واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: تابستان، پاييز، زمستان
موسيقي > جهان - مايانك سينگهال/ ترجمهي يلدا واقفي:
در حالي كه در بحبوحه گمانهزنيها براي جايزههاي اسكار 2010، بسياري يقين داشتند فيلم قوي سياه بغلش را از جايزهها پر خواهد كرد، هنگامي كه فهرست نامزدهاي نهايي اعلام شد، كسي كه خوب ميدانست براي در دست گرفتن...
در حالي كه در بحبوحهي گمانهزنيها براي جايزههاي اسكار 2010، بسياري يقين داشتند فيلم قوي سياه بغلش را از جايزهها پر خواهد كرد، هنگامي كه فهرست نامزدهاي نهايي اعلام شد، كسي كه خوب ميدانست براي در دست گرفتن مجسمهي طلايي دعوت نخواهد شد، آهنگساز فيلمي انگليسي به نام كلينت منسل بود كه موسيقي تصنيفشدهاش را براي بالهفيلم وحشت قوي سياه از بخش مسابقه كنار گذاشتند؛ آن هم به بهانهي استفادهاش از «موسيقي پيشاپيش موجود» درياچهي قو، اثر چايكوفسكي.
رأي به بيصلاحيتي اين موسيقي متن، مايهي شرم آكادمي اسكار بود؛ چرا كه تخيلِ دوبارهي پارتيتور اوليهي آهنگساز روس، يكي از زيباترين و تسخيركنندهترين عناصر فيلم دارن آرنوفسكي است؛ از همين رو، منسل دلسرد نشد و در جواب گفت «وقتي اعلام كردند اين موسيقي براي بخش مسابقه صلاحيت ندارد، دقيقاً ضرباني از شلوغي و سروصدا بلند شد كه خودش گوياست؛ چرا كه نشانهي آن است كه اين موسيقي در نظر مردم بخت برنده شدن داشت؛ اما من هرگز به چيزي جز اين اميد نداشتم و قصدم اين بود كه موسيقي متن را بنا به پارتيتور چايكوفسكي بسازم، چرا كه به لحاظ فكري و هنري، معقولترين گزينه بود.» منسل پيش از آن كه به آهنگسازي براي فيلم مشغول شود، عضو گروه راك Pop Will Eat Itself بوده است؛ اما هيچ مؤلفهي موسيقايي مشتركي ميان اين دو حوزهي كارياش وجود ندارد.
شايد نيازي به گفتن نباشد كه وقتي بهترين خوانندهي رپ استوربريج كه چند سالي ناپديد شده بود، از نو ظاهر شد، در قامت يكي از عاليترين آهنگسازان سينما در قرن بيستويكم بود. درواقع برخي از بهترين مصنفان امروز ــ جاني گرينوود، ترنت رزنور و دني الفمن ــ كارشان را از موسيقي آلترناتيو راك آغاز كردهاند.
منسل از زمان تصنيفِ موسيقيِ متنِ اولين موفقيت سينمايي آرنوفسكي، پي (1998)، موسيقي تمامي آثار اين كارگردان امريكايي، از فواره گرفته تا كشتيگير و قوي سياه را ساخته است كه همگي باشكوه بودهاند و شهرت او را در مقام يكي از اصيلترين آهنگسازان سينماي هاليوود برپا نگه داشتهاند.
منسل ميگويد «من براي فيلمهايي كار كردهام كه در آنها از من ميخواستند كاري كنم كه موسيقي خنثي باشد يا با لحني مغرور اعلام ميكردند بهترين پارتيتورها آنهايياند كه توجهي برنيانگيزند»؛ اما پاسخش مانده است؛ «خفه! من كلي وقت برايش گذاشتهام و ميخواهم همه متوجهش شوند.»
