واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: دفاع از كوهنوردي- بخش اول چرا حضور خانم ها را در كوهنوردي تحمل نمي كنيم
سيدحميد صديقيانہ
امسال نيز همچون سال هاي پيش حوادثي براي كوهنوردي ايران رخ داده است ولي دو حادثه بيش از همه موجب موضع گيري هاي متفاوت، متضاد و گاه تند و تلخي شده است.
نخستين صعودكنندگان ايراني نانگاپاربات در زير نگاه هزاران كوهنورد و به اتهام اهمال در
جان باختن دوست و هم نوردشان محاكمه مي شوند. و فردا نيز ممكن است آقاي «حسين اماني» سرپرست تيم ملي اميد «تيلي چوپيك» در يك جو هيجاني و شايد به عنوان بلاگردان به اتهام اهمال در سقوط دكتر «سعيد بهالو» تحويل دادگاه شود، اين به معني اين است كه كوهنوردي ايران در موقعيتي قرار گرفته كه گاه در عرض يك برنامه يا حتي چند لحظه جاي قهرمان با مجرم عوض مي شود و اين نمي تواند نشانه خوبي باشد.
در گذشته و به مناسبت هاي مختلف به دفعات گفته ام كه حوادث كوهنوردي راه حل قضايي ندارد و اين سخن به معناي عدم بررسي اشتباهات از طرف كارشناسان جهت پيشگيري و كاستن از حجم حوادث مشابه نيست. بلكه روش هايي را مورد نقد قرار مي دهد كه با گزك گرفتن از رقيب مي كوشد با فراهم كردن زمينه هاي محاكمه، وي را آچمز و زمين گير كند يا نظر پيشين خود در مورد وي را به اثبات رساند. روشن است كه نتيجه چنين برخوردهايي نه كاهش حوادث بلكه در كوتاه مدت موجب كاهش انگيزه، جسارت و ريسك پذيري مثبت (كه مي دانيم لازمه هر صعود سخت و شاخصي است) در كوهنوردان خواهد شد و در بلندمدت با توليد كينه و نفرت، واكنش هاي تندتر و جسارت آميزتري را موجب شده و شايد نطفه حوادث بعدي را در بطن خود بپروراند.
واقعيت اين است كه هم اكنون در كوهنوردي ايران در مورد بسياري از مسائل به ويژه در حوزه هيماليانوردي ديدگاه ها و موضع گيري هاي مختلف، متفاوت و گاه متضادي وجود دارد كه بسياري از آنها ريشه تاريخي داشته و بررسي آنها به يك فضاي آرام، بي تنش و همراه با سعه صدر نياز دارد. گرچه وجود اختلاف و حتي رقابت به خودي خود نه منفي است و نه بازدارنده، ولي گاه روند تنش ها به سويي مي رود كه با استهلاك انرژي و اتلاف منابع چنان نيروي طرفين را به تحليل مي برد كه مديريت اختلافات، خارج از توان و پختگي متوليان و بازيگران جلوه مي كند كه معمولاً نتيجه چنين روندي در درازمدت عبارت است از فرسوده شدن نيروها، اتلاف هزينه هاي چشمگير مادي و معنوي و در نهايت از دست رفتن مشروعيت طرفين دعوا كه يا مجبور مي شوند همديگر و نيز اختلافات را به رسميت بشناسند يا صحنه بازي را به ديگران واگذارند.
در دوران سرپرستي موقت جناب آقاي «محمود شعاعي» بر فدراسيون (كه به دنبال حوادث ناشي از كنار رفتن آقاي «صادق آقاجاني» و رياست كم عمر آقاي «هوايي» اتفاق افتاد)، انتظار مي رفت كه با انتخاب ايشان يك دوره تعامل آميز همراه با عقلانيت در كوهنوردي شروع شود و اين مهم دور از انتظار هم نبود چون ايشان با پيش بردن سياست هاي روادارانه، نه تنها روند نزديكي با تشكل هاي موضع دار يا مخالف سياست هاي فدراسيون را پيش گرفته بودند بلكه در عمل نيز با انجمن كوهنوردان، باشگاه هاي كوهنوردي يا كوهنوردان صاحب اعتبار، تعامل مثبت و همكاري نزديكي را پيش گرفتند. در انتخابات نيز با سرلوحه قرار دادن «برآورده ساختن خواسته هاي معقول كوهنوردي ايران» سعي در مشاركتي كردن انتخابات داشتند.
