تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1838002436
كفاشيان: ميخواهم به نايب رييسم بگويم «من» تو را آوردم
واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: كفاشيان: ميخواهم به نايب رييسم بگويم «من» تو را آوردم
تهران - " علي كفاشيان" رييس فدراسيون فوتبال در گفت و گويي مبسوط سياست هاي اين تشكيلات را تشريح كرد.
متن كامل اين گفت و گو كه با ويژه نامه روزنامه ايران انجام شده به شرح زير است:
** تغيير اساسنامه! شايد هم به قول شما «اصلاح اساسنامه»! اين چيزي است كه شما خواستيد. شما، يعني شخص علي كفاشيان. سوالات زيادي در مورد اين پافشاري شما براي اصلاحات وجود داشت اما يك علامت سوال بزرگ هست كه هنوز جواب قاطعي برايش ندارم. سوال اين است كه كفاشيان سعي كرد اساسنامه را براي نجات خودش اصلاح كند يا براي رييس بعدي! منظورمان واضح است... يعني دغدغه شخصي شما بود يا كلا دغدغهاي بود براي جامعه مديريتي كشور؟
- كارنامه كاري من مشخص است. آدمي نيستم كه امروز وارد اتاق رياستي و مديريتي شده باشم. من هيچ وقت فقط خودم را نديدم. شاهد من آقاي نبي است. من دبير كميته ملي المپيك بودم و نبي دبيركل فدراسيون بود. به نبي زنگ زدم و گفتم اين اساسنامهاي كه كميته انتقالي تصويب كرده را براي من بفرستيد تا ببينم. وقتي خواندم گفتم بيچاره رييس بعدي! اراده خدا هم اين بود كه من همان بيچاره باشم.
بيچاره! ما سه سال پيش در همين اتاق از شما پرسيديم شما چه رييسي هستيد كه نميتوانيد نايب رييس خودتان را انتخاب كنيد؟ گفتيد سرنوشت من اين شده!
- بله... دعواي من سر همين است. حرف من اين نبود كه ميخواهم هفتهاي يك بار نايب رييسانم را اخراج كنم و سه نفر ديگر را بياورم. من ميخواهم كسي كه در اتاق روبرو مينشيند، كسي كه مسوول امور بانوان است، كسي كه مسوول ليگ ميشود اين را بداند كه «من» او را آوردهام! من 4 سال پيش آمدم و ديدم كساني دور و بر من هستند كه ميگويند ما كه انتخاب شديم، به اين چه ربطي دارد؟! شما برويد تمام دنيا را بگرديد. هيچ كجاي دنيا نايب رييس بدون اراده رييس نميآيد. اين دو مكمل هستند، نه نقطه مقابل هم!
اتفاقا ابهام بعدي در مورد اصلاح اساسنامه همين جا درست ميشود. گروهي با اصلاح اساسنامه مشكل داشتند مثلا امير عابديني... خب عابديني براي خودش دليل و برهانهايي داشت. ميگفت قانون هماني است كه فيفا ميگويد. منفعتي از كنار فدراسيون نداشت كه با اصلاح اساسنامه خدشه دار شود. پس حرفش بهعنوان منتقد قابل پذيرش بود اما از عابديني تندروتر، خود نواب شما بودند؛ تاج، عزيزمحمدي، فريده شجاعي! چرا؟
- شما بگوييد چرا!
با چرايش كاري نداشته باشيم. اين مخالفت نواب شما، يك پيام ويژه داشت. اينكه نايب رييسان فدراسيون در مقابل رييس ميايستند، نه كنار او!
- لطفا اسم شخصي را نياوريد. من در مورد مجموعه حرف ميزنم اما خود شما ديديد به محض اينكه من در مورد اصلاحات حرف زدم، نامهاي به امضاي همين آقايان رسيد. همين دوستان نامهاي سرگشاده نوشتند و همگي هم زيرش را امضا كردند چرا؟ من جواب اين چرا را نميخواهم. هيچ وقت از اينكه در فدراسيون فوتبال كسي دنبال لابي كردن باشد لذت نبردم. بدم ميآيد به كسي زنگ بزنم و بگويم از طرف خودت يك نامه بنويس عليه فلاني من هم امضايش ميكنم. من اهل شب نشيني و تشكيل جلسه براي كله پا كردن كسي نيستم. پس خوشم نميآيد در فدراسيوني كه من رييس آن هستم چنين اتفاقاتي بيفتد.
