايران ناشي ميشود، واكنشهاي مربوط به حمله پيشگيرانه را در ميان عموم مردم آمريكا، ايران و نقاط ديگر تحت تاثير قرار خواهد داد. به احتمال زياد حمله پيشگيرانه در صورت وجود ترديدهاي جدي در مورد فوريت اين مشكل چندان پذيرفته نخواهد بود - زيرا ديپلماسي وعدههايي براي رفع اين مشكل ميدهد، چرا كه گمان نميرود ايران در آستانه دستيابي به تسليحات هستهاي باشد، يا به اين دليل كه فرصت منطقي زندگي در كنار يك ايران مجهز به تسليحات هستهاي، به نظر امكان پذير ميرسد.
نكتهاي كه از اهميت ويژه برخوردار است، اين است كه آيا ايران تعهدات خود در قبال NPT را نقض كرده و در شرف دستيابي به تسليحات هستهاي بوده است. در صورتي كه ايران به صورت علني اعلام كند كه چنين كاري را انجام داده، شرايط براي اتخاذ اقدام پيشگيرانه مهيا خواهد شد. به همين دليل، احتمالا ايران نقض NPT و تلاش جهت دستيابي به تسليحات هستهاي را انكار خواهد كرد. در اين صورت، پرسش اساسي اين خواهد بود كه ارزيابي ميزان پيشرفت ايران تا چه حد مورد اطمينان - مردم آمريكا، ايران و نقاط ديگر - خواهد بود.
حتي اگر توافق گستردهاي در مورد نزديك بودن بحران هستهاي ايران وجود داشت، عوامل متعدد ديگري هم ميتوانست بر تصميم جامعه جهاني در مورد تعيين مقصر اين بحران تاثير گذارد. به عنوان مثال، آيا پنج عضو دائم شوراي امنيت به همراه سيزده عضو ديگر موضع واحدي در قبال ايران دارند؟ آيا راه حلهاي پيشنهادي گروه پنج بعلاوه يك اهداف ايران را محقق ميسازد؟ آيا بازرسان آژانس بينالمللي انرژي هستهاي (IAEA) عملكرد مطلوبي دارند؟ شناخت جامعه جهاني از رهبران آمريكا و ايران نيز حائز اهميت است. آيا دولت آمريكا به تعهدات خود در ديپلماسي چند جانبه احترام ميگذارد؟ آيا ايران ساير كشورهاي منطقه را نيز تهديد ميكند؟
در صورتي كه فوريت مساله محسوس باشد و گروههاي تندرو و سرسخت در ايران به عنوان منبع مشكل شناخته شوند، آن گاه بسياري - در آمريكا، ايران و نقاط ديگر- اقدام پيشگيرانه را به عنوان ضرورتي نامطلوب در نظر نميگيرند. اين وضعيت ممكن است بر تصميم ايران براي بازسازي برنامه هستهاي يا بروز واكنش نظامي تاثير گذارد. به عنوان نمونه، با وجود آن كه پذيرش اقدام پيشگيرانه از سوي اروپاييان بلافاصله پس از حمله آمريكا به عراق به نظر غير محتمل ميرسيد، در حال حاضر وضعيت حداقل در فرانسه تغيير كرده است. نه تنها رئيس جمهور اين كشور نيكلا ساركوزي و وزير امور امورخارجه، بلكه بسياري از روشنفكران برجسته نيز اظهارات شديداللحني در مورد برنامههاي هستهاي ايران بيان ميكنند. اين تغيير در موضع فرانسه نمونه خوبي از وضعيتي است كه نشان ميدهد چگونه شرايط موجود ميتواند بر موقعيت سرزنش شونده و سرزنش كننده تاثير گذارد و نيز به نوبه خود ميتواند بر واكنش ايران نسبت به اقدام پيشگيرانه تاثير گذارد.
