واضح آرشیو وب فارسی:فارس: دستورالعملهاي اخلاقي حضرت آيتالله بهجت(ره)
خبرگزاري فارس: انسان گاهي در امر دين اشكالي به نظرش ميرسد و يا شبهاي به او القا ميشود، گمان ميكند كه آن اشكال لاينحل است و ديگر جوابي ندارد و پيش خود و بدون مراجعه به اهل آن قضاوت ميكند و ميگويد: پس دين باطل است و ايراد دارد. چگونه از اهل دين و اهل علم ميترسي و نزد آنها نميروي و از آنها سؤال نميكني، ولي از خود شبهه و اشكال نميترسي كه چه بسا موجب نابودي و هلاك دائمي تو گردد؟!
جماعتي از اين جانب، طلب موعظه و نصيحت ميكنند؛ اگر مقصودشان اين است كه بگوييم و بشنوند و بار ديگر در وقت ديگر، بگوييم و بشنوند، حقير عاجزم و بر اهل اطلاع پوشيده نيست.
و اگر بگويند كلمهاي ميخواهيم كه امّ الكلمات باشد و كافي براي سعادت مطلقه دارين باشد، خداي تعالي قادر است كه از بيان حقير، آن را كشف فرمايد و به شما برساند.
پس عرض ميكنم كه غرض از خلق، عبوديت است: (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنّ وَ اْلإِنْسَ إِلاّ لِيَعْبُدُونِ) و حقيقت عبوديت، ترك معصيت است در اعتقاد كه عمل قلب است و در عمل جوارح.
و ترك معصيت، حاصل نميشود به طوري كه ملكه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و ياد خدا در هر حال و زمان و مكان و در ميان مردم و در خلوت، .
ما امام زمان را دوست ميداريم؛ چون امير نحل است، امور ما مطلقاً به وسيله او به ما ميرسد و او را پيغمبر(ص) براي ما امير قرار داده و پيغمبر را دوست داريم؛ چون خدا او را واسطه بين ما و خود قرار داده و خدا را دوست داريم، براي اينكه منبع همه خيرات است و وجود ممكنات، فيض اوست.
پس اگر خود و كمال خود را خواهانيم، بايد دوست خدا باشيم و اگر دوست خداييم، بايد دوست وسائط فيوضات از نبي و وصي باشيم؛ وگرنه يا دوست خود نيستم، يا دوست واهب العطايا نيستيم، يا دوست وسائط فيوضات نيستيم.
پس كيمياي سعادت، ياد خداست و او محرّك عضلات به سوي موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خيرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. بايد اهتدا به هدايات آنها نماييم و رهروي به رهبري آنها نماييم تا كامياب شويم.
ديگر توضيح نخواهيد و آنكه عرض شد، ضبط نماييد و در قلب ثبت [كنيد]، خودش توضيح خود را ميدهد.
كوچك و بزرگ بايد بدانيم: راه يگانه براي سعادت دنيا و آخرت، بندگي خداي بزرگ است و بندگي، در ترك معصيت است در اعتقاديات و عمليات.
آنچه را كه دانستيم، عمل نماييم و آنچه را كه ندانستيم، توقف و احتياط نماييم تا معلوم شود، هرگز پشيماني و خسارت، در ما راه نخواهد داشت؛ اين عزم اگر در بنده، ثابت و راسخ باشد، خداي بزرگ اولي به توفيق و ياري خواهد بود.
گفتم كه: الف، گفت: دگر؟ گفتم: هيچ.
در خانه اگر كس است، يك حرف بس است.
بارها گفتهام و بار دگر ميگويم: .
جماعتي از مؤمنين و مؤمنات، طالب نصيحت هستند؛ بر اين مطالبه، اشكالاتي وارد است، از آن جمله:
1. نصيحت در جزئيات است و موعظه، اعمّ است از كليات و جزئيات؛ ناشناسها همديگر را نصيحت نميكنند.
2. ؛ ؛ (وَ الّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنّهُمْ سُبُلَنا).
آنچه ميدانيد، عمل كنيد و در آنچه نميدانيد؛ احتياط كنيد تا روشن شود؛ و اگر روشن شد، بدانيد كه بعض معلومات را زير پا گذاشتهايد؛ طلب موعظه از غير عامل، محل اعتراض است؛ و قطعاً مواعظي را شنيدهايد و ميدانيد، عمل نكرديد و گرنه روشن بوديد.
