تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1838110548
داستان صنعت گاز در ايران - 12دعواي فرخان و شركت آيمگ انگليس
واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: داستان صنعت گاز در ايران - 12دعواي فرخان و شركت آيمگ انگليس
روسها و انگليسها در هر جايي كه ميشد منفعت برد، حضور داشتند، روزي در تجارت سنتي، روزي در بانكداري و يك روز ديگر در صنعت گاز.
شيرازي در ادامه خاطرات خود از شرايط انتقال گاز ايران به شوروي، ضمن بيان برخي اختلافها در درون شركت ملي گاز در آن سالها، به مساله ورود شركت آيمگ انگليس اشاره ميكند. شيرازي ميگويد، اين شركت در بريتانيا تاسيس شده بود و ميخواست با استفاده از قدرت لابيگري مهندس مشاور و طراح و ناظر شاه لوله اول گاز باشد كه نشد. از طرف ديگر روسها نيز فشار ميآوردند تا كمپرسورهاي خود را كه به لحاظ تكنولوژي بسيار پايينتر از مشابه ديگر كشورها بود به زور به ايران بفروشند.
شما قبلا مصدقي را نميشناختيد؟
من قبلا مصدقي را از نزديك نميشناختم. اولين باري كه منايشان را ديدم در زمان فرخان بود. اصلا بايداين را من ذكر ميكردم كه فراموش كردم. افزايش ظرفيت آن خط لوله دهاينچي كه عرض كردم مقدار كمي گاز ميآورد به شيراز يكي از اقدامات عملياتي اوليه ما بود. چون در شيراز تقاضا براي گاز زياد بود ما ظرفيت آن طرح را افزايش داديم با اضافهكردن دو كمپرسور در گچساران و دستگاههاي آبزدايي. موقعي كه براي افتتاح اين طرح توسط دكتر اقبال رفتيم به گچساران، من مصدقي را آن جا ديدم و كسي هم ما را به هم معرفي نكرد. فكر ميكنم ايشان در آن موقع مديرعامل لولهسازي اهواز هم بود (لولهسازي اهواز هم نقش بسيار مهم و پايهاي در توسعه صنعت گاز ايران داشته. براي اينكه قسمتي از لولههاي شاه لوله اول گاز و تمام لولههاي شاه لوله دوم گاز را تامين ميكرد و در حال حاضر يكي از كارخانههاي بزرگ لولهسازي دنيا است كه لولههايي با قطر 56اينچ ميتواند توليد بكند). به هرحال در آن بازديد نميدانم چگونه شد كه من وايشان به اتفاق يك مقداري راه رفتيم وايشان شروع كرد از كارهايش در آن لولهسازي صحبت كردن. چون يك گرفتاريهايي هم در مورد مسائل فني لولهسازي اهوازايجاد شده بود، من يك مطلبي در تهران شنيده بودم از يكي از آقايان عضو هياتمديره دال بر ندانمكاريهايي در راه اندازي كارخانه مزبور وقتي مناين مطلب را از روي كنجكاوي مطرح كردم، ايشان خيلي شكفته شد و با هيجان اقدامات موثر و گرفتاريهايش را در به ثمر رسانيدن طرح لولهسازي اهواز تشريح كرد. فكر ميكنم آن قدم زدن يك چيزي در حدود 5 الي10 دقيقه طول كشيد و بعدا هم كه ايشان به شركت ملي گاز آمد آن مطلب را به ياد نميآورد. اين تنها ملاقاتي بود كه من با مصدقي داشتم. يك بار هم من موقعي كه عضو هياتمديره كانون مهندسين آبادان بودم يادم است يك روز دكتر فلاح، كه رييس هياتمديره كانون مهندسين آبادان بود، اعضاي هياتمديره را به ناهار دعوت كرده بود. ايشان در آنجا اظهار كرد كه به جوانها شانس داده خواهد شد و به زودي مصدقي، رييس سازمان غير صنعتي آبادان خواهد شد. بنابراين سابقه ما با مصدقي واقعا در حداين 6-5 دقيقه مذاكره بود كه ايشان آن را هم به ياد نميآورد.
