واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: بعید است دسته جمعی به سالن سینما بروید و درباره الی را ببینید و بعدش در خیابان و رستوران و خانه و محل کار درباره موضوعات اجتماعی این فیلم به شدت ایرانی جر و بحث نکنید. موضوعات اجتماعی مختلفی که... قصه ما دورغ بود!بهترین فیلم امسال سینمای ایران «درباره الی» ما را با یکی از واقعیتهای زندگیمان رو به رو میکند؛ دروغ.« قصیر سپیده بود، الی رو آورد شمال»، «نه خیر خود الی مسؤوله»، «امیر آتیشی بود که سپید رو زد» «به نظرم که الی زنده اس و تهرانه»، «ببین قضاوت چه بلایی سر آدم میآره» «دروغگویی عاقبتش همینه» ... بعید است دسته جمعی به سالن سینما بروید و درباره الی را ببینید و بعدش در خیابان و رستوران و خانه و محل کار درباره موضوعات اجتماعی این فیلم به شدت ایرانی جر و بحث نکنید. موضوعات اجتماعی مختلفی که اصغر فرهادی 33 ساله در چهارمین فیلمش قرار داده تنوع زیادی دارد. آیا درباره الی، درباره دروغ است، درباره قضاوت، درباره خیانت یا چی ... هر چی که باشد فرهادی با درباره الی خیلی خوب توانسته ما را درگیر تفکراتش بکند. تفکراتی که به واسطه بازیهای درخشان، فیلمبرداری فوق العاده، دیالوگهای مستحکم و شخصیت پردازی متنوع کاملا ً ملموس شده. ما بلافاصله بعد از شروع فیلم، خودمان را وسط ماجرا میبینیم و با یکی از شخصیتهای 9 گانه احساس نزدیکی میکنیم. درباره الی با همه حاشیههای ساخت و نمایش و اکرانش، پدیده متفاوتی در سینمای ماست. این فیلم فرصتی شد تا با نگاهی اجتماعی تر برویم سراغ دروغ؛ یکی از مفاهیم اصلی درباره الی. در این پرونده، شخصیت ها و دروغ ها را تحلیل میکنیم. علیرضا: به هم ریخته. 5 دقیقه وقت میخواهد که تنها باشد. بعد وضو میگیرد، اما به جای اینکه نماز بخواند از نازی درباره الی میپرسد. احمد را میزند. گریه میکند. سیگار میکشد. به هم ریخته است. انگار این موضوع چندان هم ارتباطی به مرگ الی ندارد. از آن آدمهایی که بشناسیشان به راحتی عاشقشان میشوی اما به سختی میتوانی عشقشان را از سر بیرون کنی؛ الی او را شناخته بود. دروغ سنج: دروغگوی مصلحت اندیش است. در تهران خودش را برادر الی جا میزند. امیر: محافظه کار. در ابتدای فیلم به پیمان تذکر میدهد که در جاده تند نراند. اصلا ً نمیبینیم که با کسی گرم بگیرد. اختلاف سن زیادی با سپیده دارد. از آن مردهایی است که وقتی در بالکن تخمه میشکند، سپیده باید بیاید و کاسه پوست تخمه را خالی کند. کانون خانواده برای او و سپیده معنایی ندارد. شبی که کنار ساحل دنبال جسد الی هستند، سپیده در ماشین میخوابد، امیر در آشپزخانه و مروارید کنار بچههای دیگر در اتاق. غیر قابل پیش بینی. دروغ سنج: دروغگو نیست. اما جایی که دروغگویی دیگران را میبیند هم واکنشی ندارد. نازی: با وجود سرو وضع مدرن، کاملا ً سنتی است. وقتی برای اقامت در ویلا رای گیری میکنند، موضع نمیگیرد؛ «هر چی آقامون بگه». زمانی هم که الی غرق شده و او با همسرش در اتومبیل حرف میزند، ارجاع میدهد به خواب بدی که شب پیش دیده؛ کاری که فقط از زنهای سنتی سر میزند. او در پانتومیم «خواب دندان افتادن» را اجرا میکند. زن آرامی است و کم حرف و پشت شوهرش پنهان میشود. جایی که او با سینی کالباس و نان لواش به پذیرایی علیرضا میرود، اولین دروغ را بر زبان میآورد؛ «الی همش ازتون تعریف میکرد».دروغ سنج: هول میشود و دروغ میگوید. منوچهر: جایی که با علیرضا به خانه زن شمالی میروند و زن شمالی ماجرا را لو میدهد، به جای آن که با دروغ سر و ته ماجرا را به هم بیاورد، دست و پایش را گم میکند و پا به فرار میگذارد. از آن مردهایی که با زنشان خلوت میکنند، از آن مردهایی که حتی اگر بخواهند دلقک بازی در بیاورند. سخت به سمت دروغ میرود و راحت دروغ را لو میدهد. به جمع رفقا خبر میدهد مادر الی تلفن را جواب نداد و تنها چند ساعت بعد از دهانش در میرود که مادر الی جواب داده بود. تنها عضو جمع رفقا که علیه یا در حمایت از الی موضع گیری