واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: اينجا هبوط تكرار نشد
آه اي غزه
اي يادگار زخم هابيل
من رگهاي بريده هابيل را در آينه اشكهاي
دخترك فلسطيني يافتم كه سه خواهر و برادر و دو برادرزادهاش پرواز كرده بودند
كه از درياي چشمانش آب و آيينه باهم جاري شدهاند
آه اي غزه
ديو دشمن و شكارچيان انسانيت
چه مرواريدي را از درياي چشمان دخترانت شكار كرد!؟
آه اي دخترك فلسطينيام
اي سكينه مكرر
با تو قابيل چه كرد؟
تو چگونه نبردهاي حق را
دوباره خوانش كردي
و متجاوز را تاراندي
و جرثومه قابليان را
تا منتهاي ذلت راندي
و تاريخ عرب را سرافرازي بخشيدي؟
اكنون تاريخ عرب
پيش از تو يك ورق بود
و از اين پس ورقي است ديگر
ديگر 1967 ، خوانده نميشود
تو واسطه` العقد افتخاري
آه!
اين همه شكوه
گروه گروه
اينجا چه ميكنند؟
تاريخ انسانيت
بعد از شكوفايي گلهاي صبر تو
تاج بر سر خواهد نهاد
باور خواهد كرد كه ميتوان
معناي بودن و ماندن را تجربه كرد
و خواهد باليد كه انسان ميتوان بود
و ظلم نكرد
و سرنوشت
از شما آموخت كه
در برابر سفاكي ساكت نبايد بود
و صلح، فقط بر سر سفرههاي رنگين به سراغ كسي نميآيد
اينجا زمان فراسوي عقل دشمن پرواز كرد و گفت:
ميتوان انسان بود و انسان ماند
آه!
اين همه شكوه
گروه گروه
اينجا چه ميكنند؟
اينجا فقط بيست و دو روز نبود
اينجا زمان اسير زمين بود
و نيز كودكي مصون از كمين نبود
هيچ پيرزني در امان از شرار كين نبود
اينجا فقط همه داغ و سوز نبود
اينجا فقط بيست و دو روز نبود
اينجا زمان مژده عمران بود و زايش مريم
و تولد پاكي و بشارت مسيح
و زمان تابش خورشيد محمد بود
و زبان غلبه حق بر نژادپرستي
اينجا زبان از گلوي هابيل به صدا درآمد
اينجا سعي هاجر و صفاي ابراهيم
ذبح اسماعيل
دغاي شيطان
وحلم ابراهيم
صفاي پدر
وفاي پسر
زمزم پيروزي
يكپارچه و يكي اينجا چه ميكنند؟
آه!
اين همه شكوه
گروه گروه
اينجا چه ميكنند؟
قطرهاي از خون هابيل
لختي از ماتم آدم
جلوهاي از صبر ايوب
پرتوي از ز نور خاتم
نفخهاي ز روحالله
تاليتلو لبنان و حزبالله
هان و هان اينجا
يكپارچه و يكجا
اين همه صفا بر پا
اينجا چه ميكنند؟
اينجا ميوه ممنوعه
وسوسه حوا
و لذت دنيا
كسي را از بهشت بيرون نياورد
اينجا هيچ كس تسليم دشمن نشد
هيچ كودكي از مقاومت در برابر قابيل ترديد به خود راه نداد
اينجا هبوط تكرار نشد
آه، اسماعيل مكرر
ابراهيم مجدد
اينجا چه ميكنند؟
آه!
اين همه شكوه
گروه گروه
اينجا چه ميكنند؟
مسيح حياتبخش
اعجاز موعود عيسي
پرتو احمد مختار
يكپارچه
و يكجا
اينجا چه ميكنند؟
آه!
اين همه شكوه
گروه گروه
اينجا چه ميكنند؟
كجاست گيلگمش كه مكان رويش گياه جاودانگي را پيدا كند؟
و كجاست رستم
كه آشيانه جاودانه سيمرغ را بيايد؟
و اسفنديار در بن بست
اگر به اين ديار ميآيد و ميديد
دين و پهلواني
يكجا ميرويند
اما سايه كيمياي درك و ايثار
بر هر دو حكم ميراند،
راه نجات خود را در مييافت
و لمس ميكرد كه اينجا يكپارچه و يكجا همه معني شدند
و اگر اسفندياري ميدانست
عشق به معشوق ازلي است كه
آدمي را جاودانه ميسازد
و بر مرگ ميخنداند
هيچ تير بر چشمان وي
كارگر نبود
آه!
اين همه شكوه
گروه گروه
اينجا چه ميكنند؟
آري!
اينجا كسي هبوط نكرد.
چهارشنبه|ا|16|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 80]