به هرحال وقتي من آن تلكس خشك و سرد را دريافت كردم، خوشبختانه دورهاي كه من درIGT طي ميكردم نزديك به اتمام بود. دوره را تمام كردم آمدم بهايران و مواجه شدم با برخورد بسيار سرد و خشك ايشان. متوجه شدم كه حسابي، به قول معروف، پرش كردهاند بر عليه من. من هم بلافاصله با فرخان تماس گرفتم براي انتقال به شركت ملي نفت. فرخان بلافاصله با دكتر اقبال صحبت كرد، دكتر اقبال هم با مصدقي و قرار شد من بروم به شركت ملي نفت. فرخان چون به نحوه كار من در ظرف حدود چهارسالي كه در شركت ملي گاز بود آشنايي داشت، خيلي استقبال كرد. در زماني كه خودم را آماده ميكردم براي انتقال به شركت ملي نفت، به قول معروف، گفتم كاري ميكنم كه از رفتن من دلش بسوزد. مرحوم مصدقي در سيستم مديريتش رويههاي كارسازي داشت. براي مثال هر دو هفته يك بار جلسات هيات رييسه ميگذاشت. يعني تمام اعضاي هياتمديره و روساي قسمتها، در حدود، 20 نفر، جمع ميشدند و در آن جا در يك مورد مهم سخنراني ميشد و در اطراف آن بحث به عمل ميآمد. من قبل از انتقال به شركت ملي نفت به منشيايشان پيشنهاد كردم در جلسه بعد من يك گزارش بدهم در مورد برنامهريزي براي توسعه صنعت گاز ايران. خوب، با آن علم و كتلي كه بنده درست ميكردم رفتم به جلسه و كارهايي را كه تا آن موقع در شركت ملي گاز انجام شده بود، كه تمام يا قسمت اعظمش را براي جناب عالي توضيح دادم، همه را توضيح دادم. علاوهبر آن، ضمن توضيح وضعيت صنعت گاز در جهان، مقاميرا كه صنعت گاز ايران ميتوانست در جهان بدست آورد در ديدگاه قرار دادم و دراين گذر ارتباط ميان منابع انرژي، بهخصوص فرآوردههاي نفتي و گاز، از نظر قيمت، از نظر هم عرض حرارتي و اين جور مسائل را نيز ارائه دادم. آقاي مصدقي از يك background ديگري آمده بود، مهندس راه و ساختمان و فارغالتحصيل دانشكده فني تهران بود و سوابق كاري او هم در صنعت نفت بيشتر در اين زمينهها بود. بعد از اينكه جلسه هيات رييسه تمام شد از من خواهش كرد كه بمانم. احساس كردم كه اصلاايشان حالت و طرز صحبت كردنش عوض شد. گفت من خواهش ميكنم تمام اين presentation را كه تو دادي توي يك كتابچه بگذار و هر هفته آن را تجديد نظر(up to date) كن. يك كتابچهاي درست كرديم به اسم كتابچه سياه و تماماين مطالب را من در آن كتابچه گذاشتم و هفتهاي يك بار هم آن را ما تجديد نظر ميكرديم و ارقام و اطلاعات جديدي كه هم در صحنه بينالمللي وهم درگاز ايران حاصل ميشد جايگزين ارقام و اطلاعات قبلي ميكرديم. ايشان هم تقريبا در اكثر جلسات اين كتابچه سياه را همراه داشت.
