واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: استراتژي ،اولويت اول صنعت گاز
در هر صورت تصميم با ماست. اگر خواهان اثرگذاري مطلوب در اقتصاد و سياست بينالملل هستيم و جايگاه مناسبي در حد و اندازه اولين دارنده مخازن فسيلي (نفت و گاز باهم) در جهان را خواستاريم، بايد استراتژي و راهبرد انرژي و بالاخص گاز را داشته باشيم.
در اين راهبرد سرفصلهاي توليد، توزيع، ترانزيت، ذخيرهسازي، مصرف، صادرات، فناوري، بهينهسازي و ديگر موارد بحث و تبيين خواهد شد. بايد توجه داشت به دليل متغير بودن عوامل مؤثر بر راهبرد فوق و غير ايستا بودن اين عوامل، سندي كاملاً ديناميك و زنده در دست خواهيم داشت. نگرشي فراي دولتها و وزارتخانهها لازم است. تغييرات جهاني دائماً بايد طي يك مكانيزم و ساز وكار مشخص، رصد شده و تغييرات لازم متناسب در سند راهبردي ارائه گردد. اين سند متصلب نميتواند باشد و بايد با تغييرات شرايط اقتصادي و سياسي و مقتضيات، قابليت تغيير را داشته باشد.
البته مقداري مطالعات بسيار ابتدايي و پراكنده در دواير شركت ملي نفت و حداكثر وزارت نفت انجام شده كه با توجه به دامنه اثر گاز در حوزههاي ديگر اقتصاد، روابط بينالملل، امنيتي و حتي فرهنگي كافي به نظر نميرسد و فلذا اجرايي هم نخواهد شد.
بنابراين نتيجه ميگيريم يك سند راهبردي گاز كه نظرات نمايندگان تمامي ذينفعان در آن لحاظ شده باشد، مورد نياز است. البته تدوين چنين مطالعات راهبردي به زمان و مقدماتي نياز دارد ولي قبل از آن چه بايد كرد؟
راه حل سريع
البته بديهي است راه حل اصلي همان تدوين و اجراي طرح راهبردي است كه متاسفانه نياز به زمان دارد ولي ميتوان اجراي برخي از امور را بدون نياز به مطالعه بيشترو در همين لحظه تصويب كرد.
به عنوان مثال سرانه مصرف انرژي و از آن جمله گاز در ايران بسيار بالاتر از حد متوسط جهاني است، پس بايد در امر بهينهسازي مصرف تلاش بيشتري صورت گيرد. اينكه تبليغات وسيعي براي درزگيري پنجره منازل و يا بستن كانال كولر يا استفاده صحيح از وسايل گرمازا بكنيم امري پسنديده است اما مؤثر هم هست؟ به مثال ذيل توجه فرماييد.
توليد 36 هزار مگاوات از 42 هزار مگاوات كل برق كشور توسط نيروگاههاي گازي انجام ميگيرد. مصرف گاز اين نيروگاهها 150 ميليون متر مكعب در روز است. (در زمستان اين عدد بمراتب كمتر است زيرا گازي براي ارائه نيست و بجاي آن گازوئيل وارداتي به نيروگاهها داده ميشود!). راندمان ترموديناميكي اين نيروگاهها بطور متوسط 32درصد است، در حاليكه راندمان حرارتي نيروگاههاي نسل جديد در سطح جهان تا 60 درصد است.
با فرض جايگزيني تمامي نيروگاههاي كم بازده موجود با نيروگاههاي با بازدهي بالا مصرف گاز نيروگاهها به همان نسبت كم ميشود يعني از 150 به نزديك 80 ميليون متر مكعب در روز كاهش مييابد. به عبارتي 70 ميليون متر مكعب در روز صرفهجويي به دنبال خواهد داشت. اين يعني گاز توليدي سه فاز ميدان پارس جنوبي. به دليل عدم سرمايهكافي براي اجراي طرح نوسازي نيروگاهها، پروژهاي به عنوان صرفهجويي تا صادرات يا به اختصار SAVEX در وزارت نفت معرفي شد كه مورد استقبال جهاني نيز قرار گرفت.
در اين طرح، شركتهايي كه نيروگاهها را نوسازي كنند ميتوانند و مجازند گاز آزاد شده را خريداري و به كشورهاي هدف انتقال دهند. اين قرارداد نوعي بيع متقابل است كه هزينه انجام يافته براي احداث نيروگاهها از محل ارزش گاز آزاد شده پرداخت خواهد شد. با توجه به محاسبات اقتصادي بازگشت سرمايهبسيار سريع و كمتر از 8 سال است.