نمیکند. اصلا ً اهل موضع گیری نیست. ابتدای فیلم وقتی برای اجاره ویلا رایگیری میکنند، صبر میکند ببیند اکثریت چه موضعی دارند، بعد به آن سو متمایل میشود. حتی زمانی که برای دروغ گفتن به علیرضا رای میگیرند، تابع است. دروغ سنج: ترسوها راحت تر به سمت دروغ میروند. پیمان: آرش را کنار ساحل میخوابانند تا به بچه تنفس مصنوعی بدهند. پیمان سرآسیمه بالای سر آرش میرسد، اما وقتی امیر او را به کناری میبرد و با دست چشمش را میگیرد، پیمان تقلایی نمیکند. فلسفه زندگی پیمان همین است. برای رسیدن به واقعیت دست به هر کاری میزند، اما به راحتی چشم بر حقیقت میبندد. زمانی که الی غرق شده و به دنبال شکست کاسه و کوزه ها بر سر الی هستند، او تنها کسی است که به یاد میآورد: «پس آبروی الی چی میشه؟». در بحثی منطقی با زنش حق را به الی میدهد که برای نجات آرش به دریا رفته و غرق شده. اما با وجود این در انتهای فیلم انگار باز هم دستی چشمانش را میگیرد تا او رای مثبت میدهد به این که دروغ تحویل علیرضا بدهند. منطقیتر از دیگران و البته این منطق جایی برای قانع کردن دیگران برای دروغگویی علیه الی استفاده میشود و تنها کسی که در دعوای امیر و سپیده میانجی میشود.دروغ سنج: با مخلوطی از منطق و دروغ ناجی جمع رفقاست. احمد: آدم ساده گیری است؛ به همان سادگی که با زنی آلمانی به هم میزند، با دیدن عکس دختری دیگر دلبسته میشود؛ از آن پسرهایی که زنها برای دختر دم بخت فامیل لقمه میگیرند؛ مقیم آلمان، تنها کسی که با نامزدی الی و علیرضا راحت کنار میآید، مسؤولیت پذیر. وقتی مستقر میشوند برای ویلا خرید میکند. زمانی هم که علیرضا به چالوس میرسد، اوست که به دنبالش میرود.دروغ سنج: نه دروغگو است نه راستگو. الی: معلق. نه میخواهد در شمال بماند، نه میتواند به تهران برگردد. نه میتواند با علیرضا تمام کند، نه میتواند با احمد آغاز کند. وقتی میخواهند ویلا را بگیرند، شرط میکند که «تمیزی ویلا با من». سفره پهن میکند، ظرف میشوید اما برخلاف تصور پیمان که او را دختر «گرمی» میدانست، اصلا ً با کسی گرم نمیگیرد. حتی با سپیده هم خلوت نمیکند؛ جز وقتی که برای بازگشت به تهران ساکش را میبندد. در انتخاب بین «پایان تلخ» و «تلخی بی پایان» سرگردان مانده. برای نجات آرش کوچولو از پایانی تلخ اسیر یک تلخی بی پایان میشود.دروغ سنج: آدم دروغگویی نیست. آدمی است که راست نمیگوید. سپیده: زندگی زناشویی خوبی ندارد. این را میتوان از مدل مو و شلخته لباس پوشیدنش فهمید. در تمام 2 روزی که در ویلا هستند، حتی برای یک بار هم دخترش مروارید را بغل نمیکند. در جاده چالوس هم زمانی که مروارید دستشویی میرود، الی همراهش میرود، نه سپیده. ارتباط خوبی با شوهرش امیر ندارد. هر جایی که با شوهرش خلوت میکند، واقعیت های زیادی را از شوهرش پنهان میکند که اصلا ً نشانه خوبی در زندگی زناشویی نیست. هسته مرکزی جمع رفقاست؛ همه را دور هم جمع میکند و البته تنهاترین شخصیت داستان هم هست. از آدمهایی است که اعتقاد دارند «هدف وسیله را توجیه میکند» برای همین هم بدون این که ویلا اجاره کند رفقا را به شمال میآورد. از ماجرای نامزد الی حرفی نمیزند و نه تنها به رفقا که حتی به الی هم دروغ میگوید. دروغ سنج: دروغ را وسیله ای میداند برای رسیدن به خیر. شهره: تمامیت خواه. همه باید در خدمت بچههایش باشند. وقتی به ویلا میرسند، به خاطر این که آرش لب دریا بازی نکند، با اجاره ویلا مخالفت میکند. مادری است که آرش را به دیگران میسپارد تا به خرید برود. در وضعیتی هم که جمع رفقا نگران الی هستند، تنها نگران صبحانه بچههاست. عقاید مذهبی روتری دارد. تسبیح دست میگیرد و زیر لب ذکر میگوید. وقتی علیرضا میخواهد نماز بخواند، جانماز را شهره پهن میکند و به سمت قبله اشاره میکند. سنتی است. با پیمان تنها زوجی میشوند که به دنبال اتاق مستقل در ویلا هستند.دروغ سنج: برای فرار از مسوولیت اشتباهش، راهی جز دروغ ندارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 622]