تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837576449
گفت وگو با بهزاد نبوي درخواست انقلابيون حاكميت قانون بود
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: گفت وگو با بهزاد نبوي درخواست انقلابيون حاكميت قانون بود
گروه سياسي،حامد طبيبي؛ طرح پرسش هاي «معمول» و شنيدن پاسخ هاي «تكراري» پيرامون انقلاب و زمينه ها و عوامل پيروزي اين واقعه كم نظير، آن هم در روزهايي كه رسانه عمومي نيز به شيوه مورد علاقه خود درباره آن به پخش گزارش و ارائه تحليل مي پردازد، كار چندان دشواري نيست. اصلاح طلبان اما بر اين باورند كه در طليعه چهارمين دهه انقلاب، تلاش هاي پيدا و پنهان زيادي در جريان است تا نقش گروهي خاص را بيش از نيروهاي راستين فعال در انقلاب پررنگ كرده و در مقابل، ياران امام را به دليل برخي تفاوت ديدگاه هاي سياسي و انعكاس واقعي تاريخ انقلاب قلم بگيرند. آنها برخي تصويرهاي رسمي انعكاس يافته را، تصويري غيرواقعي از مشي و راه امام و هدف او از انقلاب مي دانند. براين اساس است كه انجام يك گفت وگوي متفاوت با يكي از شخصيت هاي مبارز و فعال قبل و بعد از انقلاب در اين روزها درخواستي است كه بسياري از مخاطبان- بحق- از «اعتماد» دارند. بهزاد نبوي نامي است كه نيازي به معرفي ندارد. او يكي از مبارزان عليه رژيم پهلوي و زندانيان سياسي شاخص آن دوران است كه بي شك از اصلي ترين چهره هاي جناح اصلاح طلب در سال هاي پرفراز و فرود بعد از انقلاب نيز به شمار مي رود. رئيس هيات اجرايي سازمان مجاهدين انقلاب در اين مجال كوتاه سعي كرد بخشي از آنچه را كه اصلاح طلبان، «واقعيت انقلاب» مي دانند تشريح كند و در پايان مردم را بازيگر اصلي در تغيير وضع موجود دانست؛ اتفاقي شبيه انقلاب اسلامي و دوم خرداد 76. آنچه در پي مي آيد، متن گفت وگو با اين فعال سياسي كاركشته است.
---
-ديدگاهي وجود دارد كه پس از كودتاي 28 مرداد 1332، امام و ساير گروه هاي منتقد شاه به اين نتيجه رسيده بودند كه رژيم پهلوي قابل اصلاح نيست و به همين دليل وارد فاز انقلاب شدند. به هر حال اين انتقاد بعضاً شنيده مي شود كه اصلاح يك سيستم به مراتب بهتر از بر هم زدن آن است و به سراغ انقلاب رفتن، خطا بود. آيا از همان اول بناي امام، سقوط رژيم پهلوي بود؟
مي توان گفت تا 15 خرداد 42 گرايش عمومي در ميان منتقدان و مبارزان عليه رژيم سابق به سمت حركت هاي قانوني و مسالمت آميز بود، نه انقلاب.
-يعني بين سال هاي 32 تا 42؟
بله، حتي اگر بعضاً مبارزه مخفي صورت مي گرفت به دليل اين بود كه امكان مبارزه علني داده نمي شد، نه اينكه يك گروه مبارز قصد كار نظامي و پنهان كردن اسلحه داشت و به همين دليل اعضاي آن مخفي مي شدند. به بيان ديگر تقريباً هيچ گروه مسلح و معتقد به براندازي و حركت انقلابي در فاصله سال هاي 32 تا 42 وجود نداشت.
-حزب توده فعاليت براندازانه عليه رژيم پهلوي نداشت؟
حساب حزب توده جدا است. ما در اينجا از گروه هاي مذهبي و ملي سخن مي گوييم كه عليه رژيم فعال بودند. البته فداييان اسلام هم بايد از اين تحليل كنار گذاشته شود، چون مشي آنها از سال ها قبل مشخص بود.