شب نشيني، لابي كردن، تشكيل باندهاي مخالف... اينها از كي شروع شد؟ از كي احساس كرديد جلسههايي هست براي زدن شما؟
- (مكث ميكند و جوابي نميدهد).
از همان اول؟
- نه... من وقتي وارد فدراسيون فوتبال شدم جز آقاي آيتاللهي هيچ كس ديگري را نميشناختم. 9 نفر را دور ميز نشاندند و من نميدانستم اخلاق و رفتار و خصوصيات كاري و قدرتشان چقدر است؟ يك سال طول كشيد تا من بفهمم عزيزمحمدي و تاج و خانم شجاعي چه كار ميكنند. ما بحث ميكرديم، دعوا ميكرديم، مشورت ميكرديم اما من با ديد مثبت نگاه ميكردم. نميدانم از كي شروع شد اما...
بعدا فهميديد كه فضا آنقدر كه شما فكر ميكرديد دوستانه نبوده. نمونههايش هم زياد است. شما يكي را سرمربي تيم ملي جوانان ميكنيد و همان مربي حق ورود به اتاق نايب رييس فدراسيون را ندارد! چون نايب رييس نميخواهد او را ببيند. شما يكي را بهعنوان سرمربي تيم ملي معرفي ميكنيد و يكي ديگر از نواب شما با شما مدتي حتي حرف هم نميزند. اختلافات در اين فدراسيون بين شما و نواب كم نبود.
- اين مشكل من نيست. من روزي كه وارد فدراسيون شدم ادعايي در مورد فوتبال نداشتم اما مگر كسي ميتواند اين همه سال كار مديريتي من در ورزش و اين همه مدرك مديريتي كه از داخل و خارج گرفتم را نفي كند؟ من از سال 58 در بطن مديريت ورزش بودم اما در اين فدراسيون وقتي هر بار دور ميز نشستيم تا براي مربي يكي از تيمهاي ملي تصميم بگيريم، ديدم يك حرف مشترك وجود ندارد. هر كسي حرف خودش را ميزد. بعد ميرفتم سراغ ريش سفيدها، ميديدم باز آنها هم دارند پستها را بين خودشان تقسيم ميكنند. وقتي در فدراسيون حاضر نبودند به اتحاد برسند، من هم مجبور بودم سفارش آقاي علي آبادي را براي مربيگري تيم ملي قبول كنم.
يعني علي دايي!
- بله! اين را به صورت نمونه گفتم چون همه مردم ماجرايش را ميدانند. در مورد تيمهاي ديگر هم نمونههايي دارم. اشكالي ندارد... هر كسي حرف خودش را بزند و اصلا به فكر جمعي هم اعتقادي نداشته باشد. من واقعا با اين مشكلي ندارم اما جايي مشكل به وجود ميآيد كه شما ميبينيد در تمام اين سالها برد به اسم يكي ديگر است و باخت به اسم من! وقتي تيم ميبازد فقط من بايد پاسخگو باشم و بقيه پنهان ميشوند و وقتي تيم ميبرد همه جلوي من صف ميكشند. درست است كه به من ميگويند «علي خنده» اما شما وقتي تيم ملي بازي دارد مرا ديدهايد؟ ميدانيد چه استرسي دارم؟ اگر ما يك خانواده هستيم، چرا هميشه يكي بايد تنها بماند؟! چرا هميشه بايد پدر خانواده جوابگو باشد؟!
شما هميشه مقابل ادعاي اختلافات مقاومت ميكرديد. شايد دليل اينكه امروز ركتر از قبل حرف ميزنيد اين است كه نواب شما، دعوا را علني كردهاند!
- حالا من يك سوال دارم؛ امروز اگر نايب رييس بلاتر عليه بلاتر در فيفا حرفي بزند، او تحمل ميكند؟ شما را به خدا جواب مرا بدهيد...
بن همام نمونه واضحش است!
- آبروي اين بدبخت را بردند! فقط به خاطر اينكه رقيب بلاتر شد و در موردش اظهار نظر كرد. ديديد؟ تازه اينها جامعه به اصطلاح متمدن هم هستند. حالا من يا هر كسي كه بعد از من در اين اتاق بنشيند حق ندارد نوابش را انتخاب كند؟!