حالا من داشتم خودم را آماده ميكردم كه به شركت ملي نفت بروم، ولي فكر ميكنم فردا يا دو روز بعدش فرخان تلفن زد و خواهش كرد كه من با عجله به ديدنايشان بروم وقتي رفتم نزد آقاي فرخان، ايشان با حالت بهت زدهاي گفت نميدانم چه شده. من سر از كار اين آقاي مصدقي در نميآورم. ايشان خودش با دكتر اقبال توافق كرده و با من هم توافق كرده كه تو بيايياين جا. حالا ميگويد من نميتوانم بگذارم تو بروي. با اين ترتيب سرنوشت من اين بود كه در كار گاز بمانم و تا پايان ماندم و به شركت ملي نفت نرفتم. اگر ميرفتم نميدانم چه ميشد ولي به هرحال از اينكه در شركت گاز ماندم و موفق شدم سهمي در ايجاد و توسعه صنعت گاز ايران داشته باشم به هيچ وجه ناراضي نيستم.
وقتي مصدقي به شركت ملي گاز منتقل شد، طبيعتا مقداري كار انجام گرفته بود. او با چه شرايط و مسائلي روبهرو شد؟
مرحوم مصدقي وقتي كه به شركت ملي گاز آمد براي بهرهبرداري از شاه لوله گاز ايران با سه مساله اساسي مواجه بود. مهندسين مشاور «آيمگ» كه، خوب، ارتباطاتي هم داشتند، فشار ميآوردند تا قراردادي براي اداره عمليات شاه لوله گاز با شركت ملي گاز منعقد كنند. مساله روسها كه فشار ميآوردند براي هرايستگاه كمپرسور52 كارشناس بدهند. يعني مسالهاي نبود كه ما در خواست بكنيم. آنها فشارميآوردند و در طرح شاه لوله اول، خانهسازي مفصلي هم براي پالايشگاه بيدبلند در نظر گرفته شده بود كه در جوار پالايشگاه خانهسازي و شهريايجاد بشود. در مقابل اين سه مساله مرحوم مصدقي به ترتيب زير اقدام كرد. (1) اول قراردادي را كه آيمگ مذاكراتش را با مرحوم فرخان شروع كرده بود واقعا با گردن كلفتي دور انداخت و رد كرد.
خواهش ميكنم كميتوضيح راجع به شركت آيمگ بدهيد.
آيمگ (IMEG) يك شركت انگليسي مهندس مشاور بود كه در ايران هم ثبت شد، دفتر باز كرد. بعد، تا آن جا كه من ميدانم،اين شركت براي شاه لوله گاز ايران در انگليس تاسيس شد و به عنوان مهندس مشاور طراح و ناظر شاه لوله اول گاز ايران انتخاب شد و زير نظر هماهنگكننده طرح شاه لوله اول گاز ايران و مدير مهندسي شركت ملي نفت كار ميكرد وقتي كار طراحي و ساختمان طرح تمام شد يك قراردادي ارائه دادند به شركت ملي گاز كه براي سه سال عمليات بهرهبرداري از شاه لوله گاز ايران را به عهده بگيرند. اين كار پرخرجي بود، براي اينكه مخارج بالاسري (overhead) آنها خيلي زياد بود. قراربود تعداد زيادي كارشناس خارجي با حقوقهاي خيلي بالا بيايند و شاه لوله اول گاز را اداره كنند. ضرر
مهمترش اين بود كه شركت ملي گاز، آن طور كه بايد وارد عمليات نميشد و به صورت ناظر باقي ميماند. اين مساله اول بود.
مساله دوم اين بود كه روسها به شدت فشار ميآوردند براي سرپرستي و به كار انداختن كمپرسورهاي ايستگاههاي ازدياد فشار
شاه لوله گاز، كه عرض كردم تمام كمپرسورهاي خط لوله گاز را روسها تامين كرده بودند، به شركت ملي گاز كارشناس و تكنسين بدهند. در اين جا يك توضيحي بدهم كه قبلا گفتم، ولي تكرارش ضروري است. براي اينكه علاوه بر تامين كمپرسورها قسمت شمالي خط لوله گاز را نيز روسها ساختند، به عنوان مقاطعه كار از تهران تا آستارا. البته كمپرسورهايي كه ما در سيستم جمعآوري گاز داشتيم ساخت كشورهاي غربي بودند.
