واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: از باند فرودگاه تا سخنراني تاريخي در بهشت زهرا
ايران- بالاخره انتظار تمام شد، انتظاري كه از سحرگاه 13آبان سال 1342 تا 12بهمن ماه سال 1357 طول كشيده بود.
مردم 14سال انتظار كشيده بـودنـد. در واقع شمارش معكوس براي ورود تاريخي امام به ميهن از 14 مهرماه سال 1357 شروع شده بود كه امام وارد نوفل لوشاتو شده بودند. امام خميني پس از 117 روز اقامت در نوفل لوشاتو راس ساعت 9 و37 دقيقه و 30 ثانيه از پلههاي هواپيما پايين آمدند. گفته ميشود طول جمعيت استقبالكننده از امام(ره) به 32كيلومتر ميرسيد. استقبال بـىسـابـقـه مـردم ايـران چنـان عـظيـم و غيرقـابل انكـار بــود كه خبرگزاريهاى غربـى نيز ناگزير از اعـتـراف شـده و از حضور 4تا6ميليون نفري استقبالكنندگان سخن گفتند.
امام خميني پيش از عزيمت به سمت بهشت زهرا در فرودگاه مهرآباد طي سخناني از تمام طبقات و اقشار مختلف تشكر ميكنند: «من از عواطف طبقات مختلف ملت تشكر ميكنم. عواطف ملت ايران به دوش من بارگراني است كه نميتوانم جبران كنم. من از طبقه روحانيون كه در اين قضاياي گذشته جانفشاني كردند، تحمل زحمات كردند، از طبقه دانشجويان كه در اين مسائل مصايب ديدند، از طبقه بازرگانان و كسبه كه در زحمت واقع شدند، از جوانان بازار و دانشگاه و مدارس علمي كه در اين مسائل خون دادند، از اساتيد دانشگاه، از دادگستري، قضات دادگستري، وكلاي دادگستري از همه طبقات، از كارمندان، از كارگران، از دهقانان، از همه طبقات ملت تشكر ميكنم. آن زحمتهاي فوق العاده شماست كه با وحدت كلمه پيروز شديد، البته در قدم اول؛ پيروزي شما يك قدم است الان و آن اينكه خائن اصلي را كه محمدرضا نام دارد، از صحنه كنار زدهايد».
ماشين حامل امام از فرودگاه تا بهشت زهرا، يك بليزر بود. اين ماشين متعلق به فردي به نام حاجعلي مجمعالصنايع- از بازاريان تهران ـ بود. رانندگي اتومبيل حامل امام را محسن رفيقدوست بهعهده گرفته بود: «وقتي در پنجم بهمن قرار شد حضرت امام به ايران تشريف بياورند، ما همراه با شهيدان بزرگوار بهشتي، مطهري و مفتح جلسهاي داشتيم در حالي كه بليزر (ماشين حامل) دم در پارك شده بود، شهيد مفتح فرمودند كه چه كسي قرار است رانندگي اين ماشين را بر عهده بگيرند.
من گفتم كه فعلا كسي را نامزد نكردهايم. ايشان فرمودند كه چه كسي بهتر از خود شما. تا شهيد مفتح چنين پيشنهاد دادند، شهيد بهشتي بلافاصله فرمودند: بله اين مسئوليت را خودت قبول كن؛ به هيچ كس ديگر هم نگو و بحث ديگري هم نشود.»
ورود امام بهانهاي به دست عدهاي داده بود كه از فرصت بهره جسته و استفاده ابزاري از اين موقعيت به نفع خود داشته باشند. علي اكبر ناطق نوري از لحظه ورود امام اينگونه در خاطراتش مينويسد: «وقتي هواپيماي حامل امام در فرودگاه نشست، مرحوم مطهري از طرف جامعه روحانيت بهعنوان خيرمقدم به امام، داخل هواپيما رفت. از باند فرودگاه تا سالن، امام را با يك بنزي آوردند...بعد از پايان مراسم، وقتي امام خواست تا سوار بليزر شود، ديد يكي از آقايان، داخل ماشين نشسته است.