خود شما هم مقصر بوديد. شما همه چيز را پنهان كرديد. گفتيد مشكلي نيست، اختلافي نيست و گذشتيد. در حالي كه همين اساسنامه مصيبت بار هم براي شما مشخص كرده بود كه ميتوانيد براي تغيير نواب، مجمع فوق العاده تشكيل دهيد!
- من اهل درگيري نيستم. ذاتا از دعوا و نعره كشي بدم ميآيد. مجمع فوق العاده پيش زمينه ميخواهد. پيش زمينهاش هم اين بود كه من يك دعواي علني در فدراسيون با چهار نفر راه ميانداختم، از آن طرف هم با بقيه لابي ميكردم كه حواستان باشد در مجمع بايد چكار كنيد و بعد...! من براي اين كارها ساخته نشدهام. من لابي نميكنم. من حسن نيتم را نشان دادم. گفتم يك روز اين مشكلات تمام ميشود. من گفتم اينجا يك خانواده است. گفتم همين الان هم هزار و يك مشكل داريم. حالا اگر دعوا هم راه بيندازيم ديگر اين فوتبال بدبخت ميشود! من همين امروز هم براي انتخابات به كسي زنگ نزدم كه براي خودم راي جمع كنم. اگر كسي هست كه با او تماس گرفتم، خودش بيايد علنا اعلام كند.
عكسي هست از روزي كه قرار بود براي برگزاري انتخابات و اصلاح اساسنامه راي گيري شود. تصويري كه نشان ميدهد نايب رييس اول فدراسيون فوتبال به نشانه موافقت با اصلاح اساسنامه دستش را بالا برده.
- نه من و نه اعضاي هيات رييسه حق راي نداريم. شايد ميخواست نشان دهد كه من هم موافقم اما اعضاي هيات رييسه حق راي ندارند. اين فقط مختص فدراسيون فوتبال نيست، در فيفا هم سپ بلاتر و نوابش نميتوانند در انتخابات و راي گيري شركت كنند اما نميدانم كه اگر قرار ميشد در مورد اصلاحات راي بدهند چه رايي ميدادند. من خودم اعضايي را ديدم كه بين زمين و آسمان گير كرده بودند. از يك طرف به من ميگفتند حق با تو است و بايد اين اساسنامه را اصلاح كرد و از طرف ديگر به دوستان من ميگفتند كه نه! حق با شماست، نبايد دست به اين اساسنامه زد.
حتي شب قبل از راي گيري براي اصلاحات، در فدراسيون و جلسهاي كه داشتيد يك بحث جدي بين شما و عزيزمحمدي شده بود. صدايتان هم بالا رفته بود و خيليها ميگفتند نزديك بوده كار به جاهاي باريك بكشد.
- جاي باريك؟ نه بابا! عزيز را دوست دارم. عزيز هرچه باشد رو است. برايت زير و رو نميكشد. روي رو بازي ميكند. نشستهايم و حرف ميزنيم كه يكدفعه قاطي ميكند و صدايش را بالا ميبرد. عزيز داد ميزند، من هم داد ميزنم. بعد ميرويم روي همديگر را ميبوسيم. اين را جدي ميگويم از اين خصوصيت او خوشم ميآيد. در همان جلسه ميخواست بلند شود و برود كه گفتم بشين! گفتم حرفي داري همين جا بزن. بعد هم گفتم انتخابات را به صورت غيرعلني و پنهاني برگزار ميكنيم كه ديگر هيچ شائبهاي نباشد.
همان لحظهاي كه رايها را ميشمردند در راهرو به هم ميگفتند حاجي اشتباه كرد. طرحش راي نميآورد و آبرويش ميرود.
بله... به خودم هم گفتند! اما خب ديديد كه راي آورد.
طرحي كه شما تصويب كرديد و اساسنامه را تغيير داديد به نفع رييس بعدي است. حالا چه شما باشيد و چه نباشيد... نفس راحتي ميكشد.
- اول اينكه در فوتبال، شما هيچ روزي نفس راحت نميكشيد. دوم اينكه بايد با وجدان حرف زد. در اين 4 سال هم اين طوري نبوده كه هر روز ما با هم جنگ و دعوا داشته باشيم. اختلاف نظر بود اما بيحرمتي وجود نداشت.