شما گفتيد بخشي مربوط به جمعآوري گاز بود و بخشي مربوط به انتقال گاز از شاه لوله. بخش جمعآوري يعني لولههايي كه گاز را به يك مركزي ميآورند كه از آنجا وارد شاه لوله ميشود؟
منابع زيرزميني گاز به دو صورت هست، يكي منابع گازي و يكي منابع گاز همراه با نفت (associated gas) وقتي كه نفت توليد ميشود، با هر بشكه نفت بين 450 تا 1000 فوت مكعب گاز هم توليد ميشود. حالااين بستگي دارد كه چه نوع نفتي باشد. مثلا در مورد نفت سنگين گچساران كمتر و در مورد نفت آغاجاري كه سبك تر است بيشتر. به طور متوسط براي محاسباتي كه من در مقدمه عرض كردم درباره گازهاي سوخته شده، 650 فوت مكعب گاز براي هربشكه نفت در نظر گرفتم وقتي كه گاز يا همراه با نفت خام توليد شد، يا از يك منبع گازي توليد شد، مستقيما قابل انتقال نيست، به چند دليل. دليل اول ناخالصيهايي است كه در اين گاز هست، مانند مواد گوگردي. دليل دوم آبي است كه در اين گاز وجود دارد. دليل سوم وجود هيدروكربنهاي سنگين است كه اگر در خطوط انتقال نشست بكند لوله را مسدود ميكند. بنابراين بايد عمليات پالايشي روي آن گاز انجام داده بشود تا آماده بشود براي انتقال به راه دور (transmission). در اين مرحله به گاز تصفيه شده به اصطلاح فني ميگويند
pipeline quality gas.گازي كه همراه با نفت خام ميآيد بيرون، ميرود در دستگاههاي بهرهبرداري نفت (production units)،كه قاعدتا سه مرحله دارد، مرحله1 مرحله 2 و مرحله3 و در هر مرحلهاي فشار گاز و فشار نفت ميافتد به يك مقداري پايين تر. فرض كنيد در مرحله اول، اگر با فشار 400پوند بر اينچ مربع كار ميكند، در مرحله دوم با فشار كمتر و در مرحله سوم باز با فشار كمتر و از هر كدام از اين دستگاههاي بهرهبرداري مقداري گاز ميآيد بيرون. گاز مرحله اول از نظر مايعات گازي
(natural gas liquid) ضعيفتر است، يعني مايعات گازي كمتر دارد ولي وقتي كه ميرسد به مرحله آخر مقدار زيادي مايعات گازي دارد. در مورد شاه لوله اول گاز ايران، گاز مورد نياز آن از گازهاي توليدي همراه با نفتخام و از مرحله اول دستگاههاي بهرهبرداري نفت تامين ميشد، چون فشار گاز در مرحله اول بيشتر بود و سرمايهگذاري كنسرسيوم براي استحصال مايعات گازي نسبت به گاز مراحل بعدي كمتر ميشد. با نصب دستگاههاي استحصال مايعات گازي
(NGL units) در آغاجاري، مارون و اهواز مايعات گازي گرفته ميشد و گاز توسط سيستم جمعآوري از اهواز و مارون و آغاجاري به پالايشگاه گاز بيدبلند منتقل ميگرديد. در بيدبلند تمام ناخالصيهاي گازگرفته ميشد و گاز آبزدايي ميشد، چون ناخالصيهاي گاز، به خصوص تركيبات گوگرد به صورت مرطوب خيلي (corrosive) هستند و در لولهها زنگزدگي ايجاد ميكنند. پالايشگاه گاز بيد بلند اين وظيفه را داشت كه گاز را تصفيه كند و مطابق با مشخصات قرارداد با شوروي به خط لوله گاز براي مصارف شهرهاي مسير و صادرات به شوروي تحويل دهد.