ارزيابي ميزان پيشرفت ايران
بخشي از مشكلي كه ما در ارزيابي ميزان پيشرفت ايران با آن مواجه هستيم (مشكلي كه ارتباط مستقيم با فوريت و عظمت اين تهديد دارد) اين است كه اين كشور روشهاي متعددي براي تهيه مواد قابل انشقاق جهت ساخت بمب در دست دارد. گزارش سازمان اطلاعات ملي آمريكا (National Intelligence Estimate) در نوامبر سال 2007 به اين مساله اذعان داشت كه احتمالا ايران مسيري پنهاني را در جهت دستيابي به توان هستهاي در پيش
گرفته است: "ما با اطمينان نسبي ميگوييم كه احتمالا ايران از تاسيسات پنهاني - بيش از آن مناطق هستهاي كه خود اعلام كرده است - براي توليد اورانيوم غني شده عالي مورد نياز جهت ساخت سلاح استفاده ميكند. اطلاعات بسياري در دست است كه نشان ميدهد ايران مشغول فعاليتهاي پنهاني تبديل و غنيسازي اورانيوم بوده، با اين حال ما چنين نتيجهگيري ميكنيم كه اين تلاشها (در برنامه هستهاي ايران) در پاييز سال 2003 متوقف شده
و حداقل تا اواسط سال 2007 از سر گرفته نشده است. "
اين نيتجهگيري ناگفتههاي زيادي را باقي ميگذارد. در اين گزارش بيان ميشود كه احتمالا از اين تاسيسات پنهاني (شايد مخفيانه صحيحتر باشد) براي توليد اورانيوم غني شده عالي استفاده ميشود، اما چيزي در مورد محل تهيه مواد خام گفته نميشود. آيا ايران اورانيوم غني شده خفيف يا گاز هگزا فلوريد اورانيوم (UF6) را كه به صورت علني در كارخانههاي تبديلي خود توليد ميكند به اورانيوم غني شده عالي تبديل ميسازد؟ (اين گاز ماده اوليه سانتريفيوژهايي است كه ميتواند اورانيوم غني شده خفيف و عالي را توليد كند.) يا اين كه ايران گاز UF6 و اورانيوم غني شده خفيف را در كارخانههاي مخفيانه خود توليد ميكند؟ در گزارش سازمان اطلاعات ملي به اين نكته اشارهاي نميشود، در حالي كه اختلاف ميان اين دو مورد در آشكارسازي مساله بسيار حايز اهميت است.
در صورتي كه ايران از تاسيسات اعلام شده خود براي توليد مواد خام اوليه استفاده كرده باشد، علاوه بر اين كه مكانيسمهاي بسيار موثر آژانس بينالمللي انرژي هستهاي در زمينه پاسخگويي را زير پا گذاشته، خطر افشاي فعاليتها و متعاقب آن تحريمهاي بينالمللي را نيز براي خود ايجاد كرده است. آژانس تلاش زيادي براي پيشبرد روشهايي بسيار حساس و موثق به كار برده است تا پاسخگويي ايران را در قبال مواد هستهاي اعلام شده خود برانگيزد. اعلام اين مساله از سوي آژانس، كه ميزان قابل توجهي از مواد هستهاي محافظت شده در ايران مفقود شده است، مطمئنا بحراني جهاني را به دنبال خواهد داشت. در مقابل، اگر پاسخگويي ايران در قبال مساله هستهاي به شكلي معقول موجب رضايت آژانس گردد، ديگر هيچ يك از اظهارات آمريكا در مورد اين كه نكتهاي گمراه كننده و نادرست در اين مساله وجود دارد، اذهان مردم آمريكا و جهان را تحت تاثير قرار نخواهد داد.
NIE به اين نكته اشاره ميكند كه شايد ايران درصدد توليد تسليحات هستهاي با استفاده از كارخانهها و تاسيسات مخفيانه خود باشد كه اين خود مستلزم داشتن زيرساختهاي غير علني و اعلام نشده قابل ملاحظهاي است. پذيرش اين مساله در جامعه جهاني كه ايران برنامه تسليحات هستهاي خود را به صورت مخفيانه دنبال ميكند تنها بر اساس اظهارات سازمانهاي جاسوسي آمريكا به نظر غير محتمل ميرسد. اما در مجموع، سلسله مدارك محكم و به هم پيوسته دستگاه اطلاعاتي آمريكا در ارزيابي آن چه تصور ميكرد، شواهدي غير قابل ترديد در مورد برنامههاي هستهاي ايران بود. مداركي كه با بررسيهاي "بسيار موثق " دستگاه اطلاعاتي (در مورد وجود برنامه تسليحات هستهاي در ايران) و انتشار گزارش NIE در نوامبر سال 2007، خلاف آن اثبات شد.