-مشي مسلحانه صرف؟
خير، نمي توان گفت مشي مسلحانه اين گروه مذهبي بيشتر به مسوولان رژيم پهلوي انتقاد داشت. مشي اين گروه ترورهاي فردي و مقطعي، عمدتاً به خاطر يك نخست وزير يا يك فرد بود. در واقع اين گروه به دنبال جنگ مسلحانه نبود. بنابراين تا قبل از 15 خرداد 42، مشي غالب مشي قانوني و مسالمت آميز بود. حتي امام راحل هم از همين مشي پيروي مي كرد.
-امام بين سال هاي 32 تا 42 هم به اندازه بعد از 15 خرداد فعال بود؟
بعد از ارتحال مرحوم آيت الله بروجردي كه مرجع تقليد واحد جهان تشيع به شمار مي رفتند، امام(ره) فعال شد. به اين ترتيب كه علاوه بر رسيدن به مقام مرجعيت، به عرصه فعاليت هاي سياسي علني هم قدم گذاشت. آيت الله بروجردي سال 40 فوت كرد و امام بلافاصله فعاليت خود را آغاز كرد. امام تا 15 خرداد 42، حركتي مسالمت آميز را دنبال مي كرد و در سخنراني هاي خود اعتراضاتي را درخصوص عملكرد شاه مطرح مي ساخت. امام حتي در سخنراني هاي خود شاه را نصيحت مي كرد. تكليف بقيه گروه هاي مبارز هم روشن بود. جبهه ملي و ساير گروه ها در دوره هاي كوتاهي كه فضاي نسبتاً باز، ايجاد و آزادي نسبي داده مي شد به فعاليت سياسي قانوني و مسالمت آميز مي پرداختند چرا كه در دوران سركوب، اختناق و فضاي بسته سياسي، اصولاً امكان فعاليت وجود نداشت. حد فاصل سال هاي 39 تا 42 شرايط كمي مهيا شد و در دوران خفقان قبل از 39 گروه ها سراغ فعاليت هاي مخفيانه تند نمي رفتند. جبهه ملي در اين سه سال وارد عرصه مبارزه شد و در سال 1340 با تشكيل نهضت آزادي ايران و ساير گروه ها، فعاليت ها شدت گرفت. عمده ترين شعار اين گروه ها هم استقرار حكومت قانوني بود و سخني از انقلاب به ميان نمي آمد.
-هدف آنها استقرار قانون در سلطنت است، يعني قانونمند كردن رفتار شاه؟ تماميت خواهي پهلوي دوم، اجازه چنين تفكري را مي داد؟
خواست مبارزان حاكم شدن واقعي رژيم مشروطه سلطنتي و قانون اساسي آن بود. در بسياري از كشورهاي با رژيم مشروطه مردمسالاري حاكم است. حتي من وقتي به عنوان عضو يك گروه مسلح دستگير شدم، در پاسخ به بازجويي ها كه مرا به براندازي متهم مي كردند، اعلام كردم طرفدار حكومت مشروطه سلطنتي به شرط اجراي قانون اساسي، هستم و واقعاً هم همين گونه بود.
-اين ماجرا در چه زماني اتفاق افتاد و شما عضو كدام گروه بوديد؟
سال 51 بود و من در آن زمان عضو جبهه دموكراتيك ملي ايران بودم. اكثر اعضاي اين گروه به شهادت رسيدند و آنها كه ماندند نيز چندان شناخته شده نيستند. به هر حال اگر نظام مشروطه سلطنتي به شكل واقعي بر كشور حاكم بود، شايد اساساً انقلاب نمي شد چون شاه حاضر نبود فقط سلطنت كند، بلكه اختيارات مافوق قانون و سلطنت را نيز مي خواست، گروه هاي مختلف وارد عرصه مبارزه شدند.
-بعد از وقايع سال 42، امام هم به اين نتيجه رسيدند كه بايد مبارزه جدي تر دنبال شود؛ طراحي حركت براي انقلاب بود؟
بعد از سال 42، عده يي به دليل شرايط، سن و سال يا اعتقاد خود كماكان به مشي قانوني و مسالمت آميز معتقد بودند. آنها در عين حال امكان فعاليت مسالمت آميز را هم نداشتند چرا كه اختناق كامل بر كشور حاكم شده بود. عده يي نيز مانند امام(ره) تبعيد شده بودند. سران نهضت آزادي و گروه هاي فعال عليه رژيم پهلوي محاكمه شدند. آقاي مهندس بازرگان در جلسه محاكمه خود، آن سخن معروف را خطاب به رئيس دادگاه بر زبان آورد كه ما آخرين گروهي هستيم كه با اين زبان با شما سخن مي گوييم. واقعاً هم مهندس بازرگان به مبارزه مسلحانه روي نياورد و فعاليت خود را در حد انجمن اسلامي مهندسان خلاصه كرد و تا سال هاي انقلاب فعاليت گسترده سياسي نداشت.