مطمئن هستيد؟! نمونههاي كمي نيستند! مثلا روزي كه شما با چهرهاي عصبي در يك نشست شركت كرديد و يكي از همين نواب شما در جواب يك خبرنگار كه پرسيده بود چرا كفاشيان امروز اينقدر ناراحت است گفته بود: «حقش است!» شما كدام مربي را براي تيم ملي انتخاب كرديد كه نواب شما راحت او را قبول كنند؟ دايي؟ قطبي؟ مظفر؟ محمدي؟ افاضلي؟ علي دوستي؟
- شما ميتوانيد بگوييد قرباني اين روشها تيم اميد ما شد! من فكر ميكنم نرفتن ما به جام جهاني بدشانسي بود. اگر يك گل كمتر از عربستان يا كره جنوبي ميخورديم، كارنامه ما هم قابل دفاعتر ميشد البته فقط در ظاهر... من به فكر پايه فوتبال بودم. به اينكه به جاي يكي در ميان رفتن به جام جهاني و با اما و اگر رفتن، بايد به جايي رسيد كه هر دوره به جام جهاني رسيد، مگر گاهي با بدشانسي صعود نكنيم! من در فدراسيوني زندگي كردم كه تيم اميدش از داخل فدراسيون فوتبال حذف شد. من هيچ دفاعي نميكنم. اصلا نميتوانم دفاع كنم. هرچه گفتند و هرچه نوشتند و هرچه مردم ناسزا گفتند حق ما بود. يك سرپرست ميداند كه فلان بازيكن محروم شده اما به ديگري نميگويد. فلان مدير نامه محرومان را ديده اما مياندازد سطل آشغال و ميگويد به من چه! ما دنبال مقصر ميگرديم؟ نه... اميد را ما حذف كرديم، همه ما در فدراسيون فوتبال. همه ما با اين اختلافات بچگانه!
شما گفتيد يك سال در فدراسيون گيج بوديد. يك سال زمان را كشتيد تا از انتخابات غلطي مثل دايي و قطبي در تيم ملي به انتخابي مثل كارلوس كي روش برسيد. يك سال زمان و بودجه و انرژي و حتي اميدها كشته شد تا شما كه حتي نميدانستيد موجودي در دنيا به نام رافائل بنيتس وجود دارد، به كي روش برسيد. آقاي كفاشيان! شما فوتبال را سكته داديد تا فهميديد تلفظ درست گاس هيدينك چيست.
- به من چه ربطي داشت كه مربي ليورپول كيست؟ من چرا بايد ميدانستم كه اسم اين آقا «گاس هيدينك» است يا «گاز هيدينگ»؟! مگر فقط من در اين فدراسيون بودم؟
اطرافيان شما هم آدمهاي قابل اعتمادي نبودند. پيشنهاد كميته تيمهاي ملي شما هميشه پيرترين عضو كميته بود؛ هماني كه امروز بدون حتي يك عنوان قهرماني، نايب قهرماني يا حتي سومي و چهارمي در زندگياش و با هزار بار سقوط دادن تيمهاي مختلف در ليگ برتر مربيگري ميكند و شرط سن را هم قبول ندارد. آقاي كفاشيان! نه شما مربي نامي ميشناختيد، نه اطرافيان معتبري در كميتههاي مختلف در سالهاي اول داشتيد!
-من حرف شما را قبول ندارم. من به دو دليل دنبال مربي بزرگ خارجي بودم؛ اول به اين دليل كه دنبال علم فوتبال بودم و دوم اينكه با مربي بزرگ خارجي، بار و فشار روحي مردم هم از روي شانههاي ما برداشته ميشد اما نگذاشتند. نه فقط از داخل فدراسيون... آن روزها ما نه زمان داشتيم، نه پول، نه قدرت و نه هيچ چيز ديگري! كفاشياني كه يك سال گيج خورده و اصلا به قول دوستان شما و خود شما، ذاتا هم گيج است، اگر در سيستم مدون و درستي وارد ميشد، با سيستم جلو ميرفت. مجموعه ما مشكل داشت. من قبول دارم اما همه چيز هم از داخل فدراسيون رقم نميخورد. به جاي اينكه سيستم، من را درست كند، من افتادم دنبال درست كردن سيستم.
دليل اينكه امروز ميبينيم نظر علي كفاشيان عوض شده و ميخواهد همچنان رييس فدراسيون فوتبال باقي بماند، شايد همين است كه ميخواهيد نتيجه كارهايتان را بگيريد. سعي كرديد فدراسيون را اصلاح كنيد و به اين هم اميد داريد كه يك مربي مثل كروش سر تيم ملي گذاشتيد كه اميد زيادي هم به صعودش به جام جهاني هست.