بدون شك، برخي اين پرسش را مطرح خواهند كرد كه چگونه آمريكا ميتوانست بدون آگاهبودن از محل تاسيسات هستهاي در ايران از وجود آنها در اين كشور اطمينان داشته باشد؟ بعلاوه، اگر آمريكا ميدانست كه اين تاسيسات در كجا واقع شدهاند، چرا آژانس را از محل آنها مطلع نساخت و خواستار انجام بازرسي در ايران نشد؟ فعاليتهاي اكتشافي آژانس كه با موفقيت فوق العادهاي در كشورهاي كره شمالي، عراق و ايران انجام گرفت نشان ميدهد كه بازرسان اين سازمان در صورتي داشتن اجازه دسترسي، قادر به شناسايي و كشف نكات زيادي هستند. مدارك و شواهد مرتبط آژانس كه با حضور بازرسان و بررسي محل به دست آمده است، به مراتب بسيار مطلوبتر از مداركي است كه دستگاه اطلاعاتي آمريكا با تكيه بر بررسيهاي خود از راه دور به آن رسيده است. در چنين شرايطي، افكار مردم آمريكا و جهان حامي بازرسيهاي آژانس خواهد بود و تمايلي به برخورد نظامي براساس اطلاعات ترديد آميز جاسوسي نشان نخواهد داد.
همين بحث در مورد ادعاي آمريكا مبني بر اين كه ايران مواد لازم جهت ساخت بمب را از بازار سياه تهيه كرده است نيز مطرح ميشود. اين ارزيابي آمريكا كه ايران مبادلاتي در بازار سياه انجام داده است، مورد شك و ترديد خواهد بود مگر اين كه ايالات متحده منشاء فروش اين مواد را شناسايي كند و بازرسان بينالمللي هم بتوانند آن را پيدا كنند. با توجه به اين كه پنهان كردن مقادير اندك از مواد قابل شكافت بسيار آسان است، اين مساله نيز غير محتمل به نظر ميرسد.
در واقع، حتي اعلام توليد تسليحات هستهاي از سوي ايران نيز لزوما ارزش صوري نخواهد داشت، همچنين اظهارات دائمي رهبران ايران در مورد توان اين كشور در توليد تسليحات پيشرفته معمولي مانند جنگندههاي هوايي قابل قبول نخواهد بود. بنابراين مسير بازار سياه چالشي دردسرساز را به وجود ميآورد. در صورتي كه آمريكا بدون تكيه بر اطلاعات دقيق و محكم آژانس دست به اقدام پيشگيرانه بزند، آن گاه شايد تصميم ايران در آغاز مجدد برنامههاي هستهاي خود يا ساخت علني تسليحات هستهاي با موافقت افكار جهاني روبهرو شود.
در مقابل، اين احتمال نيز وجود دارد كه آژانس قادر به يافتن مدارك قانع كننده در مورد تسليحات هستهاي ايران ـ حتي با وجود ترديدهاي شديد ـ نباشد و نتواند ثابت كند كه مواد اوليه مورد نياز براي ساخت بمب در ايران وجود داشته است. فقدان شواهد "بسيار روشن و اثبات كننده "، شرايط را براي راهاندازي حمله نظامي عليه ايران كاملا دشوار خواهد كرد. بدون داشتن مدارك محكم در مورد محل مواد اوليه ساخت بمب يا تاسيسات سازنده آن، نميتوان با حمله نظامي چيزي را از بين برد. علاوه بر اين مشكل نظامي، يك مشكل سياسي هم وجود دارد و آن اين است كه ايران ميتواند از تصور وجود مواد لازم براي ساخت بمب بهره برداري كند و همراهي افرادي كه معتقدند جامعه جهاني بايد تنها در صورت كشف شواهد آشكار در مورد اجراي برنامه هستهاي توسط آژانس وارد عمل شود، را جلب نمايد. حمله پيشگيرانه برضد مناطق مشكوك ميتواند شرايطي را فراهم آورد كه به ايران اجازه دهد بدون هيچ مجازاتي، از پيمان منع گسترش تسليحات هستهاي كنارهگيري كند.