امام خطاب به او فرمود كه بفرماييد پايين! هوشياري و دقت امام در مسائل، خيلي عجيب و غريب بود. آدم احساس ميكرد كه امام قبلا يك دوره در عالم، رهبري كرده بودند و اين دومين باري است كه رهبري ميكند. امام بهعنوان كسي كه چندين سال در خارج كشور در تبعيد بوده، حالا بهعنوان فاتح وارد كشور شده بود و همه هم و غم ايشان اين بود كه چطور اوضاع را جمع و جور كند.
اين آقا به امام گفت: «ما بايد مراسم را اداره كنيم». امام فرمود: «تشريف بياوريد پايين.» لذا امام جلوي بليزر نشست و احمد آقا هم عقب و آقاي رفيقدوست هم بهعنوان راننده در كنار ايشان قرار گرفت تا عدهاي نتوانند از قرار گرفتن كنار امام استفاده ابزاري و بهرهبرداري بكنند. امام كه حركت كردند، ديدم وضعيت غيرعادي است لذا من هم سوار ماشين جيپ توانير كه بيسيم هم داشت شدم و به سمت ماشين امام حركت كردم.
فاصله ما با ماشين امام يك ماشين بود و آن هم ماشين فيلمبرداري تلويزيون بود. جمعيت در طول مسير مانند اقيانوس موج ميزد. برنامه اين بود كه امام بيايد جلوي دانشگاه آنجا سخنراني كند و سپس ادامه مسير بدهد. وقتي كه نزديك دانشگاه شدند، ديدند اصلا سخنراني و برنامههاي سابق عملي نيست؛ بنابراين برنامه به هم ريخت. ماشين در اثر هجوم جمعيت جلوي دانشگاه، توقف زيادي كرد و خيلي معطل شديم». به هر صورت ماشين حامل امام از فرودگاه به سمت بهشت زهرا حركت ميكند. در ميان سيل جمعيتي كه براي استقبال امام آمده بودند، اسكورت تقريبا بيمعنا بود.
رفيق دوست در خاطراتش از آن لحظه ميگويد:« بعد از آنكه ماشين، از فرودگاه به سمت بهشتزهرا به راه افتاد، ماشين بليزر در وسط ماشينهاي اسكورت قرار گرفته بود و به اين شكل حركت ميكرديم تاوقتي به در فرودگاه رسيديم. وليوقتي به خارج از فرودگاه رسيديم، همه چيز به هم خورد. مردم، ماشين حاملامام را احاطه كرده بودند و ميان ماشينهاي اسكورت و ماشين ما فاصله افتادهبود. به اينترتيب ديگر اگر اسكورت هم بودند، فايدهاي نداشت. اولين جايي كهماشين توقف كرد، ميدان فرودگاه بود.
در اثر ازدحام جمعيت، مجبور شدمماشين را متوقف كنم؛ بنابراين فهميدم كه اگر لحظهاي در حركت ترديد كنم، اصلاً نميتوانم امام را به بهشتزهرا برسانم، چون هر آن ازدحام جمعيت بيشترميشد و اگر توقف ميكردم، بر اين ازدحام افزوده ميشد. بنابراين تصميم گرفتمبه هيچوجه توقف نكنم و هرگونه توقف اجباري را بشكنم و به راه خودم ادامه دهم.»
بليزر حامل امام، از طريق خيابان اميريه وارد خيابان وليعصر ميشود وسپس از ميدان راهآهن به خيابان شهيد رجايي فعلي حركت ميكند و از اين طريق راهي بهشتزهرا ميشود. امام (ره) در بهشت زهرا در طول تمام اين مسيرها، مردم زيادي ازدحام كرده بودند و به محضاينكه امام را ميديدند، دنبال ماشين ميدويدند.
در خاطرات ناطق نوري از اين لحظه آمده است: «به خيابان وليعصر و اميريه كه آمديم مردم تمام خيابانها را آب و جارو كرده و گل چيده بودند تا اينكه به راهآهن رسيديم. اطراف راهآهن را مردم خيلي زيبا تزيين كرده بودند. واقعا اگر بگويم بعضي از جوانان از فرودگاه تا بهشتزهرا دستشان به دستگيره ماشين امام بود و فرياد ميكشيدند، حقيقت دارد.