متاسفانه با رخدادهاي اخير، به ويژه رسانه يي شدن اختلافات در شكل حاد پس از حوادث نانگاپاربات و تيلي چوپيك اين حقيقت آشكار شد كه آتش بسياري از اختلافات هنوز در زير خاكستر فعال بوده يا از نظر بدبينانه، نيروهايي كه از جو آرام و محيطي تعامل آميز هيچ نفعي نمي برند و جايگاه و رشد خود را مديون بسياري از حذف ها و وجود جو مملو از سوءظن و تنش آميز مي بينند اين بار نيز با به دست آوردن مستمسك هايي كوشيده اند آتش بدبيني ها را شعله ور ساخته و آب رفته را دوباره به جوي بازگردانند. چون بررسي تمامي موضع گيري ها در اين مجال ميسر نيست لذا مي كوشم با مبنا قرار دادن يك مصاحبه نظرات خود را مطرح كنم.
پنجم آذر ماه 1387 مصاحبه رياست و دبير محترم فدراسيون در مورد سقوط زنده ياد دكتر بهالو در روزنامه اعتماد ملي چاپ شد. جو حاكم بر مصاحبه جوي طبيعي و عادي نبود. در نظر اول خواننده احساس مي كرد مصاحبه به اين بزرگواران تحميل شده و آنان پس از تحمل فشارهاي رواني حاصل از حادثه و بي قراري هاي طبيعي خانواده محترم بهالو در وهله نخست درصددند تا از خود رفع اتهام كرده و سپس با استمرار روند پيش گرفته شده در مقابل صعودهاي مستقل حملات شديدتري طرح كنند (باشد تا منتقدان فدراسيون را بر سر جاي خود بنشانند،) و با پيش كشيدن موضوع صعود «برودپيك» آقاي فريديان حتي رسيدن تيم نانگا به قله را مورد تشكيك قرار داده و با مشروعيت زدايي از سرپرست و سرپرست فني، آگاه يا ناخودآگاه در بي اعتبار كردن صعود كوشيدند.
گرچه برخورد رياست محترم فدراسيون به عنوان متولي رسمي و عالي ترين مقام تشكيلاتي فدراسيون كه هيات ها، باشگاه ها و گروه هاي كوهنوردي را زيرمجموعه خود مي داند، قابل نقد و بررسي است ولي پيش از پرداختن به اين امر مايلم برخي از علل چرخش ايشان از سياست هاي روادارانه و نسبتاً باز به سياست هاي بسته و حذفي سابق و خودحق پنداري را در حد بضاعت و با استناد به نكات ريز مصاحبه ايشان مورد كنكاش قرار دهم. در مصاحبه سه فراز را به طور مشخص مي توان تشخيص داد؛ يكي بعد مثبت كه هرچند از روي دلگيري ابراز شده باشد ولي نشان مي دهد كه مصاحبه شوندگان آن را پذيرفته اند. آقاي شعاعي ابراز مي دارند؛ «منتقدين آزادند نظرشان را بدهند» در نگاهي خوشبينانه همه مي دانيم اگر اين به معناي وجود سعه صدر در فدراسيون براي شنيدن صداهاي مختلف و گاه مخالف باشد و نيز به همان اندازه جامعه كوهنوردي و تشكل هاي ديگر نيز ظرفيت پذيرش انتقاد را در خود توسعه داده باشند و هيچ كس احساس نكند بعد از كوچك ترين ابراز نظر دچار برخوردهاي خشن، چكشي و حذفي خواهد شد، به يقين جو واگويه هاي محفلي و سكوت در علن و فحاشي و جوك گويي در خفن تبديل به اظهار نظرهاي منطقي و احترام آميز خواهد شد.