بنابراين، هر چند كه افكار ترديدآميز آمريكا يا جامعه جهاني ممكن است مانع اقدام پيشگيرانه آمريكا عليه ايران نشود، اما احتمالا منجر به بروز انتقادهاي گستردهاي در مورد پيشگيري خواهد شد و اين تصور را براي ايران ايجاد ميكند كه در صورت كنارهگيري از پيمان منع گسترش تسليحات هستهاي، يا ساخت مجدد يا ادامه علني فعاليتهاي مربوط به تسليحات هستهاي با مخالفت اندكي مواجه ميشود و خطر بروز حملات بر ضد اين كشور نيز كاهش خواهد يافت.
حتي شروع حمله پيشگيرانه با داشتن مدارك "روشن و اثباتكننده " در مورد وجود تسليحات هستهاي آزمايش نشده در ايران قمار بسيار خطرناكي خواهد بود. برخي به دست آوردن چنين اطلاعاتي را به منزله فراهم شدن آخرين فرصت براي بازداشتن ايران از هستهاي شدن ميدانند، در حالي كه برخي ديگر معتقدند اتخاذ اقدام پيشگيرانه در اين شرايط به مثابه جنگ با ايران هستهاي است. با توجه به تمام اهداف عملي، انتظار براي به دست آوردن مدارك "روشن و اثباتكننده " به ممكن است به پذيرش ايران مجهز به سلاح هستهاي منجر شود.
به طور خلاصه، با درنظر گرفتن مسايل موجود، واكنش ايران و همچنين افكار مردم آمريكا و جامعه جهاني، پيشگيري وابسته به شرايطي خواهد بود؛ از جمله شرايط داخلي، منطقهاي و جهاني ايران، درك فوريت و عظمت تهديد هستهاي، اعتبار و صحت ادعاهاي آمريكا در مورد وضعيت و ماهيت برنامه هستهاي ايران. عامل آخر، حداقل در حد خود، به موضع آژانس در قبال اين مساله بستگي خواهد داشت.
ارزيابي موفقيتها و شكستها
به طور كلي بحث پيرامون اقدام نظامي پيشگيرانه بر ميزان خسارات وارده بر تاسيسات هستهاي ايران متمركز ميشود. اگر چه، اين مساله تنها معيار يا حتي مهمترين معيار ارزيابي موفقيتها نيست؛ اما اقدام نظامي به تنهايي نميتواند برنامههاي هستهاي ايران را متوقف كند. حتي در صورت تخريب تمام تاسيسات هستهاي ايران، اگر اين كشور هم چنان مايل به ادامه فعاليتها باشد و از توانايي بازسازي نيز برخوردار باشد، اقدام پيشگيرانه تنها موجب بسط دادن وسعت خطر ميشود و با شكست مواجه خواهد گرديد. به نظر آمريكا و متحدانش، مطلوبترين نتيجه اقدام نظامي، تصميم تهران به متوقف كردن ادامه برنامههاي خود يا خلع سلاح است.
بنابراين، اقدام نظامي كه موجب تخريب بخش عمدهاي از زيرساختهاي هستهاي ايران شود موفقيت چنداني به دست نياورده و احتمالا بينتيجه خواهد بود. چنانچه اين اقدام صورت گيرد به محكوميت گسترده واشنگتن، ترغيب ايران به بازسازي مجدد تاسيسات، كاهش محدوديتهاي بينالمللي عليه برنامه هستهاي ايران (زيرا ايران به عنوان قرباني محسوب ميشود و لذا دفاع از كشور با دستيابي به تسليحات هستهاي حق آن خواهد بود)، و ممانعت از آمريكا در اتخاذ هر گونه اقدامي عليه برنامههاي هستهاي ايران يا هر كشور ديگري منجر خواهد شد. در مقابل، يك حمله پيشگيرانه كه خسارات محدودي به بار آورد اما تهران را متقاعد كند كه برنامهاي بسيار خطرناك و پرهزينه دارد (به دليل حمايت جهاني گسترده از اقدامات ديپلماتيك، اقتصادي و در صورت لزوم نظامي عليه ايران) يك موفقيت به نظر ميرسد.