اين پالايشگاه را كي اداره ميكرد؟
شركت ملي گاز.
كنسرسيوم اداره نميكرد؟
نه، كنسرسيوم فقط آن دستگاههاي استحصال مايعات گازي را اداره ميكرد و مايعات گازي را ميفرستاد به بندرماهشهر. در آنجا دستگاههاي تفكيك داشتند، يعني پروپان و بوتان و مايعات گازي سنگين تر تهيه و صادر ميشد. باز در همين نقطه عرض بكنم كه تاسيسات ماهشهر كمك خيلي اساسي به صنعت گاز مايعايران كرد، چون از سال 1975 به بعد پالايشگاههاي داخلي قادر نبودند كه گاز مايع كافي براي مصارف كشور تامين كنند. توضيح لازم ديگراين است كه طبق قرارداد با كنسرسيوم دو شركت، يكي براي توليد در مناطق نفت خيز جنوب و ديگري براي پالايش نفت در پالايشگاه آبادان، تشكيل شدند كه به آنها شركتهاي عامل اطلاق ميشد. بنابراين در زمينه عملياتي به هركجا كه نام كنسرسيوم برده ميشود منظور همين شركتهاي عامل ميباشند.
من يك مطلب ديگر را در مورد كمپرسورها ذكر ميكنم. قبلا خدمتتان عرض كردم من از طرفايران عضو شوراي اتحاديه بينالمللي گاز بودم. يكي از جلسات اين شورا در لنينگراد،
سن پترزبورگ فعلي، تشكيل شد. يكي از بازديدهايي كه مهمانداران شوروي براي ما گذاشتند در يك محلي بود كه فكر ميكنم حدود 100 كيلومتر با سنپترزبورگ فاصله داشت.
آن مهندسي كه توضيح ميداد و حرفهايش ترجمه ميشد، گفت تمام كمپرسورهايي كه در شوروي با ظرفيت 10هزار كيلووات ساخته ميشود در اينجا مورد آزمايش قرار ميگيرند، از جمله تعدادي از كمپرسورها كه ما بهايران فروختيم. حالا آن مهندسي كه صحبت ميكرد نميدانست منايراني هستم، نمايندهايران هستم. آدم فني بود. خوب، طبيعتا گوشهاي من خيلي باز شدند و شروع كردم سوالهاي متعدد كردن. از سوالهايي كه كردم و جوابهايي كه گرفتم متوجه شدم در آن جلسه، قبلا هم البته ميدانستم ولي خوب تقريبا يك تاييدي بود كه كمپرسورهاي روسي از نظر تكنولوژي در سطح بسيار پايينتري نسبت به كمپرسورهاي غربي قرار دارند.
براي مثال، در مقايسه با يك كمپرسورغربي با قدرت مساوي، حجم و وزن يك كمپرسور روسي حدود دو الي سه برابر يك كمپرسور مشابه غربي است. وقتي كه سوالات من در موارد مختلف فني از قبيل راندمان و تاثير شرايط محيطي مثل درجه حرارت و ارتفاع ادامه يافت، ديدم يك نفر از طرف روسها رفت توي گوش او يك چيزي گفت و او كه تا آن موقع داشت جوابهاي فني صادقانه ميداد، ناگهان با دستپاچگي شروع كرد به صحبتهاي تبليغاتي. اين واقعه براي من خيلي جالب بود و البته در مراجعت بهايران عينا آن را به مرحوم فرخان و دكتر اقبال گزارش كردم. مصدقي در مقابل فشار شوروي براي كارشناس اين قدر مقاومت كرد كه اينها بالاخره به نخستوزير شكايت كردند.
شنبه|ا|12|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[مشاهده در: www.donya-e-eqtesad.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 182]
-
گوناگون
پربازدیدترینها