- صعود؟ كدام صعود؟ كي گفته ما حتما به جام جهاني ميرويم؟ اصلا مگر ما فقط يك جام جهاني داريم؟ نوجوانان و جوانان و اميد چي؟ اگر مهم نيستند پس چرا تا ميبازيم ميريزيد روي سر من كه تو ناكامي، تو ميخندي! تو مدير نيستي! تو فقط از بالادستيات دستور ميگيري! چرا؟! نه... من ميخواهم طعم كار گروهي را در فدراسيون فوتبال بچشم. ميخواهم ثابت كنم من هم مديريت بلد بودم ولي فضا براي مديريت نداشتم. نميدانم... شايد من هم رفتم از من بدتر آمد. شايد آن روز گفتيد خدا پدرش را بيامرزد.
شما مدير تكليفي فوتبال بوديد. «مدير تكليفي» فقط در فوتبال و مديريت ايراني معني ميشود؛ يعني مديراني كه بعد از حضور در پستهاي غيرتخصصي ميگويند به آنها تكليف شده بود كه در اين پست مديريت كنند. درست است؟
- بله، به من تكليف شد.
اين دوره قرار نيست به شما تكليف شود؟
- اصلا و ابدا! من ديگر گزينه تكليفي كسي نيستم!
... و ميدانيد كه حتما به كسان ديگري تكليف خواهد شد كه براي پست رياست فدراسيون فوتبال كانديدا شوند.
- صد در صد!
و البته ميدانيد كه «مديران تكليفي» هميشه برنده انتخابات فدراسيونها ميشوند!
- نه... من قبول ندارم.
چه شد كه علي كفاشيان ديگر يكي از گزينههاي مديران بالادستش براي تكليفي شدن به فدراسيون فوتبال نيست؟
- خيلي راحت ميتوانيد بفهميد. شما ببينيد در اين چهار سال اخيري كه من رييس فدراسيون فوتبال بودم، ما چند رييس سازمان ورزش داشتيم. ما سه بار رييس عوض كرديم. هر كسي كه ميآيد خط و مشي خودش را دارد. خب... چه توقعي داريد كه من تكليفي باشم؟
اگر مهندس علي آبادي هنوز بود باز هم به شما تكليف ميكرد؟
- نميدانم.
امكان ندارد كه ندانيد.
- ميدانم ولي نميگويم! وقتش كه رسيد جواب اين سوالتان را ميدهم.
شانس علي كفاشيان بهعنوان كانديداي مستقل فدراسيون فوتبال براي انتخاب شدن بهعنوان رييس بيشتر است يا كانديداتورهايي كه به آنها «تكليف» شده كه به فدراسيون فوتبال بروند؟
- من از سال 79 تا امروز، بيش از 40 مجمع انتخاباتي و 100 مجمع غيرانتخاباتي برگزار كردم. به هرحال من سالها معاون ورزشي سازمان بودم و اين وظيفه من بود كه اين مجامع را برگزار كنم. در تمام اين سالها و در تمام اين انتخابات 97% كانديداهاي تكليفي بهعنوان رييس انتخاب شدند. يعني از سال 79 تا امروز فقط سه مورد بوده كه مستقلها انتخاب شدهاند. ولي امروز مجمع فدراسيون فوتبال به حدي مستقل شده كه ديگر بين مستقلها و تكليفيها فرقي نيست. هر كسي لايقتر باشد او انتخاب ميشود.
بين گزينهها از خودتان لايقتر چه كساني را ديدهايد؟
- هنوز كه اسم نويسي شروع نشده! هر وقت شروع شد و آمدند من هم مقايسه ميكنم اما خيالتان راحت باشد... مجمع ما مستقل شده!
حتي نگران اين نيستيد كه به اعضاي مجمع توصيه كنند كه به سود فلاني راي بدهيد؟
- (كمي مكث ميكند) مجمعي كه من ديدم، اول به مصلحت فوتبال فكر ميكند، نه به لابي!
خيلي جمله شعارگونهاي بود. البته اين حرف هم هست كه رئوس هياتها با شما هستند.
