واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: شعر انقلاب و آينده موعود
اينك پرسشي كه در ذهن نقش ميبندد اين است كه منظور از «هنر موعود» چيست و از چه راهي ميتوان كاروان شعر و ادبيات انقلاب اسلامي را به اين سمت و سو هدايت كرد؟
«هنر موعود» داراي مؤلفههايي است كه از جملهِ عمدهترين آنها ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
1- شعر و ادبيات موعود، زميني نيست. شجرهِ طيبهاي است كه ريشه در آسمانها دارد، و الهامي و وحيگونه است. حاصل سير و سلوكي عارفانه و كشف و شهودي عاشقانه است:
من به خال لبتاي دوست گرفتار شدم
چشم بيمار تو را ديدم و بيمار شدم
فارغ از خود شدم و كوس اناالحق بزدم
همچو منصور خريدار سر دار شدم
غم دلدار فكندهست به جانم شرري
كه به جان آمدم و شهرهِ بازار شدم
در ميخانه گشاييد به رويم شب و روز
كه من از مسجد و از مدرسه بيزار شدم
جامهِ زهد و ريا كندم و بر تن كردم
خرقهِ پير خراباتي و هشيار شدم
واعظ شهر كه از پند خود آزارم داد
از دم رند ميآلوده مددكار شدم
بگذاريد كه از بتكده يادي بكنم
من كه با دست بت ميكده بيدار شدم(1)
2- شعر و ادبيات موعود، هنري برآمده از شعور است. آينهِ معرفت، خودآگاهي و خداآگاهي است، از جهل، تعصب و خامي به دور است. محصولانديشه و تفكري ژرف و ريشه دار است و در نتيجه ماندگار:
طلايگان سوار از غبار برگشتند
تكاوران رها، بيسوار برگشتند
مسافران زمان زخم تشنه آوردند
مجاوران زمين، آب دشنه آوردند
سبوكشان به شراب صراحت افزودند
جگرخوران به كباب جراحت افزودند
مبارزان گل زخم شكفته را چيدند
به دشت نرگس بيمار خفته را چيدند
هزار صاعقه شب را به تازيانه زدند
به طيره تا سحر ابر و تگرگ چانه زدند(2)
3- شعر و ادبيات موعود، خلاف آمد عادت است و رسيدن به گونهاي از اجتهاد و بصيرت، گريز از «باري به هر جهت» و روزمرگي است، قدم زدن در عرصههاي نوزايش، كشف و آفرينش است و گريز از رخوت و ركود و سكون:
ابري عظيم از ته مجهول درهها برخاست
همراه باد
دنبال يك فضاي مناسب رفت
ابر عظيم
بالاي يك فضاي مناسب
تن سپيدش را
در دستهاي نيازمند درختان ريخت
مه مُعلقي
پشت دريچهِهاي تاريك من گريست
آهاي بهار!
تو از كدام سمت ميآيي؟(3)
4- شعر و ادبيات موعود، محصول پيوندانديشه و تفكر با تصوير و تخيّل است، ولي در بند تخيّل نيست، زيباست، ولي زيبامدار نيست. هنر موعود، زيبايي را در خدمت تعهد ميخواهد:
ما را خوش است سير سكوتي كه پيش روست
گشت و گذار در ملكوتي كه پيش روست
بر گيسوي تغزّل ما شانه ميكشد
شيوايي دو دست قنوتي كه پيش روست
تجريدي از طراوت گلهاي مريم است
اين سفرهِ معطر قوتي كه پيش روست
بگذار با ترنّم مستانه بگذرد
اين چند كوچه تا جبروتي كه پيش روست
ما راهيان وادي سبز سلامتيم
آسودهايم از برهوتي كه پيش روست (4)
5- شعر و ادبيات موعود، آينهِ تجلّي حقيقت و سرچشمهِ بصيرت است. خواهان نقد سيرت است، نه صورت. در تنور ابهام برآمده از جهل نميدمد و سرمايهآن، حرفهايي است كه براي نگفتن دارد!
با دلِ شكسته رفتم، رو به مشرق تبسم
پينوشتها:
1- ديوان حضرت امام خميني (ره)، موسسه تنظيم و نشر آثار امام، ص 142
2- علي معلم، كيهان فرهنگي، سال نهم، شماره 93، بهمن 71، ص 110
3- سلمان هراتي، از آسمان سبز، ص 51 - 50
4- سيد اكبر ميرجعفري، حرفي از جنس زمان، ص48 (شعر از زكريا اخلاقي است.)
پنجشنبه|ا|17|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]