ماشين امام از در شرقي وارد بهشت زهرا ميشود. بهعلت ازدحام جمعيت امام بخشي از مسير را با هليكوپتري كه از قبل توسط ستاد استقبال هماهنگ شده بود، پرواز ميكنند.« فاصله ماشين امام تا هليكوپتر حدود 100 متر بود. شايد يك ساعت و نيم طول كشيد تا با هل دادن، ماشين حامل امام به نزديك هليكوپتر رسيد. آقاي محمدرضا طالقاني از كشتيگيران خوب در اين موقع آن جا بود. او خيلي كمك كرد تا از اين مخمصه نجات پيدا كرديم».ازدحام جمعيت به قدري بود كه حتي پرواز هليكوپتر را نيز با مشكل مواجه ميكرد. گويا مردم از هليكوپتر آويزان شده و اجازه پرواز به آن نميدادند. امام محل سخنراني را در قطعه شهداي 17 شهريور انتخاب كرده بودند.
«به امام عرض كردم: شما پياده نشويد. خودم پياده شدم؛ در حاليكه نه عمامه داشتم و نه عبا. نيروهاي انتظامات ريختند و گفتند كه آقاي ناطق جريان چيست؟ گفتم: يك جو غيرت ميخواهم غيرت به خرج بدهيد. دستهايتان را به هم بدهيد تا به شما بگويم كه جريان چيست. در همين لحظه در هليكوپتر باز شد. يك دفعه مردم حضرت امام را ديدند و ريختند كه شلوغ كنند، لذا از مسيري كه تعيين شده بود امام را نبردم. موقع ورود امام (ره) به جايگاه، مشكل خاصي نداشتيم، امام در جايگاه قرار گرفت، مرحوم شهيد مطهري يك سخنراني كوتاهي كرد. اماني، پسر شهيد اماني، بهعنوان فرزند شهيد، برنامهاي اجرا كرد و حضرت امام سخنراني تاريخي خود را شروع كرد.»
سخنراني تاريخي امام (ره) در بهشت زهرا
امام (ره) در سخنراني تاريخياي كه 12بهمن ماه سال 57 در بهشت زهرا ايراد فرمودند سلطنت رژيم پهلوي را غيرقانوني دانستند. بنيانگذار كبير انقلاب ابتداي سخنانشان به تمام كساني كه در راه انقلاب شهيد داده بودند تسليت گفتند: «من به مادرهاي فرزند از دست داده، تسليت عرض ميكنم و در غم آنها شريك هستم. من به پدرهاي جوان داده، من به آنها تسليت عرض ميكنم. من به جوانهايي كه پدرانشان را در اين مدت از دست دادهاند تسليت عرض ميكنم».
ايشان سپس در بخشي از سخنانشان كه شهرت بسياري نيز يافت از وابستگي رژيم شاه به انگليس و تلاش آمريكا براي بازگرداندن محمدرضا پهلوي پرده برداشتند: «من دولت تعيين ميكنم، من تو دهن اين دولت ميزنم... ميگويد كه در يك مملكت كه دو تا دولت نميشود. خوب واضح است اين؛ يك مملكت دو تا دولت ندارد، لكن دولت غيرقانوني بايد برود، تو غيرقانوني هستي، دولتي كه ما ميگوييم، دولتي است كه متكي به آراي ملت است، متكي به حكم خداست، تو بايد يا خدا را انكار كني يا ملت را. بايد سرجايش بنشيند اين آدم و يا اينكه به امر آمريكا و اينها وادار كند يك دستهاي از اشرار را اين ملت را قتل عام كند.
ما تا هستيم نميگذاريم اينها سلطه پيدا كنند، ما نميگذاريم دوباره اعاده بشود آن حيثيت سابق و آن ظلمهاي سابق، ما نخواهيم گذاشت كه محمدرضا برگردد، اينها ميخواهند او را برگردانند، بيدار باشيد. اي مردم! بيدار باشيد... .»
پنجشنبه|ا|10|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 149]