واضح آرشیو وب فارسی:شبكه خبر دانشجو: درسي از مردان برگزيده تاريخ - 2؛ سليم بن قيس؛ ياري كه در شرايط خفقان اسرار آلالله را ثبت و حفظ كرد
امام صادق(ع) فرمود «هر كس از پيروان و دوستداران ما كتاب سليم بن قيس هلالى را نداشته باشد، از سرنوشت و سرگذشت ما چيزى ندارد و نمىداند. كتاب سليم، الفباى تشيع است، رازى از رازهاى خاندان محمد(ص) است كه بر او درود باد.»
گروه دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»، زينب صارم، امام صادق (ع) مي فرمايد: «هر كس از پيروان و دوستداران ما كتاب سليم بن قيس هلالى را نداشته باشد، از سرنوشت و سرگذشت ما چيزى ندارد و نمىداند. كتاب سليم الفباى تشيع است، رازى از رازهاى خاندان محمد است كه بر او درود باد.»
در يك جمعبندى از زندگانى سليم مىتوان روحيات و اخلاقيات او را چنين تحليل كرد كه بسيار كماند افرادى كه بتوانند مرد ميدان شمشير باشند و در همان حال در ميدانهاى علم و قلم گام نهند؛ زيرا هر يك از دو جهت اقتضاى روحى خاصى دارد و جمع بين هر دو را مشكل مىنمايد.
سليم بن قيس از كسانى است كه اين دو جنبه در او جمع شده است. او با قدم در ميدانهاى هولناك جنگهاى جمل و صفين و نهروان، وظيفه خطير خود را در جنبههاى عقيدتى و عملى به انجام رساند. در حالى كه قبل از آن و همزمان با جنگها و بعد از آن دست از فراگيرى معارف و تاريخ و نيز تأليف و تدوين آنها برنداشت و در نتيجه اين يادگار گرانقدر را براى ما باقى گذاشت.
علت موفقيت سليم در شرايط خفقان تاريخ
از همه اينها گذشته، دو روحيه بسيار مهم در سليم وجود داشته كه در سايه آن توانسته است چنين كتابى تأليف و آن را حفظ كند و به نسل هاى بعد از خود برساند:
اول: كتمان و اجتناب از شهرت
با توجه به اينكه سليم فقط در پنج سال حكومت امير المؤمنين (ع) آزاد بوده و قبل و بعد از آن در شرايط اختناق بسيار شديدى به سر مىبرده، پيداست كه جز با حالت كتمان نمىتوانسته چنين كتابى را تأليف كند. در حكومت عمر و عثمان كه تدوين حديث به هر صورتى ممنوع بود، سليم نه تنها كتاب تدوين كرد، بلكه مطالب كتابش هم بر ضد حكومت وقت بود و اگر از كار او مطلع مىشدند هم خود او و هم كتابش را نابود مىكردند!
بعد از شهادت امير المؤمنين (ع) كه بار ديگر اختناق شديد اجتماعى عليه شيعيان در دوران معاويه و يزيد و مروانيان حاكم شد، سليم آنقدر در كتمان كار خود با مهارت عمل كرد كه توانست علاوه بر حفظ كتاب خود و ادامه تدوين آن، از اسرار معاويه هم اطلاع پيدا كرده و آنها را در كتاب خود ثبت كند كه نامه محرمانه معاويه به زياد از نمونههاى آن است.
دوم: دقت و جستجو در ثبت مطالب
سليم بن قيس بهعنوان يك مؤلف، از آن جهت مورد توجه خاص است كه در اكثر مطالب مندرج در كتابش شخصا حضور داشته و يا از كسانى كه شخصا حضور داشتهاند، نقل كرده است و در نقل خود جز موثقين به كسى اعتماد نكرده است. اين اخلاق كه بايد همواره با مؤلف باشد، در سليم به حد بالايى وجود داشته، آن هم در عصرى كه هنوز قواعد مفصلى براى تأليف كتاب مطرح نبوده است.
سليم هنگام يادگيرى مطالب، سؤالاتى را كه احتمالا به ذهن خطور مىكند، شخصا مطرح مىكرد و جواب آنها را نيز مىگرفت. از سويى زمان روايت و مكان آن و شرايطى كه در آن حادثه اتفاق افتاده همه را ثبت مىنمود. او براى اطمينان و محكمكارى، مطالب را بر ائمه عليهم السّلام عرضه مىكرد تا يك بار ديگر از صحت آن اطمينان حاصل كند.
وي براى به دست آوردن جزئيات بيشتر قضايا، سفرهاي متعدد را به خود تحميل مي كرد تا يك جريان را از چند نفر سؤال كند. سليم سؤالات مهمى در جنبههاى عقيدتى از ائمه پرسيده و جواب آنها را ثبت كرده است، حتى گاهى از دشمنان اهل بيت (ع) درباره كارها و بدعتهايشان سؤال مىكرد و از زبان خودشان اقرار مىگرفت.