مرثيهاي براي يك رويا1 اقتباسي است از رماني نوشتهي هيوبرت سلبي2 با نام آخرين خروجي به بروكلين3كه قصهاش در بروكلين ميگذرد و كانون روايتش چهار نفر آدم شبيه به هم با اعتياد ويرانگرشان به مواد مخدر و محرك (هروئين و آمفتامين) است. فيلم ديالوگ چشمگير يا بامعنايي ندارد و به اين صورت، رابطهاي ميان ديالوگ يا مكالمهي كمينه و موسيقي نوشتهشدهي كلينت منسل4برقرار ميكند. برخلاف روش فيلمهاي متداول كه در آنها عاطفهي بينندگان به واسطهي سينماتوگرافي [يا تصويرسازي سينمايي] و ديالوگ برانگيخته ميشود، نتيجهي همكاري آهنگساز و كارگردان، يعني كلينت منسل و دارن آرنوفسكي، شيوهاي است كه براي موسيقي امكان سخن گفتن با بينندگان را، به رساترين شكل فراهم ميآورد.
در نظر نخست، موسيقي متن از سيوسه قطعه ساخته شده كه دوازدهتايشان حتي يك دقيقه هم طول نميكشند. اين چينش، همساز با ايدهي كليدي اين فيلم است كه موسيقي قرار است نقشي را بر عهده بگيرد كه در فيلمهاي قراردادي، ديالوگ برعهده دارد. تكتك قطعههاي كوتاه موسيقي، مشخصهي سكانس يا صحنهاي هستند كه در آن نواخته ميشوند؛ صرفنظر از آن كه اين سكانس چند دقيقه بيشتر طول نميكشد يا فقط چند ثانيه است؛ براي نمونه، وقتي سارا گلدفارب بعد از گرسنگي، كه نتيجهي رژيم غذايي گريپفروت است، به قرصهاي لاغري رو ميآورد، قطعهي بيالي و لوس كانيا5 نواخته ميشود.
اين ترانه كه شاد و سرخوش مينمايد و نواي ترومپت، آواز خوانندگان و صداي پيانو را تركيب ميكند، همگي با هم در پردهي مينور مستقرند. سازها سرخوشي و اطمينان را بازنمايي ميكنند، حال آن كه پردهي مينورِ زيربنايي نشانهي آن است كه چنين شكلي از رژيم لاغري به كل نادرست است.
موسيقي متن يا حاشيهي صوتي فيلم به تابستان، زمستان و پاييز تقسيم شده است؛ سه فصلي كه فيلم متناظر با آنها تجزيه ميشود. ترانهها يا قطعههاي موسيقي، بر حسب هر يك از اين سه بخش، با ترتيبي تقويمي نواخته ميشوند. به خاطر همين نظم و ترتيب، وقتي تماشاگر در حال تماشاي فيلم است، موسيقي متن را ميتواند درست به همان شكلي به خاطر آورد كه ديالوگِ بيشتر فيلمها را به ياد ميآورد.
ديگر سويهي مهم موسيقي متن آن است كه ترانهها و قطعههايي كه واحد يا تقريباً يكساناند، بارها و بارها در حاشيهي صوتي گنجانده ميشوند. وقتي اين ترانهها در موسيقي متن ظاهر ميشوند، نامشان يكي است يا به هم شبيهاند. منسل در عوض استفاده از ترانههاي بلندي كه قطع يا تكهتكهشان ميكند و بارها و بارها به كارشان ميگيرد، ترانههاي مشخصي را براي هر صحنه به كار ميبرد و به اين صورت، نشانگر تناظر نزديكي است كه موسيقي در فيلم مرثيهاي براي يك رؤيا با كاربرد ديالوگ در فيلمهاي قراردادي يا معمول دارد.