اجراي چنين پروژهاي علاوه بر بهبود وضع محيطزيست، مشمول حمايت سازمانهاي بينالمللي و بانكها و از آن جمله سازمان ملل نيز ميشود و موانعي مانند تحريم و محدوديتها نيز كمرنگ ميشود.
براساس محاسبات اوليه ميزان سرمايهگذاري لازم براي افزايش راندمان 36 هزار مگاوات نيروگاه فعلي 25 ميليارد يورو است اين كار اشتغال وسيعي در كل كشور ايجاد كرده و بدليل انبوه توربينهاي مورد نياز امكان ساخت داخل و ايجاد صنايع جديد و انتقال فناوري، اقتصادي محسوب ميشود. بدليل عقد قراردادهاي طولاني مدت صادرات گاز ارتقا جايگاه سياسي و امنيت ملي از دستاوردهاي اجراي چنين طرحي خواهد بود.
جالب توجه اينكه اين ارقام مربوط به وضعيت حال كشور است.اگر سند چشم انداز بيست ساله را كه در آن بايد 119 هزار مگاوات برق توليد شود را در نظر بگيريم، اعداد و ارقام فوق چند برابر خواهد شد.
اكنون بهتر ميتوان مؤثر بودن طرحهاي بهينهسازي را درك كرد. اجراي يك طرح كلان از اين دست مؤثرتر است يا درگير كردن ميليونها مصرفكننده خرد؟ آن هم در شرايطي كه مصرف كننده خرد به دليل ساختار بازار و اجناس موجود در آن و يا وسايل وادوات مستعمل امكان اجرايي كردن توصيههاي بهينهسازي مصرف انرژي را ندارد.
اما اين سؤال مطرح است كه آيا همين طرح SAVEX كه در دست مطالعه است، اجرايي خواهد شد؟
نكته قابل توجه اينكه براي اجراي طرحهايي از اين قبيل و نيز تدوين استراتژي گاز يك راه حل اساسي، مورد نياز است.
راهحل اساسي
ميتوان اين گونه نتيجهگيري كرد كه با يك مشكل بزرگ روبرو هستيم كه زاييده رفتار و عملكرد گذشته ماست. به قول آلبرت اينشتين، مشكل چيزي است كه در فضاي حاضر بوجود آمده اگر ميخواهيم مشكل حل شود بايد فضا را عوض كنيم. اين مفهوم در موضوع گاز كشور نيز مصداق دارد و فضاي كار ديروز، ما را به نقطهاي كه قرار داريم رسانده است.
روش تفكر و مديريت، دانش و تربيت نيروي انساني، ساختار و تشكيلات سازماني، رويهها و دستورالعملهاي دولتي، قوانين حكومتي ، زيرساختهاي صنعتي و تجاري، زيرساختهاي فرهنگي و بسياري موارد ديگر(بطور كلي فضا) در بخش انرژي و بالاخص گاز طبيعي، همه و همه باعث بروز چنين مشكلي شده است.
اگر مايليم (يا بهتر است بگويم در حال حاضر ناچاريم) كه مشكل مصرف مسرفانه را مرتفع سازيم بايد تغييرات اساسي در فضاي حاضر ايجاد كنيم،چه رسد به اينكه بخواهيم طرحهايي مانندSAVEX را تدوين و اجرا كرده و يا از آن مهمتر استراتژي گاز جمهوري اسلامي ايران را تدوين و اجرا كنيم.
اكنون تصميم با ماست. اگر ميخواهيم تهديد غول مصرف مسرفانه را به فرصت درآمدزايي و رونق اقتصادي تبديل كنيم، اگر ميخواهيم در صحنه بينالمللي موثر و قدرتمند عمل كنيم و مقهور بازي قدرتهاي ديگر نباشيم و استقلال خود را حفظ كنيم و اگر ميخواهيم تا آيندههاي دور از اين موهبت الهي بهرهاي به فرزندانمان برسانيم، بايد امروز خودمان را تغيير بدهيم.
تغيير در اين سطح و گستره نياز به رهبران جسور و آيندهنگري دارد كه بتوانند جرقه تحول را ايجاد كرده و آن را هدايت كنند. رهبراني از تبار انقلاب اثر گذار اسلامي سال 1357 و هشت سال مقاومت و دفاع مقدس.
سه|ا|شنبه|ا|15|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 57]