در جاي ديگر نيز اظهار مي دارند؛«...ما نمي توانستيم مانع آنها يا هر كس ديگري بشويم.» كه اين نكته نيز به معناي پذيرش حق اقدام مستقل براي كوهنوردان خارج از حوزه فدراسيون است. ولي چنانچه ادامه مصاحبه نيز نشان مي دهد شناخت حق اقدام مستقل، به معناي به رسميت شناختن بي قيد و شرط تيم هاي اعزامي نيست و در اينجاست كه به فراز دوم مصاحبه مي رسيم كه به نظر من مهم ترين بخش جهت شناخت دغدغه ها، نگاه ها و برداشت هاي رياست و دبير محترم فدراسيون است. اينجانب معتقدم كه تمامي موضع گيري ها و نتيجه گيري هاي هر شخص يا هر تشكيلات از همين برداشت ها، نگاه ها و دغدغه هاي پيشين ناشي مي شود.
اگر تنها به اين بخش از اظهارنظر جناب آقاي شعاعي دقت كنيم كه؛«... ارزش اين را نداشت كه آنها مي آمدند با فدراسيون صحبت مي كردند؟ آنها خودشان را يك سر و گردن بالاتر از تشكيلات فدراسيون مي دانند. فدراسيوني كه 9 برنامه بالاي هشت هزار متري داشته تجربه اش بيشتر از باشگاهي است كه دو صعود بالاي هشت هزار متري داشته، ما تجربيات را رايگان در اختيارشان مي گذاشتيم» در مي يابيم كه؛ چشمداشت فدراسيون از اعضاي تيم اعزامي به نانگا اين بوده كه برنامه هايشان را جهت بررسي و گفت وگو به فدراسيون ارائه مي دادند.
در قبال به رسميت شناختن توليت و حق سبقت فدراسيون در هيماليانوردي از تجارب آنها به رايگان برخوردار مي شدند و چون اين امر صورت نگرفته شكاف هاي رو به ترميم دوباره دهان گشوده و از طرف فدراسيون اين امر به سركشي و تبختر تشكيلاتي تفسير شده است و اقدامات بعدي را به شدت تحت تاثير قرار داده است و هر حركت ريز يا درشت بعدي بسان قطرات بنزيني جهت زبانه كشيدن آتش اختلافات شده است.
به عنوان نمونه در يك فضاي همدلانه اقدام تيم نانگا در سود نجستن از اكسيژن مصنوعي يا خدمات شرپاهاي نپالي و باربرهاي ارتفاع و راهنما، ممكن بود به ترجيح دادن يك سبك شناخته شده هيماليانوردي به يك سبك ديگر تعبير شود يا حتي آن را رقابتي سالم جهت ارتقاي سطح كوهنوردي كشور تلقي كنند اما در يك فضاي پرسوءظن، اين امر به شاخ و شانه كشيدن تعبير شد و فدراسيون يا كوهنورداني كه سال ها با سبك ديگري هيماليانوردي كرده و صعودهايشان نيز دستاورد و تجارب گرانبهايي براي كوهنوردي ايران داشته، اين حركت را در جهت بي اعتبار كردن تلاش هايشان تلقي كنند و ناخودآگاه درصدد باشند با بروز كمترين اشتباه يا ضعف، كل برنامه نانگاپاربات را زير سوال ببرند.
