واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: تاريخ مطبوعاتاگر مشروطه اين است، زنده باد استبداد!
«خواربار در اين كشور بهقدري ارزان است و تهيه منزل آنقدر سهل ميباشد كه هيچكس از اين لحاظ دچار زحمتي كه منجر به نااميدي گردد نميباشد – از كتاب سه سال در آسيا، تاليف كنت دوگوبينو، ص 59، ترجمه فارسي»حقيقتا زنده باد استبداد، براي اينكه اين مشروطه غريب و عجيب ما، اين مشروطه خودرو و ديمي ما، اين مشروطه در هم جوش ما كه به هيچ يك از مشروطههاي عالم شبيه نيست، كمكم جان ما را به لب رسانيده است.
اين مشروطه هشلهف ما كه زير سايه بلندپايه خود دزدها و آدمكشها و غارتگرها را پناه داده و پشت سنگر قوانين و نظامات و مقررات، آنها را از هر تعرض و بازخواستي مصون داشته است، رفتهرفته جام صبر ما را لبريز نموده است! لختمان ميكنند تا ميگوييم چرا؟! ميگويند مملكت مشروطه است، مملكت قانون دارد، مملكت عدليه دارد، نظامات دارد، مقررات دارد، مجلس دارد، كوفت و زهرمار دارد، برويد از مجاري قانوني اقدام نماييد!
بر فرقمان كوفته مالمان را ميربايند و جانمان را ميگيرند، تا تعرض ميكنيم، ميگويند مملكت مشروطه است، قانون دارد، عدليه دارد، نظميه دارد، نظامات و مقررات دارد، برويد به محاكم صالحه و ادارات مربوطه رجوع نماييد!
خوشمزهتر از همه اينكه، اين مشروطه، اين قوانين اين مقررات و نظامات همگي يك طرفه و يكجانبه بوده و وقتي نوبت مشروطه ما ميرسد و ما ميخواهيم از مشروطه استفاده كنيم، آن وقت ديگر كشكچي و پشمچي است! به طوري تخم مشروطه و نهال قانون ميخشكد كه تو گويي كه رستم ز مادر نزاد!
من حقيقتا به سهم خود از اين مشروطه خسته شدهام، من واقعا در قسمت خود از اين مشروطه به تنگ آمدهام. آخر مسلمانان شما را به خدا اين چه مشروطه است كه در سايه آن محمد درگاهي (چاقو) جان محمد شمر، بعد از آن همه آدمكشي، گلشائيان، امير خسروي، نيكپور، خدايارخان، كريم آقاخان و صدها امثالشان پس از آن همه سوءاستفاده راست راست در خيابانها ميچرخند و به ريش مردم ميخندند و هر كس بخواهد چپ به نعل كفششان نگاه كند مشروطه و قانون عدليه و مقررات به رخشان كشيده به محاكم صالحه(!) حوالهشان ميدهند! در صورتي كه اگر يك روزنامهنويس، اسم شريف اين آقايان را بيوضو بنويسد، آن وقت ديگر مشروطه و قانون و مقررات همه ماليده شده، مستبدانه روزنامهاش را توقيف و درب دكانش را تخته ميكنند؟!
آخر اين چه مشروطهاي است؟!
آخر اين چه حكومت دموكراسي است؟
خوب آقايان، اگر مملكت براي آنها مشروطه مجلس به دولت اجازه ميدهد خال قزي سكينه رختشوي، عمه قزي ربابه دلاك، و بيبي ليلاي بندانداز استكان دانه هفت شاهي كه شركت مركزي از پول آنها خريده و به نيكپور به همان قيمت نسيه فروخته دانه چهار ريال خريداري نمايند تا جناب جلالتمآب ايشان بتوانند چهارصد هزار ريال مهر گوهري نيكتاي آقاي معتصمالسلطنه فرخ نمايند.
آخر اين چه مجلسي است؟! اين چه مشروطهاي است؟! اين چه دولتي است؟!
آخر اينها ديگر از جان ما چه ميخواهند؟! آخر كنههايي كه شكمشان از خون مردم ورم كرده است چرا دست از سر اين لش مرده بر نميدارند، آخر شما را به خدا در كجاي دنيا ديده شده كه دولتي هم شكست خورده و اشغال شده باشد و به فاتحين يا متفقين خود غرامت جنگ بدهد و در عين حال صدي چهل هم بودجه وزارت جنگش را اضافه نمايد.
آخر شما را به خدا در كجاي دنيا براي معادني كه نيست اين همه دنگ و فنگ تراشيده و براي خوارباري كه وجود ندارد، وزارتخانه جديد تاسيس كردهاند!
آخر شما را به خدا بس است! بس است! هر چه كردهايد بس است! ديگر ما را راحت بگذاريد! ما دولت لازم نداريم، سرپرست نميخواهيم، ما به فداييان وطن كه سرحدات ما را حفظ كنند احتياج نداريم! بگذاريد به بدبختي و گرسنگي خودمان بميريم و با اين مشروطهاي كه شما به پا كردهايد حسرت دوره استبداد را به گور ببريم!
شما خيال ميكنيد كه اگر ما اصلا مجلس و دولت نداشته باشيم روزگارمان بدتر از اين خواهد بود؟! بيشتر از اين گرسنگي خواهيم خورد؟! كثيفتر از اين زندگي خواهيم كرد؟! زيادتر از اين ظلم خواهيم كشيد؟! بالاتر از اين غرامت جنگ خواهيم داد و پستتر از اين خواهيم بود؟!
شما را به خدا دست از سر ما برداريد شما كه هر كدام چندين ده و صد هزار تومان پول و ثروت داريد، برويد به كار خودتان برسيد و ملت بدبخت ايران را نديده بگيريد! و خيال نكنيد كه اگر قدرت از دست شما خارج شود، حساب و بازخواستي به ميان خواهد آمد و گذشته مشكوك و ثروت مخدوش شما ايجاد خطري برايتان خواهد كرد! خير مطمئن باشيد، ملت نجيب ايران واقعا نجيب است، ملت نجيب ايران به قدري نجيب است كه اگر پاي دكان نانوايي از گرسنگي بميرد دست به طرف ميزي كه پر از نان است، دراز نخواهد كرد.
محمد مسعود
آبان ماه ۱۳۲۱
دوشنبه|ا|17|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 164]