واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سادات اخوی، سید محمد - به دنبال شعر کلون و کلید برادر یا خواهر ارجمندم جناب عمر فاروق! سلام علیکم. پیام شما را که برای شعر«کلون و کلید» نوشته بودید خواندم. بهخاطر بسط این نوشته و بیش از اندازه پیام بودنش تصمیم گرفتم در بخشی جدا بنویسم... تا بدانید که برای نوشته جنابعالی ارزش فراوان قایل شدهام. من به شما، چند تشکر بدهکارم: 1- وقت گذاشته و شعر ناقابلم را خواندهاید. 2- وقت گذاشته و به نکتههایش نیز فکر کردهاید. 3- وقت گذاشته و پیام نوشتهاید. 4- وقت گذاشته و همین متن را نیز میخوانید. و در آخر: مرا واداشتید که کمی فکر کنم و خواندههای پیشینم را مرور کنم. اگر موافقید و برای این که گفتگوی مکتوب ما، خوانندهگان دیگری نیز دارد؛ یک بار دیگر متن شعر و نظر جنابعالی را مرور کنیم: کلون و کلید کو قطره اشکِ تازه که دیشب چکید؟... نیست! تقویم گریه میکند امروز عید نیست برگ سپید«ماه جمادی» سیاه ماند برگی که تا ابد، به عزایش سپید نیست در خانهای که مادر آن خانه رفته است... جایی برای خوشخبری یا نوید نیست توصیف حال مادر ما، شعر را شکست راهی بهجز تجسم لرزان بید نیست حال کسی شبیه علی نیست، آنچه دید... مانند«مختصر خبر»ی که شنید، نیست از خانه- صبح زود- که میرفت، زنده بود... شب، چشم را گشود و نظر کرد و دید نیست همسایه گفت:«فاطمه، از دست رفتهست... آن دختری که مادر او پرورید، نیست» او راست گفتهست ولی داغ، کهنه است این زخم در غدیر نشست و جدید نیست سرزنده بود مادر ما، رفتنی نبود با آن همه حوادث خونین، شهید نیست؟! * بیت و غزل فدای تو و قامتت شوند... قدِّ خمی که مثل گذشته، رشید، نیست مادر! تمام فصل حضور تو در کتاب... جز چند صفحه سوخته و ناپدید نیست مادر، ببین!... گذشته زمان، شهر ساکت است آن که تو را به کوچه و مسجد کشید، نیست هرچند«در»، مقابل چشم تو، سوخته... حالا به ایستادنش انگار امید نیست... آسان شده تَوَسُّل ما، بارگاه تو... دیگر نیازمند کُلون و کلید نیست! * جنابعالی نوشتهاید: نوشته شده برای فاطمه زهرا، بگوییم:«رحلت»... یا:«شهادت»؟ پنجشنبه 15 اردیبهشت 1390 - 19:38:00 | عمر فاروق | [email protected] با عرض سلام :وصیت بی بی فاطمه زهرا این بود: شبانه مرا غسل کنید و کفن کنید و به خاک بسپارید و کسی را باخبر نکتید.غسل برای کسی که به شهادت رسیده جایز نیست و باید همانطور که به شهادت رسیده به خاک بسپاریم. که منظورتان این بیت است: سرزنده بود مادر ما، رفتنی نبود با آن همه حوادث خونین، شهید نیست؟! راستش میخواستم من هم با اسم مستعار علیبن ابیطالب پاسخ بدهم اما دیدم اسم مستعار جنابعالی(عُمر) زیاد است و اسم علیست که کم است و تا پیش از اسمگذاری مولای متقیان، پیشینهای نداشته است. دیگر این که اسم علی از اسم«علی اعلی»- اسم حضرت حق- منشق شده و من که جرئت استفاده از آن را ندارم! * اول: احتمال میدهم جنابعالی اهل خواندن متون شیعی نباشید. برای همین هم شما را ارجاع میدهم به شرح نهجالبلاغهای که اندیشمند بزرگ اهل سنت، جناب ابن ابیالحدید نوشته است. در جلد نخستین و البته پراکنده در جلدهای دیگر، مداوم اشارههایی به ماجرای شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلام خدا بر او) شده است. دوم: اگر بیشتر حوصله دارید در پایگاه اینترنتی شیعهآنلاین نیز مقالهای به قلم مرجع بزرگوار، آیتالله مکارم شیرازی نوشته شده است. در آن نوشته نیز اشارههای عالمان بزرگ اهل سنت به اصل شهادت خاتون ارجمند هستی شده است. سوم: شهید را غسل نمیدهند و کفن نمیکنند... بله درست گفتهاید اما به این شرط که در میدان جنگ، با تیر و آسیب مستقیم جان داده باشد و به احترام خون همان دم او... و لباسی که با آن به یاری حجت زمانش رفته، به خاک سپرده میشود. ... اما اگر کسی به ضربهای مجروح شود و مدتی بعد- براثر همان ضربه- از دنیا برود، باید غسل داده و کفن بشود. یک پرسش: اگر به عنوان نمونه، مادر، پدر یا عزیزان دیگر شما- خدا نخواسته باشد- به دنبال سانحه تصادفی مجروح و مدتی بعد از دنیا بروند؛ مرگ آنان را طبیعی میدانید؟ تعریف شهید هم شامل همه مرگهای سرخ نیست... شهید، کسی است که بهخاطر هدفی مقدس و در راهی مقدس به مرگی سرخ از دنیا میرود. چنانکه خوانده و دیدهام، گمان نمیکنم عالمی منصف از اندیشمندان اهل سنت، معتقد باشد که حضرت فاطمه زهرا(سلام خدا بر او) براثر سانحهای ناگهانی و به مرگ طبیعی از دنیا رفته باشد. از توجه شما سپاسگزارم کوچکتر: سیدمحمد ساداتاخوی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 310]