واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: محسن رضايي در يادداشتي بررسي كرد؛ جنگ طلا و ارز؛ واقعيت يا افسانه
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: سياسي
دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام در يادداشتي با عنوان «جنگ طلا و ارز؛ واقعيت يا افسانه» چالش غرب با ايران از زمان جنگ تحميلي تاكنون را تحليل كرده است.
به گزارش گروه دريافت خبر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در يادداشت محسن رضايي كه در سايت شخصي وي منتشر شده، آمده است:
بيست و سه سال پيش، جنگ صدام با ايران به پايان رسيد. براي خودم اين پرسش را طرح كردم كه آيا چالش ما با غرب پايان يافته و يا دوباره آغاز خواهد شد؟
ولي پرسش مهمتر اين بود كه اگر چالش و جنگ ما با غرب پايان نيابد، چه نوع جنگي خواهيم داشت؟ طولي نكشيد كه پاسخ هر دو پرسش را يافتم: چالش ايران با غرب ادامه خواهد يافت؛ جنگ بعدي اقتصادي و فرهنگي خواهد بود.
سازندگي
سازندگي در كشور پس از جنگ آغاز شد و من و دوستانم با همه توان به كمك دولت آمديم.
صدها اتوبان و سد و پل ساخته شد. جنگ اقتصادي شروع نشد، ولي متوجه شدم كه اقتصاد كشور با اجراي هزاران پروژه هم به جايي نميرسد و مشكل اقتصاد ايران، نه با نسخه رضاشاهي و نه با نسخه هاشمي، خاتمي و احمدينژاد حل نخواهد شد.
گمان ميكردم كه اگر ما در اقتصاد موفق نشويم و جنگ اقتصادي هم شروع شود، چه اتفاقي خواهد افتاد! آنقدر من نگران بودم كه به دانشگاه روي آوردم و تغيير رشته دادم از مهندسي مكانيك دانشگاه علم و صنعت به اقتصاد دانشگاه تهران تا بله بتوان به مسوولين كشور كمكي بكنم.
خوشبختانه به دليل سياست تنشزدايي جنگ اقتصادي، سالها عقب افتاد، ولي نگراني از برنامههاي اقتصادي، همه وجود انسان را پر كرده بود. ميديدم روز به روز از ميزان كارگران كرهاي و پزشكان هندي در ايران كم ميشود و آنان به خانههاي خود برميگشتند؛ چراكه كشورهاي آنها با سرعت بيشتري از ما، در حال پيشروي بودند و چيزي نگذشت كه نشانههاي ارزشها و فرهنگ فاسد گذشته ـ كه در اثر انقلاب يا از بين رفته بود و يا به گوشهاي خزيده بود ـ پيدا شد. ظواهر هم تغيير ميكرد. ديگر نميتوانستم در سپاه بمانم. بيرون آمدم، ولي نتوانستم تاكنون كاري كه با كمك نيروهاي انقلاب در امنيت و دفاع انجام داديم، انجام بدهم.
چه بايد كرد؟
امروزه پس از شانزده سال تنشزدايي ميان ايران و آمريكا جنگ اقتصادي آغاز شده است. اين سومين رويارويي غرب با ايران است. اين جنگ از زمان آقاي بوش، آرام آرام شروع شد و در زمان آقاي اوباما و به ويژه از دو سال پيش به اين طرف تشديد شده است. نظام و رهبري انقلاب نيز پس از يك دوره صبر و بردباري يك سياست ايستادگي و تهاجمي را با دست دولت آقاي احمدينژاد آغاز كردند.
بنابراين، ايران پس از يك وقفه چهار ساله به روي رينگ رفت. هم ايران از آمريكا امتياز گرفته و در حال پيشروي است و هم آمريكا به ايران فشارهايي وارد كرده است؛ هرچند كه خود تحريمي در عرصه اقتصاد و خودزني در عرصه سياست به كمك آمريكا آمده است.
با وجود آنكه فرصتهاي زيادي گذشته، ولي ملت ايران ميتواند با سربلندي از اين جنگ هم بيرون بيايد؛ به شرط آن كه مسوولان و جناحهاي كشور، از خواب و خيالات بيرون بيايند و به فكر يك اقدام راهبردي باشند.
اين اقدام راهبردي بايد بر چند اصل استوار باشد:
1 ـ برنامهاي براي جهش اقتصادي و رسيدن به يك اشتغال پايدار و رفع بيكاري
2 ـ برنامهاي براي خنثيسازي جنگ اقتصادي و تحريمهاي غرب
3 ـ همپيوندي بيشتر با بيداري اسلامي و دولتهاي نوظهور در منطقه
4 ـ ديپلماسي فعال و سازنده و مؤثر در روابط خارجي
ناگفته نماند كه لازمه اين كار، بازگرداندن مردم به صحنه است و تا سازندگي و جنگ اقتصادي، مردمي نشود، مشكلات كشور در آينده بيشتر ميشود. نرخ ارز و بهاي سكه طلا معلول است و با داروهاي مسكن حل نخواهند شد.
بيست سال است كه مردم جز در صحنههاي سياسي از حضور در صحنههاي اقتصادي و فرهنگي كنار زده شدهاند؛ بنابراين، بايد انديشيد كه چگونه مردم را دوباره به صحنه بياوريم.
دو شكل براي به ميدان آوردن مردم است:
1 ـ شكل نخست، مشابه حضور مردم آسيايي از قبيل كره جنوبي، چين و ژاپن است. لازمه اين كار، اين است كه كشور در بعد اقتصادي به دست يك تيم هفت نفرهاي داده شود كه به عنوان لكوموتيو اصلي، همه لكوموتيوهاي اقتصادي را شتاب بدهند. اين تيم بايد هم توانايي اين تحول را داشته و هم برنامه آنها درست باشد.
2 ـ شكل دوم، مشابه حضور مردم ايران در انقلاب و دفاع مقدس است؛ لازمه اين كار، يك جهاد اقتصادي واقعي و نه شعاري و بازگشت روحيه شهادتطلبي به جاي رياستطلبي و دنياطلبي است.
اكنون ميپرسيم، دولتمردان ايران، كدام شكل را خواهند پذيرفت؟ چراكه ادامه روشهاي بيست سال اخير، حتي اگر در گذشته هم موفقيتهايي داشته، بدون نتيجه خواهد بود.
انتهاي پيام
سه|ا|شنبه|ا|4|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 172]