بار ديگر به نقشي بازگرديم كه سه بخشي بودن حاشيهي صوتي كه به روشني با نام سه فصل از سال مشخص ميشوند، ايفا ميكند. همينجا بايد يادآوري كرد كه دليل اين تقسيم فقط به جداسازي هر بخش محدود نميشود؛ اما براي نمايش عملكرد آن بايد پرسيد با اينكه هر سه بخش، به طور منطقي به مثابه كلي واحد عمل ميكند، دليل وجودي چنين مداري چيست؟
منسل كه در زمينهي موسيقي تودهاي نيز دستي داشته است، در كار تأليف اين موسيقي هم جايي براي اتهام خامدستي باقي نميگذارد. او كه در گذشته عضو گــروه مــوسيقــي Pop Will Eat Itself بــود، بــا نـــگارش موسيقـي متن فيلـمي چـــون knock Around Guys موسيقي راك و موسيقي فيلم را هم تجربه كرده بود.
ويژگي اصلي موسيقي اين فيلم برخاسته از صداسازي فضايي و ترانههاي الكترونيك كوتاهش است؛ در حالي كه اينها در طول فيلم براي نمايش ارتباطهاي خلاصهشده ظاهر ميشوند؛ در عين حال خاطراتي را به صورت تشديدشده بر آن بار ميكنند كه اكتها يا ماجراهاي نمايشيافته، اشارههايي گنگ به آنها هستند.
منسل در ساخت موسيقي اين فيلم، از همكاري گروه كرونوس6 در استوديوي خود بهره برده است؛ گروهي كه اعضاي آن نيز مانند خودش كاملاً حرفهاي و زبردستاند. اين گروه را كه در سال 1974، ديويد هرينگتن7 دور هم جمع كرد، در هنگام همكاري با منسل از جنيفر كالپ8، نوازندهي ويلنسل و هنك دات9، ديگر نوازندهي ويلن، تشكيل شده بود. منسل با افزودن مهارت و دانش اين گروه به زرادخانهي قابليتهاي خويش، مصالح لازم براي ايجاد توازن موسيقايي با فيلم را فراهم آورده است.
تابستان
--------------------------------------------------------------------------------
اين اثر با پيشدرآمد تابستان10 آغاز ميشود كه به قرينهي بيشتر حاشيهي صوتي فيلم مضمون يا تم عمدهي فيلم است. اين تم در طول باقي حاشيهي صوتي تكرار ميشود و مكانهايي را به شيوههايي متفاوت از آن خويش ميكند.
قابليتِ تذكر يا تسخير، ويژگياي است كه همپاي تكرار تم افتتاحيه است. از آنجا كه هر دو براي اولين بار ظاهر شدهاند، منسل براي رسيدن به نتيجهاي مطلوب از تركيب ضربانهاي آهستهي الكترونيكيِ خود با نواي ويلنهاي گروه كرونوس استفاده كرده است.
در اين فصل، چهار قطعهي سريالي يا متواليِ رؤياي كاني آيلند11، مهماني12، جذبههاي شكلات13 و اشباح چيزهاي در راه14، كه هيچ يك بيش از يك دقيقه و 35 ثانيه طول نميكشد، در تركيبي عالي موفق ميشوند در همراهي با سكانسهاي تدويني، در حالي كه شتاب مؤثري به آهنگ بسط داستان ميدهند، جزئيات ناديدني بسياري را از آنچه بر پرده ميگذرد، عرضه كنند.
اين ترانهها چنين تركيبي دارند: شروع از وزوز فضايي يا وهمآور الكترونيكي و صداي دور كليدهاي پيانو كه تا ترانهي بعدي ادامه مييابند، جايي كه وزوزها به ضربان بم طبل يا درام مهماني و تپشهايي بيشتر راه ميدهند كه گوياي احساسات جسماني شديدي است و قابل نمايش در تصوير نيست. اين حس شاد با اين چهار ترانه ادامه مييابد و به اين صورت از بقيهي ترانهها كه كوتاه و حالتي مشابه دارند، متمايز ميشوند.