پيامدهاي متعاقب
شرايط احتمالي متعددي وجود دارد كه بر اساس آن ممكن است موفقيتها و شكستها بلافاصله آشكار نشود:
اگر ايران تغييري در سياستهاي داخلي خود يا تغييراتي در شرايط موجود در منطقه تجربه كند و بازسازي برنامه هستهاي خود را متوقف ساخته و يا از پيگيري آن صرفنظر كند. به عنوان مثال، بروز يك بحران سياسي داخلي كه در رژيمي آزادتر و دموكراتيكتر رخ ميدهد ممكن است تهران را به ارزيابي مجدد هزينه برنامه هستهاي خود در مقايسه با روابطش با جهان خارج وادار كند. بالعكس، كاهش شديد قيمت نفت، تشكيل عراقي ايمن و با ثبات و حامي آمريكا، يا پيشرفت در حل و فصل مشكلات موجود در منطقه خاورميانه (فلسطين و لبنان) كه ايران هم از آنها منتفع شده است ممكن است اين كشور را به كندكردن روند اجراي برنامههاي هستهاي يا متوقف ساختن آن وادار كند تا بدين طريق از شدت انزواي خود در سطح بينالمللي و اعمال فشار عليه خويش بكاهد.
اگر روند اجراي برنامه هستهاي چندين سال به تاخير ميافتاد، آمريكا آزادي سياسي و نظامي خود را براي آغاز حمله (در صورت لزوم) حفظ ميكرد. اين وضعيت مستلزم اطمينان مستمر در مورد تاسيسات هستهاي بازسازي شده و مهيا بودن شرايط سياسي در داخل و خارج از كشور براي اتخاذ اقدام نظامي است.
اگر ايران در گفتار خود وعده بازسازي برنامه هستهاي، و حمله به منافع آمريكا را بدهد، در واقع كاري انجام نداده است. ايران بارها در شرايط انجام اقدامات تهاجمي قرار گرفته اما در عمل كار زيادي از پيش نبرده است.
چه چيز باعث بروز شكست ميشود؟
اگر پيروزي در اقدام پيشگيرانه، ساختار تصميمهاي ايران براي متوقف ساختن يا رها كردن برنامه هستهاي را شكل بدهد، شكست اين اقدام نيز، ساختار تصميمهاي اين كشور در تسريع فعاليتهاي هستهاي را شكل خواهد داد. بنابراين، يكي از خطرات احتمالي پيشگيري اين است كه مجموعه حكومت ايران ممكن است به اين نتيجه برسد كه براي دفاع از كشور در مقابل آمريكا، مسلح شدن به سلاح هستهاي ضروريست و لذا اين اولويت را كه تاكنون در برنامه هستهاي لحاظ نشده بود در آن بگنجاند.
تحقيقات آژانس نشان ميدهد كه فعاليتهاي هستهاي مخفيانه ايران به سال 1985 باز ميگردد و اين كشور بيش از آن كه درگير مسابقه هستهاي شود، فعاليتهاي بي هدفي را انجام ميداده است. توضيحي كه براي اين مساله ميتوان ارائه داد اين است كه اگر چه برنامه هستهاي كره شمالي با نااميدي پيش ميرود، اما برنامه هستهاي ايران توام با تمايل به كسب حيثيت و احترام، مشتاقانه رو به جلو ميرود. خطر كنوني اين است كه همانند صدام حسين كه پس از سال 1981 و حمله اسرائيل به رآكتور ازيراك تصميم گرفت برنامه هستهاي عراق را گسترش دهد، رهبران ايران نيز ممكن است پس از حمله به اين نتيجه برسند كه برنامه آنها شايسته داشتن اولويتهاي بزرگتري است و با فوريت بيشتري بايد دنبال شود.