هر گاه سليم متوجه يك واقعه مهم در بلاد اسلامى مىشد، سعى مىكرد شخصا حاضر شود تا دقيقا آنچه اتفاق مىافتد، ثبت نمايد كه حضور او در سفر معاويه به مدينه از نمونههاى آن است.
پس از چنين زحمات طاقت فرسا و تلاش بىوقفه و نيز در سايه كتمان شديد و دقت كامل در ثبت و ضبط قضايا، اينك سليم ثمره 60 سال زحمتش را در مقابل خود مىبيند و در اين حال با آخرين ضربه از طرف دشمنان امير المؤمنين (ع) روبرو مىشود. اينك سليم و كتابش با چنگال خون آشامى همچون حجاج روبرو هستند و اين سليم است كه بايد آخرين تصميم را بگيرد.
سليم بن قيس تحت تعقيب عبدالملك بن مروان به ايران فرار كرد
در سال 75 هجرى، حجاج بن يوسف ثقفى از طرف عبدالملك بن مروان حاكم عراق شد و وارد كوفه گرديد. از اولين كسانى كه حجاج سراغش را گرفت سليم بن قيس بود؛ چرا كه سابقه او با امير المؤمنين (ع) روشن بود.
به همين جهت با ورود حجاج، سليم بن قيس به همراه كتابش از عراق فرار كرد و به سمت ايران آمد تا در سرزمين فارس در نزديكى شيراز به شهر بزرگى به نام «نوبندجان» رسيد. سليم در اين تبعيد ناخواسته كه علتى جز ولايت امير المؤمنين عليه السّلام نداشت، 77 سالگى عمر خود را مىگذراند.
در شهر نوبندجان، سليم با جوانى كه 14 سال از عمرش مىگذشت و نامش «ابان» بود ملاقات كرد. البته جنبه آشنايى بين سليم و ابان معلوم نيست كه آيا فاميل بودهاند و يا سابقه دوستى داشتهاند يا يك اتفاق و تصادف بوده است، ولى به هر حال سليم در خانه پدرى ابان بن ابى عياش اقامت كرد.
سليم از آن رو كه به كسى محتاج بود كه بتواند امانت بزرگ و ثمره عمرش را به خوبى حفظ كند و آن را سالم به نسلهاى بعد منتقل كند، به فكر تربيت عقيدتى ابان افتاد و آهسته آهسته او را با حقايق گذشته تاريخ اسلام آشنا كرد و وقايع بعد از پيامبر (ص) را براى او تشريح نمود و بدين وسيله او را متوجه شرائط موجود نمود.
ابان درباره مدتى كه با سليم معاشرت داشته چنين مىگويد: «او پيرمردى اهل عبادت بود و چهرهاى نورانى داشت. بسيار پرتلاش، صاحب نفسى بزرگوار و حزنى طولانى بود. او استتار را دوست مىداشت و از اشتهار پرهيز مىكرد». سليم هم درباره ابان گفته است: «من با تو معاشرت داشتم و جز آن گونه كه دوست مىداشتم چيزى نديدم». بدين ترتيب شرائط عقيدتى و فكرى بين ابان و سليم براى تحويل كتاب آماده شده بود.
سليم كتاب خود را در ايران به امانت مي سپارد
ديرى نگذشت كه سليم احساس كرد در سرزمين غربت، عمرش به پايان خود نزديك مىشود و مهمترين مسئله براى او حفظ كتابش بود. كتابى كه سرتاسر آن بيان مظلوميت اهل بيت عليهم السلام و افشاى بدعتها و جنايات غاصبين خلافت بود و مى توانست چراغ هدايتى براى نسلهاى آينده باشد تا بتوانند دوستان را از دشمنان تشخيص دهند.
كتابى كه در يك نگاه مجموعهاى از معارف و تاريخ اسلام بود كه بايد به عنوان پايه تولى و تبرى تلقى شود. در مسائل مربوط به تولى شامل مطالبى همچون امامت 12 امام (ع) و ذكر نام ايشان، فضائل اهل بيت (ع)، احتجاجها و اتمام حجتهاى اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم السلام و اصحابشان در مقابل غاصبين خلافت و بيانات كاملى از ائمه عليهم السلام در معارف اسلام بود.
از سوى ديگر در جنبههاى تبرى شامل پيشگويىهاى پيامبر (ص) درباره اختلافات امت و فتنههاى بعد از آن حضرت و نيز در باره ظلم قريش و غصب حقوق اهل بيت عليهم السلام، رفتار منافقين در زمان پيامبر (ص)، اخبار مفصلى از غصب خلافت و شهادت حضرت زهرا (س) و فرزندش محسن، ذكر مطاعن غاصبين خلافت بهخصوص اصحاب صحيفه ملعونه، گوشههاى مهمى از جنگهاى جمل و صفين و نهروان، اخبارى از فتنههاى معاويه بعد از اميرالمؤمنين عليه السلام و جنايات او نسبت به شيعيان بود.
از يك سو با توجه به محتواى كتاب ممكن بود با در دسترس ماندن آن، به دست نااهلان برساند و مسئلهاى ايجاد كند و از سوى ديگر، از بين بردن آن به قيمت نابود كردن زحمات پرارزش او بود. بالاخره فردى كه سليم توانست بهعنوان حافظ كتابش به او اعتماد كند، كسى جز ابان بن ابى عياش -تربيتشده خود سليم- نبود.