3. همه ميدانند كه را بايد بگيرند و بخوانند و بفهمند و تطبيق عمل بر آن نمايند و حلال و حرام را با آن تشخيص بدهند؛ و همچنين مدارك شرعيه [را] اگر اهل استنباط باشند؛ پس نميتوانند بگويند: .
4. كساني كه به آنها عقيده داريد، نظر به اعمال آنها نماييد، آنچه ميكنند از روي اختيار، بكنيد و آنچه نميكنند از روي اختيار نكنيد؛ و اين، از بهترين راههاي وصول به مقاصد عاليه است؛ ؛ مواعظ عمليه، بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قوليه است.
5. از واضحات است كه خواندن قرآن در هر روز و ادعيه مناسبه اوقات و امكنه، در تعقيبات و غير آنها و كثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه و زيارت علما و صلحا و همنشيني با آنها، از مرضيات خدا و رسول(ص) است و بايد روز به روز، مراقب زيادتي بصيرت و انس به عبادت و تلاوت و زيارت باشد.
و بر عكس، كثرت مجالست با اهل غفلت، مزيد قساوت و تاريكي قلب و استيحاش از عبادت و زيارات است؛ از اين جهت است كه احوال حسنه حاصله از عبادات و زيارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ايمان، به سوء حال و نقصان، مبدل ميشوند؛ پس، مجالست با ضعيف الايمان ـ در غير اضطرار و براي غير هدايت آنها ـ سبب ميشود كه ملكات حسنه خود را از دست بدهد؛ بلكه اخلاق فاسده آنها را ياد بگيرد:
.
6. از واضحات است كه ترك معصيت در اعتقاد و عمل، بي نياز ميكند از غير آن؛ يعني غير، محتاج است به آن و او محتاج غير نيست؛ بلكه مولد حسنات و دافع سيئات است: (و ما خلقت الجن و الانس إلا ليعبدون)
هيچ ذكري، بالاتر از ذكر عملي نيست؛ هيچ ذكر عملي، بالاتر از ترك معصيت در اعتقاديات و عمليات نيست. و ظاهر اين است كه ترك معصيت به قول مطلق، بدون مراقبه دائميهصورت نمي گيرد.
من كلام علي7: ؛ عليكم بالمحافظة علي الصلوات الخمس في اوائل أوقاتها و بالإقبال بالكل إليه تعالي فيها، لا تفوتكم السعادﺓ إن شاء الله تعالي؛ بر شما باد به محافظت بر نمازهاي پنج گانه در اولين وقتهاي آنها و بر شما باد به روي نمودن و توجه با تمام وجود به سوي خداي تعالي؛ [در اين صورت] سعادت را از دست نخواهيد داد، إن شاء الله تعالي.
بعضي دارند، ميگوييم: درد را بيان ميكنند، دوا را معرفي ميكنيم، به جاي تشكر و به كار انداختن، باز ميگويند: .
دور است آنچه ميگوييم و آنچه ميخواهند؛ شرطيت دعا را با نفسيت آن مخلوط ميكنند. ما از عهده تكليف، خارج نميشويم؛ بلكه بايد از عمل، نتيجه بگيريم و محال است عمل،بينتيجه باشد و نتيجه، از غير عمل، حاصل شود؛ اين طور نباشد:
پي مصلحت، مجلس آراستند
نشستند و گفتند و برخاستند!
خدا كند قوال نباشيم، فعّال باشيم؛ [مبادا] حركت عمليه بدون علم بكنيم [و] توقف با علم بكنيم. آنچه ميدانيم بكنيم، در آنچه نميدانيم، توقف و احتياط كنيم تا بدانيم؛ قطعاً اين راه پشيماني ندارد. به همديگر نگاه نكنيم؛ بلكه نگاه به نماييم و عمل و ترك را مطابق با آن نماييم.
آقاياني كه طالب مواعظ هستند، از ايشان سؤال ميشود: آيا به مواعظي كه تا حال شنيدهايد، عمل كردهايد، يا نه؟
آيا ميدانيد كه: ؟ آيا اگر عمل به معلومات - اختياراً ـ ننمايد، شايسته است توقع زيادتي معلومات؟
همه ميدانيم كه رضاي خداوند اجّل، با آنكه غني بالذات [است] و احتياج به ايمان بندگان و لوازم ايمان آنها ندارد، در اين است [كه]:
بندگان، هميشه در مقام تقرب به او باشند، پس ميدانيم كه براي حاجت بندگان به تقرب به مبدأ الطاف و به ادامه تقرب، [ خداوند] محبت به ياد او و ادامه ياد او دارد.