تحميل هزينه با حمله به زيرساختهاي ايران
از آن جايي كه هدف نهايي از پيشگيري، وادار كردن ايران به تغيير رويه خود است، لذا حملات موثر عليه زيرساختهاي هستهاي اين كشور نقش مهمي در تحت تاثير قرار دادن محاسبات تصميمگيري آن ايفا ميكند. حملاتي كه به ويراني كامل زيرساختهاي هستهاي اين كشور منجر شود موجب تضعيف روحيه و دلسرد شدن ايران خواهد شد و ارزيابيهاي تهران در مورد هزينه بازسازي را تحت تاثير قرار خواهد داد. اما به راهاندازي حملات شديدتر عليه تاسيسات هستهاي ايران ضروري به نظر نميرسد. آسيب پذيري ايران در حمله به زيرساختهاي صادرات نفتي اين كشور بسيار زياد است. درآمدهاي نفتي حداقل سه چهارم درآمد دولت و حداقل 80 درصد درآمدهاي صادراتي را تشكيل ميدهد. تاسيسات صادرات نفتي ايران به شدت آسيب پذير است؛ تقريبا تمام نفت ايران از طريق تعداد معدودي از ايستگاههاي مكش و نقاط بارگيري در كنار ساحل خليج فارس صادر ميشود، كه به راحتي درمعرض حمله دريايي يا هوايي قرار دارد. در صورتي كه ايران مجبور باشد از درآمد صادرات نفتي خود صرف نظر كند، ذخاير خارجي اين كشور براي بيش از يك سال كافي است، اما تاثير سياسي از دست دادن درآمد نفتي موجب ميشود كه ايران موضع هستهاي خود را مورد بازبيني قرار دهد؛ به گونهاي كه ممكن است حمله به زيرساختهاي هستهاي اين كشور لغو شود.
با اطمينان ميتوان گفت كه حمله به زيرساختهاي نفتي ايران در شرايطي كه اوضاع بازار جهاني نفت بسيار
آشفته است، مشخصا موجب افزايش قيمت نفت و آسيب رساندن به مصرف كنندگان نفت در آمريكا و ساير كشورهاي وارد كننده نفت ميشود. با اين حال، در صورتي كه ذخاير ساير كشورهايي كه به منظور جبران زيان حاصل از قطع صادرات نفتي ايران، آمادگي خود را براي افزايش صادرات اعلام ميكنند، بهاندازه كافي زياد باشد، مشكل عمدهاي به وجود نخواهد آمد. بهعلاوه، اگر قرار باشد ميان قيمت بالاتر نفت و خاورميانهاي مملو از قدرتهاي هستهاي دست به انتخاب زد، واضح است كه قيمت بالاتر نفت و كاهش رشد اقتصادي، مشكل
بزرگتر نخواهد بود.
ايران: عواقب داخلي
يكي از نگرانيهاي عمده مربوط به اقدام پيشگيرانه ترس از افزايش حمايتهاي داخلي از دولت است كه رژيم ايران را قادر خواهد ساخت تجاوزهاي خود را گسترش دهد و كنترل خود بر امور كشور را مستحكم كند. آيا مردم ايران به حمايت از دولت برخواهند خواست، يا حمله نظامي شكاف موجود ميان جمهوري اسلامي و مردم را عميق تر خواهد كرد؟ آيا حمله نظامي مردم ايران را - كه در گذشته اصليترين حاميان آمريكا در منطقه بودند- به مخالفان آمريكا مبدل خواهد كرد؟ اگر واكنش مليگرايانه و ضد آمريكايي پاسخ احتمالي مردم ايران نسبت به اين اقدام پيشگيرانه باشد، آيا ميتوان از شدت چنين پيشامدي كاست؟
تاثير سياسي حمله
برخي معتقدند بر اساس سوابق تاريخي همان گونه كه بمباران استراتژيك كشوري، عزم مردم آن را تقويت ميكند، اقدام نظامي پيشگيرانه در ايران نيز موجب افزايش "حمايت مردم از دولت " خواهد شد. در واقع، بر اساس يكي از معدودترين مطالعات تجربي در مورد تاثير بمباران استراتژيك كه پس از جنگ جهاني دوم در مطالعه وضعيت بمباران استراتژيك آمريكا انجام گرفت، اين نتيجه به دست آمد كه بمباران استراتژيك در تخريب روحيه مردم آلمان و ژاپن در زمان جنگ موثر بوده است، اما به دليل آن كه اين كشورها مخالفت سازمان يافتهاي
نداشتند و مكانيسمهاي اجتماعي و سياسي آنها آسيبي نديد، اين تضعيف روحيه عملا عواقب سياسي چنداني
درپي نداشت.