باز اگر جو تفاهم حاكم بود، ممكن بود مراسم استقبال، برگزاري جشن صعود و حتي تبليغات گسترده در جهت نشان دادن دشواري و اهميت صعود به نفع جا انداختن كوهنوردي حرفه يي در اذهان جامعه تلقي شود و انجام اين كارها از طرف تشكل ها و باشگاه هاي افراد صعودكننده، حق طبيعي آنان دانسته شود. ولي چنان كه شاهد هستيم، تمامي اين حركات در يك فضاي تيره، مي تواند تفسيري متضاد داشته باشد و آتش نقد منتقدان را تيزتر و تندتر كرده و آنان با اين برداشت كه «حقيقتي در حال قرباني است» براي خود رسالت افشاگري قائل شوند و نتيجه جز آن نمي تواند باشد كه در خروجي نشست هاي كميسيون بررسي حوادث فدراسيون و ارجاع پرونده به دادگاه توسط خانواده نعمتي ديديم،
در اين مورد خاص نيز گرچه از باشگاه هاي پرسابقه و پرافتخار همچون دماوند انتظاري جز بزرگ منشي، تحمل پذيري و دوري گزيدن از حاشيه هاي بي حاصل نمي رود با اين حال در اين مرحله تاريخي از كوهنوردي ايران، از تك تك اعضاي محترم آن باشگاه انتظار مي رود با متانت و فروتني افتخارات به دست آمده را افتخارات كوهنوردي ايران بدانند و با استقبال از هرگونه نقدي حتي تند، در بازگرداندن جو آرامش به فضاي كوهنوردي و ايجاد تفاهم معقول جهت به رسميت شناخته شدن محترمانه اختلافات و تفاوت ها پيشگام باشند.
اما فراز پاياني مصاحبه آقاي شعاعي تيره و تلخ است. از نگاه ايشان (كه بعداً با اظهارات تند آقاي افلاكي نيز تقويت شد) هيچ نقطه مثبتي در صعود نانگاپاربات وجود ندارد. همين نگاه بود كه بر تفكر بخشي از اعضاي كميسيون بررسي حوادث فدراسيون نيز حاكم بود. اين نگاه تجربه افراد تيم را پايين تر از حد صعود به قله يي همچون نانگاپاربات تلقي مي كند.
براي خانم اسفندياري تواني در حد سرپرستي تيم صعود به قله نانگا قائل نيست و انتخاب ايشان را بيشتر تبليغاتي و دكوري مي داند.
اين تفكر مي كوشد با هدف قرار دادن آقاي فريديان او را سرپرست پشت پرده و حقيقي معرفي كرده و با بازخواني پرونده هاي بسته نشده ايشان، او را مسبب اصلي تمامي پيشامدها قلمداد كند. (شايد يكي از پيام هاي ضمني برخورد قضايي اين باشد كه كساني كه در سر هوس صعود مستقل از چارچوب هاي فدراسيون را داشته باشند بايد از سرنوشت تيم نانگا و آقاي فريديان عبرت بگيرند،) در اين خصوص و به استناد اطلاعات شخصي و شناخت خود از افراد، بيان چند نكته را ضروري مي دانم؛ عدم هماهنگي تيم نانگا با فدراسيون نمي تواند ناشي از تفرعن تشكيلاتي باشد چون اولاً دو نفر از اعضا، وابسته به باشگاه دماوند نبوده اند درثاني تا آنجايي كه من مي شناسم افراد شاخصي از همين باشگاه با فدراسيون همكاري نزديك و تنگاتنگي دارند و هر شش نفر اعضاي تيم نانگاپاربات مدرسان و مربيان رسمي فدراسيون بوده و حكم كلاس هاي آنان با امضاي رئيس فدراسيون صادر شده است. هر چند حداقل اقدامات لازم از طرف باشگاه دماوند براي اطلاع فدراسيون از روند برنامه نانگاپاربات انجام شد اما عدم وجود اشتياق فراوان از طرف اعضاي آن تيم براي پيگيري نامه هايشان به فدراسيون، به نظر من نه تبختر، بلكه ترس از گير كردن در چم و خم هاي مصوبات فدراسيون موجب مي شود تا تيم هايي همچون نانگا از خير خدمات فدراسيون بگذرند چون تجربه حذف هاي سابق به آنان آموخته كه گاه تاييد برخي طرح ها و نفرات از طرف فدراسيون به عبور شتر از سوراخ سوزن شبيه است.
ہ مربي كوهنوردي از زنجان
دوشنبه|ا|14|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 206]