امام هم كه تبعيد شد و عملاً فعاليت سياسي مسالمت آميز در شرايط اختناق برايش مقدور نبود، گروه هايي مانند جبهه ملي هم تقريباً روش صبر و انتظار را در پيش گرفته بودند. اما در ميان بسياري از جوانان مبارز آن روزها بعد از 15 خرداد، تبعيد امام به نجف و محاكمات پيش گفته اين نتيجه حاصل شد كه فعاليت سياسي قانوني و مسالمت آميز به بن بست رسيده است و بدين ترتيب تدريجاً به حركت هاي مسلحانه گرايش پيدا كردند. جوانان نهضت آزادي، جبهه ملي، جنبش مسلمانان مبارز، حزب ملل اسلامي و جاما به سمت مسلح شدن و تدارك سلاح براي ضربه زدن به رژيم رفتند، اما اغلب پيش از آنكه بتوانند فعاليت خاصي صورت دهند، دستگير شدند و بالاخره چريك هاي فدايي خلق و مجاهدين خلق هم در سال هاي 49 و 50، حركت هاي مسلحانه يي را سازماندهي كردند و گروه هاي ديگري نيز به دنبال آنها وارد اين عرصه شدند.
-موضع امام درخصوص حركت هاي مسلحانه چه بود؟ گفته مي شود ايشان هيچ گاه ديدگاه مثبتي به اين قبيل حركت ها نداشتند.
گرچه امام هم از فعاليت قانوني مسالمت آميز مايوس شده بود ولي من هم اين نقل قول را شنيده ام و شايد به دليل آسيب پذيري اين نوع مبارزه و عدم فراگيري نسبت به آن ديدگاه موافقي نداشت.
-به طور صريح مخالفت مي كردند؟
به اين صورت كه عليه گروه هاي مسلح اطلاعيه صادر كنند خير، اما از اين قبيل فعاليت ها پشتيباني هم نمي كردند.
-برخي نيز حركت هاي فداييان اسلام را سبب جدي تر شدن مبارزه مسلحانه مي د انستند. كدام يك درست است؟ اينكه به دليل بسته شدن فضا ساير گروه ها به سمت حركت مسلحانه عليه رژيم پهلوي رفتند يا اينكه عملكرد گروه هايي مانند فداييان اسلام را در آغاز حركت انقلابي موثر مي دانيد؟
اساساً گروه فداييان اسلام بعد از جنگ جهاني دوم شكل گرفت و در دوره يي، يعني پس از دستگيري شهيد نواب صفوي و اعدام سران اين گروه فعاليت نداشتند. من در صحبت هاي خود به دو گروه اشاره كردم؛ نخست گروه هايي كه به مشي مسالمت آميز وفادار ماندند اما امكان فعاليت نداشتند. دسته دوم شامل افراد و گروه هايي مي شد كه ادامه مشي مسالمت آميز را ناممكن دانسته و به سمت حركت هاي جدي تر ميل كردند كه امام را هم مي توان جزء اين دسته دانست، با اين تفاوت كه ايشان حركت هاي مسلحانه را نيز قبول نداشت. فداييان اسلام در زمره دسته سوم طبقه بندي مي شد. همان طور كه اشاره شد فعاليت آنها در سال 1334 با شهادت اعضاي ارشد خود عملاً متوقف شد. شايد بتوان گفت بعدها هيات هاي موتلفه اسلامي، تداوم آن حركت بودند. البته اينكه آغاز حركت انقلاب به برخي گروه ها نسبت داده شود امر تازه يي نيست چون هر كسي مي خواهد سهم گروه خود را بيشتر جلوه دهد. اما اگر بحث بر سر اين است كه حركت هاي مسلحانه بعد از جنگ جهاني دوم- نه الزاماً با هدف انقلاب بلكه با هدف برخورد با نابساماني ها- توسط چه گروهي آغاز شد، مي توان گفت فداييان اسلام اولين گروه بود و در سال 34 به شكل گسترده سركوب شد. البته فداييان اسلام در سال 32 و در جريان كودتا، از مخالفان مصدق به شمار مي رفت و پس از 28 مرداد مغضوب واقع نشد، اما پس از ترور حسين علا در سال 34، رهبران آن دستگير و به اعدام محكوم شدند. موتلفه بعدها ترور حسنعلي منصور در سال 43 را صورت داد، اما بعد از اين جريان حركت مسلحانه موتلفه هم ادامه پيدا نكرد. سال 49 به بعد هم حركت هاي مسلحانه با موتلفه ارتباط پيدا نمي كرد و اعضاي گروهي مانند ملل اسلامي هم كه در جهت فعاليت هاي مسلحانه عليه رژيم پهلوي برنامه ريزي مي كرد، قبل از هر نوع عملياتي دستگير شدند. گروه هاي مسلحي كه فعاليت مداوم داشتند، عموماً از سال 47 شروع به مبارزه كردند و از سال 49 نيز عمليات مسلحانه خود را آغاز كردند.