وصيت سليم و تحويل كتاب به ابان
سليم مسئله كتابش را با ابان در ميان گذاشت و سرگذشت خود را در تأليف كتاب براى او تشريح كرد و او را متوجه اين نكته كرد كه مطالب اين كتاب براى جامعهاى كه با سيره ابوبكر، عمر، عثمان و معاويه پرورش يافتهاند قابل تحمل نخواهد بود و نبايد در دسترس هر نااهلى قرار بگيرد.
بعد از آن، طى برنامهاى دقيق كتاب خود را رسما به او تحويل داد كه مراحل آن چنين بود:
اولا: ابان را از نظر اعتقادى و امانتدارى مورد آزمايش قرار داد و از هر دو جهت مطمئن شد.
ثانيا: سه شرط اساسى با ابان قرار داد و در مورد آنها عهد و پيمان الهى از او گرفت كه از اين قرارند:
- تا سليم زنده است از كتاب و مطالب آن به كسى خبر ندهد.
- پس از رحلت او نيز كتاب و مطالبش را جز به موثقين از شيعه خبر ندهد.
- هنگام مرگ كتاب را به شخصى موثق و ديندار از شيعه بسپارد.
ثالثا: تمام كتاب را براى ابان قرائت كرد و او به دقت گوش فرا داد تا در مطالب آن جاى ابهامى نماند.
رابعا: با دستان خود كتاب را بهطور رسمى به دست ابان داد و به عبارت ديگر آن را تحويل او داد تا در اداى امانت وظيفه خويش را بهطور كامل به انجام رسانده باشد.
در اواخر سال 76 هجرى، سليم در شهر نوبندجان فارس در سن 78 سالگى بدرود حيات گفت و ظاهرا در همان شهر به خاك سپرده شد. او در حالى كه بيش از 60 سال از عمر شريفش را در راه احياي ولايت اهل بيت (ع) سپرى كرده بود به ديدار مواليانش شتافت و اين يادگار بزرگ را از خود بر جاى گذاشت. رحمت خدا بر روان پاكش باد.
كتاب سليم در محضر امام زين العابدين (ع)
بعد از آن، ابان در حالى كه كتاب سليم را همراه داشت خدمت امام سجاد (ع) رسيد. ابوالطفيل و عمر بن ابى سلمه، دو صحابى پيامبر (ص) نيز در خدمت حضرت حضور داشتند. او كتاب سليم را خدمت آن حضرت تقديم كرد تا كلامى درباره كتاب و مؤلفش از آن حضرت بشنود.
امام عليه السلام دستور دادند تا كتاب سليم نزد آن حضرت قرائت شود. ابو الطفيل و عمر بن ابى سلمه، سه روز- از صبح تا شب- در حضور امام زين العابدين عليه السلام مىنشستند و كتاب را مىخواندند و آن حضرت استماع مىفرمودند. اين برنامه، عنايتى بس عجيب را در شأن اين كتاب مىرساند كه امام معصوم عليه السلام سه روز بنشيند تا كتاب يكى از اصحابش را كه از دنيا رفته در محضرش بخوانند.
قرائتكنندگان هم دو نفر از بزرگان اصحاب پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بودند كه تا آن زمان حيات داشتند. اهميت ديگر مطلب اينكه امام عليه السلام بدون قرائت هم مىتوانستند مطلبى در باره كتاب بفرمايند، ولى شكل رسمى قرائت را اجرا كردند تا هيچ شبههاى در بين نماند و همه بدانند آن حضرت كلمه كلمه كتاب را مورد توجه قرار دادهاند.
پس از قرائت كامل كتاب، همه در انتظار سخن امام عليه السلام بودند. لبان مبارك حضرت با كلامى نورانى در شأن سليم و كتابش گشوده شد و فرمودند: «سليم راست گفته است، خدا او را رحمت كند. همه اينها احاديث ما است كه نزد ما شناخته شده است.»
اين سخن در حقيقت امضا و مهر تأييد الهى از لسان حجة اللَّه بود كه اصالت و اعتبار كتاب سليم را به ثبت رسانيد و آن را جاودانى ساخت و سندى محكم براى اين كتاب بنيادى اسلام گرديد. ابو الطفيل و عمر بن ابى سلمه هم گفتند: «تمام احاديث آن را از امير المؤمنين عليه السلام و از سلمان و ابوذر و مقداد شنيدهايم.»
از اين رهگذر معلوم مىشود كه كتاب سليم با محتواى شيعى آن، بهراحتى مىتواند تكليف بقيه فرق اسلامى را تعيين كند و اين را قبل از كتاب سليم، احاديث متواتر منقول از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله تعيين كرده است.
و سرانجام، اين مجلس پس از سه روز با اين نتيجه گرانبها در مورد سليم و كتابش پايان يافت.
يکشنبه|ا|9|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبكه خبر دانشجو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 209]