پس ميدانيم به درجه اشتغال به ياد او، انتفاع ما از تقرب به او خواهد بود؛ و در طاعت و خدمت او، هر قدر كوشا باشيم به همان درجه، متقرب و منتفع به قرب خواهيم بود؛ و فرق بين ما و سلمان ـ سلام الله عليه ـ در درجه طاعت و ياد او كه مؤثر در درجه قرب ماست، خواهد بود.
و آنچه ميدانيم كه اعمالي در دنيا محل ابتلا ما خواهد شد، بايد بدانيم كه آنها هر كدام مورد رضاي خداست، ايضاً خدمت و عبادت و طاعت او محسوب است.
پس بايد بدانيم كه هدف بايد اين باشد كه تمام عمر، صرف در ياد خدا و طاعت او و عبادت بايد باشد تا به آخرين درجه قرب مستعد خودمان برسيم و گرنه بعد از آنكه ديديم بعضي، به مقامات عاليه رسيدند و ما بي جهت، عقب مانديم، پشيمان خواهيم شد.
معرفت الله، اعظم العبادات است و همه تكاليف مقدمه معرفت خدا هستند، ولي معرفت خدا واجب و مطلوب نفسي است. اگر كسي اهليت داشته باشد؛ يعني طالب معرفت باشد و در طلب، جديت و خلوص داشته باشد، در و ديوار به اذن الله معلمش خواهند بود و گرنه سخن پيغمبر(ص) هم در او اثر نخواهد كرد، چنانكه در ابوجهل اثر نكرد!
ما را شناختهاند، اعمال ما محفوظ است و عكسبرداري شده است. خداوند متعال از زبان مجرمين ميفرمايد: (ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إِلاّ أحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِرًا)، اين چه كتابي است كه هيچ عمل خرد و بزرگي را فرو نگذاشته، مگر آنكه برشمرده است و آنچه را انجام دادهاند حاضر مييابند. آيا شهادت دست و پا و ديگر اعضا و جوارح، ﴿نور/ 24﴾، ﴿يس / 65﴾ و ﴿فصلت / 22 ـ 20﴾ شوخي است؟!
اگر در امور ديني و يا عقيدتي اشكالي داري، برو از اهلش بپرس تا اشكالت برطرف شود. انسان گاهي در امر دين اشكالي به نظرش ميرسد و يا شبهاي به او القا ميشود، گمان ميكند كه آن اشكال لاينحل است و ديگر جوابي ندارد و پيش خود و بدون مراجعه به اهل آن قضاوت ميكند و ميگويد: پس دين باطل است و ايراد دارد. چگونه از اهل دين و اهل علم ميترسي و نزد آنها نميروي و از آنها سؤال نميكني، ولي از خود شبهه و اشكال نميترسي كه چه بسا موجب نابودي و هلاك دائمي تو گردد؟!
سبب غيبت امام زمان خود ما هستيم؛ زيرا دستمان به او نميرسد و گرنه اگر در ميان ما بيايد و ظاهر و حاضر شود، چه كسي او را ميكشد؟
آيا جنّيان آن حضرت را ميكشند يا قاتل او انسان است؟! ما از پيش در طول تاريخ ائمه: هم امتحان خود را پس دادهايم كه آيا از امام تحفظ و اطاعت ميكنيم يا اينكه او را به قتل ميرسانيم؟! انحطاط و پستي انسان به حدّي است كه قوم حضرت صالح7 ناقه صالح را با اينكه وسيله ارتزاق و نعمت آنها بود، پيكردند، چنانكه قرآن كريم درباره آن ميفرمايد: (لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ)؛ يعني يك روز آب سهم شما باشد و روز ديگر سهم آن، آن ناقه، يك روز آب چاه را ميخورد و در عوض به آنها شير ميداد! بنابراين، همانگونه كه ممكن است عقلاً خزينه و انبار نعمت خود را نابود كنند، همچنان كه ناقه صالح را كشتند، امكان دارد كه ما انسانهاي عاقل نيز امام زمان را كه تمام خيرات از اوست و از ناقه صالح بالاتر و پرفيضتر است، براي اغراض شخصيه خود به قتل برسانيم.
منبع : ماهنامه نامه جامعه شماره 80
انتهاي متن/
شنبه|ا|8|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 206]