واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: خلوت انس
در سالگرد درگذشت عارف وارسته، استاد دكتر سيد جعفر شهيدي
سرآغاز آفاق
از دكتر عباس كيمنش - عضو هيأت علمي دانشگاه تهران
خانه علم و ادب گشت ز غم تيره و تار
چرخِ ماتم زده شد اشك فشان، زار و نزار
اهل دانش همه در سوگ اديبي نالان
كه چه شد صاحب تأليف گرامي آثار
در غم ماتم استاد شهيدي، ديري است
ديدهها گريه كنانند چنان ابر بهار
تيره شد چرخِ ادب بيرخ آن مهر سخن
بس بر اين آينه زين غصه نشسته است غبار
اي خداي سخن و فضل، شهيدي بزرگ
تا تو رفتي دل ياران شده بي صبر و قرار
سوگ تو سوگ ادب بود و سرآغاز فراق
مرگ تو مرگ سخن بود و كلام و گفتار
مانده پنجاه مجلد ز تو آثار بديع
كه بُوَد گوهر انديشه در آنها بسيار
از تو سجادي و واعظ به ادب شهره شدند
ز آنكه بعد از تو در اين عرصه مُشيرند و مُشار
تا كه درخاك شدي، اي همه پاكي و صفا
سخت از اين واقعه شد چرخ ادب، تيره و تار
روز ارباب سخن، شام سيه شد از درد
تا كه پوشيد تو را خاكِ سيهدل، رخسار
خيمه زد شعله اندوه، دل ياران را
بي تو اين غمكده نه ليل شناسد نه نهار
رهسپاران سخن، راه به مقصد بردند
تا چنين راه لغتنامه تو كردي هموار
آري آري، چه توان كرد؟ كه از طالع بد
رفت از مرگ تو اين غمكده را سال، چهار
چار سالي شد و افسوس كنانيم همه
تا كه در بيست و سه دي ز تو مانديم كنار
شعله زد آتش اندوه به دلها بيتو
بزم ياران ادب شد به فراق تو دچار
سر چه ارزد كه به خاك سرِ كويت بازم
جان چه باشد كه كنم پيش مزار تو نثار
بيتو ماتم زدگانيم، پريشان احوال
بي تو خونين جگرانيم چو لاله خونبار
صيدِ از پاي فتاده است به راهت مكشان
كه ز بيبال و پري مانده در اين تنگ حصار
«23 دي ماه 1390»
شبيه ماه
دكتر عبدالحسين جلاليان
كسي كه بُرد دلم را به يك نگاه، كجاست
به يك نگاه مرا برد در ز راه، كجاست
ندانم آن?كه بشد سبز در رهم يك روز
نِمود روز مرا همچو شب سياه كجاست
كجاست آن كه تبه كرد روزگار مرا
گرفت حال و نشاندم به اشك و آه كجاست
سفيد شد به رهش ديده و ندانستم
سياه چشم من، آن يار دلبخواه كجاست
ندارم آگهي از آن كه از نديدن او
شده است خانه و كاشانهام تباه كجاست
كسي كه پرسم از او راه چاره تا شايد
برم به دلبر سنگين دلم پناه كجاست
به ماه نعره زنم شب از آن ز فرط جنون
كه تا نشان دهدم آن شبيه ماه كجاست
به اشتباه «جلالي» شباب شد سپري
فغان و درد ندانستم اشتباه كجاست
هميشه جاودان
محمود سلطاني (آذين)
اي از تو شكوه و فرّ دوران خورشيد و زمين و ماه و كيوان
خوانيم تو را هم از دل و جان از ميهن ما بلا بگردان
پاينده بدار ملك ايران
اي از تو همه فراز و پستي پاينده ز تو جهان هستي
تاكس نكند دراز دستي بر مردم و سرزمين ايران
پاينده بدار ملك ايران
تا از همه بينياز باشيم آزاده و سرفراز باشيم
با ياد تو در نماز باشيم تا كور شود دو چشم شيطان
پاينده بدار ملك ايران
بر لطف و كرامتت بيفزا منّت بگذار بر سر ما
كن دشمن اين ديار رسوا اي آگه از آشكار و پنهان
پاينده بدار ملك ايران
تا ساية اهرمن شود كم زن نظم سپاه خصم برهم
اي موجب اقتدار عالم اي از تو همه جهان به سامان
پاينده بدار ملك ايران
بنياد ريا و جور بركن بدخواه وطن به بند افكن
بر ريشة جان خائنان زن تا كفر جدا شود ز ايمان
پاينده بدار ملك ايران
آزادي ما و عزت از توست آزادگي و شرافت از توست
از ما حركت، كرامت از توست اي ياد تو رامش دل و جان
پاينده بدار ملك ايران
ما خصم وجود دشمنانيم بر ميهن خود نگاهبانيم
كاو ماند اگرچه ما نمانيم اي جمله جهان تو را به فرمان
پاينده بدار ملك ايران
تنها نظر تو ميتواند اين مُلك ز فتنهها رهاند
تا جغد سيه دلي نخواند بر شاخ بلند اين گلستان
پاينده بدار ملك ايران
تا دور زمين و آسمان است اين ملك هميشه جاودان است
يادآور ساحت جنان است چون باشد اراده تو بر آن
پاينده بدار ملك ايران
به مناسبت همايش نكوداشت گويش هاي محلي فرهنگ بومي ايران
تو را اي همزبان پارسايي، دوست ميدارم
عباس دبستاني(گلبانگ كرماني)
تورا اي سرزمين آريايي، دوست ميدارم
تورا اي دانش سرخ رهايي، دوست ميدارم
تورا اي لالهزار بلبلان خوشنوا، ايران!
تورا اي باغ سبز بي ريايي دوست ميدارم
تورا اي تكسوار عرصة خونين جانبازي
تورا اي رستخيز كبريايي، دوست ميدارم
دماوند، اي طنين گنبد بيدار تاريخم!
تورا اي آرمان جانفدايي، دوست ميدارم
تورا اي يزد و خوزستان و كرمان، زابلستانم!
تورا همخانة اين باصفايي، دوست ميدارم
سپاهان و بلوچ و تركمن، طوس، آذر آبادان
تورا اي مظهر اين همصدايي، دوست ميدارم
تورا اي شعلة تفتان و البرزان و الوندم
تورا اي گنج رنج همنوايي، دوست ميدارم
تورا اي گويش تركان و كردان و لرستانم
تورا اي پرورشگاه خدايي، دوست ميدارم
تورا اي يادگاران نياكان اهورايي
تورا اي آفتاب كيميايي دوست ميدارم
تورا از جان، بلاگردان خاك مرز و صحرايم
تورا اي قبلهگاه آشنايي، دوست ميدارم
تورا گر ترك و هندويي، اگر تاجيك و افغاني
تورا اي همزبان پارسايي، دوست ميدارم
تورا «گلبانگ» جان، اين است مرز پرگهر ايران
تورا اي سرزمين آريايي، دوست ميدارم
چهارشنبه|ا|5|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 117]