-با انگيزه انقلاب؟
با هدف سرنگوني و فروپاشي نظام.
-همان طور كه اشاره داشتيد، گروه هاي مختلفي با روش هاي گوناگون پيگير تغيير رژيم پهلوي بودند چرا كه در برهه يي آن را اصلاح ناپذير دانستند. برخي نزديكان اين گروه ها بعد از انقلاب از توجه به برخي گروه ها و بي مهري نسبت به بقيه، ناراضي بودند. صرف نظر از نقش ممتاز امام، شما اثربخشي كدام يك از گروه هاي مبارز را بيشتر مي دانيد؛ اساساً مي توان چنين طبقه بندي داشت؟
اگر انقلاب را حوادثي بدانيم كه از ابتداي سال 56 آغاز و به 22 بهمن 57 منتهي شد، مي توان گفت در اين رويدادها امام به عنوان رهبر و راس و توده مردم به عنوان بدنه داراي اصلي ترين نقش ها بودند. هيچ حزب و گروهي نقش تعيين كننده يي در اين ماجراها نداشت. چه احزاب سياسي موجود و چه گروه هاي مسلح در عين تلاش براي سازماندهي و به ثمر رسيدن مبارزات، در مرتبه بسيار پايين تري نسبت به امام و مردم قرار مي گيرند. نقطه اوج فعاليت هاي مسلحانه در كشور، سال هاي 50 و 51 و حداكثر سال 52 بود و پس از آن به دليل ضربات سهمگيني كه به گروه هاي مسلح وارد شده بود و با دستگيري و اعدام فعالان اين گروه ها، گروه هاي اصلي از سال 54 تقريباً هيچ گونه فعاليتي نداشتند. البته گروه هاي كوچك تري كه بعدها سازمان مجاهدين انقلاب را تشكيل دادند، عمليات محدودي انجام مي دادند.
-هر هفت گروه تشكيل دهنده سازمان، كار مسلحانه هم مي كردند؟
خير فقط منصورون، صف و موحدين بودند كه كار نظامي مي كردند. در واقع كارهاي بزرگ تري مانند ترور ژنرال امريكايي يا بازجوهاي ساواك كه توسط گروه هاي بزرگ تر صورت گرفت، بسيار محدود بود. فعاليت اين گروه ها از سال 54 تقريباً متوقف شد و مجاهدين خلق هم دچار انشعاب داخلي شدند. جريان ماركسيستي در آنجا حاكم و بخش مسلمان آن مشمول تصفيه شد. يعني مشكلات دروني آنها به اندازه يي زياد شد كه به كار بيروني نمي رسيدند. ما هم در زندان مشاهده مي كرديم از سال 54، طرفداران نفي مبارزه مسلحانه و گرايش به مبارزات سياسي در حال افزايش بود. حتي سردمداران گروه هاي مسلح پيشين هم به كم تاثير بودن اين گونه مبارزات پي برده و به مشي سياسي تمايل پيدا مي كردند.
