واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > خراسانی، علیرضا - ایستگاه متروی شابدولظیم از اون ایستگاه هایی هست که در نوع خودش بی نظیره.(ماشین دودی هنوز بعنوان سمبل تو حیاطشه!) تقریبا نصف تهران اومدن اینجا چون همه می تونن سوار قطار خالی بشن. قبلا ها که مترو تازه راه افتاده بود ایستگاه شهرری جزو اولین مبادی پر کردن مسافر بود و حالا هم که تا ته حرم هم مترو میره یه خط در میون قطارهای خالی از این ایستگاه مسافر سوار می کنن. اون اولها همه میترسیدن سوار مترو بشن. می گفتن ایمن نیست و اگه خفه بشیم چی می شه؟ و ... الان که داریم حرف می زنیم، همه برای سوار شدن همدیگه رو می کشن و می کشند! چند سال پیش که ایران اومده بودم برای دیدن والدین، با اخوی رفتیم سوار مترو بشیم. انگار آدم ندیده بودن. خلاصه سوار شدیم تو یه ساعت خلوت وسط ظهر. باز هم جای خالی پیدا نکرده بودیم و سر پا بودیم. من البته عادت داشتم تو متروی لندن همیشه سر پا باشم و البته تکیه می دادم جایی که مثل مبل راحتی بود و آی پاد هم که همیشه به راه بود تا اینکه به مقصد برسم. اصلا اونجا دعوا نبود برای اینکه بشینن. تنها کسایی که دیدم موقع سوار شدن هل می دادن چینی ها و ژاپنی ها بودند. میدونید چرا؟ چون ترک عادت موجب مرض است. اونها تو کشور خودشون برای سوار شدن مثل ما ایرانی ها هر روز صبح می جنگن تا سر حد مرگ! خوب ما هم به جای قطار فرانسوی قطارهای چینی خریدیم و خاصیت این قطارها هم هل دادن هست. خلاصه با اخوی بودیم که یه جایی برای نشستن پیدا شد. دیدم داداشم پرید مثل فیلم های جنگی نشست و دستش رو هم گذاشت روی صندلی بغلی برای من که برم و بشینم! هر چی اصرار کرد که بیا بشین من نرفتم. نتونستم قانع اش کنم که این طوری راحت ترم. رنگش قرمز شد و از صندلی بلند شد و طرف من اومد و زیر لب چند تا دری وری هم بارمون کرد. حالا چند سالی از اون داستان میگذره و حالا صبح ها وقتی می خوام سوار قطار شابدولظیم بشم مثل ژاپنی ها برای نشستن و رفتن تو واگن می جنگم. اینکه چجوری ژاپنی شدم رو خودتون می تونید حدس بزنید! ما گفتیم حتما ژاپنی ها هل دادن و پیشرفت کردن و حالا هر روز صبح شابدولظیمی ها که اکثرا هم خدمه و کارگر شرکتهای دولتی و خصوصی هستند، ژاپنی می شن. خلاصه ورود فناوری چینی این چیزها رو هم داره! فرق ما با اونها اینه که صبح وقتی تو صورت همدیگه، ها، می کنیم بوی سیر نمی دیم اما ژاپنی ها و کره ای ها واویلا از بوی سیر و سس و ... که وقتی تو مترو از فشار جمعیت داری خفه می شی؛ بوی سیر و سس کره ای و ژاپنی و چینی هم زودتر شما رو به اون دنیا می بره! البته دور از انصاف نباشه بعضی واگنها و خطهای متروی لندن، خنک کننده اش یک فن بی خاصیت است که آدم حالش بد می شود (بوی بدن آدمهای خارجی در فصل گرما هم از یکدیگه متفاوته و در مترو به وفور به مشام می رسه) و حالا به همین خاطر متروی چینی ما، یه جورایی بدلیل داشتن کولر ارجح تر هست، هر چند بوی گندی که داخل واگنها اونهم صبح اول صبح به مشام می رسه، آدم رو از هر چی کولره، دور می کنه! مترویی ها می گفتن ما خودمون موقع خرید قطار سفارش دادیم که گرما زیر صندلی بزنه بیرون و کولر از بالا به سر مردم بخوره. حالا اغلب مردم که سرما می خورن تو زمستون، به این خاطر هست که از پایین گرم می شه بدنشون و عرق می کنن و بعد از بالا هم کولر باد خنک می زنه و یک شلم شوربایی به پا می شه که نگو و نپرس! تو متروی خودمون در تهران عطسه و سرفه مردم تو دهن همدیگه جای خود داره. جالب آنجاست که همه تلاش می کنن سرما نخورن با این وضعیت اما وقتی هم که سرما می خورن، از قصد تو سر و صورت بقیه سرفه می کنند تا اونها هم مبتلا بشن. چرا که اعتقاد دارن یه نفری که نمیشناسنش، موجب مریضی اونها شده و حالا باید انتقام خاموش بگیرن. این حس رو، وقتی از سمت جنوب به شمال سوار قطار می شی، بیشتر احساس می کنی(صبح ها) و اگه بر عکس سوار بشی (از بالا) کمی اوضاع بهتره! گفتم بوی بدن، بی ادبانه یاد بوهایی که در تابستون توی متروی لندن به مشامم می رسید افتادم. ملتهای مختلف و بوهای مختلف! اول از همه اینکه مسلمونها بدلیل رعایت مسائل بهداشتی (مسلمونهای درست درمون) از سایر خارجی ها کمتر بدنشون بو می ده. هندی ها به خاطر خوردن فلفل عرق تندی دارند. سیاه ها هم بوی تند و مایل به بد دارند و هم عرقشون غلیظه وبه نظر قهوه ای می آد. انگلیسی ها هم کمی مایل به پلاستیک سوخته! (بویی مانند مادربورد سوخته) همه اینها زمانی اتفاق می افته که یک کیلو عطر و ادکلن روی خودتون خالی نکرده باشین. اون مدل آدمها داستانشون فرق می کنه. وارد جزییات دیگه نمی شده شد، چون رنگ و بوی بدتری به خود می گیره. ایرانی ها کمی از سایرین بهترن. بوی بدن ایرانی ها عرق کارگریه البته اگه ادکلن نزنن! خارج ندیده ها و خالی بندها از متروهای خارج خیلی تعریف می کنن اما باور کنید همه کشورها هم مثل هم نیستند. قطارهای بین شهری و ترامواهای سوئیس رو هم امتحان کردم. بدک نیستند. سوئد با کلاس تره و آلمان هم خوبه. وضعیت مطلوب رو نمی شه در یک کشور و یک ایستگاه پیدا کرد که به دل ما ایرانی ها بشینه. بالاخره ذات ایرادجویی و ایرادگیری ما این جور جاها عود می کنه.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 346]