در واقع، تجربه جمهوري اسلامي نشان ميدهد كه واكنش نسبت به بمباران به شرايط موجود بستگي دارد. در جريان حمله عراق به ايران در سپتامبر 1980، حمله هوايي به تهران و ساير شهرهاي بزرگ در نخستين روزهاي جنگ احساسات مليگرايانه مردم را برافروخت و موجب افزايش حمايت مردم از دولت شد. حتي پسر شاه سابق نيز آمادگي خود را براي شركت داوطلبانه در جنگ اعلام كرد كه پيشنهاد وي رد شد. با اين حال، در ماههاي مارس و آوريل سال 1988، پس از هشت سال جنگ، زماني كه عراق حملات هوايي خود را با استفاده از موشكهاي 189 به شهرها (عمدتا تهران) تشديد كرد، با وجود اين كه ميزان خسارات چندان زياد نبود، تاثير بدي بر روحيه مردم گذاشت. يك چهارم جمعيت تهران از اين شهر خارج شدند و همين موجب شد كه دولت ايران در ماه جولاي سال 1988 تصميم به خاتمه جنگ بگيرد.
عوامل ديگري كه بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه بدون شك حمله پيشگيرانه عليه ايران بسيار متفاوتتر از بمباران استراتژيك در جريان جنگ جهاني دوم يا جنگ ايران و عراق است. مردم ايران، مردم كشور دشمن محسوب نميشوند؛ بنابراين، به دلايل متعدد اخلاقي و قانوني برنامهريزان آمريكايي يا اسرائيلي در صدد كاهش خسارات غير نظامي خواهند بود. گزارشهاي شفاهي از جنگهاي اخير در بالكان و عراق نشان ميدهد كه پس از گذشت چند روز از حملات هوايي دقيق، غير نظاميان دريافتند كه تا زماني كه از تاسيسات نظامي يا اهداف استراتژيك احتمالي دور بمانند، ميتوانند در آرامش و در امنيت به سر برند و حتي در جريان حملات به كار خود نيز ادامه دهند. احتمالا اين مساله از شدت واكنشها در مقابل هر گونه حمله پيشگيرانهاي ميكاهد.
بحث ميان مقامات ايراني در مورد ابراز يا عدم ابراز حمله تلافي جويانه و چگونگي آن مطمئنا با جنگ قدرت ميان نخبگان سياسي احزاب مختلف در هم پيچيده خواهد شد و تلاش احزاب مختلف براي به دست آوردن منفعت در مقابل رقبا بر آن تاثير خواهد گذاشت.
اگر سياستمداران برجسته ايراني حمله را نتيجه غيرضروري سياستهاي تهاجمي حكومت قلمداد كنند، شايد تاثير طولاني مدت حمله پيشگيران بر احساسات ضد آمريكايي و تجاوز حكومت به حقوق مردم چندان مورد توجه قرار نگيرد. در اين صورت، عقيده تعداد نسبتا اندك مقامات ارشد انقلابي كه به شوراي عالي امنيت ملي ايران - و به طور ويژه به رهبر انقلاب آيت اله خامنهاي - وابسته هستند از بيشترين اهميت برخوردار خواهد بود.
بر هيچ پايه و اساسي نميتوان مطمئن بود كه حمله پيشگيرانه به اعتراض عمومي بر ضد دولت ايران منتهي خواهد شد. برخي جنگها در طول تاريخ، آتش انقلابهاي مردمي (مانند انقلاب 1917 روسيه) و تغييرات دموكراتيكي (مانند خلع رئيس جمهوري يوگسلاوي، اسلوبودان ميلوسويچ از قدرت در اكتبر سال 2000، به دنبال حمله هوايي ناتو) را روشن كرده، اما بروز چنين اتفاقاتي بسيار نادر بوده است. مطمئنا بروز حمله پيشگيرانه وضعيت داخلي ايران را تحت تاثير قرار خواهد داد، اما پيشبيني دقيق مطلوبيت يا عدم مطلوبيت عواقب سياسي اين حمله از ديدگاه آمريكا يا اسرائيل غيرممكن است. عليرغم اين كه بروز آشفتگي سياسي امكان پذير است، حمايت از پيشگيري به اميد اين كه اقدام نظامي ميتواند به تغيير حكومت منجر شود چندان عاقلانه به نظر نميرسد.