اين گرايش البته در ميان گروه هاي چپ ماركسيستي بيش از گروه هاي مسلمان بود، اما به طور كلي از سال 54، گرايش به مبارزات مسلحانه افت كرد و در عين حال در فاصله سال هاي 42 تا 55 هم همان طور كه اشاره شد به دليل سركوب شديد رژيم، امكان فعاليت سياسي قانوني و مسالمت آميز وجود نداشت. اينچنين بود كه گروه هاي سياسي هم در سال 56، نمي توانستند به شكل محسوسي در عرصه فعاليت هاي مردمي عليه رژيم پهلوي حضور داشته باشند. روحانيان و غيرروحانيان، تنها نوارها و اعلاميه هاي امام را در ميان مردم توزيع مي كردند و اين مساله به خودي خود سبب تداوم حركت مي شد. البته نقش كار تشكيلاتي را نمي توان ناديده گرفت. جبهه ملي، نهضت آزادي و گروه هاي چپ سياسي نيز فعاليت هايي داشتند، اما موثر و تعيين كننده نبود.
-آنها در سال 56 پيش بيني انقلاب را داشتند؟
خير، فكر مي كنم آقاي محمود دولت آبادي در 13 آبان 57 - كه به دانشگاه تهران و دانش آموزان نيز حمله شد - در يك سخنراني درخصوص رژيم شاه مي گويد «اين دم شير است آن را به بازي مگير»، البته سخن وي از روي خيرخواهي و براي نشان دادن دشواري هاي پيش رو بود.
-يعني سه ماه مانده به انقلاب هم چنين ذهنيتي وجود داشته است؟
بله، نه تنها ايشان، بلكه بسياري اين ذهنيت را داشتند و سقوط رژيم شاه را در آينده نزديك باور نداشتند. به ياد دارم زندانيان گروه هاي مجاهدين خلق حتي در سال 57، در ملاقات با خانواده ها به برادران و خواهران جوان شان توصيه مي كردند در راهپيمايي ها و مبارزات شركت نكرده و از فرصت موجود فقط براي مطالعه كتاب هايي كه به تازگي اجازه چاپ يافته بود، استفاده كنند،
-امام چطور، ايشان نيز چنين ديدگاهي داشتند؟
خير، امام از سال 56 يك حركت قاطع، شجاعانه و با حساب و كتاب را پيگيري مي كرد و دقيقاً مي دانست در چه مسيري در حال طي طريق است. شرايطي كه سال 56 پيش آمد شبيه سال 39 بود. در آن دوره هم در دوران رياست جمهوري كندي در ايالات متحده، تحت فشار امريكا فضاي نسبتاً باز سياسي در كشور به وجود آمد كه به فعاليت هاي گسترده جبهه ملي و شكل گيري نهضت آزادي انجاميد كه البته نتوانستند از آن فضا بهره كافي را ببرند. اما در سال 56 يعني همزمان با فشار حقوق بشر كارتر و ايجاد فضاي نسبتاً باز امام به خوبي رهبري كرد. مردم به خيابان ها ريخته و با تظاهرات و راهپيمايي، حركت هاي توده يي را آغاز كردند كه هيچ شباهتي به حركت هاي قبل از آن نداشت.
در عين حال اگر بگوييم هيچ فرد، گروه و حزبي در زمينه سازي انقلاب داراي نقش نبود هم جفا كرده ايم. گروه هاي مسلح در زمينه سازي انقلاب نقش داشتند. دكتر شريعتي نيز نقش تعيين كننده يي را برعهده داشت. يكي از شعارهاي مرسوم و متداول در روزهاي انقلاب، در مورد مرحوم شريعتي، «معلم شهيد ما» بود.
