واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: تاريخ نفتهريمن، آيتالله كاشاني و نفت
عكس :هريمناستيون كينزر در كتاب «همه مردان شاه» كه توسط لطفالله ميثمي ترجمه شده است، فصلي تحت عنوان «نميدانيد آنها چقدر شرور هستند» باز كرده و در اين فصل به حضور اورل هريمن آمريكايي در تهران و در زماني كه محمدمصدق در اوج قدرت بود و براي ملي كردن نفت مبارزه ميكرد اشاره كرده است كه از مقاطع جذاب تاريخ اقتصاد ايران به حساب ميآيد. با توجه به نزديك شدن به زمان ملي شدن نفت ايران بخشهايي از اين فصل را گزينش و براي اطلاع خوانندگان ارجمند درج ميكنيم:
... بعد از ظهر روزي كه هريمن وارد تهران شد نخستين ملاقات خود را با مصدق انجام داد. اين ملاقات با تمام ملاقاتهاي ديپلماتيك كه هريمن در دوران فعاليت خود انجام داده بود، متفاوت بود. ابتدا وي را به اتاق خوابي در طبقه بالاي منزل نه چندان اشرافي مصدق بردند. او با بيحالي به هريمن خوشآمد گفت و ابراز اميدواري كرد كه در طول صحبتهاي خود متوجه شود كه آيا ايالاتمتحده آمريكا دوست محرومان است يا مترسك دست انگليسيهاي منفور. هريمن پاسخ داد قبلا در لندن زندگي كرده و باور دارد كه در كنار انگليسيهاي بد، انگليسيهاي خوب هم پيدا ميشوند... هريمن پس از اين ديدار به واشنگتن پيام داد كه مصدق بسيار انعطافپذير است، اما «مصر بر قطع كامل فعاليتها و نفوذ شركت نفت ايران و انگليس در ايران است» ... هريمن يك كارشناس نفتي به نام والتر.جي.لوي را با خود به ايران آورده و او را در چندين نوبت از ملاقاتهايش با مصدق همراه خود برد. لوي بارها و بارها مشكلاتي را كه دولت مصدق براي بهرهبرداري از پالايشگاه آبادان بدون كمك انگليسيها با آن روبهرو ميشد توضيح داد ... اين دلايل هيچ كدام كوچكترين اثري بر مصدق نداشت. او اصرار داشت مداخله اجنبي ريشه تمام مصايب ايران است.... هر گاه لوي پس از گفتن نكتهاي درباره عدم حصول توافق با انگلستان كه به نظرش بسيار مهم بود كمي مكث ميكرد، مصدق روي خود را برميگرداند و به سادگي ميگفت «بدا به حال ما» ... هنگامي كه هريمن اصرار ورزيد مصدق حتما راهي براي ايجاد يك ارتباط تازه با بريتانيا پيدا كند، پيرمرد سر تكان ميداد و ميگفت: «نميدانيد آنها چقدر مكارند. نميدانيد آنها چقدر شرورند، نميدانيد چطور به هر چيزي دست بزنند آلودهاش ميكنند.» ... همان طور كه والتر لوي پس از صحبت با تعدادي از مردم تهران متوجه شد، اكثريت مردم ايران با مصدق همراه بودند.
لوي بعدها مكالمه خود را با مردم چنين نقل كرد:
«لوي: آيا ميدانيد اگر انگليسيها آبادان را ترك كنند مجبوريد خودتان صنعت نفت را بچرخانيد؟»
ايرانيها: بله
لوي: ميدانيد بدون انگليسيها در اداره صنعت نفت شكست خواهيد خورد؟
ايرانيها: بله
لوي: و اگر ايران نفت توليد نكند، پولي در خزانه كشور نخواهد ماند؟
ايرانيها: بله.