- حساب كنيد يك نفر بيايد و بگويد من همين اول كار 60 ميليارد به حساب فدراسيون ميريزم. باز هم هياتها به من راي ميدهند؟! اصلا اگر چنين كسي پيدا شود، خودم به نفع او كنار ميروم. در ضمن يادتان باشد هياتها هم در اصل زير نظر تربيت بدني استانها كار ميكنند. پس باز هم اگر بحث لابي باشد، قدرت من كمتر است اما من هنوز واقعا نميدانم كه رقيب خوشبخت آينده من كيست. اميدوارم هرچه زودتر اين ملكه خوشبختي را بشناسم!
اگر به شما اين بار يك تكليف وارونه بكنند و بگويند نيا چي؟!
- (باز هم مكث ميكند) من خودم در مورد خودم تصميم ميگيرم.
اما 4 سال قبل به تكليفي كه براي حضورتان در فوتبال شده بود گوش داديد. آن روز خودتان در مورد خودتان تصميم نميگرفتيد؟
- اصلا امروز و 4 سال قبل را نميتوانيد با هم مقايسه كنيد. فقط اميدوارم هر كسي رييس شد با قدرت كنارش باشند. خوشبختانه عجيب و غريب ترين مجمع دنيا هم مال ماست. هيچ كس با آن يكي تعارف ندارد. يكدفعه بلند ميشوند و طرف را شست وشو ميدهند!
اين همه دعوا، اين همه هجمه، اين همه فرياد و تلاش براي تغيير اساسنامه... فرض كنيم كه علي كفاشيان دوباره رييس فدراسيون فوتبال شود. از اين جمع سه نفرهاي كه امروز نواب شما هستند، چند نفر را دوباره بهعنوان نايب رييس انتخاب ميكنيد؟
- هنوز در موردش فكر نكردم.
امكان ندارد. شما اين همه تلاش كرديد كه به دنيا بفهمانيد در اين فدراسيون بين رييس و نوابش شكافي عميق وجود داشته. حالا ميگوييد هنوز در مورد همكاري يا عدم همكاري با آنها به نتيجه نرسيدهايد؟ اين حدس خود ماست كه حداقل دو نفر از آنها تغيير ميكنند.
- مهم اين نيست كه تغيير ميكنند يا همانها ميمانند. مهم اين است كه شكل همه چيز عوض ميشود. ديگر نواب من براي ادامه كارشان عليه من با كسي لابي نميكنند. بحث من نيست... بحث رييس آينده است! ميخواهم رييس بعدي چه من باشم چه هر كس ديگري، راحت رياست كند.
شما در مورد صبر هم حرف زديد. از اين گفتيد كه در بسياري از موارد صبر كرديد و حرف نزديد كه مبادا دعوايي راه بيفتد. همين صبر شما براي شما لقبي به ارمغان آورد مثل : «مديريت خنده!»
- بله... شنيدم!
ارزشش را داشت؟
- خنده كه... نميدانم! من نميخنديدم. نشان ميدادم كه ميخندم. ولي توي وجودم هميشه بلوا بود. شما تمام روساي فدراسيون فوتبال طي سي سال اخير را ببينيد. همه آنها يك شغل ديگر هم داشتند. يا معاون وزير بودند، يا در مجلس بودند، يا دانشگاه و.. اما من صبح تا شب اينجا بودم. حقوق هم نگرفتم يعني نبايد هم ميگرفتم. من روزهايي را ميبينم كه اگر به جام جهاني ميرفتيم همه چيز عوض ميشد. من به شما ميگويم كه به من خوش گذشته اما واقعا روزهاي خوشي نديدم. من پدر اين خانواده بودم. بايد ميگفتم و ميخنديدم و روحيه ميدادم. يادم است روز بعد از بازي با عربستان در تهران با آقاي علي آبادي رفتيم به ديدن آقاي احمدي نژاد. رييس جمهور تا ما را ديد گفت اين چه قيافهاي است كه گرفتهايد. بازي فوتبال است. يا ميبريد، يا ميبازيد! فداي سرتان. واقعا فكر ميكنيد كه آقاي رييس جمهور از آن باخت ناراحت نبود؟ بود.. اما داشت به ما روحيه ميداد. من هم بايد همين كار را بكنم.
بين فدراسيون محمد دادگان و فدراسيون كفاشيان يك تفاوت اساسي است. كفاشيان جام جهاني را ول كرد و به پايهها چسبيد و دادگان همه چيز را رها كرد و به جام جهاني چسبيد. الان مردم ميگويند دادگان! مردم محق هستند... حتي اگر ندانند در آن سالها حتي يك خشت در كمپ تيمهاي ملي روي خشت ديگري گذاشته نشد.