-بعضاً از سوي افرادي شنيده مي شود برخي قدرت هاي بزرگ جهاني نيز به دليل سهم خواهي هاي شاه از آنها، تصميم به كنار گذاشتن محمدرضا پهلوي گرفته بودند و اعتقاد دارند اين امر نيز به انقلاب در ايران كمك كرد. حتي بر سر كار آوردن شاپور بختيار به عنوان يكي از رهبران جبهه ملي را هم نه براي بازگشت بلكه براي حذف شاه قلمداد مي كنند. اين ديدگاه تا چه اندازه قابل پذيرش است؟
من تحليلي از اوضاع و احوال كشور قبل از پيروزي انقلاب دارم كه براي پاسخ به اين شبهه، بايد آن را بيان كنم. معتقدم تا قبل از پيروزي انقلاب، امپرياليسم انگليس كماكان امپرياليسم مسلط در كشور ما بود و قدرت فائقه را در اختيار داشت، اما تضاد منافع ميان ايالات متحده و انگلستان هم همواره در ايران وجود داشت. آنچه باعث شد در سال 39 آزادي هاي نسبي سياسي در كشور داده شود، همين تضاد منافع دو قدرت غربي بود. همين تضاد منافع زمينه روي كار آمدن مرحوم مصدق در سال 1329 را فراهم ساخت. به بيان ديگر وقايع سال هاي 29 ، 39 و 56 و فضاي باز سياسي اين دوره ها از يك جنس است. هدف شعار حقوق بشر كارتر در كشور ما سست كردن پايه هاي رژيم ديكتاتوري وابسته به انگليس ايران و وادار كردن آن به امتيازدهي بيشتر بود. امريكا همين هدف را در سال 32 تعقيب كرد و از انگليس امتياز گرفت و سهامدار كنسرسيوم شد. در سال هاي 39 تا 42 هم با فشار كندي امتيازات جديدي گرفت و به سركوب 15 خرداد 42 رضايت داد و براي مدتي در قبال انگليس كوتاه آمد. در سال هاي 55 و 56 نيز بار ديگر همين تضاد منافع بروز كرد. امريكا علاقه مند بود سهم و نقش بيشتري را در ايران داشته باشد كه بحث هاي مفصلي مي طلبد، كه در نشريات سازمان اوليه به تفصيل مورد واكاوي قرار گرفته است. بنابراين اينكه گفته شود قدرت هاي خارجي هم علاقه مند به سرنگوني رژيم شاه بودند، حداقل در مورد انگلستان به عنوان قدرت مسلط، واقعيت ندارد. برخلاف آنچه تصور برخي عوام است كه انگليس ها مي خواستند شاه برود، آن دولت همه تلاش خود را براي بقاي رژيم شاه به كار بست. بعضاً موضع راديو بي بي سي و اخباري كه در جريان انقلاب پخش مي كرد، به عنوان نشانه هاي مخالف امپرياليسم انگليس با رژيم سابق، مطرح مي شود، حال آنكه بي بي سي شبكه خبري معتبري است و اگر موضع گيري جانبدارانه نظير صدا و سيماي خودمان داشته باشد، اين اعتبار را از دست مي دهد. امروز هم تلويزيون تازه تاسيس فارسي زبان بي بي سي اعلام مي كند بيش از 90 درصد جمعيت ايران طرفدار انرژي هسته يي هستند و پخش اين گزارش به معناي حمايت دولت انگليس از برنامه هاي هسته يي ايران نيست.
انگليس به دنبال تداوم رژيم شاه بود اما امريكا در اين زمينه تعصبي نداشت. البته معتقد نيستم امريكا شرايطي را كه اتفاق افتاد، مطلوب مي دانست. ايالات متحده مي خواست تغييراتي در وضع موجود حاصل شود تا سهم بيشتري به خود اختصاص دهد. اين كشور به دليل نداشتن پايگاه قوي در ايران، معمولاً از نيروهاي اپوزيسيون رژيم شاه حمايت مي كرد. به عنوان مثال به طور غيررسمي از مصدق و جبهه ملي حمايت مي كرد. البته نه به شكلي كه مثلاً به اين افراد يا گروه ها پول بدهد. اين حرف نبايد بهانه يي باشد كه فردا آن روزنامه صبح بنويسد؛ نبوي گفته «مصدق و جبهه ملي نوكر امريكا بودند،» منظور من اين نيست، امريكا به دليل تضاد منافع با انگليس و نداشتن پايگاه در ايران، بايد از يك جرياني در مقابل جريان حاكم، حمايت مي كرد يا حداقل مانع سركوب آن مي شد، روي كار آمدن بختيار هم به معني رفتن شاه نيست بلكه براي يك دوران انتقالي جهت آرامش مردم و انقلابيون پيش بيني شده بود. ضمن اينكه شاپور بختيار پسرعموي تيمور بختيار و به احتمال زياد مورد اعتماد بريتانيا بود، به هر حال حركت امام به شكلي بود كه مجالي براي تصميم گيري قدرت هاي ديگر نمي داد.
ادامه دارد
دوشنبه|ا|21|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 62]
-
گوناگون
پربازدیدترینها