لوي: و اگر پولي در كار نباشد اقتصاد ايران فلج خواهد شد و كشور به دست كمونيستها خواهد افتاد؟
ايرانيها: بله
لوي: حالا ميخواهيد چه كار كنيد؟
ايرانيها: هيچ
هريمن كه نتوانسته بود با استدلال مصدق را قانع كند، تلاش كرد به طور غيرمستقيم وي را تحت تاثير قرار دهد. او از شاه درخواست كمك كرد. شاه گفت، با توجه به افكار عمومي، حتي يك كلمه نميتواند عليه ملي شدن نفت صحبت كند. هريمن سپس روزنامهنگاران ايراني را به يك كنفرانس خبري دعوت كرد و هنگامي كه آنها در محل حاضر شد، بيانيهاي خواند و از ايران دعوت كرد مساله را علاوه بر اشتياق از طريق منطق حل كند. به محض اين كه اين كلمات از دهان او بيرون آمد يكي از روزنامهنگاران از جاپريد و فرياد زد: «ما و همه مردم ايران از نخستوزير مصدق و ملي شدن نفت حمايت ميكنيم.» هريمن تنها و نااميد ماند. او اما در پاسخ به اين كه ديگر چه كسي مانده است كه بتواند بر محمدمصدق و مردم تاثير بگذارد به نتيجه عجيبي رسيد: او به آيت الله كاشاني روحاني تندرويي كه به يكي از برجستهترين چهرههاي مردمي تبديل شده بود روي آورد....... هريمن به منزل كاشاني رفت و پس از اداي احترام گفت: اميدوار است آقاي كاشاني با وي موافق باشد كه بحران نفت را فقط ميتوان با سازش ميان ايران و انگلستان حل كرد.
شايد او تصور ميكرد كاشاني بتواند مصدق را به پذيرش نمايندگان انگلستان قانع كند..... كاشاني با حالتي برافروخته سخنان خشمآلود برزبان آورد و گفت، هيچ ايراني شريفي، سگهاي انگليسي را به حضور نميپذيرد و ايالات متحده آمريكا نيز با اين پيشنهاد خود را دشمن ملت ايران ساخته است. اما درباره نفت ايران، به نظر كاشاني اين نفت ميتوانست تا ابد زير زمين باقي بماند و او در پايان به هريمن گفت، اگر مصدق تسليم شود خونش مثل رزمآرا بر زمين ريخته خواهد شد..... سخنان تند
آيت الله كاشاني، آخرين دليل نااميدي هريمن نبود. مساله اين بود كه انگليسيها نيز به همان اندازه از وي نفرت داشتند. آپسون انگليسي اين نفرت را چنين بيان كرد: «به رغم اين كه انگليسيها منافع نفت در ايران را بزرگترين دارايي خارجي خود به حساب ميآورند، تاكنون هيچ مقام رده بالايي به جز چرچيل و ايدن در زمان جنگ از ايران ديدار نكرده است.
مديران شركت نفت بهندرت به ايران آمدهاند. وضعيت اسفباري كه در اينجا شكل گرفته، حاصل عدم نظارت مديران و همچنين رشد گسترده مليگرايي در كشورهاي توسعه يافته است. ترديدي نيست كه مردم ايران آماده مذاكره فداكردن درآمد نفت در برابر رها شدن از استعمار امپرياليستي انگلستان هستند. شمار زيادي از مردم ايران آمادگي دارند هرگونه عواقبي را براي رسيدن به اين هدف تحمل كنند. واضح است كه گزارشهاي داده شده به دولت انگلستان درباره ايران واقع بينانه نبوده و اعضاي دولت بريتانيا شخصا بايد آنچه را در ايران ميگذرد ارزيابي كند.» براي مدتي چنين به نظر ميرسيد كه بهرغم تمام موانع بايد راهحلي وجود داشته باشد. هريمن سرانجام توانست مصدق را قانع كند كه بيانيهاي صادر كرده اعلام كند آماده مذاكره با نماينده بريتانيا است مشروط بر آن كه «دولت انگلستان از طرف شركت سابق نفت انگليس و ايران، اصل ملي شدن نفت در ايران را به رسميت بشناسد. اما وزارت خارجه انگليس در كمال عصبانيت هريمن، اين پيشنهاد را رد كرد. هريمن به انگليس رفتند با اعضاي كابينه ديدار كرد. نخستوزير اتلي تصميم گرفت سرريچارد استوكس، مهردار ويژه دربار را كه از اعيان برجسته انگليس بود، به تهران بفرستد.
شنبه|ا|17|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 256]