در همين راستا، نميتوان چنين تصور كرد كه حمله پيشگيرانه بر ضد زيرساختهاي هستهاي ايران لزوما واكنشي مليگرايانه را در پي خواهد داشت. احتمالا واكنش مردم ايران به شرايط موجود و ماهيت حمله بستگي خواهد داشت. بر اين اساس، هر گونه اقدام نظامي مشخصا با هدف پيشگيري از چنين واكنشي برنامهريزي خواهد شد. حملهاي كه تاسيسات هستهاي را با موفقيت تخريب كند اما موجب شعلهور شدن احساسات مليگرايانه شود، افكار ضد آمريكايي را در ميان مردم عادي تقويت ميكند و حمايت عمومي از حكومتي غير مردمي را گسترش ميدهد كه بهاي گزافي براي آن بايد پرداخت.
كاهش شدت عواقب ناخواسته
با اين وجود، كاهش احتمال وقوع چنين واكنشي امكانپذير است. دو اقدام زير ميتواند احتمال بروز عكس العمل مليگرايانه را كاهش دهد:
به راهاندازي يك جنگ كامل اطلاعاتي با تاكيد بر اين نكته كه اقدام نظامي بر ضد دولت ايران صورت ميگيرد نه مردم اين كشور. اين جنگ بايد تاكيد كند كه:
الف) رژيم ايران به منظور دفع انتقادهاي داخلي و بينالمللي از نقض حقوق بشر، جلوگيري از فشارها براي تغييرات سياسي و تهديد كردن همسايگانش در صدد دستيابي به بمب است.
ب) براين اساس حمله پيشگيرانه هر گونه جنگ و حتي زيان بزرگتري را از مردم ايران دور ميكند.
حمله به تاسيسات هستهاي ايران بايد به همراه حمله به مراكز فرماندهي و پادگانهاي وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي - سازمانهايي كه با برنامه هستهاي اين كشور مرتبط هستند و مسووليت سركوب مردم در داخل و ترورهاي خارجي را برعهده دارند - صورت گيرد. به ويژه در صورتي كه در جنگ اطلاعاتي، حمله به دستگاههاي ضدشورش تهران به عنوان حمله بر ضد دستگاه ترور داخلي ترسيم شود، توان دولت ايران در بهرهبرداري از واكنش مردم به نفع خود محدود خواهد شد.
با اين وجود، اگر اين اقدامات، حكومت ايران را متقاعد كند كه آمريكا در صدد سرنگوني آن بوده و اين حكومت نيز براي حفظ بقاي خود به سلاح هستهاي نياز دارد، اين جنگ اطلاعاتي يا حمله به دستگاه ضدشورش دولت، ممكن است نتيجه معكوس در پي داشته باشد. رهبر انقلاب متقاعد شده است كه آمريكا درصدد تحريك يك انقلاب مردمي است و قصد دارد كاري را كه در اتحاد جماهير شوروي انجام داد تكرار كند، و نگران آسيبپذيري ايران نسبت به چنين مبارزهاي است. عقيده رهبر انقلاب در مورد خشنودي آمريكا از تغيير حكومت در ايران كاملا صحيح است اما در حال حاضر سياست آمريكا، تلاش براي معامله با دولت فعلي بر سر مساله هستهاي است. از قرار معلوم سياست آمريكا حتي در آستانه اقدام نظامي پيشگيرانه نيز همين خواهد بود. چالش موجود اين است كه در صورت تمايل آمريكا به چنين رويكردي، اين كشور هدايت جنگهاي اطلاعاتي و نظامي كه عكسالعمل مليگرايانه را كاهش خواهد داد و موجب منزوي كردن حكومت خواهد شد را بر عهده ميگيرد، و هم زمان به رهبران جمهوري اسلامي اعلام ميكند كه در صورت متوقف كردن برنامه هستهاي حاضر به
معامله با آنها است.
دورنماي اقدام تلافي جويانه ايران: سوابق تاريخي
تاثير احتمالي اقدام نظامي پيشگيرانه را بايد از منظر تجارب تاريخي نگريست و عوامل متعددي كه ممكن است ايران را به دليل حمله به برنامه هستهاي خود به تلافي وادارد در نظر گرفت. سابقه جمهوري اسلامي در واكنش نسبت به تحريكات يا حملات نظامي كاملا متغير بوده است. از ميان هفت
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 323]
-
گوناگون
پربازدیدترینها