- من در مورد مديران ديگر حرفي ندارم بزنم جز اينكه همه آنها زحمت كشيدند. من فقط يك چيز ميگويم. ما كروش را آورديم. روزهاي اول ميآمد توي اتاق من و ميگفت با اين وضعيت و امكاناتي كه شما داريد من ماه بعد برميگردم پرتغال. تا اينكه يك روز به كروش گفتم اين قدر جلوي من نگو ميروم، ميروم... تو بروي من براي همه تيم ويزا ميگيرم دسته جمعي ميآييم اروپا كنار خودت. گفتم تو بگو چه ميخواهي ما در وسع خودمان فراهم ميكنيم. خداوكيلي چيزي هم براي خودش نخواسته. هرچه خواست براي فوتبال اين مملكت بود. اين مرتبه آخر كه آمد و ليست داد، ديدم واقعا چيز خيلي زيادي نمانده. فقط يك دستگاه آناليز بود. حتي به شوخي گفت كه اين بار مراعاتت را كردم! من باز هم رييس فدراسيون شوم، باز هم برايم سخت افزارها و تيمهاي پايه مهمتر خواهد بود.
بالاخره با كروش به يك نقطه مشترك فكري رسيديد!
- امروز مهمترين نگرانياش داستان بازيهاي خردادماه است. من يا ميتوانم كنفدراسيون را متقاعد كنم كه بازيها به تعويق بيفتد، يا اگر نشد كه ديگر با كسي شوخي نداريم. اين مردم جام جهاني ميخواهند. بدون تعارف تيم ملي در اولويت است.
يكي از بحثهاي اخير در مورد نامهاي است كه از فيفا به فدراسيون رسيده. نامهاي در مورد ارتباط شما و البته بن همام كه سپ بلاتر به آن مشكوك شده. بحث بر سر يك پاداش 40هزار دلاري است و...
- اجازه بدهيد من جواب بدهم... صد در صد اين خبر دروغ است. من دنبال اين هستم كه ببينم كدام يكي از دوستان اين خبر را از فدراسيون بيرون برده. بالاخره هم پيدايش ميكنم. واقعا چنين چيزي صحت ندارد. اولا من وظيفه داشتم كه به بن همام احترام بگذارم. من با بن همام ارتباط برقرار كردم و از كنار آن ارتباط هم فوتبال ايران سود برد. دو ميزباني به ما دادند و ميزبانيهايي كه ندادند هم به خاطر فقر امكانات ما بود. فيفا خودش هم ميداند كه ايران آنقدر بدبخت نشده كه خودش را به 40هزار دلار بفروشد. يك ميليارد پول ما را بلوكه كردند حرفي نزديم. حالا به خاطر 40هزار دلار؟ واقعا 40هزار دلار هم پول بود كه به ما بستند؟! لااقل يك چيزي ميگفتند در عقل آدم بگنجد. بحث من هم نيست، بحث كشور ايران است.
روزي كه از كميته المپيك ميرفتيد، همه آدمهايي كه با شما همكاري داشتند ناراحت بودند. همه ميگفتند يكي از بهترين مديران ما رفت. شما از كميته رفتيد و به فوتبال آمديد. فوتبال... اين فوتبال به نظر ما، آن كارنامه قابل دفاعي كه پيش مردم و مسوولان داشتيد را خراب كرد!
- خراب كرد؟ نه نكرد!
اين تحليل ماست... شما چه تحليلي داريد؟
- وقتي در كميته بودم هيچ كس از من تعريف نكرد. هيچ كس نگفت باركا...! هيچ كس نگفت خسته نباشي! وقتي رفتم گفتند فلاني چقدر خوب بود. اجازه بدهيد وقتي از فوتبال رفتم ببينيم در موردم چه حرفي ميزنند.
رفتن از فدراسيون فوتبال... به پست بعدي فكر كرديد؟
- خانه! كنار زن و بچه... چند شب پيش دخترم از من پرسيد بابا آخرين سفري كه با هم رفتيم كي بود؟! گفتم 4 سال پيش.
انتهاي خبر / خبرگزاري جمهوري اسلامي (ايرنا) / كد خبر 30783296
جمعه|ا|7|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 193]
-
گوناگون
پربازدیدترینها