هرينگتن و بقيهي كوارتت كرونوس، تركيبي از ترانهي اشباح را كه در حقيقت ريتمي كُند دارد، بدون كمك الكترونيكي منسل، ميپردازند كه حاصل نوايي تأثرآور با ويلني است كه زيرصداها و نتهاي پايين را پوشش ميدهند. بنا به ماهيت اين فصل، تابستان، و ماجراهايش، بخش تابستان حاشيهي صوتي گرمتر و سرخوشانهتري از بخشهاي ديگر دارد.
پاييز
--------------------------------------------------------------------------------
پاييز دقيقاً به همان شكل تابستان با نخستين آوازي كه نظافت آپارتمان15 نام دارد، شروع ميشود. اين قطعه كه در اساس مضمون يا تمي است كه با ويلن نواخته ميشود و بقيهي حاشيهي صوتي را براي نواخته شدن آماده ميكند. تفاوت اين نسخه در آن است كه بسي عريانتر از معادل پيشدرآمد تابستان است. گذر فصلها، ايدهي انتقال ترانهها، از فضاي نخستين به بعدي را زمينهسازي ميكند و با حالتي كه تاريكتر از قبلي است، همسان ميسازد.
قطعهي اشباح ــ افتان16 چنين حس ظلمانياي را با بازنوازي قطعهي آغازين القا ميكند؛ اما آن را در نيشهاي تازه و درام يا ماجراي ويلنهايي مينشاند كه دليل رخداد مهم و معنادارِ در حالِ وقوع است؛ حال آن كه صدا واضح و گوشنواز باقي ميماند. تمي كه در اين فصل آغاز ميشود متشكل از ترانههايي است كه نه فقط به رخدادهاي كليدي، بلكه به شخصيتهاي كليدي هم مرتبط است.
اين شخصيتها به خصوص در طول اين قطعات به نمايش گذاشته ميشوند: آرنولد17، ماريون بارفز18 و سارا گلدفراب از اين ساختمان رفته است19. در حالي كه اين قطعات با حالت سكانس اصلي همراهاند و اين شخصيتهايند كه يا تغيير ميكنند يا رخدادي را پيش ميكشند كه باعث تغيير بعدي ميشود.
در انتهاي پاييز، قطعهي سوسكها نيشخند اهريمني دارند كه بهترين قطعهي پارتيتور نيز است، خوانده ميشود و همسان با ترانهي بيالي اند لوس كونيا عمل ميكند.
زمستان
--------------------------------------------------------------------------------
زمستان بسيار سرد و بسيار سوزان است و با پيشدرآمد زمستان20 آغاز ميشود كه بخش الكترونيكي و ويلني سريع 19 ثانيهاي است و سنت درآمدهاي بلندتر را ميشكند. در اين نقطه صدا از آواي الكترونيكيِ منسل خالي ميشود و كوارتت رها ميشود تا كار خود را پي گيرد.
مرثيهاي براي يك رؤيا تجربهي شنيداريِ بينظيري است كه همساز با وضعيت غمناكِ شخصيتهاي فيلم است. خود منسل نيز در باب موسيقي مرثيهاي براي يك رؤيا نوشته است آن را هنگامي تصنيف كرده كه در يكي از خانههاي قوزكرده و توسريخوردهي نيويورك زندگي ميكرده است؛ در قفسي كه خودش آن را «پناهگاه خودكشي» مينامد. او اضافه ميكند «ممكن است خود موسيقي هم اين احساس را بدهد كه من هنگام تأليفش در چه وضعيت روحياي بودهام.»
پينوشت:
1. Requiem for a Dream
2. Hubert Selby
3. Last exit to Brooklyn
4. Clint Mansell
5. Bialy & Lux Cogna
6. Kronos
7. David Harrington
8. Jennifer Culp
9. Hank Dutt
10. Summer prelude
11. Coney Island Dreaming
12. Party
13. Ghosts of Things to Come
14. Cleaning Apartment
15. Ghosts-Falling
16. Ghosts of Things to Come
17. Arnold
18. Marion Barfs
19. Sara Goldfarb Has Left the Building
20. Winter prelude
همشهري الف
چهارشنبه|ا|5|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 204]